جزء ۲۲ – سوره فاطر، آیه ۱۸ – نماز قضاى پدر
پرسش ۱ . فقها مى گویند: نماز قضاى پدر، بر پسر بزرگ، واجب است؛ آیا این حکم، منافات با آیه «وَ لا تَزِرُ وازِرَةٌ وِزْرَ أُخْرى» ندارد؟ چرا باید گناه و تکلیف پدر را پسر بزرگ بر دوش بکشد؟
پرسش ۲ . چرا این مسئله بر بقیه فرزندان (پسر و دختر) یا بر همه به صورت مشترک، واجب نشده است؟
پرسش ۳ . چرا انجام نماز و روزه قضاى مادر، بر فرزندان، واجب نشده است؟
«وَ لا تَزِرُ وازِرَةٌ وِزْرَ أُخْرى وَ إِنْ تَدْعُ مُثْقَلَةٌ إِلى حِمْلِها لا یُحْمَلْ مِنْهُ شَیْءٌ وَ لَوْ کانَ ذا قُرْبى…»[ فاطر 35، آیه 18.]؛ «و هیچ باربر دارنده اى، بار [گناه] دیگرى را برنمى دارد و اگر گران بارى [دیگرى را به یارى ]به سوى بارش فراخواند، چیزى از آن برداشته نمى شود؛ هر چند خویشاوند باشد».
اصل وجود این مسئله را مى پذیریم؛ یعنى فقها فتوا داده اند که پدر در صورتى که به جهت عذرى مثل مسافرت و مریضى نتوانسته نمازش را به جا آورد، پس از مرگش، بر پسر بزرگ تر او واجب است که انجام دهد؛ حتى بیشتر فقها فرموده اند: در صورتى که پدر از روى نافرمانى، نتوانسته نماز و روزه اش را انجام دهد، بنا بر احتیاط واجب، پسر بزرگ تر باید آن را قضا کند.[ ر.ک: توضیح المسائل مراجع، مطابق با فتاواى دوازده نفر از مراجع معظم تقلید، قم: انتشارات اسلامى، ج 1، ص 789، م 1390.]
برخى مى گویند: این مسئله فقط در صورتى است که پدر، نمازهاى خود را از روى بى مبالاتى ترک نکرده باشد؛ امّا این نظر مورد قبول همه فقها نیست و در فرض مذکور نیز بسیارى از علما فرموده اند که پسر بزرگ تر بنا بر احتیاط واجب، باید آن نمازها را نیز به جا آورد.
آن چه مهم است، درک فلسفه این حکم در حد توان تعقل ما انسان هاست؛ در نتیجه، مى گوییم: در صورتى که پدر از روى بى مبالاتى نماز را ترک نکرده باشد، بلکه به علت مریضى یا فراموشى، این اتفاق افتاده باشد، خیلى جاى سؤال نیست؛ زیرا اداى چنین نمازى براى پدر، قطعا جبران آن همه زحمت و حق پدر است.
اشکال عمده، صورتى است که پدر از روى عمد و بى مبالاتى، نماز را ترک کرده باشد که در این صورت، مى گوییم: این مسئله، یک تکلیف بر پسر بزرگ تر است؛ نه رفع تکلیف از پدر؛ تا گفته شود چرا وظیفه پدر را پسر باید بر دوش بکشد؟ بنابراین، پدر که از روى بى مبالاتى، نمازش را ترک کرده، در روز قیامت، مؤاخذه و عذاب مى شود و او نیز مانند بقیه مردم، در برابر اعمال خود، مسئول مى باشد و حتما بازخواست مى شود و مورد عقوبت شدید واقع خواهد شد؛ حتى اگر پسر وى نمازهاى او را به جا آورد؛ زیرا این نماز، ربطى به آن نماز ندارد. آن نماز، تکلیف پدر بود که به جا نیاورده بود و این نماز، تکلیف پسر است؛ مانند بقیه تکالیف پسر. اگر از اول، خداوند به جاى هفده رکعت، سى و چهار رکعت نماز را در شبانه روز بر پسر بزرگ واجب مى کرد، آیا جاى اعتراض داشت؟ بنابراین، در قبال انجام این عبادت، خداوند، به پسر، ثواب و اجر عنایت مى کند؛ پس پسر، گناه پدر را بر دوش نمى کشد.
البته همان طور که انجام خیرات و صدقه دادن به نیت والدین، در حق آنها مؤثر است، اداى نماز و روزه قضا نیز از باب فضل الهى، بى تأثیر در وضع آنها در برزخ و قیامت نیست؛ ولى این قضیه، مسئله دیگرى است و هیچ گاه به طور کامل، جاى نمازهاى پدر را نمى گیرد.
