بیت المال زمان پیامبر اکرم (ص)
بیت المال زمان پیامبر اکرم (ص) از کجا می آمد و در کجا خرج می شد؟
«و انی حاملکم علی منهج نبیکم صلی الله علیه وآله وسلم و منفذ فیکم ما امرت به ان استقمتم لی و بالله المستعان الا ان موضعی من رسول الله صلی الله علیه وآله وسلم بعد وفاته کموضعی منه ایام حیاته فامضوا لما تؤمرون و قفوا عند ما تنهون عنه (2) ; من شما را به راه و روش پیامبر صلی الله علیه وآله وسلم خواهم برد و به آنچه فرمان داده شده ام درباره ی شما عمل خواهم کرد . اگر به آنچه می خواهم [تن سپردید و] مستقیم شدید و [البته] از خدا باید یاری جست . بدانید که موضع من نسبت به رسول الله صلی الله علیه وآله وسلم پس از رحلت او همچون موضع من در دوران زندگی اوست . پس نسبت به آنچه امر می شوید، ملتزم و نسبت به آنچه نهی می شوید، متوقف شوید .»
و نیز می فرماید: «کان خلیلی رسول الله صلی الله علیه وآله وسلم لا یحبس شیئا لغد و کان ابوبکر یفعل و قد رای عمربن الخطاب فی ذلک ان دون الدواوین و اخر المال من سنة الی سنة و اما انا فاصنع کما صنع خلیلی رسول الله صلی الله علیه وآله وسلم ; (3) دوستم رسول خداصلی الله علیه وآله وسلم چیزی را برای فردا نگه نمی داشت و ابوبکر این کار را می کرد و [اما] عمر بن خطاب در این کار نظر کرده و دفاتر حقوق و عطایا را تدوین کرد و مال را از این سال تا آن سال به تاخیر انداخته [و انبار می کرد] و اما من همان کاری را می کنم که دوست من رسول خدا صلی الله علیه وآله وسلم می کردند .»
و باز می فرماید: «محوت دواوین العطایا و اعطیت کما کان رسول الله صلی الله علیه وآله وسلم یعطی بالسویة و لم اجعلها دولة بین الاغنیاء (4) ; دفاتر حقوق و عطایا را [که به دستور عمر طبق ملاک های طبقاتی تعیین شده بود] از بین بردم . و مانند رسول خداصلی الله علیه وآله وسلم که به طور مساوی تقسیم می کرد، آن را به مساوات تقسیم کردم و آن را در دست توانگران قرار ندادم . »
امام صادق علیه السلام نیز بر تاسی از سیره پیامبرصلی الله علیه وآله وسلم تاکید می کند، شیوه آن حضرت را به عنوان حکم خداوند مطرح می کند . نمونه اش جواب از سؤالی درباره نحوه تقسیم بیت المال است که می فرماید: «هذا هو فعل رسول الله صلی الله علیه وآله وسلم فی بدو امره (5) ; این [تساوی در حقوق] همان شیوه رسول خداصلی الله علیه وآله وسلم در [همان] ابتدای حکومتش است » .
از جمله اوصاف مهدی علیه السلام نیز اداره امور بیت المال به شیوه پیامبرصلی الله علیه وآله وسلم ذکر شده است . عبدالله بن مسعود از پیامبرصلی الله علیه وآله وسلم در مورد اوصاف آن حضرت نقل می کند که: «یقسم المال بالسویة و یجعل الله الغنی فی قلوب هذه الامة; (6) [مهدی (عج)] مال را طبق مساوات تقسیم می کند و خداوند قلب های این امت را لبریز از بی نیازی خواهد کرد .»
منابع مالی بیت المال
1 – انفال
«انفال » عبارت است از هر مالی که اختصاص به مقام نبوت و ولایت امر دارد . (7) «یسئلونک عن الانفال قل الانفال لله وللرسول » ; (8) «ای پیامبر! از تو در مورد انفال سؤال می کنند، بگو: انفال مال خدا و رسول اوست .»
زمین های بایر، سواحل دریاها، جنگل ها، کوه ها، اموال پادشاهان، غنائم برجسته و مال بی وارث از مصادیق انفال هستند که پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله وسلم طبق مصلحت اسلام و مسلمین، از آن ها بهره برداری و به مصرف می رساند . (9)
2 – خمس
«خمس » عبارت است از یک پنجم درآمد سالانه و بعضی اموال دیگر که به حاکم اسلامی تحویل داده می شود .
«واعلموا انما غنمتم من شیی ء فان لله خمسه و للرسول …» ; (10) «ای مؤمنان بدانید که هر چه به شما غنیمت رسد خمس آن، مال خدا و رسول اوست » .
