دین و اندیشه

احمد کسروی

پرسش و پاسخ

درود بر شما میخواستم نظرتون رو درباره ی احمد کسروی و پیروانش بدونم؟

احمد کسروی متولد سال 1269 ش است. او در جوانی آراء تجددطلبانه پیدا کرد و در زمان وزارت داور در عدلیه‌ رژیم رضاشاه، مدتی به عنوان دادستان تهران به کار مشغول شد.کسروی از سال 1311ش به فعالیت‌های اجتماعی و فرهنگی در مسیر ترویج افکار خود پرداخت. سال 1312ش در اوج اختناق رضاشاهی «مهنامه‌ پیمان» انتشار داد. به دلیل جهت‌گیری ضد اسلامی و به ویژه ضد شیعی آراء کسروی، رژیم رضاشاه که هر نوع امکان فعالیت فرهنگی اصیل را از بین برده بود به او اجازه‌ فعالیت و ترویج آراء خود را داد.کسروی گرایش شدید ناسیونالیستی داشت و به بیماری لاعلاج روشنفکران این دروه در خصوص به اصطلاح «اصلاح زبان فارسی» از کلمات عربی مبتلا بود. کسروی در مسیر ترویج آراء خود به تألیف و انتشار کتب مختلف نیز پرداخت. کسروی اگرچه فردی سکولاربود و نقش چندانی برای دین در امر حکومت قائل نبود، داعیه‌ نحوی رفرماسیون مذهبی! به ویژه علیه شیعه و روحانیت اصیل آن را داشت. کسروی به عنوان یک روشنفکر التقاطی یا به اصطلاح دینی به ترویج نحوی آیین مذهبی ابداعی خود به نام «پاک‌دینی» پرداخت.

آن گونه که از سخنان کسروی برمی‌آید، او «پاک‌دینی»!؟ ابداعی خود را جانشین اسلام می‌دانست و می‌گفت: «پاک‌دینی جانشین اسلام است، دنباله‌ آن است.

در گوهر و بنیاد جدایی نمی‌باشد. جدایی در راه و برخی پایه‌گذاری‌هاست و این بایستی باشد خواست خدا چنین می‌بوده. آیین او این می‌باشد».آن گونه که به نظر می‌آید او برای خود شأن و رسالت هدایت بشر را قائل بوده است. او در «رساله‌ من چه می‌گویم؟» خود را طبیبی می‌داند که «بر سر بیمار سخت رنجوری فرا رسیده است» جالب است که برخی دعاوی کسروی در رسالات مهنامه‌ پیمان بازگویی آرایی در خصوص «پلورالیسم دینی» [بدون ذکر این اصطلاح] می‌باشد کسروی پس از دعوی دین‌سازی که البته ابتدا از دعوی نحوی «پاکسازی دین» آغاز گردیده و به دین‌سازی منجر گردید، به پی‌ریزی عبادت خاص خود نیز می‌پردازد. کسروی به تبع اندیشه‌ روشنفکری، دین را ذیل خردگرایی منقطع از وحی تعریف می‌کند. کسروی به لحاظ سیاسی طرفدار «لیبرالیسم مبتنی بر مشروطه» بوده و در رساله‌ی «مشروطه بهترین شکل حکومت» به تبیین آراء خود در این خصوص می‌پردازد.

