شعر و قرآن
با توجه به آیه شریفه «وَ الشُّعَراءُ یَتَّبِعُهُمُ الْغاوُونَ… »V}[ شعراء ۲۶، آیه ۲۲.]{V چرا قرآن از شعر نکوهش مى کند با آنکه شعر یکى از هنرهاى هفتگانه است؟
نخست باید به حقیقت شعر رایج در دوران جاهلى و در آغاز طلوع خورشید اسلام، توجه کرد، سپس به هدف آیه از نکوهش شاعران واقف گردید. شعر در آن دوران، بیشتر براساس تخیلات بى اساس بود که در قالب نظم ریخته مى شد، زیربناى این نوع سروده ها را یک سلسله اهداف مادى یا احساسات جنسى و تشویق به جنگ و خونریزى و… تشکیل مى داد. شعر در دوران جاهلیت، تحریک کننده یک سلسله عواطف کاذب و احساسات پست مادى بود. وسیله اى براى توصیف چهره و خال و ابرو و چشم معشوقه ها، بدگویى پشت سر صالحان، ستایش افراد ستمگر و تملق گویى و چاپلوسى براى دارندگان زور و زر و سرگرمى براى مى گساران به حساب مى آمد. ناگفته پیدا است، گوینده اى که انگیزه او، احساسات سودجویانه و ارضاى غرایز حیوانى باشد و از مواهب معنوى و تربیت صحیح انسانى برخوردار نباشد، هرگز براى میدان تاخت و تاز شاعرانه خود، حد و مرزى نخواهد شناخت!! چنین شخصى درزنده کردن باطل، پنهان ساختن حق، پایمال نمودن حق بیچارگان، تعرض به نوامیس دیگران، شعله ور ساختن آتش شهوت جوانان و ده ها آموزه زشت و نکوهیده دیگر، پروایى نخواهد داشت.قرآن، درباره چنین شاعران بى هدفى که جز تأمین منافع مادى و ارضاى نامشروع احساسات جنسى و غرایز پست حیوانى، انگیزه اى ندارند، چنین مى فرماید:«وَ الشُّعَراءُ یَتَّبِعُهُمُ الْغاوُونَ، أَلَمْ تَرَ أَنَّهُمْ فِی کُلِّ وادٍ یَهِیمُونَ، وَ أَنَّهُمْ یَقُولُونَ ما لا یَفْعَلُونَ »[ شعرا 26، آیات 224 تا 226.]؛ «تنها افراد گمراه از شاعران پیروى مى کنند! آیا نمى بینى که آنان درباره هر چیزى به دروغ سخن مى گویند، و آنچه را که مى گویند عمل نمى کنند؟!».از این آیات، استفاده مى شود که هدف قرآن، آن دسته از شاعرانى است که بر اثر نداشتن مایه هاى مذهبى و نگهبان باطنى، صفات زیر را دارند:
1. رهبرى گمراهان «یَتَّبِعُهُمُ الْغاوُونَ ».
2. گفتار آنان را حد و مرزى نیست؛ چه بسا باطل را حق جلوه داده و احیانا حق را در نظر مردم، بد معرفى مى کنند «فِی کُلِّ وادٍ یَهِیمُونَ ».
3. چون به گفته خود معتقد نیستند، به هنگام عمل، به آنچه مى گویند عمل نمى کنند. «وَ أَنَّهُمْ یَقُولُونَ ما لا یَفْعَلُونَ ».
از این رو حضرت صادق علیه السلام درباره معناى این آیه فرمود: «مقصود، داستان سرایان دوران جاهلى هستند که به عنوان سرگرمى نادرست اشعارى را مى سرودند. هنگامى که آیات فوق نازل گردید، گروهى از شاعران عصر رسالت که همگى به وسیله اشعار خود از اسلام و مسلمانان حمایت مى کردند، خدمت پیامبر صلى الله علیه و آلهرسیدند و گفتند: [با توجه به این آیه] سرانجام زندگى ما جز تباهى چیزى نیست! در این موقع، آیه «إِلاَّ الَّذِینَ آمَنُوا… » نازل گردید و این گروه مؤمن را – که به جهت حق و عشق به معنویت، شعر مى گویند – استثنا کرد».
