ارتداد جبهه ملی؟
«ماجرای ارتداد جبهه ملی » اوج تقابل جبهه ملی با نظام جمهوری اسلامی در ماجرای لایحه قصاص بروز یافت. جبهه ملی که رویکردی لیبرال داشت در مقابل لایحه قصاص که برآمده از قرآن و شریعت بود، ایستاد و مردم را دعوت به راهپیمایی کرد. این جبهه، طی اعلامیهای، که بهانه آن نفی و حمله شدید به لایحه قصاص بود، مردم را به راهپیمایی اعتراض آمیز فراخواندند. حضرت امام در واکنش به این فعالیتها که در واقع قیام در مقابل قرآن دانسته میشد، موضع شدیدی گرفتند و «ارتداد» جبهه ملی را اعلام کردند تا این جبهه برای همیشه با حضور مردم در خیابانها از صحنه سیاسی کشور حذف شود.
«ماجرای ارتداد جبهه ملی » اوج تقابل جبهه ملی با نظام جمهوری اسلامی در ماجرای لایحه قصاص بروز یافت. جبهه ملی که رویکردی لیبرال داشت در مقابل لایحه قصاص که برآمده از قرآن و شریعت بود، ایستاد و مردم را دعوت به راهپیمایی کرد. این جبهه، طی اعلامیهای، که بهانه آن نفی و حمله شدید به لایحه قصاص بود، مردم را به راهپیمایی اعتراض آمیز فراخواندند. حضرت امام در واکنش به این فعالیتها که در واقع قیام در مقابل قرآن دانسته میشد، موضع شدیدی گرفتند و «ارتداد» جبهه ملی را اعلام کردند تا این جبهه برای همیشه با حضور مردم در خیابانها از صحنه سیاسی کشور حذف شود. حضرت امام فرمودند: «من میخواهم ببینم که این راهپیمایی که امروز اعلام شده است، اساس این راهپیمایی چه هست. من دو تا اعلامیه از «جبهه ملی»، که دعوت به راهپیمایی کرده است، دیدم. در یکی از این دو اعلامیه، جزء انگیزهای که برای راهپیمایی قرار دادهاند، لایحه «قصاص» است. یعنی مردم ایران را دعوت کردند که مقابل لایحه قصاص بایستند. در اعلامیه دیگری که منتشر کرده بودند تعبیر این بود که «لایحه غیرانسانی» ملت مسلمان را دعوت میکنند که در مقابل لایحه قصاص راهپیمایی کنند، یعنی چه؟ یعنی در مقابل نص قرآن کریم راهپیمایی کنند شما را دعوت به قیام و استقامت و راهپیمایی میکنند در مقابل قرآن کریم. نص قرآن کریم.»(صحیفه امام، ج 14، ص 449 – 452) امام در نهایت تصریح کردند:«اینها مرتدند. جبهه ملی از امروز محکوم به ارتداد است. بله، جبهه ملی هم ممکن است بگویند که ما این اعلامیه را ندادهایم. اگر آمدند در رادیو امروز بعد از ظهر آمدند در رادیو اعلام کردند به اینکه این اعلامیهای که حکم ضروری مسلمین، جمیع مسلمین، را غیرانسانی خوانده، این اطلاعیه از ما نبوده؛ اگر اینها اعلام کنند که از ما نبوده، از آنها هم ما میپذیریم.»(صحیفه امام ج 14، ص 462-463) در پی عدم پاسخ جبهه ملی به درخواست امام مبنی بر نفی موضع گیری ضددینی اعلامیه قبلی خود و تلاش گروههای اندک و پراکندهای برای اجابت به دعوت راهپیمایی آشوب گرانه 25 خرداد، حضور گسترده مردم تهران در خیابانها به حمایت از رهبری انقلاب، شرایط را به زیان این گروه و حامیان پشت پرده آن تبدیل نمود.(روزنامه کیهان، 1360/3/26) « مواضع نهضت آزادی در قبال این اقدام جبهه ملی» حضرت امام در سخنرانی روز ۲۵ خرداد خطاب به نهضت آزادی فرمودند: «بیایید حساب خودتان را جدا کنید. آیا نهضت آزادی هم قبول دارد آن حرفی را که جبهۀ ملی می گوید؟ آنها هم قبول دارند که این حکم ـ حکم قصاص ـ که در قرآن کریم و ضروری بین همۀ مسلمین است، «غیر انسانی» است؟ آیا این نماز شب خوانها این را قبول دارند یا نه؟ شک ندارم که قبول ندارند. خوب، اعلام کنید. چرا ساکت نشسته اید. مگر نهی از منکر فقط باید من را نهی کنید؟ نهی از منکر فقط برای این است که دولت را خُرد کنید و مجلس را خُرد کنید و چه؟» نهضت آزادی دو روز بعد از سخنرانی امام ، اطلاعیهای بیربطی با موضوعاتی که امام فرمودند صادر کرد و نوشت: «علیرغم بعضی شایعات در سطح شهر مبنی براینکه نهضت آزادی دستور راهپیمایی داده است، ضمن اینکه جبهه ملی ایران هیچگونه تماسی در مورد راهپیمایی امروز با نهضت آزادی نگرفته است، هیچ نوع دعوت و اطلاعیهای نیز در مورد راهپیمایی امروز از سوی نهضت آزادی صادر نشده است» پس از این اطلاعیه سکوت نهضت آزادی در مقابل جبهه ملی باز هم ادامه داشت تا اینکه در ۱۵ آذر ۱۳۶۰، یعنی پس از شش ماه، بازرگان در پاسخ به نامه آیتالله صدوقی به حمایت از جبهه ملی میپردازد و مینویسد: «نهضت آزادی در سال ۱۳۴۰ از جبهه ملی جدا شد… من با بسیاری از سران و افراد جبهه ملی آشنایی قدیمی و دورهای همزندانی داشته و حاضر و شاهد نماز و روزهشان بودم، چطور میتوانستم به خود اجازه حکم ارتداد آنها را بدهم؟ خصوصا که تخصص و تعهدی در فتوی دادن و تکفیر کردن ندارم. در مجموع آنها را خائن، صاحب سوء نیت و ضد اسلام و انقلاب نمیدانم و به طوری که در دادگاه نیز گفتهام، خدمات ارزندهای به کشور و مبارزات ملی کردهاند» البته اظهار ارادت بازرگان به عنوان موسس و دبیرکل نهضت آزادی فقط در نامه وی به آیتالله صدوقی خلاصه نمیشود بلکه در مرامنامه نهضت آزادی «مصدقی بودن» و پیروی از آراء و اندیشههای مصدق به روشنی آورده شده است. امام با فراست کامل و آگاهی از اینکه جریانها و گروههایی با اهداف و مقاصد مختلف، همواره سعی دارند تا نام مصدق را در عرصه سیاست زنده نگه دارند، به نقش مصدق و آیتالله کاشانی در تاریخ معاصر ایران پرداخته و درباره مصدق فرمودند: «مصدق به ما خیلی سیلی زد و میخواست به اسلام سیلی بزند» این موضعگیریهای امام خمینی (ره) باعث نشد که نهضت آزادی در الگوسازی خود از مصدق تجدید نظر کند، بلکه همچنان به تجلیل و تکریم از وی ادامه داد و امروز هم «مصدقی بودن» همچنان در مرامنامه نهضت آزادی به عنوان اصل اساسی و بنیادین مطرح است. آنچه در کنش و واکنشهای صورت گرفته در قضیه لایحه قصاص و ارتداد جبهه ملی ایران توسط امام(ره) قابل توجه خواهد بود این است که بازرگان و نهضت آزادی هیچگاه حاضر نشدند علیه مواضع ضداسلامی جبهه ملی موضعگیری کنند و فقط به حمایت از اقدامات آنها پرداختند. (www.mehrnews.com/news/3686557) « مواضع فکری و سیاسی ابراهیم یزدی» وی فعالیتهای ﺳیﺎسی و مطبوعاتی ﺧﻮﺩ ﺭﺍ ﺍﺯ ﺳﺎﻝ 1326 ﺑﺎ ﻋﻀﻮیﺖ ﺩﺭ نهضت خداپرستان ﺳﻮﺳیﺎﻟیﺴﺖ آغاز کرد. این تشکل را « محمد نخشب» با همکاری «دکتر کاظم سامی»، حبیب الله پیمان و اعضای جوانتری چون میرحسین موسوی بنا نهاده بود. فعالیتهای مطبوعاتی وی ﺑﺎ مجله دانشآموزان ﺁﻏﺎﺯ ﺷﺪ کﻪ ﺁﻥ ﺭﺍ ﺑﻪ ﻫﻤﺮﺍﻩ ﭘﻨﺞ ﻧﻔﺮ ﺩیﮕﺮ ﺍﺯ دانشآموزان ﻫﻢ ﺳﻦ ﻭ ﺳﺎﻝ ﺧﻮﺩ ﺍﺩﺍﺭﻩ میکرد. ﻭی ﺑﻌﺪﻫﺎ ﺑﺎ مجله ﻓﺮﻭﻍ ﻋﻠﻢ ﻭ ﮔﻨﺞ ﺷﺎیﮕﺎﻥ (کﻪ ﺑﻌﺪ ﺍﺯ ﺗﻌﻄیلی ﻓﺮﻭﻍ ﻋﻠﻢ ﻣﻨﺘﺸﺮ میشد ﻭ ﻫﺮ ﺩﻭ ﺍﺭﮔﺎﻥ ﺍﻧﺠﻤﻦ ﺍﺳﻼمی دانشجویان ﺑﻮﺩﻧﺪ) ﺑﻪ ﻋﻨﻮﺍﻥ ﻋﻀﻮ هیأت ﺗﺤﺮیﺮیﻪ ﻫﻤکﺎﺭی ﻧﺰﺩیک ﺩﺍﺷﺖ. ﻋﻼﻭﻩ ﺑﺮ ﺍیﻦ ﺑﺎ ﻧﺸﺮیﺎﺕ ﻣﻬﺪ ﻋﻠﻢ ﻭ ﺩﺍﻧﺸﺠﻮیﺎﻥ ﻭ دانشآموزان ﻓﺎﺭﺱ ﻧیﺰ ﻫﻤکﺎﺭی میکﺮﺩ. ﺩﺭ ﺟﺮیﺎﻥ ﻧﻬﻀﺖ ﻣلی ﺷﺪﻥ ﻧﻔﺖ ﺑﻪ ﺭﻫﺒﺮی محمد ﻣﺼﺪﻕ، ﺩﺍﻧﺸﮕﺎﻩ ﺗﻬﺮﺍﻥ ﺑﻪ یکی ﺍﺯ ﺳﻨﮕﺮﻫﺎی ﺍﺳﺘﻮﺍﺭ ﻣﺒﺎﺭﺯﺍﺕ ﻣلی ﺗﺒﺪیﻞ ﮔﺮﺩیﺪ. ﻗﺒﻞ ﺍﺯ ﺳﺎﻝ 1330 ﺣﺰﺏ ﺗﻮﺩﻩ ﺩﺭ ﺩﺍﻧﺸﮕﺎﻩ ﺗﻬﺮﺍﻥ ﻧﻔﻮﺫ ﻋﻤیﻖ ﻭ ﻗﺪﺭﺕ ﻓﺮﺍﻭﺍﻥ ﺩﺍﺷﺖ ﻭ ﺳﺎﺯﻣﺎﻥ ﺩﺍﻧﺸﺠﻮیﺎﻥ ﺩﺭ کﻨﺘﺮﻝ کﺎﻣﻞ ﺁﻥﻫﺎ ﺑﻮﺩ. ﺳیﺎﺳﺖ ﺣﺰﺏ ﺗﻮﺩﻩ ﺍﺯ یک ﻃﺮﻑ ﻣﺨﺎﻟﻔﺖ ﺑﺎ ﻣلی ﺷﺪﻥ ﻧﻔﺖ ﻭ ﺗﻘﺎﺑﻞ ﺑﺎ ﺩکﺘﺮ ﻣﺼﺪﻕ ﺑﻮﺩ ﻭ ﺍﺯ ﻃﺮﻑ ﺩیﮕﺮ ﻋﻠیﻪ ﺑﺎﻭﺭﻫﺎی ﺩینی ﻭ ﺍﺳﻼمی ﺳﺨﺖ ﺗﺒﻠیﻎ میکﺮﺩﻧﺪ. ﺑﺎ ﺁﻏﺎﺯ ﺣﺮکﺖ ﻣلی، ﺩﺍﻧﺸﺠﻮیﺎﻥ، ﺍﻋﻢ ﺍﺯ ﻣﻨﻔﺮﺩ ﻭ ﻣﺴﺘﻘﻞ ﻭ یﺎ ﺍﻋﻀﺎی ﺍﺣﺰﺍﺏ ﻣلی ﻭ ﺍﻧﺠﻤﻦ ﺍﺳﻼمی ﺩﺍﻧﺸﺠﻮیﺎﻥ ﺩﺭ ﺍﻧﺘﺨﺎﺑﺎﺕ ﺩﺍﻧﺸﺠﻮیی ﺳﺎﻝ ﺗﺤﺼیلی 1330 ﺷﺮکﺖ کﺮﺩﻧﺪ ﻭ ﺩﺭ ﺍکﺜﺮ ﺩﺍﻧﺸکﺪﻩﻫﺎ ﺍﻧﺘﺨﺎﺏ ﺷﺪﻧﺪ ﻭ ﺳﺎﺯﻣﺎﻥ (ﺻﻨفی) ﺩﺍﻧﺸﺠﻮیﺎﻥ ﺩﺍﻧﺸﮕﺎﻩ ﺗﻬﺮﺍﻥ ﺭﺍ ﺗﺸکیﻞ ﺩﺍﺩﻧﺪ. ابراهیم یﺰﺩی ﻧیﺰ ﺍﺯ ﻃﺮﻑ ﺩﺍﻧﺸﺠﻮیﺎﻥ کﻼﺱ ﺧﻮﺩ ﺑﺎ ﺍکﺜﺮیﺖ ﺁﺭﺍ ﺍﻧﺘﺨﺎﺏ ﺷﺪ. ﻭی ﺳﭙﺲ ﺑﻪ ﻋﻀﻮیﺖ ﺷﻮﺭﺍی ﻣﺮکﺰی ﻭ ﺍﺯ ﻃﺮﻑ ﺷﻮﺭﺍ ﺑﻪ ﻋﻀﻮیﺖ ﻫیأﺕ ﺩﺑیﺮﺍﻥ ﺑﺮﮔﺰیﺪﻩ ﺷﺪ. ﻧﺸﺮیﻪ ﺩﺍﻧﺸﺠﻮیﺎﻥ ﺍیﺮﺍﻥ ﺍﺭﮔﺎﻥ ﺭﺳمی ﺳﺎﺯﻣﺎﻥ ﺑﻮﺩ ﻭ ابراهیم یﺰﺩی ﻫﻢ ﻋﻀﻮ ﻫیﺎﺕ ﺗﺤﺮیﺮیﻪ ﺁﻥ ﺑﻮﺩ. ﻓﻌﺎﻟیﺖﻫﺎ ﻭ ﻣﺒﺎﺭﺯﺍﺕ ﻣلی ﺩﺍﻧﺸﺠﻮیﺎﻥ ﺩﺍﻧﺸﮕﺎﻩ ﺗﻬﺮﺍﻥ ﻧﻈیﺮ ﺭﺍﻫﭙیﻤﺎییﻫﺎ ﻭ ﺗﻈﺎﻫﺮﺍﺕ ﺩﺭ ﺣﻤﺎیﺖ ﺍﺯ ﺩﻭﻟﺖ ﻣلی ﺩکﺘﺮ ﻣﺼﺪﻕ، ﺧﺮیﺪ ﻗﺮﺿﻪ ﻣلی ﻭ ﺗﻈﺎﻫﺮﺍﺕ ﺍﻋﺘﺮﺍﺽ ﺁﻣیﺰ 27 ﺗﺎ 30 ﺗیﺮﻣﺎﻩ 1331 ﺗﻮﺳﻂ ﺍیﻦ ﺳﺎﺯﻣﺎﻥ ﻭ ﺍﺣﺰﺍﺏ ﻣلی ﺭﻫﺒﺮی میﺷﺪ. ﺩﺭ ﺷﻬﺮیﻮﺭ 1332 ﻫﻨﮕﺎمی کﻪ ﺑﻌﺪ ﺍﺯ کﻮﺩﺗﺎی ﻧﻨﮕیﻦ 28 ﻣﺮﺩﺍﺩ ﻧﻬﻀﺖ ﻣﻘﺎﻭﻣﺖ ﻣلی ﺗﺸکیﻞ ﺷﺪ، ابراهیم یﺰﺩی ﻫﻤکﺎﺭی ﺧﻮﺩ ﺭﺍ ﺑﺎ ﻧﻬﻀﺖ ﻣﻘﺎﻭﻣﺖ ﺍﺯ کﻤیﺘﻪ ﺩﺍﻧﺸﮕﺎﻩ ﺁﻏﺎﺯ کﺮﺩ ﻭ ﻋﻼﻭﻩ ﺑﺮ ﻋﻀﻮیﺖ ﺩﺭ کﻤیﺘﻪ ﺩﺍﻧﺸﮕﺎﻩ، ﺭﺍﺑﻂ ﺁﻥ کﻤیﺘﻪ ﺑﺎ کﻤیﺘﻪ ﻣﺮکﺰی ﺷﺪ ﻭ ﻫﻤﺰﻣﺎﻥ ﺑﻪ ﻫﻤﺮﺍﻩ ﻋﺰﺕﺍﷲ ﺳﺤﺎبی ﺩﺭ کﻤیﺘﻪ ﺍﻧﺘﺸﺎﺭﺍﺕ کﻪ مسئوﻝ ﺍﻧﺘﺸﺎﺭﺍﺕ ﻧﻬﻀﺖ ﻣﻘﺎﻭﻣﺖ ﻣلی ﻭ ﺭﻭﺯﻧﺎﻣﻪ ﺭﺍﻩ ﻣﺼﺪﻕ ﺑﻮﺩ ﻭ ﺯیﺮ ﻧﻈﺮ ﻣﻬﻨﺪﺱ ﺑﺎﺯﺭﮔﺎﻥ ﻗﺮﺍﺭ ﺩﺍﺷﺖ، ﻓﻌﺎﻟیﺖ میکﺮﺩ. ﻓﻌﺎﻟیﺖ ﻭ ﻫﻤکﺎﺭی یﺰﺩی ﺩﺭ ﻧﻬﻀﺖ ﻣﻘﺎﻭﻣﺖ ﻣلی ﺗﺎ ﺳﺎﻝ 1339 ﺍﺩﺍﻣﻪ یﺎﻓﺖ. ابراهیم یزدی از فعالان ﺗﻈﺎﻫﺮﺍﺕ ﺍﻋﺘﺮﺍﺽﺁﻣیﺰ ﻧﻈیﺮ 16 ﻣﻬﺮ و 21 ﺁﺑﺎﻥ 1332 ﺑﻪ ﻫﻨﮕﺎﻡ ﻣﺤﺎکﻤﻪ ﺩکﺘﺮ ﻣﺼﺪﻕ، 14 ﺗﺎ 16 ﺁﺫﺭ ﺑﻪ ﻣﻨﺎﺳﺒﺖ ﻭﺭﻭﺩ ﻧیکﺴﻮﻥ ﺑﻪ ﺍیﺮﺍﻥ بود. ﻭی همچنین ﺩﺭ ﺑﺮﮔﺰﺍﺭی ﻣﺮﺍﺳﻢ ﺗﺸییﻊ ﻭ ﺗﺮﺣیﻢ ﺷﻬﺪﺍی 16 ﺁﺫﺭ و ﺍﻧﺘﺨﺎﺑﺎﺕ ﺩﻭﺭﻩ 18 کﻪ ﻫیأﺕ ﻣﺮﺩمی ﻧﻈﺎﺭﺕ ﺑﺮ ﺁﻥ ﺑﻪ ﺭیﺎﺳﺖ ﺩﻫﺨﺪﺍ ﻭ ﺩﺭ ﻣﻨﺰﻝ ﻭی ﺗﺸکیﻞ ﺟﻠﺴﻪ می داد مشارکت داشت. ﺍﻭﺍﺧﺮ ﺳﺎﻝ 1338 بود که ﺯﻣﺰﻣﻪﻫﺎیی ﺩﺭ ﺟﻬﺖ ﺑﺎﺯ ﺷﺪﻥ ﺟﻮ ﺳیﺎسی ﺩﺭ ﺍیﺮﺍﻥ ﺑﻪ ﮔﻮﺵ ﺭﺳیﺪ. کﻤیﺘﻪ ﻣﺮکﺰی ﻧﻬﻀﺖ ﻣﻘﺎﻭﻣﺖ ﻣلی ﺑﺎ ﺑﺮﺭسی ﺍیﻦ ﻣﻮﺿﻮﻉ ﻓﻌﺎﻟیﺖ ﺑﺮﺍی ﺳﺎﺯﻣﺎﻧﺪهی ﻭ ﺭﺍﻩﺍﻧﺪﺍﺯی ﻣﺒﺎﺭﺯﺍﺕ ﺳیﺎسی ﻋﻠنی ﺭﺍ ﺁﻏﺎﺯ کﺮﺩ. ﺍیﻦ ﻓﻌﺎﻟیﺖﻫﺎ ﻣﻨﺠﺮ ﺑﻪ ﺗأﺳیﺲ ﺟﺒﻬﻪ ﻣلی ﺩﻭﻡ ﺩﺭ ﺗیﺮﻣﺎﻩ 1339 ﻭ ﻓﺮﺍﻫﻢ کﺮﺩﻥ ﻣﻘﺪﻣﺎﺕ ﻣﺸﺎﺭکﺖ ﺩﺭ ﺍﻧﺘﺨﺎﺑﺎﺕ ﺩﻭﺭﻩ ﺑیﺴﺘﻢ ﻣﺠﻠﺲ ﺷﻮﺭﺍی ﻣلی ﮔﺮﺩیﺪ. یک ﻫیأﺕ ﭘﻨﺞ ﻧﻔﺮی ﺍﺯ ﺟﻤﻠﻪ ﻣﻬﻨﺪﺱ ﺑﺎﺯﺭﮔﺎﻥ ﻭ ابراهیم یﺰﺩی ﻣأﻣﻮﺭ ﺗﻬیﻪ ﻣﻘﺪﻣﺎﺕ ﻣﺸﺎﺭکﺖ ﻣﺮﺩﻡ ﺩﺭ ﺍﻧﺘﺨﺎﺑﺎﺕ ﮔﺮﺩیﺪ. ﺍیﻦ ﻫیأﺕ، ﺑﺮﮔﺰﺍﺭی ﺟﻠﺴﺎﺕ ﻋﻤﻮمی ﻣﺮﺩمی ﺭﺍ کﻪ ﺍﺑﺘﺪﺍ ﺩﺭ ﻣﻨﺎﺯﻝ ﺍﺷﺨﺎﺹ ﻭ ﺳﭙﺲ ﺩﺭ ﻣﺤﻞﻫﺎی ﻋﻤﻮمی ﺗﺸکیﻞ میﺷﺪ ﺑﺮ ﻋﻬﺪﻩ ﺩﺍﺷﺖ. ﺩﺭ ﺷﻬﺮیﻮﺭ 1339 ابراهیم یﺰﺩی ﺑﺮﺍی یک ﺩﻭﺭﻩ کﻮﺗﺎﻩ ﻣﻄﺎﻟﻌﺎﺕ ﻋﻠمی ﺑﻪ ﺁﻣﺮیکﺎ ﺭﻓﺖ ﻭ ﺩﺭ ﻫﻤﺎﻥ ﺳﺎﻝ ﺑﺮﺍی ﺗأﺳیﺲ ﺟﺒﻬﻪ ﻣلی ﺍیﺮﺍﻥ ﺷﺎﺧﻪ ﺁﻣﺮیکﺎ ﺑﻪ ﺳﺎیﺮ ﺭﻫﺒﺮﺍﻥ ﻭ ﻣﺒﺎﺭﺯﺍﻥ ﻣلی ﻣﺎﻧﻨﺪ ﻋلی ﺷﺎیﮕﺎﻥ، ﺩکﺘﺮ ﺳیﻒ ﭘﻮﺭﻓﺎﻃمی، ﺩکﺘﺮ ﻧﺨﺸﺐ ، شهید ﭼﻤﺮﺍﻥ ﻭ ﺻﺎﺩﻕ ﻗﻄﺐ ﺯﺍﺩﻩ ﭘیﻮﺳﺖ. ﻭی ﺑﻪ ﺳﻤﺖ ﺩﺑیﺮ ﺷﻮﺭﺍی ﻣﺮکﺰی، ﻋﻀﻮ ﻫیﺎﺕ ﺍﺟﺮﺍیی ﻭ مسئوﻝ کﻤیﺘﻪ ﺗﺸکیﻼﺕ ﺍیﻦ ﺟﺒﻬﻪ ﺍﻧﺘﺨﺎﺏ ﺷﺪ. ﺩﺭ ﻫﻤﺎﻥ ﺳﺎﻝ ﺟﺒﻬﻪ ﻣلی ﺍیﺮﺍﻥ ﺩﺭ ﺍﺭﻭﭘﺎ ﺗﺸکیﻞ ﺷﺪ ﻭ ﺍﺭﺗﺒﺎﻁ ﻭ ﻫﻤکﺎﺭی ﻣیﺎﻥ ﺩﻭ ﺳﺎﺯﻣﺎﻥ ﺑﺮﻗﺮﺍﺭ ﮔﺮﺩیﺪ. ﻧﺸﺮیﻪ ﺍیﺮﺍﻥ ﺁﺯﺍﺩ ﺑﻪ ﻣﺪیﺮیﺖ ﺩکﺘﺮ ﺷﺮیﻌتی ﺗﻮﺳﻂ ﺟﺒﻬﻪ ﻣلی ﺍﺭﻭﭘﺎ ﻭ ﻧﺸﺮیﻪ ﺍﻧﺪیﺸﻪ ﺟﺒﻬﻪ ﺑﻪ ﻣﺪیﺮیﺖ ﺩکﺘﺮ ﻧﺨﺸﺐ ﺗﻮﺳﻂ ﺟﺒﻬﻪ ﻣلی ﺁﻣﺮیکﺎ ﻣﻨﺘﺸﺮ میﮔﺮﺩیﺪ. ابراهیم یﺰﺩی ﻭ ﺩکﺘﺮ ﭼﻤﺮﺍﻥ ﻋﻀﻮ ﻫیﺎﺕ ﺗﺤﺮیﺮیﻪ ﺍﻧﺪیﺸﻪ ﺟﺒﻬﻪ ﺑﻮﺩﻧﺪ ﻭ ﻣﻘﺎﻻﺕ ﻣﺘﻌﺪﺩی ﺍﺯ ﺁﻥﻫﺎ ﺩﺭ ﻣﺠﻠﻪ ﺑﻪ ﭼﺎﭖ می رسید. ﺑﺨﺶ ﻋﻤﺪﻩﺍی ﺍﺯ ﻓﻌﺎﻟیﺖﻫﺎی ﺟﺒﻬﻪ ﻣلی ﺁﻣﺮیکﺎ ﺑﺮﮔﺰﺍﺭی ﺗﻈﺎﻫﺮﺍﺕ ﻭ ﺭﺍﻫﭙیﻤﺎیی ﺩﺭ ﺣﻤﺎیﺖ از ﻣﺒﺎﺭﺯﺍﺕ ﻣﺮﺩمی ﺩﺭ ﺍیﺮﺍﻥ ﻭ ﺍﻋﺘﺮﺍﺽ ﻋﻠیﻪ ﺷﺎﻩ ﺑﻮﺩ کﻪ ﺍﺯ ﺟﻤﻠﻪ میﺗﻮﺍﻥ ﺑﻪ ﺗﻈﺎﻫﺮﺍﺕ ﺩﺭ ﺑﺮﺍﺑﺮ کﺎﺥ ﺳﺎﺯﻣﺎﻥ ﻣﻠﻞ ﻣﺘﺤﺪ، ﺗﺤﺼﻦ ﺩﺭ ﻣﻘﺮ ﺳﺎﺯﻣﺎﻥ ﻣﻠﻞ، ﺗﻈﺎﻫﺮﺍﺕ ﻭ ﺗﺤﺼﻦ ﺩﺭ ﺑﺮﺍﺑﺮ ﺳﻔﺎﺭﺕ ﺍیﺮﺍﻥ ﺩﺭ ﻭﺍﺷﻨﮕﺘﻦ، ﺭﺍﻫﭙیﻤﺎیی ﺍﻋﺘﺮﺍﺽ ﺑﻪ ﺩﻭﻟﺖ ﺁﻣﺮیکﺎ ﺩﺭ ﺣﻤﺎیﺖ ﺍﺯ ﺷﺎﻩ (ﺍﺯ ﺑﺎﻟﺘیﻤﻮﺭ ﺗﺎ ﻭﺍﺷﻨﮕﺘﻦ) ﻭ ﺗﻈﺎﻫﺮﺍﺕ ﺍﻋﺘﺮﺍﺽﺁﻣیﺰ ﻋﻠیﻪ ﺷﺎﻩ ﺑﻪ ﻫﻨﮕﺎﻡ ﺳﻔﺮ ﺍﻭ ﺑﻪ ﺁﻣﺮیکﺎ ﺍﺷﺎﺭﻩ کﺮﺩ. در سال 1357 ابراهیم یزدی، به همراه صادق قطب زاده به کاروان حضرت امام خمینی (ره) در پاریس ملحق شدند. در این شرایط که انقلاب اسلامی نیز به اوج خود می رسید، ابراهیم یزدی در ارتباط با رسانهها می کوشید خود را سخنگوی حضرت امام (ره) معرفی کند که با برخورد جدی آن بزرگوار مواجه شد. او که 12 بهمن سال 1357 به همراه امام خمینی (ره) به ایران بازگشته بود، ﺩﺭ روزهای پس از پیروزی انقلاب اسلامی ﺍﺯ ﺟﺎﻧﺐ ﺭﻫﺒﺮ ﻓﻘیﺪ ﺍﻧﻘﻼﺏ ﺑﻪ ﻋﻀﻮیﺖ در ﺷﻮﺭﺍی ﺍﻧﻘﻼﺏ ﻣﻨﺼﻮﺏ ﺷﺪ ﻭ ﺑﻌﺪ ﺍﺯ ﺗﺸکیﻞ ﺩﻭﻟﺖ ﻣﻮﻗﺖ ﺩﺭ 15 ﺑﻬﻤﻦ 1357 ﻣﻌﺎﻭﻥ نخست وزیر ﺩﺭ ﺍﻣﻮﺭ ﺍﻧﻘﻼﺏ ﻭ ﺳﭙﺲ ﻭﺯیﺮ ﺍﻣﻮﺭ ﺧﺎﺭﺟﻪ ﮔﺮﺩیﺪ. ﺑﻌﺪ ﺍﺯ ﺍﺳﺘﻌﻔﺎی ﺩﻭﻟﺖ ﻣﻮﻗﺖ، ابراهیم یزدی ﺑﻪ ﺳﻤﺖ نماینده ﻭیﮋﻩ ﺍﻣﺎﻡ ﺑﺮﺍی ﺭﺳیﺪگی ﺑﻪ بحرانها ﻭ ﻣﺴﺎیﻞ استانها ﺗﻌییﻦ ﺷﺪ. امام خمینی (ره) 8 اردیبهشتماه 1359 طی حکمی ابراهیم یزدی را به سرپرستی کیهان منصوب کردند اﻭ ﺩﺭ اسفندماه سال 1358 ﺩﺭ ﺍﻧﺘﺨﺎﺑﺎﺕ ﺍﻭﻟیﻦ دوره ﻣﺠﻠﺲ ﺷﻮﺭﺍی ﺍﺳﻼمی ﺍﺯ ﻃﺮﻑ ﻣﺮﺩﻡ ﺗﻬﺮﺍﻥ ﺍﻧﺘﺨﺎﺏ ﺷﺪ ﻭ طی ﭼﻬﺎﺭ ﺳﺎﻝ ﺩﺭ کﻤیﺴیﻮﻥﻫﺎی ﺗﺤﻘیﻖ، ﺍﻣﻮﺭ ﺧﺎﺭﺟﻪ، ﺑﻬﺪﺍﺷﺖ ﻭ ﺩﺭﻣﺎﻥ ﻭ ویژهی ﺑﺎﺯﺭﮔﺎنی ﺧﺎﺭجی عضویت داشت. ﺑﺎ ﺷﺮﻭﻉ ﻓﻌﺎﻟیﺖ ﻣﺠﺪﺩ ﻧﻬﻀﺖ ﺁﺯﺍﺩی ﺑﻌﺪ ﺍﺯ ﺍﻧﻘﻼﺏ ﺑﻪ ﻋﻀﻮیﺖ ﺷﻮﺭﺍی ﻣﺮکﺰی ﻭ ﻧیﺰ ﺑﻪ ﻋﻨﻮﺍﻥ ﻋﻀﻮ ﻭ رئیس ﻫیأﺕ ﺍﺟﺮﺍیی ﻭ ﺭئیس ﺩﻓﺘﺮ ﺳیﺎسی ﺍﻧﺘﺨﺎﺏ ﺷﺪ. ﺑﻌﺪ ﺍﺯ ﺩﺭﮔﺬﺷﺖ ﻣﻬﻨﺪﺱ ﺑﺎﺯﺭﮔﺎﻥ، ﺍﺯ ﻃﺮﻑ ﺷﻮﺭﺍی ﻣﺮکﺰی ﻧﻬﻀﺖ ﺁﺯﺍﺩی ﺍیﺮﺍﻥ ﺩﺭ ﺳﺎﻝ 1373 ﻭ ﻣﺠﺪﺩﺍً ﺩﺭ سالهای 1375 ﻭ 1379 ﺑﻪ ﺳﻤﺖ ﺭییﺲ ﺷﻮﺭﺍ ﻭ ﺩﺑیﺮ کﻞ ﻧﻬﻀﺖ ﺁﺯﺍﺩی ﺍیﺮﺍﻥ ﺍﻧﺘﺨﺎﺏ گردید. ﺩﺭ ﺳﺎﻝ 1364 ﺩﺭ ﺗأﺳیﺲ ﺟﻤﻌیﺖ ﺩﻓﺎﻉ ﺍﺯ ﺁﺯﺍﺩی ﻭ ﺣﺎکﻤیﺖ ﻣﻠﺖ ﺑﻪ ﻫﻤﺮﺍﻩ ﻣﻬﻨﺪﺱ ﺑﺎﺯﺭﮔﺎﻥ ﻭ ﺩکﺘﺮ ﺳﺤﺎبی ﻣﺸﺎﺭکﺖ کﺮﺩ ﻭ ﺑﻪ ﻋﻨﻮﺍﻥ ﻋﻀﻮ ﺷﻮﺭﺍی ﻣﺮکﺰی ﻭ ﻫیأﺕ ﺍﺟﺮﺍیی ﺁﻥ ﺍﻧﺘﺨﺎﺏ ﺷﺪ. ابراهیم یزدی غیر از نهضت آزادی، انجمن اسلامی دانشجویان، انجمن اسلامی دانشجویان آمریکا و کانادا و سماع، در پوشش تشکلهای سیاسی موازی و همپوشان بسیاری فعالیت کرد. جمعیت ایرانی دفاع از آزادی و حقوق بشر جبهه ملی، نهضت مقاومت ملی، نهضت خداپرستان سوسیالیست و چندین تشکل مشابه از این جمله بودند. مهمترین نقطه تاریک حیات سیاسی ابراهیم یزدی ارتباط و اعتماد بیش از حد وی به آمریکا و به خصوص جاسوسان کارکشته سازمان سیا بود. ارتباطی که وی را از یک عنصر مسلمان و علاقهمند به اسلام به سوی فعالیتهایی مغایر با نهضت اسلامی و در تقابل با انقلاب اسلامی سوق میداد. یزدی که در همراهی با شخصیتهای مجاهدی چون آیتالله طالقانی و شهید چمران، حیات سیاسی خود را آغاز کرده بود، عملاً میراث آنان را به برهوت و انحراف کشاند. میراث گروه سماع که میتوانست تکیهگاهی برای فعالان انقلابی باشد، با هجرت شهید چمران به لبنان، تحت مدیریت ابراهیم یزدی به کانون فعالانی چون صادق قطبزاده، شخصیت محوری کودتا علیه انقلاب اسلامی، بدل گردید. این انحراف ابراهیم یزدی را باید ناشی از دو عنصر دانست؛ نخست پذیرش ولایت رژیم استکباری آمریکا و اعتماد به عناصر سازمان سیا و دوم؛ روحیه عملگرایانه و تجربه گرایانه وی. یزدی که به سبب تربیت خانوادگی همانند مهدی بازرگان و یدالله سحابی علاقهمند به قرآن کریم بود؛ حتی کتاب الهی را هم مانند ایشان بر اساس مکتب تفسیری پوزیتویستی و تجربهگرایانه قرائت میکرد. اوج این مکتب تفسیری در قالب تفسیر المنار در مصر منتشر شد و علامه طباطبایی با هوشمندی و عرضه کتاب المیزان فی تفسیر القرآن سد محکمی در برابر آن ایجاد کرد. از بدامن تا لانه جاسوسی ریشه ارتباطات لانه جاسوسی آمریکا و سازمان سیا با عناصر ملی و نهضت آزادی، به شبکه بدامن بازمیگردد. این شبکه نقش چشمگیری در براندازی دولت مصدق داشت. ظاهراً برای نخستین بار وجود این شبکه را مارک گازیوروسکی در سال 1987 م آشکار ساخت. گازیوروسکی، استاد دانشگاه دولتی لوییزیانا و عضو هیئت تحریریه ایران در آرشیو امنیت ملی بود که در آن سال طی مقالهای دربارۀ کودتای 28 مرداد 1332، بدامن را معرفی کرد. او علاوه بر مصاحبه با کارمندان سیا که دستاندرکار کودتا بودند، مقاله خود را بر منابعی ناشناخته مبتنی کرده که در دسترس عموم نیست. بدامن ظاهراً با بودجهای معادل یک میلیون دلار در سال، عملیات خود را از سال 1948 برای مقابله بانفوذ شوروی و حزب توده در ایران آغاز کرد. در رأس این برنامه دو ایرانی با اسامی مستعار نرن و سیلی جای داشتند. طی این برنامه مقالات و کاریکاتورهای ضد کمونیستی در روزنامههای ایران منتشر و کتب و جزوات و شایعاتی علیه اتحاد شوروی و حزب توده منتشر میشد تا خطر استیلای کمونیسم بر ایران برجسته گردد و راه برای پناه بردن به غرب و آمریکا در میان نخبگان باز شود. در همین چهارچوب، گروههایی چون پان ایرانیستها و سومکا دستههایی از اوباش را گردهم می آوردند تا به نبرد با هواداران حزب توده مشغول شوند. سومکا (حزب ناسیونال سوسیالیست کارگران ایران) گرچه الگوی خود را حزب نازی آلمان قرار داده بود اما وابسته به انگلیس بود. رئیس این حزب داوود منشی زاده بود. وی فرزند ابراهیم منشیزاده و نوه کریم بیک بهایی و اصلاً از اهالی ایروان بود. حزب پان ایرانیسم را در دهه 1320 محسن پزشک پور و داریوش فروهر بنا نهادند. فروهر بعدها از پزشک پور جدا شد و حزب ملت ایران بر بنیاد پان ایرانیسم را تأسیس کرد. معرفی بیشتر سومکا و پان ایرانیستها و کارنامه عناصر آنها فرصت دیگری میطلبد. پان ایرانیستها و سومکا حتی به مساجد و شخصیتهای مذهبی حمله میکردند و این حملات را به نام حزب توده و کمونیستها معرفی میکردند. از 7 مرداد 1332 گروهی از نیروی سوّمیها و پان ایرانیستها با چماق، چاقو و سنگ و آجر حملات شبانهای را به خانه آیتالله کاشانی آغاز کردند و با شعارهای «زنده و جاوید باد دکتر محمد مصدق» به ضرب و شتم حاضران میپرداختند. 