اما این که چرا خداوند این تکلیف را بر دوش پسر گذاشته، علت ها و حکمت هاى گوناگونى مى تواند داشته باشد که به تعدادى از آنها اشاره مى کنیم:
1. به جهت فرهنگ سازى احترام به والدین و فهماندن ارزش آنها؛ این دستور اسلامى، نمایان گر عظمت و ارزش پدر و مادر است که در هیچ دین و مکتبى به اندازه اسلام، مورد توجه واقع نشده است. از این رو، قرآن کریم بعد از عبادت خداوند، احسان و احترام به پدر و مادر را مورد تأکید قرار مى دهد و مى فرماید:
«وَقَضى رَبُّکَ أَلاّ تَعْبُدُوا إِلاّ إِیّاهُ وَ بِالْوالِدَیْنِ إِحْساناً»[ اسراء 17، آیه 23.]؛ «و پروردگار تو مقرر کرد که جز او را مپرستید و به پدر و مادر [خود] احسان کنید».
احسان پسر بزرگ تر به پدر و مادر بعد از مرگ، در شمار مهم ترین و محبوب ترین چیزها نزد خداوند است. خداوند بعد از دستور به توحید که شالوده خلقت و هدف نهایى است، به احسان به پدر و مادر دستور مى دهد که این امر، نشان دهنده اهمیت و اولویت احسان فرزندان نسبت به پدر و مادر مى باشد.
2. به جهت فرهنگ سازى مدیریت پسر بزرگ تر نسبت به خانواده؛ به همین جهت در ارث نیز سهم او از بقیه متمایز است و در مقابل این تکلیف، پسر بزرگ تر از ارث بیشترى برخوردار مى گردد؛ یعنى اموال اختصاصى پدر، مثل انگشتر، اسلحه، وسیله سوارى و… به پسر بزرگ مى رسند که در فقه اسلامى از آنها به «حبوه» تعبیر شده است و این حکم، امروزه نیز جریان دارد؛ البته ثوابى که از ناحیه انجام آن نمازها و روزه ها به وى مى رسد، بسیار زیادتر از آن است که با ارزش آن ارث مازاد، مقایسه گردد.
وقتى خداوند مى خواهد مدیریت شخصى را جا بیندازد و فرهنگ سازى کند، تکلیف بیشترى نیز بر دوشش مى گذارد؛ تا مدیریت او، توجیه پذیر باشد «رئیس القوم، خادمهم».
3. به جهت اهمیت نماز و روزه و عدم رضایت خداوند نسبت به ترک آنها؛ چه در صورت سهوى و چه در صورت عمدى؛ یعنى نماز و روزه آن قدر براى شارع مقدس مهم هستند که براى انجام آنها و فهماندن این اهمیت، چنین احکامى را وضع کرده است؛ به طورى که حتى اگر انسان براى وضو، آب نداشته باشد و براى تیمم نیز هیچ چیزى که تیمم بر آن صحیح است، وجود نداشته باشد (فاقد طهورین باشد) باز فقها طبق روایات مى فرمایند: چنین شخصى مستحب است نماز را ترک نکند و هرگاه امکان تحصیل طهارت برایش مهیا شد، با وضو مجددا آن نماز را اعاده کند؛ یعنى خداوند، راضى به ترک نماز، حتّى براى انسان بى طهارت نیست.
چرا این مسئله بر بقیه فرزندان، واجب نشده است؟
اگر نماز و روزه قضاى پدر بر همه فرزندان واجب مى شد، ممکن بود این مسئله مانند میراث مالى، مورد اختلاف ورثه گردد و در نتیجه، منجر به ترک آن شود. علاوه بر این، پر رنگ کردن مدیریت پسر بزرگ بعد از فوت والدین، مسئله مهم و حائز اهمیتى است و عدم وجوب آن بر دختران با توجه به عذرهایى که دارند، نوعى تخفیف در حق آنان است.
درباره مادر نیز پاسخ این است که بسیارى از فقها در این مسئله بین مادر و پدر فرقى نگذاشته اند و نماز و روزه قضاى مادر را نیز بر پسر بزرگ تر واجب مى دانند که براى اطلاع بیشتر، مى توان به رساله هاى عملیه مراجع تقلید، مراجعه کرد.
نکته مهم
پسر بزرگ تر مى تواند از ثلث میراث پدر و مادر، قبل از تقسیم آن، هزینه خواندن نماز و اداى روزه را جدا کند و شخص دیگرى را براى انجام آن، اجیر نماید و بدین سان، اگر مقدار آن زیاد باشد، مشکلى براى پسر بزرگ پیش نخواهد آمد.
جزء ۲۲ – سوره فاطر، آیه ۱۸ – نماز قضاى پدر