عمر بن عبدالعزیز
نظر امامان ما در مورد عمر بن عبدالعزیز و کارهایی که انجام داد چه بود؟
عمر بن عبدالعزیزشخصی نسبتا دادگر بود و با خاندان پیامبر رفتاری مهرآمیز داشت و گام های بزرگی چه در جهت احقاق پاره ای از حقوق پایمال شده بنی هاشم و فاطمیان و چه در جهت اجرای عدالت اجتماعی برداشت، از آن جمله بدعت ناسزاگویی به امیر المومنان علیه السلام را که در زمان معاویه رواج پیدا کرده بود، ممنوع اعلام کرد و فدک را به فرزندان حضرت فاطمه سلام الله علیها بازگرداند و موالی (مسلمانان غیر عرب) را که از حقوق مساوی با اعراب محروم بودند، مورد حمایت قرار داد و ممنوعیت کتابت و تدوین حدیث را که پیش از رحلت پیامبر مطرح شده بود، به صورت رسمی لغو نمود و محدثان را به جمع آوری و ضبط و کتابت حدیث تشویق کرد». (پیشوایی، مهدی، سیمای پیشوایان در آینه تاریخ، قم: موسسه انتشارات دارالعلم، 1375.همچنین با وجود مدح ها و ستایش های او نسبت به حضرت علی علیه السلام که در برخی منابع آمده است اما در عین حال هیچ نشانی بر پذیرش مذهب تشیع از سوی وی وجود ندارد و هیچ تمایلی از سوی او در بازگرداندن خلافت به اهل بیت علیهم السلام و امام باقر علیه السلام در او نمی ببینیم». (حسنی، علی اکبر، تاریخ تحلیلی و سیاسی اسلام، تهران: دفتر نشر فرهنگ اسلامی، 1379، ص 141) از این رو به دلیل عدم امضای حکومت او از سوی جانشیان معصوم پیامبر, وی نیز از جرگه طاغوتیان شمرده می شود. (پیشوایی، مهدی، سیره پیشوایان، قم: موسسه امام صادق علیه السلام، 1381، ص 317) و غاصب این منصب می باشد. بنابراین قبول حکومت از سوی وی و امضا نکردن حکومت وی از سوی امام معصوم علیه السلام (امام باقر علیه السلام) نشانه غاصب بودن و طاغوت بودن وی است و اقدامات شایسته وی هرگز این مسأله را توجیه نمی کند.
بنی امیه به عنوان شجره ملعونه در قرآن معرفی شده است در ذیل آیه شریفه «والشجره الملعونه فی القرآن» جمعی از مفسران شیعه و سنی نقل کرده اند که پیامبر(ص) در خواب دید میمون هایی از منبر او بالا می روند و پایین می آیند. بسیار از این مسئله غمگین شد، آن چنان که بعد از آن کمتر می خندید- این میمونها همان بنی امیه هستند که یکی بعد از دیگری بر جای پیامبر(ص) نشستند. بنابراین شجره و شاخ و برگ آن ملعون هستند.
نکته دیگر تأثیر پیوند مکتبی بر جاری شدن حکم واحد بر آنهاست به این معنی که اگر فردی از قومی کاری را انجام دهد و دیگران(بقیه) رضایت دهند یا سکوت کنند همه آنها شریک هستند در آن عمل. همچنان که می بینیم ناقه صالح را یک نفر از پای درآورد ولی قرآن کریم این کار را به همه جمعیت مخالفان نسبت می دهد و به صورت صیغه جمع می گوید « فعقروها» این به خاطر این است که رضایت باطنی به یک امر و پیوند مکتبی با آن را به منزله شرکت در آن می داند. حال اگر فردی از بنی امیه سعی کنند که رویه پدران خود را ادامه ندهند و تغییر مسیر دهند وضعیت آنان عوض می شود مانند عمربن عبدالعزیز که اجمالا سیره ظاهریه او از سایر بنی امیه امتیازی تمام داشت.
لکن ابوبصیر نقل می کند که من با امام باقر(ع) در مسجد بودم عمربن عبدالعزیز هم وارد شد حضرت فرمود: این غلام والی می شود و عدل را ظاهر می کند و چهار سال زندگی می کند و می میرد اهل زمین بر او گریه می کنند و اهل آسمان بر او لعنت می فرستند چون جایی می نشیند که مال او نیست (غاصب است). روایت دیگری از امام چهارم(ع) در همین مضمون نقل شده است. در نتیجه گرچه کارهای خوبی انجام داده لکن چون غاصب حق امام معصوم(ع) بوده مستحق مذمت است. خود او هم اعتراف کرده که حق او نبوده است. اما اگر افرادی از بنی امیه به طور کلی از ظلم بنی امیه و رفتارهای زشت آنها بیزاری بجوید جز بنی امیه به شمار نخواهد آمد.
جهت مطالعه بیشتر ر.ک: – سفینه البحار، نشر اسوه، ج 6، ص 495. – بحارالانوار، ج 46، صص 251، 327 و 336. – تفسیر نمونه، ج 12، ص 172، و ج 9، ص 158.
جهت مطالعه بیشتر ر.ک:
1- تاریخ خلفا، رسول جعفریان، تهران، وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی، 1374، ص 589 – 598
2- سیره پیشوایان، مهدی پیشوایی، قم: موسسه امام صادق علیه السلام، 1381، ص 314 – 322
3- تاریخ تحلیلی و سیاسی اسلام، علی اکبر حسنی، تهران: دفتر نشر فرهنگ اسلامی، 1379، ص 139 – 143
عمر بن عبدالعزیز