10 مرداد در یکی از این حملات شبانه چند نارنجک هم به درون خانه آیتالله کاشانی پرتاب شد و طی آن 18 نفر مجروح شدند. پس از آنکه مقامات سیا و MI6 طرح براندازی دولت مصدق در زمستان 1331 مورد بررسی قراردادند، مقرر شد «امکانات شبکه بدامن در زمینه تبلیغات و عملیات سیاسی بلافاصله علیه مصدق به کار گرفته شود.» (شهبازی. همان) در همان ایام ناگاهان انتشار 6 روزنامه جدید ضد مصدقی در تهران آغاز شد. دیدار با ریچارد کاتم همزمان با مذاکرات نهضت آزادی با سفارت آمریکا در تهران، عناصر نهضت آزادی ایران در خارج از کشور نیز با ریچارد کاتم دیدار و گفتگو داشتند. ریچارد کاتم که بعدها به عنوان استاد علوم سیاسی دانشگاه پیتسبورگ معرفی شد، از مأموران قدیمی سیا در ایران بود. کاتم رهبر تیم سیا در شبکه بدامن و ستاد براندازی دولت مصدق بود و پس از خروج جوزف گودوین هدایت عناصر وابسته به سیا را مستقیماً بر عهده داشت. ریچارد کاتم از همکاران شبکه مسئول جنگ روانی و جعل مدارک سیاسی در دوران جنبش ملی شدن صنعت نفت بود. در امتداد همین دیدارها، ابراهیم یزدی و صادق قطبزاده، اعضای نهضت آزادی ایران در خارج از کشور و عضو سماع که در پاریس به کاروان حضرت امام خمینی (ره) ملحق شدند و ضمن تلاش برای تحکیم موقعیت خود در این کاروان، میکوشیدند عناصر متعهد و مذهبی را با نیش و کنایه و برچسبزنی از نوفللوشاتو دور نگهدارند. این رویکرد یزدی و قطبزاده، در اشارات صادق خلخالی، محمد مکری و… به وضوح دیده میشود. درحالیکه مکری و شهید عراقی هواپیمای حامل حضرت امام خمینی (ره) را کرایه کردند، هنوز از ابراهیم یزدی به عنوان هماهنگکننده این هواپیما یاد میکند. کاتم، نخستین بار ابراهیم یزدی را در اوج دولت مصدق شناخت. یزدی در آن زمان دانشجوی دانشگاه تهران و مرتبط با جبهه ملی بود. وی از این طریق حتی توانست در نوفللوشاتو به دیدار حضرت امام خمینی (ره) برود. (صحیفه امام، ج 5، ص: 286) کاتم در این دیدار که در 7 دی 1357 رخ داد، تصریح میکند که به زودی به ایران سفر خواهد کرد. به گفته پرچت کاتم همواره در تلاش برای ایجاد فضای گفتگو میان یاران [امام] خمینی (ره) و دولت آمریکا بود: «در اواخر 1978، کاتم گفت که ابراهیم یزدی به واشنگتن سفر میکند و ما باید او را ببینیم. کاتم، یک عضو شورای امنیت ملی را به نام گری سیک که با وی هم عقیده بود، فراخواند. ریچارد کاتم به دلیل روابطش با مخالفان حکومت ایران (رژیم پهلوی)، چندان در وزارت خارجه مقبول نبود… تنها گاهگاه، افراد بخش حقوق بشر به سرپرستی استیو کوهن، با مخالفان رژیم در ارتباط بودند.» (بازی شیطانی. روبرت دریفوس. ترجمه فروزنده فرزاد. بخش دوران کم فراز و پر نشیب ارتباطهای آمریکایی. سایت راه توده) گاه در ملاقات های کاتم با ابراهیم یزدی، داماد وی، شهریار روحانی نیز حضور مییافت. پرچت میگوید که طی همین دیدارها، در ماههای پیش از انقلاب برخی از افراد سفارت امریکا به آیتالله بهشتی، نماینده آیتالله [امام] خمینی (ره) در ایران معرفی شدند. آنها به آمریکا اطمینان میدادند که [امام] خمینی جاهطلبی سیاسی ندارد (!) و نباید از او هراسی به دل راه دهند. پس از سقوط دولت مصدق، در خلال دهه 1960 و 1970، کاتم با عناصر جبهه ملی و نهضت آزادی روابط خود را ادامه و گسترش داد و در اوج پیروزی انقلاب اسلامی کوشید مجدداً از طریق همین ارتباطات برای مهار انقلاب اسلامی وارد میدان شود. اسناد لانه جاسوسی هم از ارتباط وثیق شریکان قافله انقلاب با سفارت آمریکا حکایت دارد. به ویژه با اوجگیری انقلاب اسلامی و آغاز سیاست دموکراتها و کارتر برای اعمال گشایش آزادی در ایران، اعضای نهضت آزادی امیدوار شدند در پناه این سیاست کاخ سفید، موقعیتی در ساخت قدرت بیابند. در همین امیدواری خام، آنان حتی به آمریکاییها وعده میدادند با ارائه اطلاعات اوضاع جاری کشور را به سمع و نظر لانه جاسوسی برسانند. به یکی از این اسناد توجه کنید: «صورت مذاکرات: سری – شرکتکنندگان: مهندس مهدی بازرگان، جبهه آزادیبخش ملی، محمد توکلی، جبهه آزادیبخش ملی، جان. دی. استمپل، سفارت آمریکا زمان و مکان: 30 مه 1978- برابر با 9 خرداد سال 1359، خانه شخصی در دروس. موضوع: مذاکرات بیشتر با مقامات نهضت آزادی ایران. من به گرمی توسط توکلی و بازرگان خوشامد گفته شدم… توکلی به میان حرفم دوید و گفت که مسئلهای هست که مقدم بر هر چیز باید روشن شود: آیا مدیریت کارتر «کانال جداگانهای» در سفارت دارد؟ در جواب کنجکاوی من گفت که نهضت شنیده بود که مدیریت کارتر منابع «خاص خود» را در سفارت دارد… من سپس به بازرگان اظهار داشتم که صحبتهایمان را فقط با سفیر، قائممقام سفیر و مشاور سیاسی در میان میگذارم… بعد از یک صحبت مختصر با بازرگان، توکلی موضوع صریحتری را اظهار داشت. نهضت آزادی میخواست که پاسخگوی تمایل ما برای اطلاع بیشتر از نهضت باشد. آنها امید داشتند که تبادلات مفصل صادقانه ادامه یابد (او بر کلمه صادقانه تاکید ورزید) اما آنها حتی آمادگی داشتند به طور یک جانبه به ما اطلاعات بدهند، زیرا که نهضت اعتقاد دارد که انجام این کار به نفع اوست. او اشاره کرد زمانی که ریچارد کاتم کارمند وزارت خارجه بود، نهضت اطلاعات زیادی در اختیار او گذارد و به این کار ادامه میدهد. نهضت فکر میکرد که در آن مورد این کار خیلی سودمند بوده است… رفتار توکلی امروز بعدازظهر آشکارا نشان داد او یکی از اعضای محترم کادر مرکزی نهضت آزادی است. بازرگان در دو یا سه مورد موضوع را به او واگذار و او هم از جانب خودش نه به عنوان مترجم صرف، صحبت نمود. کارمند بخش سیاسی: «استمپل». (با استناد به اسناد لانه جاسوسی آمریکا، کتاب سوم، مؤسسه مطالعات و پژوهشهای سیاسی، سال 1386، ص 8-105)» جالب است که اعضای نهضت آزادی باسابقه همراهی با مصدق و جبهه ملی، میبایست کینه بیشتری نسبت به دولت آمریکا میداشتند زیرا همین دولت نقش مستقیم در براندازی دولت مصدق داشت. با این حال، هم ابراهیم یزدی و هم نهضت آزادی و هم جبهه ملی که از سوراخ 28 مرداد یک بار گزشش ایالاتمتحده را تجربه کرده بودند، در آستانه پیروزی انقلاب اسلامی و بعد هم در سالهای پس از آن، با اعتماد بیش از حد به استکبار آمریکا خود را از صف انقلاب اسلامی و ولایتفقیه عادل و زعیم شیعه جدا کردند. در جریان فتنه 88، یزدی البته ملایمتر از میرحسین موسوی رفتار کرد. با این حال رأی مردم در این انتخابات را تقلبی دانست و با معترضان قانونشکن و زیادهخواه همراهی کرد. وی صبح فردای حادثه غمانگیز عاشورای 88، بازداشت شد. دوستان وی ابوالفضل بازرگان، محمد بسته نگار، حبیبالله پیمان، غلام عباس توسلی، رضا رئیس طوسی، عزتالله سحابی، هاشم صباغیان، احمد صدر حاج سید جوادی، اعظم طالقانی، نظامالدین قهاری و علیاکبر معین فر و نیز «جامعه اسلامی هوستون» و در پوشش جامعه 300 هزار نفری مسلمانان آمریکا، در بیانیه هایی خطاب به مقامات کشور، خواهان آزادی وی شدند و تصریح کردند که یزدی از بیماری ناشی از کهولت سن و سرطان پروستات، رنج میکشد. وی پس از آزادی از زندان در بیمارستان تحت عمل قلب قرار گرفت. با این حال فعالیتهای سیاسی خود را ادامه داد. در روز جمعه 9 مهر 1389 یزدی به اتهام شرکت در نماز جمعه غیرقانونی در اصفهان بازداشت شد. این نماز جمعه از سوی افرادی متمایل به فرقه وهابیت و با حضور هاشم صباغیان و سید علیاصغر غروبی برپا شده بود. مجدداً دوستان وی به نمایندگی از «جامعه 300 هزار نفری مسلمانان آمریکا» در بیانیههایی خواهان آزادی وی شدند. 130 نظریهپرداز آمریکایی از جمله «نوام چامسکی»، «یورگن هابرماس» و «اسلاوی ژیژک» بیانیههای مشابهی برای آزادی او منتشر کردند. تا اینکه وی در 29 اسفند 1389 از زندان آزاد شد. پس از آزادی خبرگزاری جمهوری اسلامی از قول ابراهیم یزدی، خبر استعفای وی از دبیر کلی نهضت آزادی و انحلال این تشکل را منتشر کرد؛ اما پس از چندی، وی مدعی شد که این مصاحبه را تحت فشار انجام داده و جملاتش تحریف شده است. پس از وقوع بیداری اسلامی، ابراهیم یزدی کوشید با رهبران قیامهای مردمی ارتباط بگیرد. از این رو به راشد الغنوشی رهبر النهضه تونس نامهای نوشت. در نهایت قاضی صلواتی رئیس شعبه 15 دادگاه انقلاب اسلامی به پرونده اتهامات وی «اجتماع و تبانی علیه امنیت کشور»، «فعالیت تبلیغی علیه نظام» و «هدایت گروهک غیرقانونی نهضت آزادی» رسیدگی کرد و او را در دی ماه 1390 به 8 سال زندان محکوم نمود. مراودات پنهان رئیس گروهک غیر قا نونی نهضت آزادی با سران فتنه اواسط اردیبهشت سال 1389 شنیدها حاکی از این بود که ابراهیم یزدی، سردمدار گروهک غیر قانونی نهضت آزادی، در جلسه ای با حضور تعدادی از اصلاح طلبان سرشناس اظهار داشته: «جنبش سبز در شرایط بسیار بدی به سرمی برد و من برای تقویت این جریان مکاتباتی با موسوی، کروبی و خاتمی داشته و کارهایی را که اینها باید برای تقویت جنبش سبز انجام دهند را به آنها تذکر داده ام.» وی در پاسخ به سوالات حاضرین درباره محتوای نامه های خود به سران فتنه گفته بود: «یکی از مواردی که به این آقایان گفته ام این است که شعار فشار از پایین و چانه زنی از بالا را باید زنده کنیم.» ابراهیم یزدی درباره علت شکست این تئوری در دوره اصلاحات معتقد بود: «زمان اصلاحات اهرم فشار از پایین را نداشتیم اما جنبش سبز این امکان را برای ما فراهم کرده که بتوانیم فشار را وارد کنیم و بعد عده ای از بالا به چانه زنی و امتیازگیری بپردازند.» (shakhsiatnegar.com) نهضت آزادی همچون جبهه ملی مرتد معرفی نشدند ، اما به دلیل برخی مواضع و عملکردهای آنان ، فاقد صلاحیت شناخته شدند . در نامه حضرت امام در در این خصوص چنین مرقوم شده است : « در موضوع نهضت به اصطلاح آزادى، مسایل فراوانى است که بررسى آن محتاج به وقت زیاد است. آن چه باید اجمالاً گفت، آن است که پرونده این نهضت و همین طور عملکرد آن در دولت موقت اول انقلاب، شهادت مى دهد که نهضت به اصطلاح آزادى، طرفدار جدى وابستگى کشور ایران به آمریکا است و در این باره از هیچ کوششى فروگذار نکرده است و حمل به صحت