کسروی معتقد به در پیش گرفتن رویکرد مبتنی بر «اندیشه‌ی پیشرفت ناسوتی» و تجددگرایی سطحی ذیل ایدئولوژی ناسیونالیسم بوده است. آن گونه که از نوشته‌های کسروی برمی‌آید او منکر معاد جسمانی بوده و نحوی تلقی خاص از وحی داشته است. کسروی اگرچه در برخی رساله‌های خود با «اروپاییگری» و تشبه به غربیان مخالفت می‌کند اما با پذیرش مبادی و غایات «اندیشه‌ پیشرفت ناسوتی» و مشهورات منورالفکری و مدرنیستی و تأکیدی که بر دست‌یابی به «تمدن» در معنای متجددانه‌ آن دارد، عملاً خود به مروج مدرنیزاسیون سطحی در ایران بدل می‌شود و این پارادوکسی است که آراء کسروی با آن روبه‌رو است. کسروی عقاید کفرآمیزی در خصوص انکار ختم نبوت نیز دارد.
کسروی رضاخان و سپس رضا شاه را راه گذار ایران از عقب افتادگی به دوران تجدد می‌شناسد. وی بارها از اقداماتی نظیر دایر کردن سرشماری، شناسنامه، مدارس جدید، دادگستری نو، ایجاد دانشگاه، برچیدن ملوک الطوایفی، آزادی زنان و دیگر اقدامات عمرانی رضا شاه پشتیبانی کرده است. با وجود این، استقلال فکری کسروی، مانع از آن می‌باشد تا پشتیبانی خود را بدور از نقد و بدون قید و شرط انجام دهد. وی در نوشته‌هایی چون « افسران ما »، « در پیرامون دادگستری»، «در پیرامون ادبیات »، « در پیرامون شعر و شاعری » نشان داده است که به برخی جریان ها و شخصیت‌های پیرامون رضا شاه خوش بین نیست و آنان را جزء « کمپانی خیانت » می‌شناسد. با کمال شگفتی، یکی از همین شخصیت ها، داور، بنیانگذار دادگستری مدرن است. وی بارها درباره داور و هژیر و فروغی و حکمت به تندی داوری کرده است و آنان را مأنور تخریب اقدامات اصلاحی رضا شاه شناسانده است. انتقاد کسروی، تنها به اطرافیان رضا شاه محدود نمی‌شود.

در مورد زمین‌های قزوین، که کسروی پرونده آن ها را به جریان انداخت و به محکومیت رضا شاه حکم داد و پیش از ابراز حکم، اجرائیات را به همراه خود به قزوین برد و اسناد مالکیت را به نام روستائیان کرد و پس از اجرای حکم، به علنی کردن آن پرداخت، خود رضا شاه مورد انتقاد شدید کسروی قرار گرفت و می‌گوید اگر رضا شاه خواستار اجرای قانون در کشور است، باید اجرای آن را از خود آغاز کند.
اساساً کسروی به عنوان یک روشنفکر التقاطی‌اندیش و ناسیونال ـ لیبرالیست دشمنی ویژه‌ای با تفکر شیعی و روحانیت شیعه به عنوان پاسدار معارف قدسی تشیع داشت. کسروی با نگارش رساله‌ زشت و پر از توهین و دروغی به نام «شیعیگری» به اهانت به این آیین مقدس و انکار مهدویت و نیز بیان زشت‌ترین توهین‌ها پرداخت.

کسروی از علاقه‌مندان طالبوف و ملکم‌خان و روشنفکران اروپایی «عصر روشنگری» بود. در آراء اقتصادی کسروی تقلیدبارزی از آراء «سیسموندد و سیسموندی» اقتصاددانان سوئیسی مبلغ سوسیالیسم تخیلی دیده می‌شود. در پی تداوم کفرگویی‌ها و اهانت‌های تحریف‌گرانه‌ کسروی نسبت به حقایق دینی و معانی قدسی آیین تشیع، سرانجام به سال 1324 ش توسط «فداییان اسلام» اعدام انقلابی شد.( منبع: موسسه مطالعات و پژوهش‌های سیاسی)

