دوست داشتن شغل
با سلام.خسته نباشید.آیا روایتی یا حدیثی در مورد حُبِّ شغل و کار موجود است؟
بنده خیلی شدید تمایل به کاری که انجام میدهم دارم به صورتی که در هنگام نماز و عبادت هم فکر کار منو رها نمیکنه و من از دنیا و کار دنیا بیزارم و میخواهم نفس خود را تربیت کنم و بنده واقعی خدا بشم.
این حب و تمایل به کار خوب است یا بد است؟حدیثی داریم دراین مورد؟
امام صادق علیه السلام میفرمایند : القلبُ حَرَمُ اللّه ِ ، فلا تُسْکِنْ حَرَمَ اللّه ِ غَیرَ اللّه ِ . دل حرم خداست، پس، جز خدا را در حرم خدا مَنِشان! «میزان الحکمه ج2 ص 419 »سوال خوب و دقیقی پرسیدید. جواب نیز دقیق است پس مثل همیشه خوب توجه کنید.
یکی از مراتب توحید که ما باید در آن مسیر حرکت کنیم، توحید در محبت است یعنی مومن به جایی میرسد که تنها خدا و دوستان خدا و هر چه خدا دوست دارد را دوست میدارد و با دشمن خدا و دشمن دوستان خدا دشمنی میکند.
به عبارت دیگر تمام محبت مومن خدایی است و اگر چیزهای دیگری را دوست دارد ، همه در طول محبت پروردگار است. هیچ محبت غیر خدایی در او وجود ندارد و قلبش حرم خداست. زیرا اگر انسان به چیزی به خاطر خودش و نه به خاطر خدا علاقه مند شود، در عرض و تضاد با محبت خدا قرار میگیرد و این با توحید در محبت منافات دارد.
وقتی همه محبتهای مومن در طول محبت خدا قرار گرفت، خدا را بیش از هر چیزی دوست میدارد. وقتی چنین شد به خاطر محبت رتبه یک، که مخصوص خدا است؛ در جایی که به هر دلیلی با محبت غیر خدا تضاد پیدا کند، خدا را مقدم میکند و در این امتحان پیروز میشود.
با این بیان معنای آیه و روایت زیر کاملا روشن میشود:
وَ مِنَ النَّاسِ مَنْ یَتَّخِذُ مِنْ دُونِ اللَّهِ أَنْداداً یُحِبُّونَهُمْ کَحُبِّ اللَّهِ وَ الَّذینَ آمَنُوا أَشَدُّ حُبًّا لِلَّهِ (بقره 165) و برخى از مردم به جاى خدا همتایانى (از بت ها و ستارگان و اجنّه) برمى گزینند که آنها را چنان که باید خدا را دوست داشت دوست مى دارند، ولى کسانى که ایمان آورده اند محبتشان به خداوند بیشتر است (از محبت آنها به معبوداتشان).
امام صادق علیه السلام میفرمایند : لا یَمْحضُ رجُلٌ الإیمانَ باللّه ِ حتّی یکونَ اللّه ُ أحَبَّ إلَیهِ مِن نَفْسِهِ وأبیهِ واُمِّهِ ووُلْدِهِ وأهْلِهِ ومالِهِ ومِن النّاسِ کُلِّهِم . ایمان انسان به خدا ناب وخالص نشود مگر آن که خداوند را از خودش وپدر ومادر وفرزند وزن ومالش واز همه مردم بیشتر دوست بدارد. (همان)
اگر دردل ما هم محبت غیر خدا نباشد، دیگر کشیده شدن به غیر خدا معنا ندارد و ریشهی همهی مفاسد که محبت غیر خدا است از دل ما کنده میشود. در روایات از غیر خدا به دنیا تعبیر شده است و همین مطلب محتوای این فرمایش حضرت صادق علیه السلام است که فرمود: رأسُ کلِّ خطیئةٍ حُبُّ الدنیا . منشأ هر گناهی دنیا دوستی است . «میزان الحکمه ج4 ص80»
امیدوارم این مطلب دقیق را که ریشه روایی دارد خوب درک کنید و در جانتان بنشیند. البته توضیحی هم در این مورد بشنوید که محبت به خدا منافاتی با محبت به همسر، فرزند ، والدین ، شغل و… ندارد.
خداوند انسان را به گونه ای آفریده که به ناچار به اموری وابستگی و دلبستگی و نیاز دارد. نیاز به آب و غذا و ازدواج، نیازهای بر حق و درست و واقعی می باشند که بر طبق مصلحت و حکمت در وجود انسان قرار گرفته اند. محبت به پدر و مادر و برادر و خواهر و همسر و دوستان و وابستگان و حتی به حیوانات و گیاهان، پرتوی از محبت بی کران الهی و شعاعی از آن خورشید تابناک مهر و محبت و لطف است.
هرگز این گونه محبت ها مذموم و نکوهیده نمی باشد، بلکه برعکس این محبت ها، امری ممدوح و شایسته است و به نحو کامل در پیامبران و اولیا و انسان های برگزیده و برجسته وجود داشته است. در روایات می خوانیم که پیامبر(ص) به همه موجودات عشق و محبت می ورزیدند و این محبت تا اندازه ای بود که برای همه اسب ها و شترها و عمامه ها و حتی شمشیرهای خود نام خاصی گذاشته بودند و حتی به کوه ها نیز محبت می ورزیدند و در حدیثی می فرماید: کوه احد، کوهی است که ما را دوست دارد و ما نیز او را دوست داریم.
در حدیثی می خوانیم: شخصی محضر پیامبر(ص) رسید. در وقتی که امام حسن(ع) یا امام حسین(ع) در دامن پیامبر(ص) بود و حضرت او را پی در پی می بوسید. آن مرد تعجب می کند و می گوید: یا رسول الله(ص) من از این کار شما شگفت زده شدم، من ده فرزند دارم و تا به حال هیچ کدام از آنها را نبوسیده ام. پیامبر(ص) او را سرزنش کرد و فرمود: «من لا یرحم لا یرحم؛ آن کس که رحمت نورزد مورد رحمت خداوند واقع نمی گردد».
محبت به پدر و مادر و فرزندان و همسر، شاخه ای از محبت الهی است و از آن جدا نمی باشد و محبتی در طول محبت خداوند و در ادامه آن است نه محبتی در مقابل محبت خدا و در عرض و کنار آن و باید به این محبت ها با این چشم نگریست و به آن چنین اعتقاد داشت. خداوند متعال این گونه محبت ها و علاقه ها را به حق در وجود انسان قرار داده تا زندگی دنیوی انسان استوار گردد و سامان پذیرد و نظم این جهان گسیخته نگردد.
روشن است که اگر این گونه علاقه ها و محبت ها در دل انسان نبود، آدمی برای حفظ و نگهداری آن نمی کوشید و در این صورت بقای نوع او دچار خطر و نیستی می گردید. مهم این است که انسان به چیزهایی که مورد علاقه و محبت اوست به چشم استقلال ننگرد، بلکه به چشم وسیله و ابزاری که وسیله سعادت اخروی اوست نگاه کند، چون استقلال دادن به آن و آن را تمام مقصد و هدف و محبوب اصلی دانستن، و راه را به جای مقصد و وسیله را به جای هدف دانستن است که مذموم و نکوهیده است و موجب دور شدن انسان از خداوند و غفلت از او و گم کردن راه سعادت می گردد.
هنر مردان خدا این است که با وجود زندگی در دنیا و محبت ورزیدن به مظاهر آن، لحظه ای از یاد خداوند غافل نمی شوند:
آشنایان ره عشق در این بحر عمیقغرقه گشتند و نگشتند به آب آلوده
آنها کمال و جمال خداوند را در همه آفریده ها و مخلوقات او متبلور و نمایان می بینند و همه عالم را آیت و نشانه او می دانند و به هیچ موجودی استقلال نمی دهند و همه را آیینه گردان جمال و جلال خداوند می دانند و به همگی با این چشم نگاه می کنند و عشق می ورزند:
به جهان خرم از آنم که جهان خرم از اوستعاشقم بر همه عالم که همه عالم از اوست
امیر مؤمنان(ع) در مورد دنیا و چگونگی نگریستن و رفتار با آن می فرماید: «من ابصر بها بصرته و من ابصر الیها اعمته؛ کسی که با چشم بصیرت و وسیله به دنیا بنگرد، دنیا او را آگاهی می بخشد و آن کس که به چشم خواستاری به آن چشم بدوزد، دنیا او را کور می کند» (نهج البلاغه، ترجمه محمد دشتی، خطبه 82).
بنابراین محبت به زن ، شوهر، فرزند ، وابستگان و شغل با این حدیث که دل انسان را تنها جایگاه و حرم خدا می داند منافاتی ندارد، چون همان طوری که گفته شد، این گونه محبت ها خود از محبت الهی سرچشمه گرفته و شعبه ای از آن محبت اصیل است و مستقل و بریده از آن نمی باشد تا با آن منافاتی داشته باشد. از این بالاتر خود خداوند متعال ما را به محبت به پدر و مادر و همسر و فرزند ترغیب نموده و این گونه محبت ها در واقع اطاعت از فرمان الهی است و در راستای محبت داشتن به خداوند متعال است.
دوست داشتن شغل