اگر داشته باشد آن است که شاید آمریکاى جهان خوار را ـ که هر چه بدبختى ملت مظلوم ایران و سایر ملت هاى تحت سلطه او دارند از ستم کارى اوست ـ بهتر از شوروى ملحد مى دانند و این از اشتباهات آن ها است. در هر صورت به حسب این پرونده هاى قطور و نیز ملاقات هاى مکرر اعضاى نهضت، چه در منازل خودشان و چه در سفارت آمریکا و به حسب آن چه من مشاهده کردم از انحرافات آن ها که اگر خداى متعالى عنایت نفرموده بود و مدتى در حکومت موقت باقى مانده بودند، ملت هاى مظلوم، به ویژه ملت عزیز ما، اکنون در زیر چنگال امریکا و مستشاران او دست و پا مى زدند و اسلام عزیز چنان سیلى از این ستمکاران مى خورد که قرن ها سر بلند نمى کرد و به حسب امور بسیار دیگر، نهضت به اصطلاح آزادى، صلاحیت براى هیچ امرى از امور دولتى یا قانون گذارى یا قضایى را ندارند و ضرر آن ها به اعتبار آن که متظاهر به اسلام هستند و با این حربه جوانان عزیز ما را منحرف خواهند کرد و نیز با دخالت بى مورد در تفسیر قرآن کریم و احادیث شریفه و تأویل هاى جاهلانه، موجب فساد عظیم ممکن است شوند، از ضرر گروهک هاى دیگر حتى منافقین ـ این فرزندان عزیز مهندس بازرگان ـ بیشتر و بالاتر است . نهضت آزادى و افراد آن، از اسلام اطلاعى ندارند و با فقه اسلامى آشنا نیستند، از این جهت، گفتارها و نوشتارهاى آن ها که منتشر کرده اند مستلزم آن است که دستورات حضرت مولى الموالى، امیرالمؤمنین، را در نصب ولات و اجراى تعزیرات حکومتى که گاهى بر خلاف احکام اولیه و ثانویه اسلام است، برخلاف اسلام دانسته و آن بزرگوار را ـ نعوذ بالله ـ تخطئه، بلکه مرتد بدانند و یا آن که همه این امور را از وحى الهى بدانند که آن هم بر خلاف ضرورت اسلام است. نتیجه آن که نهضت به اصطلاح آزادى و افراد آن چون موجب گمراهى بسیارى از کسانى که بى اطلاع از مقاصد شوم آنان هستند مى گردند، باید با آن ها برخورد قاطعانه شود و نباید رسمیت داشته باشند. ( صحیفه امام , ج20 , ص 479) برای آشنایی بیشتر با ماهیت و عملکرد این حزب نگاهی اجمالی به روند شکل گیری و عملکرد این حزب پیش از انقلاب و پس از آن خواهیم داشت . نهضت آزادی در 1340 از دو جناح ملی و مذهبی به وجود آمد که مهندس بازرگان و دکتر ید الله سحابی از مؤسسان آن بودند . این تشکیلات اساسا بر پایه اندیشه هاى دکتر مصدق و با کسب نظر از وى ریخته شده است. مهندس بازرگان در این باره مى گوید: «تشکیلات و پایه هاى اصلى نهضت را با کسب نظر از آقاى دکتر مصدق ریخته اند…»، (مجله روشنفکر، 25 خرداد سال 40). در مرامنامه نهضت آمده است: «ما مسلمان، ایرانى، تابع قانون اساسى [زمان شاه] و مصدقى هستیم»، (خط سازش 1/252) بازرگان. گرایش دینى و اسلامى در نهضت نقش درجه دوم و ابزارى دارند و ملیت گرایى بر آن تقدم و پیشى دارد. بازرگان یکى از تفاوت هاى حساس و ظریف بین نهضت آزادى و نیروهاى انقلابى را این مى دانست که امام و انقلابیون خواستار اسلام و خدمت به دین بودند ولى نهضت آزادى ایران گرا بود. گروه اول از امکانات و ابزارهاى موجود در ایران جهت اعتلاى دین استفاده مى کردند و گروه دوم دین را وسیله خدمت به ایران و اهداف اساسى خود قرار مى دادند. (براى آگاهى بیشتر ر.ک: اطلاعیه نهضت آزادى 27 خرداد 1360 و نیز: خط سازش، ج 1، ص 288) نهضت آزادى داراى شیوه اى سازشکارانه بوده و هرگز موافق با مبارزه انقلابى و سرنگونى رژیم طاغوت نبوده، بلکه معتقد بود شاه باید سلطنت کند نه حکومت و هم اکنون هم بزرگترین منادى سازش با آمریکا مى باشد. نهضت آزادى به تدریج در طول حیات خود از روحانیت فاصله گرفت و نه تنها در مسایل سیاسى و اجتماعى، بلکه اساسا در دین شناسى و تفسیر قرآن و فهم دین روى کردى گسسته از عالمان و دین شناسان برگزیده و به جاى مطالعه در دین از طریق متدلوژى خاص خود به تأویل و تفسیر قرآن از طریق تأویل و متدلوژى علوم تجربى و تفسیر به رأى پرداخت و بدینوسیله نوعى اندیشه التقاطى در دین را رواج داد که اولین ثمره آن پیدایش سازمان مجاهدین خلق و گرایش آنان به سوى ندیشه هاى مارکسیستى است. البته در عین حال این نهضت با روحانیونى مانند مرحوم شریعتمدارى رابطه خود را مستحکم ساخته و او را به عنوان مرجع معرفى مى کردند، ولى هرگز حضرت امام را به عنوان مرجع دینى معرفى نکردند. این نهضت در جریان تصویب نامه مربوط به انجمن های ایالتی و ولایتی که خشم روحانیت را بر انگیخت ، فعالیت سیاسی داشت . تأثیر این نهضت کشاندن مذهب در میان اقشار تحصیل کرده ودانشگاهیان بود .(رسول جعفریان ، جریان ها و جنبش های مذهبی سیاسی ایران ، ص 84) پایگاه نهضت به عناصر مذهبی در دانشگاه و دانشجویان خارج از کشور محدود بود . اما نهضت در داخل کشور فاقد تشکیلات سیاسی بود که قادر به سازماندهی جریان مبارز باشد . سران نهضت در دهه پنجاه هجری شمسی وبه خصوص در آستانه پیروزی انقلا ، عمدتاً در قالب جمعیت حقوق بشر ، دفاع از زندانیان سیاسی وبرگزاری سخنرانی ها و مذاکره با سفارتخانه ها تلاش می کردند . سران نهضت به دلیل سابقه مذهبی در جریان تشکیل شورای انقلاب و دولت موقت ، نقش مهمی ایفا کردند . فعالیت نهضت آزادی ایران بعد از پیروزی انقلاب اسلامی به چند دوره تقسیم می گردد 1. دوره اول 1357-1373 این دوره اوج فعالیت های نهضت تا در گذشت بازرگان بنیانگذار این نهضت را در برمی گیرد . نخستین فعالیت برجسته وقابل اعتنای نهضت آزادی در دوره بعد از انقلاب را می توان حکم امام راحل به مرحوم مهندس بازرگان برای تصدی پست نخست وزیری دولت موقت دانست .