سایر توضیحات:
کسروی نخست “ وحی ” را همان الهام دانست که به هر کسی ممکن است از جانب خدا فرود آید و آن‌را ویژه پیامبران ندانست و نبوت هم با این استدلال به‌پایان نرسیده است و با این زمینه‌سازی کتاب “ ورجاوند بنیاد ” را کتاب مقدس وحی شده برخود وانمود کرد! او خود را آشکارا پیامبر ندانست، لیکن پیروانش که در “ یاهماد آزادگان ” – کیش یا مذهب کسروی – گرد آمده‌اند او را پیامبر دانستند و کتاب مقدسش را “ ورجاوند بنیاد ” پنداشتند و آیین یا کیش او را “ پاکدامنی ” نامیدند! کسروی برای این‌که زمینه‌ی پذیرش این کیش را میان پیروان خود یا توده مردم فراهم کند، به بهانه خرافه‌زدایی از دین، با بی‌انصافی و عوام‌فریبی و قلب حقیقت و تحریف واقعیت و سفسطه‌بازی ویژه‌ی خود، تیشه به ریشه‌ی “ شیعی‌گری ” کوبید. در کتاب شیعه‌گری خود، مسئول همه خرافه‌های موجود در مذهب شیعه را امام جعفر صادق (ع)معرفی کرد و توهین‌هایی به ساحت مقدس آن امام همام وارد نمود که حتی هیچ دشمنی چنین راهی در برابر دشمن عقیدتی خود پیش نمی‌گیرد. کسروی اعتقادات شیعه از قبیل روضه خوانی وعزاداری محرم را مورد هجمه قرار داد برای مثال میتوان به کتاب شیعیگری ص۳۸ اشاره کرد: ‹‹آن بارگاه ها که در مشهد و قم و سامرا و کربلا و نجف و دیگر شهرهاست و شیعیان به زیارت میروند . . . اگر دیده اید هریک بتخانه باشکوهی است.›› کسروی امامان معصوم را که نمونه طهارت هستند را مورد تمسخر قرار میدهد، این درحالی است که خود کسروی از پیشگامان پابوسی و سجده بر قبر (؟) کوروش است! پر آشکار است که کسروی قصد انتقاد علمی یا خرافه‌زدایی از مذهب را ندارد، زیرا او با تمسخر و تحقیر وجود امام زمان(عج) را مورد تردید قرار می‌دهد و می‌گوید “ ما نمی‌دانیم این مهدی سرداب‌نشین! کی می‌خواهد از سرداب بیرون بیاید! ” (شیعه‌گری) کسروی به‌جای این‌که اصول عقاید شیعه را به‌میان کشد و درباره درست یا نادرستی آن داوری کند، برخی از باورهای خرافی عوام را مطرح کرده، آن‌ها را به‌پای اصول مذهب گذاشته، بی‌رحمانه به ریشه‌کنی آن پرداخته شود. یکی از روش‌های کسروی آزادی‌خواه! برای تصفیه مذهبی و هم اصلاح دینی، کتاب سوزان بود! وی و پیروانش در روز اول دی‌ماه طی جشنی کتاب‌هایی را که مخالف نظرشان و اندیشه‌شان بود در آتش می‌انداختند و به آتش می‌کشانیدند. بیش از هرکتابی مفاتیح‌الجنان و دیوان حافظ را می‌سوزاندند. زیرا دعاهایی که در مفاتیح‌الجنان نوشته شده – علاوه بر سوره‌های چندی از قرآن که در آن هست – و دیوان حافظ و اشعار دیگر شاعران – به‌جز اشعار ناصرخسرو – با اندیشه‌های او هم‌خوانی نداشت و برای باورهای مردم زیانبار بود!!! کسروی در اظهارات ضد شیعه خود، بطور غیر مستقیم از نظرات وهابیون استفاده میکرد و این نقطه ظریف را امام خمینی (ره) سالها پیش از رهبریت، با ذکاوت کامل درک کرده بودند. کتاب کشف الاسرار که امام آن را در جوانی نوشته اند، یکی از فصیح ترین و کامل ترین جوابیه های شیعه در برابر وهابیت است. امام راحل از آنجایی که به جهالت کسروی پی برده بودند، زیاد به نقد او نمی پرداختند، لکن در همین کتاب کشف الاسرار ص۴، حجت را بر کسروی تمام کرده اند: ‹‹اینک برخی از نویسندگان برای خودنمایی و اظهار روشنفکری، از افکار جاهلانه ابن تیمیه پیروی میکنند. اینها به ادعای خود منورالفکرند و چنین پنداشته اند که منورالفکری از زیر فرمان قرآن و اسلام سرپیچیدن و به بزرگان دین ناسزا گفتن است؛ غافل از آنکه ما میدانیم اینها از وحشیان نجد و شترچرانهای ریاض که از رسواترین ملل جهان و وحشی ترین عائله بشری هستند، پیروی میکنند.