لذا هر نوع سروده اى که در آن احساسات پاک و شورانگیز گوینده، از عشق به بیان حقیقت، مبارزه با باطل و دعوت به کارهاى نیک سرچشمه گیرد؛ مشمول آیه هاى دیگرى خواهد بود که مى فرماید:
«إِلاَّ الَّذِینَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصّالِحاتِ وَ ذَکَرُوا اللّهَ کَثِیراً وَ انْتَصَرُوا مِنْ بَعْدِ ما ظُلِمُوا… »[ شعرا 26، آیه 227.]؛ «مگر افرادى که به خدا ایمان دارند و عمل نیک انجام مى دهند و بسیار خدا را یاد مى کنند و در برابر ستمى که کشیده اند، دادخواهى مى کنند».
روشن است که هر گوینده و سراینده اى که زیر بناى افکار و سخنان او را ایمان به خدا، عمل صالح، یاد خدا و انتقام از ستمگران تشکیل دهد؛ در اشعار و گفتارش چیزى جز حکمت، موعظه، ترویج حق و نابودى باطل، پیدا نمى شود. از این نظر، پیامبر عالى قدر اسلام صلى الله علیه و آله درباره این دسته از شاعران فرموده است: «انَّ مِنَ الشِّعْرِ لَحِکْمَةٌ»[ محمدى رى شهرى، محمد، میزان الحکمة، ج 6، ص 2766، ح 9436.]؛ «پاره اى از شعرها دانش و حکمت است».
تأثیر شعر آموزنده و سروده مفید در روحیه اجتماع، قابل انکار نیست و گاهى آن چنان قدرت آفرین است که چیز دیگرى نمى تواند جایگزین آن گردد. از این رو، پیشوایان اسلام همواره از سروده هاى شاعران با ارزش، استقبال نموده و آنان را مورد احترام و محبت خود قرار مى دادند. روزى که دعاى پیامبر صلى الله علیه و آلهدرباره نزول باران مستجاب گردید، به یاد عموى خویش ابوطالب علیه السلامافتاد و فرمود: اگر ابوطالب زنده بود، از دیدن این منظره، شاد و خرسند مى شد. آیا کسى هست که شعر او را براى ما بخواند؟ یکى برخاست و گفت: ظاهرا مقصود شما این شعر است:
و ما حملت من ناقه فوق ظهرها
ابر و اوفى ذمه من محمد[ ر.ک: مفید، امالى، ص 76 ؛ بحارالانوار، ج 16، ص 198.]«هیچ مرکبى در جهان کسى را بر پشت خود حمل نکرده است که نیکوکارتر و باوفاتر از محمد باشد».
پیامبر صلى الله علیه و آله فرمود: گوینده این شعر، حسان بن ثابت است. در این لحظه امام على علیه السلام برخاست و اشعارى چند از سروده هاى پدر والامقام خود را خواند، که نخستین بیت آن، این است:
و ابیض یستسقى الغمام بوجهه
ثمال الیتامى عصمه للارامل[ ر.ک: بحارالانوار، ج 18، ص 955، طبع کمپانى ؛ جواهرالکلام، ج 14، ص 122.]«چهره روشنى که به احترام آن، باران از ابر درخواست مى شود، شخصیتى که پناهگاه یتیمان و نگهبان بیوه زنان است».
سپس یکى از افراد طایفه بنى کنانه برخاست و از حضرتش اجازه گرفت که اشعارى را درباره آن حضرت بخواند. حضرت اجازه داد و او اشعار خود را خواند.
پیامبر صلى الله علیه و آله درباره او چنین دعا فرمود: «لک لکل بیت قُلُته بیت فى الجنة»[ ر.ک: بحارالانوار، ج 18، ص 2.]؛ «در برابر هر بیتى از این اشعار خانه اى در بهشت دارى».
هنگامى که عبدالرحمان بن کعب از پیامبر اکرم صلى الله علیه و آله درباره شعر پرسید، آن حضرت پاسخ داد: «ان المومن مجاهد بسیفه و لسانه فوالذى نفسى بیده لَکانَّما ینضحونهم بالنبل»[ رى شهرى، میزان الحکمة، ج 2، ص 1462.]؛ «مرد با ایمان با شمشیر و زبان خود از حریم حق دفاع مى کند، به خدایى که جان من در دست او است، سروده هاى شما بسان تیرى است که به قلب و چشم دشمن مى نشیند».
تقدیر امام سجاد علیه السلام از فرزدق و حضرت صادق علیه السلام از هاشمیات کمیت و امام رضا علیه السلام از دعبل خزاعى نمونه اى از تأیید شعرها و شاعران مدافع حق و حقیقت است.
فصل ششم
اعجاز قرآن
شعر و قرآن