هر چند امام (ره) بازرگان را بدون در نظر گرفتن وابستگی های حزبی اش به این سمت گمارد ، اما آنچه که در عمل دیده شد ، کاملاً مغایر با خواست و نظر امام بود وبازرگان تمامی پست های کلیدی را به هم مسلکان و همفکران خویش واگذار نمود به طور کلی می توان گفت دولت موقت اصولاً دارای سرشت انقلابی نبود وبه جایگزینی روش ها و راهکارهای انقلابی برای اداره کشور به جای روش های منسوخ و کهنه گذشته باور نداشت از این رو در نخستین ماههای روی کار آمدن بازرگان ، اولین اصطکاک چالشگرانه میان دولت موقت و نهادهای انقلابی مانند کمیته های انقلاب بروز یافت که مهندس بازرگان آن ها را دولتی در داخل دولت توصیف کرده بود . دولت موقت حتی نسبت به عملکرد شورای انقلاب هم معترض بود از این رو بازرگان و یارانش در این مقطع به کناره گیری روحانیت از امور کشور معتقد بودند . اعلام نظر دولت موقت درباره برخی از مسائل کلیدی مانند محاکمه سران رژیم ستمشاهی و مصادره اموال و املاک آنان و همچنین رابطه با آمریکا به عنوان حامی و متحد اصلی رژیم شاه شکی در یاران امام باقی نگذاشت که به این گروه نباید اجازه حضور در عرصه انقلاب داده می شد . در این میان اقدام دانشجویان مسلمان پیرو خط امام در تسخیر سفارت آمریکا در تهران با اعتراض دولت موقت روبه رو شد که به همین دلیل و همچنین به علت انباشته شدن اختلاف ها و سوء تفاهم ها و همچنینی علنی شدن مواضع نهضت آزادی و نگاه لیبرالیستی آن درقبال پدیده انقلاب اسلامی ، از کار کناره گیری کرد . نهضت آزادی پس از کناره گیری از قدرت ، نقش مخالف و اپوزیسیون نظام را به دست آورد و از همان زمان مخالفت خوانی خود را آغاز وبه صورت منتقد جدی سیاست های اعلام شده از سوی دولت های انقلابی در آمد . نهضت آزادی در دوران حیات حضرت امام با چند حمله بنیادی مواجه شد از جمله ان می توان به نامه افشاگرانه حضرت امام به حجت الاسلام محتشمی پور وزیر کشور وقت اشاره کرد که طی آن حضرت امام خطر این گروه را به دلیل تفسیر سطحی از اسلام گوشزد نموده و عدم صلاحیت آنان برای دخالت در امور دولتی را تأکید نمودند . نهضت آزادی در طی این سال ها در قبال دو رویداد مهم و استثنایی سکوت کرد و حاضر به علنی کردن مواضع خود نشد ؛ یکی در خصوص دستگیری های وسیع اعضای کمیته مرکزی حزب توده و متلاشی شدن این حزب در ایران و دیگری عزل آقای منتظری از سمت قائم مقامی رهبری . نهضت آزادی به دلیل نگرش های لیبرالیستی ، مخالف طبیعی حزب توده شمرده می شد . همچنین تأثیر پذیری آشکار منتظری از نقطه نظرات این گروه امری عادی بود . عزل وی از رهبری به منزله یک ضربه غیر مستقیم به نهضت ازادی نیز به شمار می رفت ، ولی نهضت از انتشار بیانیه رسمی در خصوص این وقایع خودداری کرد ، اگر چه اعضای آن به طور تلویحی نارضایتی خود را از عزل منتظری ابراز کردند . در جریان اشغال لانه جاسوسى آمریکا که در واکنش به توطئه هاى آمریکا در براندازى نظام صورت گرفت و پس از افشاى اسناد ارتباط برخى از رهبران نهضت آزادى با آمریکا، مانند بازرگان، یزدى، میناچى، امیر انتظام، سنجابى، نزیه، مقدم مراغه اى و قطب زاده، نهضت آزادى دانشجویان پیرو خط امام را پیرو خط شیطان خواند، (اسناد نهضت آزادى، ج 11، ص 207). در جریان جنگ تحمیلى بر علیه انقلاب، نهضت آزادى به جاى پیوستن به صفوف جنگ و مبارزه و یا تشویق مجاهدان جان بر کف، برعکس با دشمنان همسویى نموده و حضرت امام را جنگ طلب معرفى مى کردند.گذشته از اختلافهاى فکرى، عقیدتى و نحوه برداشت از اسلام بین رهبران نهضت آزادى با امام (ره) و نیروهاى انقلاب؛ اختلافهاى سیاسى در نحوه اداره حکومت، قضایاى انقلاب و حوادث سیاسى پس از انقلاب سبب گردید که هر روز جدایى و اختلاف بین امام(ره) و نیروهاى انقلاب با نهضت آزادى و رهبران آن در قالب دولت موقت بیشتر شود.در این جا به برخى از این اختلافها اشاره مى نماییم : 1- عدم توجه بازرگان به فرمان نخست وزیرى حضرت امام(ره) مبنى بر استفاده از تمام نیروها و پرهیز از انتخاب اعضاى کابینه از یک گرایش سیاسى و گروهى خاص؛ این اقدام سبب گردید که نیروهاى حزب الله، به مخالفت با بازرگان برخاسته و عمل او را غیر قابل تحمل قلمداد نمایند. 2- امام (ره) نوع حکومت را جمهورى اسلامى مطرح نمودند؛ اما بازرگان و نهضتى ها بر حکومت جمهورى دموکراتیک تاکید داشتند. پس از تصویب جمهورى اسلامى،در 12 فروردین 1358 توسط مردم و بعدها تصریح قانون اساسى، بر کلمه جمهورى اسلامى و تایید مردم؛ نهضتى ها حتى تا زمان حال نیز، در فراق حکومت دموکراتیک (جمهورى دموکراتیک) سوگوار هستند و این اختلافِ برداشت بازرگان و نهضتى ها در مقابل امام (ره) و انقلابیون درباره جمهورى اسلامى، شکافى عمیق براى آغاز اختلافها محسوب مى شد. 3- مخالفت بازرگان و نهضتى ها با مجلس خبرگان و تأکید و ارائه طرح تشکیل مجلس مؤسسان به جاى آن؛که این طرح با مخالفت صریح امام به شکست انجامید . 4- مخالفت با اصل ولایت و حاکمیت فقیه و فقه در جمهورى اسلامى ایران. 