دین و اندیشه

تقابل تمدن اسلام و غرب

پرسش و پاسخ

تقابل تمدنی منطقه راهبردی اسلام و غرب چگونه است؟دنیای غرب و اسلام از لحاظ ژئوپلتیکی و ایدئولوژیکی چه تقابلاتی با هم دارند؟

در طول تاریخ، تمدنها همواره به نوعی در تقابل با یکدیگر قرار داشته اند، اما به دلیل هم عرض و هم توان بودن، از امکان انتقال یا تسخیر و سلطه بر یکدیگر ناتوان بوده اند. اینک تمدن غرب با تمدنهای دیگر در تقابل است و خود را در طول آنها می داند. غرب با نفی قدرت و حضور دیگر تمدنها، بر این باور است که امکانات لازم برای تسخیر دیگر تمدنها را در اختیار دارد. از سوی دیگر، تمدن اسلامی در عرض تمدنهای دیگر نیست و داعیه یک تمدن جهانی برتر را دارد. بر این اساس، رویارویی تمدن اسلامی با تمدن غرب مقوله ای جدی است.این تقابل و تضاد را در محورهای زیر می توان جستجو کرد:1. تضاد در مبانی معرفت شناختی: موضوع بحث در این تقابل، ارتباط طبیعت با ماوراء الطبیعه، دنیا با آخرت و در یک کلام انسان با خداست.2. تضاد ارزشی: مبنای ارزشی نظام اسلامی و غربی در دو قطب مخالف هم قرار دارند. یکی بر پایه ارزشهای دنیوی است و غایت دیگری، توجه به ارزشهای اخروی.3. شیوه حاکمیت: غرب تنها در پی اهداف دنیوی است و با نظامی برخاسته از امیال مردم، موظف است که نیازهای دنیوی آنان را تأمین کند. در مقابل، خاستگاه حاکمیت دینی؛ معارف الهی، و تکلیف آن؛ هدایت مردم به سوی سعادت اخروی است.4. رهبری: پس از فروپاشی نظام شوروی، غرب خواهان رهبری بی رقیب در دهکده جهانی است، اما گسترش اسلام، می تواند قدرت جدیدی در برابر آن باشد.
5. رسالت فرهنگی: در تمدن اسلامی بر اساس اعتقاد به رسالت خاتم پیامبران، حکومت، خود را مکلّف به حفظ و ترویج اصول و مبانی اسلامی می داند. این نظام بر پایه توصیه قرآنی «وَمَا أَرْسَلْنَـاکَ إِلاَّ کَآفَّةً لِّلنَّاسِ»؛ «ما تو را جز برای [ارشاد] همه مردم جهان نفرستادیم»، خود را مسئول آگاهی و رهایی نسل بشر می شمارد.
دو تمدن اسلام و غربی، در میادین گوناگون رو در روی هم قرار می گیرند:
الف. مبانی معرفتی
1- مبانی تمدن اسلامی:
تکیه و اعتماد بر ذهنی که درون مایه آن، ساخته باورهای سنتی و موروثی است
بی توجهی به ضرورت ارجاع ذهنیت به عینیت و بی اعتنایی به امکان تجربه جدید از جهان
ناباوری به اصل «پیشرفت»، و تکامل
عقیده به جهان خدامحور و معرفت وحی محور
اعتقاد به سعادت و ارزشی که از وحی می آموزد.
2- مبانی تمدن غربی
تکیه بر ذهن متکی بر طبیعت
بهره گیری از تجربه مستمر
اعتقاد به اصل پیشرفت و تکامل با توجه و امید به آینده به جای گذشته
عقیده به جهان انسان محور و معرفت تجربه محور
اعتقاد به سعادت و ارزشی که از اراده فرد سرچشمه می گیرد.
از دیدگاه اندیشه اسلامی، تمدن جدید غرب از نظر معرفت شناسی، به انحراف خطرناکی دچار شده است، که نفی متافیزیک و گزینش شک به جای یقین، علم ظنی به جای ایمان، زمین به جای آسمان، انسان به جای خدا و دنیا به جای آخرت، از لوازم و آثار آن است. هر چند غرب با این بی باکی خطرناک، به ظاهر، دنیا را بُرده، اما آخرت را باخته است. غرب با هدف قرار دادن پرورش تن، روح را قربانی کرده و با قبله ساختن غرایز حیوانی، به معنویت، اخلاق و وجدان انسانی پشت کرده است. آشکار است که سرنوشت هر فرد و جامعه ای که از هدایت آسمانی روبگرداند، جز حیات حیوانی نخواهد بود.
ب. مبانی سیاسی
مدیریت و تدبیر اجتماعی برای هر دو طرف، هم جنبه داخلی دارد و هم جنبه خارجی.
سیاست داخلی: از بعد داخلی، خاستگاه حاکمیت سکولار غرب، اراده مردم و قرار داد اجتماعی است. مبنای قوانین آن، حقوق طبیعی (در برابر حقوق وحیانی و آسمانی) و هدفش، تدبیر معاش مردم است. در مقابل، حکومت اسلامی، خود را از سوی یک مشیت آسمانی مأمور و مکلف می بیند و قوانین شرع را تنها قانون حاکم بر روابط اجتماعی می شمارد.
بر این اساس، سیاست حکومتهای غربی و اسلامی در تدبیر داخلی به شرح زیر است:
اسلام:
