امر به معروف و قدرت
یکى از شرایط عمومى تکالیف شرعى، داشتن قدرت است و در روایات اهل بیت عصمت و طهارت، بیان شده است که این فریضه صرفاً بر عهده کسانى است که قدرت بر این کار داشته باشند؛ در حالى که در نهضت حسینى(علیهالسلام)، آن حضرت به دلیل جهالت یا سست عنصرى یا عافیت طلبى مردم و یا به انگیزه هاى دیگر، از پشتیبانى مردم محروم بود و توانایى براندازى یک حکومت سفّاک تا دندان مسلح را نداشت! پس چگونه آن حضرت قیام مسلحانه کرد و آن را امر به معروف و نهى از منکر اعلام نمود؟
استاد مطهرى در این باره مى فرماید: شرط دیگرى براى امر به معروف و نهى از منکر ذکر شده به نام «قدرت» «إنَّما یَجِبُ عَلَى القَوِى المُطَّلِع»[ (امر به معروف و نهى از منکر) فقط بر انسان قدرتمند و آگاه واجب است (فروع کافى، ج 5، ص 59).]؛ یعنى، شخص ناتوان نباید امر به معروف و نهى از منکر کند. این یعنى نیروى خود را حفظ کن و نتیجه بگیر، اما آنجا که ناتوانى و نیرویت هدر مى رود، اقدام نکن. اینجا هم یک اشتباه بزرگ براى بعضى پیدا شده که مى گویند: من که قدرت ندارم فلان کار را انجام دهم، اسلام هم گفته اگر قدرت ندارى انجام نده؛ پس تکلیف از من ساقط است! در جواب باید گفت: خیر! اسلام مى گوید: برو و قدرت به دست بیاور؛ این «شرط وجود» است، نه «شرط وجوب»؛ یعنى تا ناتوانى، دست به کارى نزن؛ ولى باید بروى قدرت و توانایى کسب کنى تا به نتیجه برسى. تحصیل قدرت براى این اصل به قدرى مهم است که گاهى کار حرام واجب مى شود؛ ـ مثلاً پست و مقام گرفتن از خلفاى جور و ظلم و خدمت در حکومت آنها ـ اما اگر مى بینى این مقام تو وسیله اى مى شود که بر امر به معروف و نهى از منکر قدرت پیدا کنى، حتماً این کار را انجام بده. در تاریخ اسلام داریم که اشخاص به دستور ائمه علیهم السلام به دربار خلفا وارد مى شدند.
در پاسخ به این عقیده که اگر قدرت تصادفاً پیدا شد، امر به معروف و نهى از منکر واجب است و اگر نه، واجب نیست؛ باید ببینیم اسلام چه ارزشى به این اصل داده است؟
ارزش این اصل تا آنجا است که آن را ضامن بقاى اسلام دانسته اند و به خاطر آن امام حسین(علیهالسلام) و یارانش شهید مى شوند و اهل بیت آن حضرت، به اسارت مى روند. در روایتى در نکوهش برخى از مردم آخرالزمان آمده است: «لایُوجِبونَ أمرا بِالمَعروفِ وَ نَهیا عَنِ المُنکَرِ إلاّ إذا أمِنوا الضَّرَر»[ امر به معروف و نهى از منکر را واجب نمى دانند، مگر وقتى که از ضرر آن در امان باشند. فروع کافى، ج 5، ص 55.].
در حدیث دیگر از امام باقر(علیهالسلام) آمده است: «إنَّ الأَمَر بِالمَعروفِ وَ النَّهىَ عَنِ المُنکَرِ سَبیلُ الأَنبِیاء مِنهاجُ الصُلَحاء بِها تُقامُ الفَرایِضُ وَ تَأمَنُ المَذاهِبُ وَ تُعمَرُ الاَرضُ وَ یُنتَصَفُ مِنَ الاَعداء»[ امر به معروف و نهى از منکر، راه پیامبران و شیوه نیکان است. به وسیله این اصل واجبات برپا مى گردد، راه ها امن و سرزمینها آباد مى شود و از دشمنان حقوق ضایع شده باز ستانده مى گردد. (فروع کافى، ج 5، ص 55).]. فریضه اى که چنین ارزشى دارد، آیا ممکن است درباره آن بگویند: اگر یک روز اتفاقاً و تصادفاً نیرویى داشتى انجامش بده؛ وگرنه تکلیف ساقط است. این بدان معنا است که بگویند: اگر تصادفاً دیدى مى توانى اسلام را نگه دارى، نگه دار و اگر دیدى نمى توانى، دیگر لازم نیست! در مورد احتمال تأثیر هم همین طور است؛ یعنى، نمى توانیم بگوییم: چون احتمال تأثیر وجود ندارد، پس تکلیف ساقط است».[ حماسه حسینى، ج 1، صص 312ـ304.]
نمونه اى از عملکرد صحیح در مسأله احتمال تأثیر را در واقعه عاشورا مى بینیم که اهل بیت، حتى کشته شدن امام حسین(علیهالسلام) را هم پایان کار و وظیفه خود ندانستند و حتى در دربار یزید و ابن زیاد دنبال همان هدف حسینى بودند. شهید شدن امام(علیهالسلام) از یک نظر براى آنان آغاز کار بود، نه پایان کار.
امر به معروف و قدرت