5- مخالفت با برخى از اصول حقوقى و جزایى اسلام،به طور ویژه لایحه قصاص به بهانه مغایرت با حقوق بشر و سازمان هاى جزایى بین المللى 6- مخالفت با شعار صدور انقلاب. 7- مخالفت با حمایت از نهضت هاى آزادى بخش. 8- مخالفت با چگونگى برخورد با ضد انقلاب و نیز مخالفت با اعدام سران رژیم گذشته. 9- مخالفت بر سر چگونگى ارتباط و برخورد با آمریکا و نیز مخالفت با اشغال لانه جاسوسى آمریکا که در نهایت، سبب استعفاى بازرگان و انحلال دولت موقت گردید. 10- اختلاف بر سر تفسیر سیاست نه شرقى و نه غربى امام(ره)؛ ( بازرگان از این سیاست امام، برداشت موازنه منفى دکتر مصدق را داشت). 11- مخالفت رهبران نهضت آزادى و دولت موقت با سپاه پاسداران، کمیته ها و نهادهاى انقلابى. 12- ملاقات وزیر امور خارجه دولت موقت ـ دکتر ابراهیم یزدى ـ با برژیسنکى، مشاور امنیت ملى کارتر، رئیس جمهور وقت آمریکا، سبب گردید که نیروهاى انقلابى به مخالفت صریح با این جریان برخیزند؛ چرا که این ملاقات ها سبب خرد شدن چهره ضد استکبارى جمهورى اسلامى مى گردید. 13- شرکت برخى از نهضتى ها، مانند قطب زاده، امیر انتظام و دیگران در کودتاى طبس و نوژه. با توجه به وجود چنین اختلافهایى بین امام، نیروهاى انقلابى و حزب الله با رهبران نهضت آزادى، دولت موقت، ملى گرایان و لیبرال ها؛ موفقیت و پیروزى با امام(ره) و نیروهاى انقلابى بود، و پس از طى یک بحران، نهضت آزادى، بازرگان و یاران و هواداران او به صورت رسمى از صحنه حکومت ،قدرت و سیاست برکنار شدند. اما این پایان کار نهضت آزادى نبود؛ زیرا پس از قضایاى دولت موقت و برکنارى جناح میانه روى لیبرال از صحنه سیاسى کشور و حاکمیت رسمى حزب الله بر کشور از سال 1360، نهضت آزادى رفته رفته از انقلاب، امام و نیروهاى انقلاب دور گشته و تبدیل به یک نیروى اپوزیسیون شد و به نوعى در وحدت تاکتیکى و عملى به نیروهاى ضد انقلاب و منافقین نزدیک شد و این نزدیکى تا آن جا ادامه یافت که اعلامیه ها و سخنرانى هاى رهبران نهضت در روزنامه ها، مجلات و رادیو و تلویزیونِ ضد انقلاب عراق و آمریکا پخش مى گردید. گرچه نهضت آزادى با دیگر نیروهاى ضد انقلاب، اعم از چپ و راست، داراى اختلاف فکرى و بینشى بود، اما داشتن هدف مشترک، یعنى مقابله و مخالفت با انقلاب و رهبران آن و به خصوص روحانیت، همه نیروهاى اپوزیسیون را در عمل، به مواضع واحد و مشترک رسانید. بنابر این، در این مواضع مشترک، نهضت آزادى، در کنار منافقین، ملى گرایان، سلطنت طلب ها، توده اى ها و دیگرچپى ها قرار گرفت. البته باید انصاف داد که اگر نهضت آزادى در مقابله با رژیم گذشته به مبارزه مسلحانه اعتقادى نداشت، در مقابله باجمهورى اسلامى نیز بر عقیده خود ثابت قدم مانده و به روش مبارزه مسلحانه مجهز نشد و تنها به مبارزه سیاسى بر ضد جمهورى اسلامى پرداخت برخى از ویژگى هاى فکرى نهضت آزادى عبارت است از؛ 1- شیفته و مجذوب فرهنگ و تمدن مغرب زمین. 2- گرایش و تمایل به ارتباط با آمریکا و غرب. 3- اعتقاد به اصالت فرد و آزادى هاى فردى. 4- علم گرایى و تأکید بر علوم تجربى و حسى و بى اعتنایى به علوم عقلى و فلسفى. 5- تفسیر علمى، تجربى و حسى از قرآن، روایات و متون دینى و تأکید بر روش تجربى در فهم متون دینى 6- اعتقاد به دین و مذهب، به عنوان امرى فردى، جزیى و تجربى 7- اعتقاد به جدایى دین از سیاست (به خصوص پس از حوادث سال هاى بعد از انقلاب) 8- نفى حکومت دینى و نظام ولایت فقیه 9- پیروى از اندیشه هاى دکتر مصدق در عرصه سیاست و حکومت 10- پیروى از اندیشه تسامح و تساهل در تمام ابعاد و اعتقاد به مدارا و مدیریت علمى در مقابل مدیریت فقهى 11- ـ ملى گرایى و ناسیونالیسم افراطى و اعتقاد به ملیت و ایران، در مقابل اسلام و به عبارت دیگر تقدم ایران بر اسلام. 12- اعتقاد به دموکراسى و آزادى به شیوه غربى. 2. دوره دوم 1373 تا کنون با درگذشت مهندس بازرگان ، ابراهیم یزدی به دبیر کلی این حزب برگزیده شد . ابراهیم یزدی در انتخابات ریاست جمهوری 1376 رسماً خود را با وجود علم به رد صلاحیت خود ، به عنوان نامزد ریاست جمهوری معرفی نمود وبه دنبال رد صلاحیت وی ، با تحریم انتخابات موج اتهام بر علیه نظام را به راه انداخت . مهمترین رویکردها و مواضع نهضت آزادی در دوره دبیر کلی ابراهیم یزدی عبارتند از : -کمک در راه اندازی و انتشار نشریات وابسته به جریان دوم خرداد با حمایت های مالی -طرح دیدگاههای تجدید نظر طلبانه به بهانه برگزاری مراسم تجلیل از بازرگان و سحابی -اشاعه تفکر سکولار مبنی بر جدایی دین از سیاست -نادیده گرفتن قانون اساسی و عدم التزام به قانون اساسی به خصوص اصل ولایت فقیه -دامن زدن به اختلافات میان نیروهای انقلاب به ویژه روحانیون -دامن زدن به مسائل قومیت ها -فعال کردن بخش های دانشجویی برای انجام فعالیت های رادیکالی که جلوه ای از آن در 18 تیر78 مشاهده شد . -طرح و تبلیغ آیت الله منتظری به بهانه های مختلف از جمله طرح استفتائاتی از وی -ایجاد ابهام و شبهه در خصوص مسائل مختلف انقلاب -صدور بیانیه و نامه هایی در جهت خدشه دار کردن ارکان نظام -سازماندهی و محوریت جریان های اپوزیسیون در قالب ملی مذهبی ها برای مقابله با نظام -زیر سؤال بردن مجلس خبرگان رهبری و نظارت استصوابی و در خواست از مردم برای تحریم انتخابات
ارتداد جبهه ملی؟