افزون بر تأمین امور معاش مردم، می کوشد تا همه مظاهر زندگی در چهارچوب هدایت و فرمان الهی جریان یابد.
اسلام می خواهد همه شئون انسان از اندیشه ذهنی گرفته تا اخلاق، رفتار فردی و روابط اجتماعی، در پرتو هدایت الهی، اصلاح گردد. بنابراین برای پاسداری از این وضع روحانی و احیای فرهنگ «امر به معروف و نهی از منکر» افراد جامعه را بسیج می کند تا از کنار انحراف دیگران با بی تفاوتی نگذرند. آنچه به اقتضای دانش و تجربه از وظایف و لوازم یک حاکمیت آگاه و مشروع به شمار می رود، بر عهده حاکمیت دینی هم قرار دارد.
غرب:
هدف غرب از تأمین امنیت و آزادی فردی و اجتماعی، افزایش رفاه عمومی است. به همین دلیل خود را از احکام الهی بی نیاز می بیند.
غرب، آدمی را در تأمین درآمد خویش به بهره گیری از تدبیر عقلانی فرا می خواند و از کنار اصول اخلاقی با بی تفاوتی می گذرد. غرب برای حفظ منافع ملی در میدانهای رقابت جهانی، اصل «افزون خواهی» را معیار فعالیتهای خویش می داند. در نظام غرب، حاکمیت «سود بیشتر» جایگزین معنویت شده است.
ج. اقتصاد، دانش و تکنولوژی، علوم انسانی، ادبیات و هنر
آنجا که علوم انسانی، ادبیات و هنر، اقتصاد و دانش و تکنولوژی، با ارزشها و مبانی دینی یا مبانی معرفت شناسی غرب ارتباط می یابد، تضاد و تقابل موجود در برابر تضاد و تقابل در مبانی معرفتی و سیاست، فرعی محسوب می شود. آمریکا و متحدان اروپایی او در جاهایی مانند الجزایر و ترکیه، پیروزی مسلمانان را با روشهای دموکراتیک مورد پذیرش خودشان نیز تحمل نکردند و در جای دیگر مانند کوزوو، برای دفاع از مسلمانان، با صربها وارد جنگ می شوند. آنان در هر دو مورد با یک مبنا، که همان دفاع از تمدن در برابر بازگشت به گذشته و بربریت است! اقدام کرده اند. از اتمی شدن تسلیحات ایران و عراق هم نگرانند و دلیل آن را پاسداری از تمدن در برابر بربریت می دانند!
در حوزه اقتصاد، در اندیشه ترویج فرهنگ مصرف گرایی و سودآوری به هر شکل ممکن می باشند که این نیز تابعی از معرفت شناسی غرب است.(منبع: مقاله تقابل اسلام وغرب در میدان گفتگو، نوشته سیدحسین اسحاقی، منتشره در مجله مبلغان، شماره 65)
از نظر تقابل ژئوپلتیکی(جغرافیای سیاسی) اسلام و غرب نیز گفتنی است: جهان اسلام بویژه منطقه خاورمیانه همواره برای غربیها از نظر موقعیت جغرافیایی و جغرافیای سیاسی دارای اهمیت خاص بوده و این کشورها و قدرتهای غربی بوده و هستند که به دنبال نفوذ، حضور و تصرف این منطقه بوده اند. این منطقه منبع بزرگترین ذخایر انرژی یعنی نفت و گاز جهان است و لوله های نفتی خاورمیانه را می توان شاهرگ حیاتی صنعتی و نظامی دنیا دانست و کشورهای غربی توسط خاورمیانه با تمدن آشنا شده اند. خاورمیانه منطقه ای است که سرزمین های میان دریای مدیترانه و خلیج فارس را شامل می شود. خاورمیانه به دلیل موقعیت ژئواستراتژیکی و ژئوپلتیکی در طول تاریخ همواره کانون توجهات قدرتهای منطقه ای و فرامنطقه ای بوده است. این منطقه به خاطر اکتشافات منابع و ذخایر بزرگ نفت و گاز اهمیتی صد چندان یافته است، به طوری که می توان گفت نبض اقتصاد جهانی در آن می زند و 62 درصد منابع انرژی جهان از این منطقه تامین و صادر می شود. 140 نقطه استراتژیکی در جهان وجود دارد که 7 نقطه از آن در خاورمیانه است که عبارتند از: 1. بوسفر 2. داردانل 3. کانال سوئز4. جبل الطارق 5. باب المندب 6. تنب بزرگ و کوچک 7. تنگه هرمز وابوموسی. خاورمیانه با 5 دریای مهم جهان دریای مدیترانه و خلیج فارس دریای سرخ و دریای سیاه و دریای خزراحاطه شده است.
بر این اساس، کنترل بر این منطقه با ارزش، همواره هدف اصلی سیاست غرب بوده است و در دوره های مختلف بویژه در دوره معاصر، غربیها به بهانه های مختلف در جهان اسلام حضور داشته و با تقویت گروهها و جریانهای حامی خود، در امور منطقه مداخله نموده و به دنبال تسلط بر منطقه هستند.

تقابل تمدن اسلام و غرب

دیدگاه شما برای ما ارزشمند است

نظر شما چیه؟ منتظر نظرات ارزشمند شما هستیم *

دکمه بازگشت به بالا