دین و اندیشه

حیات جامعه

پرسش و پاسخ

آیا جمله زیر از شهید مطهری است ؟ منبع آن کجاست ؟ معنای و تفسیرش چیست؟ « وقتی قطار ایستاده است همه از آن لذت می برند اما همینکه حرکت می کند همه به او سنگ می زنند ».

استاد شهید مطهری، در بحث حیات جامعه بشری و مولفه های آن که آگاهی و جبنبش اند، با ارائه این داستان به آسیب شناسی فرهنگ و جامعه ایران و در سطح کلان سایر جوامع بشری پرداخته است. در ادامه اصل این عبارت و توضیحی که ایشان داده اند ارائه می شود:« اصلاً معنی حیات و زندگی چیست؟ البته کسی مدعی نمی شود که حقیقت و ماهیت حیات را تعریف کند ولی حیات را از روی آثارش می شناسند و این جور به شما خواهند گفت: حیات یعنی حقیقت مجهول الکنهی که دو خاصیت دارد، یکی آگاهی و دیگری جنبش.انسان به هر نسبت که آگاهی بیشتری دارد حیات بیشتری دارد، به هر نسبت که تحرّک و جنبش بیشتری دارد حیات بیشتری دارد، و به هر نسبت که آگاهی کمتری دارد و بی خبرتر است مرده تر است، به هر نسبت که ساکن تر است مرده تر است. به هر نسبت که بی خبری را بیشتر می پسندد مردگی در مردگی دارد، و به هر نسبت که سکون را بیشتر می پسندد مردگی در مردگی دارد. حالا شما ببینید ما مردم مرده ای هستیم یا نه؟ در نظر ما سکون احترامش بیشتر است یا تحرّک؟ یعنی جامعه ی ما برای یک آدم جنبنده بیشتر احترام قائل است یا برای یک آدمی که با کمال سکون و وقار سر جای خودش نشسته و تکان نمی خورد و می گوید:
گر به مغزم زنی و گر دنبم
که من از جای خود نمی جنبم
می بینید جامعه ی ما برای این شخص بیشتر احترام قائل است. این، علامت کمال مردگی یک اجتماع است که هر انسانی هر اندازه بی خبرتر و ناآگاهتر باشد او را بیشتر می پسندد و با ذائقه ی او بیشتر جور در می آید.
منطق ماشین دودی
یکی از دوستان ما که مرد نکته سنجی است، یک تعبیر بسیار لطیف داشت، اسمش را گذاشته بود منطق ماشین دودی. می گفتیم منطق ماشین دودی چیست؟ می گفت من یک درسی را از قدیم آموخته ام و جامعه را روی منطق ماشین دودی می شناسم.
وقتی بچه بودم منزلمان در حضرت عبدالعظیم بود و آن زمان قطار راه آهن به صورت امروز نبود و فقط همین قطار تهران- شاه عبدالعظیم بود. من می دیدم که قطار وقتی در ایستگاه ایستاده بچه ها دورش جمع می شوند و آن را تماشا می کنند و به زبان حال می گویند ببین چه موجود عجیبی است! معلوم بود که یک احترام و عظمتی برای آن قائل هستند. تا قطار ایستاده بود با یک نظر تعظیم و تکریم و احترام و اعجاب به آن نگاه می کردند. کم کم ساعت حرکت قطار می رسید و قطار راه می افتاد. همین که راه می افتاد بچه ها می دویدند، سنگ برمی داشتند و قطار را مورد
حمله قرار می دادند. من تعجب می کردم که اگر به این قطار باید سنگ زد چرا وقتی که ایستاده یک ریگ کوچک هم به آن نمی زنند، و اگر باید برایش اعجاب قائل بود اعجابِ بیشتر در وقتی است که حرکت می کند.
این معمّا برایم بود تا وقتی که بزرگ شدم و وارد اجتماع شدم. دیدم این قانون کلی زندگی ما ایرانیان است که هرکسی و هر چیزی تا وقتی که ساکن است مورد احترام است. تا ساکت است مورد تعظیم و تبجیل است، اما همین که به راه افتاد و یک قدم برداشت نه تنها کسی کمکش نمی کند بلکه سنگ است که به طرف او پرتاب می شود.
این نشانه ی یک جامعه ی مرده است، ولی یک جامعه ی زنده فقط برای کسانی احترام قائل است که متکلّم هستند نه ساکت، متحرّکند نه ساکن، باخبرترند نه بی خبرتر. »
مجموعه آثار شهید مطهری . ج25، ص: 426

حیات جامعه

دیدگاه شما برای ما ارزشمند است

نظر شما چیه؟ منتظر نظرات ارزشمند شما هستیم *

دکمه بازگشت به بالا