قوم تبع
قوم تبع که در سوره دخان امده،چه قومی بودند؟
در تواریخ آمده: “تبّع” در قرن پنجم میلادی به سوی مکه لشکر کشی می کند تا خانه خدا را خراب کند ولی به بیماری سختی مبتلا می شود، پزشکان چاره و درمان او را، انصراف از سوء قصدش به کعبه می بینند، چون منصرف می شود، بهبودی می یابد و کعبه را محترم می دارد و برای نخستین بار بر آن پرده یا پیراهن می پوشاند.6
او مدت یکماه هر روز صد شتر را نحر مى کرد و با گوشت آن مردم را اطعام مى نمود. بعد از مدتى، رو به جانب مدینه نهاد و اقوامى از مردم یمن بنام «غسان» را در آنجا اسکان داد، آنها کسانى بودند که بعدها در زمان پیامبر اکرم (ص) هسته هاى اولیه انصار را تشکیل دادند.7 اکنون در مکه نیز محلی است که آن را «دارالتّبابعه» می گویند.8
«تبّع» مردى صالح بوده است که خداوند او را مذمت نکرده است، بلکه تنها قومش مذمّت شده اند.
یاد کرد قرآن از قوم تُبّع:
سرگذشت قوم تبع
در قرآن دو بار به این قوم اشاره شده است:
«أَ هُمْ خَیرٌْ أَمْ قَوْمُ تُبَّعٍ وَ الَّذِینَ مِن قَبْلِهِمْ أَهْلَکنَاهُمْ إِنهَُّمْ کاَنُواْ مجُْرِمِین »9 ؛ «آیا آنان بهترند یا قوم «تبّع» و کسانى که پیش از آنها بودند؟! ما آنان را هلاک کردیم، چرا که مجرم بودند»
در این آیه «تُبّع» یکی از پادشاهان یمن است که در بعضی روایات نام او «اسعد ابو کرب» نقل شده است . از پیامبر اکرم (ص) روایت شده که فرمود:«تبّع را نفرین نکنید، زیرا تبّع اسلام آورده است.»
و همچنین گویند: «تبّع» مردى صالح بوده است که خداوند او را مذمت نکرده است، بلکه تنها قومش مذمّت شده اند.10
جمعی معتقدند او مردم را به پیروی از دعوت انبیاء فرا می خواند، هر چند با او مخالفت می کردند.11
در آیات فوق به دنبال بحثى که پیرامون مشرکان مکه و لجاجت و انکار آنها نسبت به معاد آمده با اشاره به سرگذشت قوم تبّع آنها را تهدید مى کند که نه تنها عذاب الهى در قیامت در انتظارشان است که در این دنیا نیز سرنوشتى همچون قوم گنه کار و کافر تبّع پیدا خواهند کرد.12
آئین قوم تبّع:
«وَ أَصحَْابُ الْأَیْکةِ وَ قَوْمُ تُبَّعٍ کلُ ٌّ کذَّبَ الرُّسُلَ فحََقَّ وَعِید» 13
؛ «و «اصحاب الایکه» [قوم شعیب ] و قوم تبّع (که در سرزمین یمن زندگى مى کردند)، هر یک از آنها فرستادگان الهى را تکذیب کردند و وعده عذاب درباره آنان تحقّق یافت.»
اینکه مى گوید: آنها «رسولان الهى» را تکذیب کردند، در حالى که هر یک از آنها فقط پیامبر خود را تکذیب نمودند، به خاطر آن است که فعلى که از مجموع آنها سر زد در حقیقت تکذیب همه انبیاء بود، هر چند هر کدام یک پیامبر را تکذیب کردند، یعنی اینکه که تکذیب یکى از پیامبران تکذیب بقیه نیز محسوب مى شود چرا که محتواى دعوت همه یکى است.
به هر حال این اقوام هم پیامبرانشان را تکذیب کردند، و هم مسأله توحید و معاد را، و سرانجام به سرنوشت دردناکى گرفتار شدند؛ بعضى گرفتار طوفان شدند، بعضى سیلاب، و بعضى دیگر صاعقه، و بعضى زلزله، و یا غیر آن و سرانجام میوه تلخ تکذیب را چشیدند.14
با این همه بخش عمده سرگذشت شاهان تبابعه یمن،(و پیروان آنها) از نظر تاریخى خالى از ابهام نیست و گاه به روایات ضد و نقیض در این زمینه برخورد مى کنیم، آنچه بیشتر در کتب اسلامى اعم از تفسیر و تاریخ و حدیث مطرح شده، پیرامون همان سلطانى است که قرآن در دو مورد به او اشاره کرده است. در حالیکه دربار? تعداد آنها و مدت حکومتشان، اطلاعات زیادی در دست نداریم.15
علاوه بر اینکه قرآن نیز تنها در این دو آیه اشاره ای کوتاه به این قوم و هلاک کردن آنها دارد و از بیان جزئیات، معیشت، خصوصیات و نوع عذاب آنها سخنی به میان نیاورده است.
مأخذ: تبیان
پی نوشت:
[1]- راغب اصفهانی، المفردات فی غریب القرآن، تحقیق صفوان عدنان داودى، بیروت، دارالعلم، 1412 ق ،اول ،ص162
[2]- همان، ص163
[3]- شیخ صدوق، محمد بن على ؛ عیون اخبارالرضا علیه السلام، ترجمه حمید رضا مستفید وعلى اکبرغفارى، تهران، صدوق،1372 ش ، اول،ج1، ص509
[4]- مکارم شیرازی، ناصر و دیگران؛ تفسیر نمونه، تهران، دارالکتب الاسلامیه، 1374ش، اول، ج 21، ص 194
[5]- تفسیر نمونه، پیشین، ص 191
– [6] خرمشاهی، بهاءالدین؛ دانش نامه قرآن و قرآن پژوهی، تهران، دوستان و ناهید، 1377ش، اول، ج 1، ص 472
[7] – عزیزى، یوسف؛ داستان پیامبران یا قصه هاى قرآن از آدم تا خاتم ، تهران، هاد ،1380 ش، اول، ص669
[8] – تفسیر نمونه، پیشین، ج 21، ص 196
[9] – دخان37 «ترجمه آیات ازآیت الله مکارم شیرازی می باشد»
[10] – طبرسی ،فضل بن حسن؛ تفسیر مجمع البیان ، ترجمه گروهی از مترجمان ،تهران ،فراهانی ،1360ش ،اول ،ج22 ،ص312
[11] – تفسیر نمونه، پیشین، جلد 22، ص 240.
[12] – همان ، ص 192
[13]- ق / 14
[14] – تفسیر نمونه،پیشین ،ج22 ،ص240
[15]- تفسیر نمونه،پیشین، ج 21، ص 197
قوم تبع