›› کسروی علیه بدخواهی و بدفهمی متون دینی و تفسیر ناروای حقایق دین فریاد برنیاورد، بلکه علیه اندیشه‌های دیگران آتش به‌دست گرفت و اندیشه را چه خوب و چه بد، با آتش پاسخ داد. این کار نادرست، واکنشی پیدا کرد و او را در سال 1324 در دادگاه ترور کردند. در آخر باید گفت که کسروی نویسنده قابلی بود، اما افسوس که افکار مسموم خود را در کتابهای فلسفی، سیاسی و تاریخی خود دخیل میداشت. و به استعمارگران اروپایی خوش خدمتی میکرد و بساط نفاق جامعه را فراهم می آورد. (ر.ک. مقاله اشاراتی بر زندگی ، افکار و ماهیت سید احمد کسروی ، فرزاد قنبری ، سایت آفتاب و مقاله نقدی بر اندیشه‌های انحرافی احمد کسروی، سید حجت مساوات)
علما در برخورد با سخنان و دیدگاههای کسروی ابتدا به پاسخگویی و رد علمی آن برآمدند که به عنوان نمونه می توان به کتاب شیعه کیست، تشیع چیست و نبرد با بی‌دینی حاج محمد رضا سراج انصاری تبریزی و تلاش مرحوم آیت الله سید نور الدین شیرازی در این زمینه اشاره کرد . علاوه بیانیه های فراوانی به صورت مستند و با ارجاع به کتابهای وی ونقل مطالب توهین آمیز آن به اسلام و تشیع ، نوشته شد وبا امضای دهها بلکه صدها نفر انتشار یافت . اینها بخشی از حرکت منسجمی بود که عالمان دینی بر ضد کسروی سامان می دادند . بنابر این این گونه نبود که علما در برخورد با سخنان و دیدگاههای کسروی به جای برخورد علمی دست به کشتن وی بزنند ، بلکه ابتدا از مسیر بحث و انتقاد علمی وارد شدند ، اما پس از آنکه وی حاضر به دست برداشتن از عقاید نادرست خود نشد و ارتداد وی ثابت شد وی را به سزای خود رساندند .حتی نواب صفوی نیز در ابتدا به مناظره با وی پرداخت و پس از آنکه برای وی مسلّم شد که او هدفی انحرافی دارد و حاضر نیست از آن بازگردد و دولت وقت نیز از او حمایت نموده و افکار انحرافی وی را که در راستای تضعیف اسلام و روحانیت بود ، ترویج می داد و پس از کسب اجازه از علما و مراجع وقت دست به ترور وی زد که موفق به قتل او نشد و دستگیر شد و به دنبال آن سید حسین امامى از اعضای جمعیت فدائیان اسلام وی را به سزای عملش رساند .درباره این که فدائیان با اجازه برخی مراجع وقت دست به این اقدام زدند، تردیدی وجود ندارد. در این زمینه گفته می شود که از مراجع و علمایی مانند آیات عظام حاج سید ابوالحسن اصفهانی، حاج آقا حسین قمی، شیخ محمد تهرانی، حاج شیخ ابوالقاسم کاشانی، علامه امینیوحتی سید محمد بهبهانی اجازه داشتند. کسروی زمانی ترور شد که از هر سو تحت فشارهای گسترده بود و تمامی محافل دینی و حتی بخشی از مجلس و دولت علیه اقدامات او با یکدیگر متحد شده بودند.( جعفریان، رسول: جریان ها و سازمان های مذهبى – سیاسى ایران، تهران: مرکز اسناد انقلاب اسلامی، 1383، ص 171-174)

مذهب تشیع از چنان استحکام منطقی و اتقان علمی برخوردار است که هر اندیشه و دیدگاهی را به بحث علمی فرا می خواند ، اما با کسانی که بخواهند از آزادی بیان سوء استفاده نموده و عامدانه به تخریب باورهای دینی مردم اقدام نمایند ، برخورد می نماید و اجازه نخواهد داد که باورها و اعتقادات جامعه اسلامی بازیچه این گونه افراد گردد .

احمد کسروی

دیدگاه شما برای ما ارزشمند است

نظر شما چیه؟ منتظر نظرات ارزشمند شما هستیم *

دکمه بازگشت به بالا