منفعت کسب، معدن، گنج، مال حلال مخلوط به حرام، غواصی، غنیمت جنگی و زمینی که کافر ذمی از مسلمان بخرد، از مواردی است که خمس به آن تعلق می گیرد . (11) بله در زمان پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله وسلم طبق تصریح مورخان و مفسران و فقهاء، خمس اختصاص به غنیمت های جنگی داشته است و در غیر آن، پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله وسلم از مردم خمس نگرفته است . گرچه بعضی از عالمان گفته اند که خمس در زمان پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله وسلم اختصاصی به غنایم جنگی نداشته بلکه از مطلق درآمد بوده است، و مستند خود را نامه های آن حضرت به قبایل و عاملان خود در نقاط مختلف محدوده حکومت اسلام قرار داده اند و گفته اند بدون آن که جنگی میان پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله وسلم و قبیله ای باشد و یا قبیله ای به اذن آن حضرت جهادی کرده باشد، پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله وسلم از آن ها مطالبه خمس کرده است، که یک نمونه اش عبارت است از:
نمایندگان اعزامی قبیله «عبد قیس » به پیامبرصلی الله علیه وآله وسلم عرض کرند: میان ما و شما، مشرکان قبیله «مضر» قرار دارند و ما جز ماه های حرام وقت دیگری نمی توانیم به خدمت تو برسیم; به ما دستوری بده که اگر به آن عمل کردیم، داخل هشت شویم و دیگران را نیز به آن دعوت کنیم . پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله وسلم در پاسخ آن ها فرمود: شما را به چهار چیز امر و از چهار چیز نهی می کنم ; شما را امر می کنم به این که به خدا ایمان بیاورید . و سپس در مقام توضیح به آن ها فرمود: شهادت به وحدانیت خدا و این که محمد فرستاده اوست، اقامه نماز، دادن زکات و دیگر این که یک پنجم آنچه به دست شما می رسد بپردازید .
پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله وسلم از فرزندان عبد قیس نمی خواست خمس غنایم جنگی را بپردازند; زیرا آن ها جهاد نکرده بودند تا غنیمت های جنگی به دست آورند، حتی از ترس مشرکان قبیله «مضر» قادر نبودند جز در ماه های حرام از منطقه ی خود خارج شوند . بنابراین منظور از غنیمت در این گونه از روایات نبوی صلی الله علیه وآله وسلم همان مطلق درآمد است . (12)
به هر حال خمس در زمان آن حضرت، اختصاص به غنیمت ها داشته است و یا به مطلق در آمد تعلق می گرفته، از منابع مهم مالی بیت المال محسوب می شده است . چه این که در طول ده سال حکومت آن حضرت، ده ها جنگ با مشرکان و اهل کتاب اتفاق افتاد که در بیشتر آن ها غنیمت های فراوانی به دست آمد و پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله وسلم خمس آن غنیمت ها را به نفع حکومت اسلامی از جنگجویان اخذ می کرد .
3 – زکات
«زکات » نیز یکی از منابع مالی تامین بیت المال در زمان پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله وسلم بوده است که بر گاو ، گوسفند، شتر، خرما، گندم، جو، کشمش، طلا و نقره ی سکه دار تعلق می گیرد . (13)
4 – جزیه
«جزیه » یک نوع مالیاتی است که از اهل کتاب در برابر مسئولیتی که دولت اسلامی به منظور تامین امنیت جانی، عرضی و مالی آن ها را به عهده می گیرد، دریافت می شود و طبق مصالحی که حاکم اسلامی معین می کند، مصرف می شود . «قاتلوا الذین لا یؤمنون بالله و لا بالیوم الاخر و لا یحرمون ما حرم الله و رسوله و لا یدینون دین الحق من الذین اوتوا الکتاب حتی یعطوا الجزیة عن ید و هم صاغرون » (14) ; «ای اهل ایمان، با هر که از اهل کتاب که ایمان به خدا و روز قیامت نیاورده است و آنچه را خدا و رسولش حرام کرده، حرام نمی داند و به دین حق نمی گرود، کارزار کنید تا آن گاه که با ذلت و تواضع به اسلام جزیه دهند» .
5 – خراج
«خراج » در اصطلاح فقهی عبارت است از مال الاجاره ای که حاکم اسلامی از طریق اجاره دادن اراضی مفتوح عنوه وصول می کند .
اراضی مفتوح عنوه به زمین هایی گفته می شود که مسلمانان به امر معصوم علیه السلام و به وسیله ی جنگ از کفار می گیرند که شامل باغ ها، تاسیسات و ساختمان های موجود در آن اراضی نیز می شود . (15)
سرزمین خیبر از این قبیل است که پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله وسلم بعد از فتح و گرفتن آن از دست یهودیان ساکن در سال هفتم هجری بنابر پیشنهاد یهودیان، آن سرزمین را در اختیار یهودیان قرار داد و در عوض، آن ها می باید نیمی از درآمد حاصل از زمین ها و باغ های آن سالانه به پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله وسلم بپردازند . (16)
«عبدالله رواحه » که بعدها در جنگ موته به شهادت رسید، هر سال از طرف پیامبرصلی الله علیه وآله وسلم برای ارزیابی محصول خیبر و تنصیف آن، به آن جا سفر می کرد و او پس از تخمین محصول، سهمیه ی مسلمانان را جدا و به مدینه انتقال می داد . (17)
در مقابل زمین مفتوح عنوه، زمین های طوع یا فیی ء است زمین هایی است که بدون آن که جنگی در گرفته باشد ساکنان کافر آن زمین ها، آن را رها کرده و یا به میل خود، در اختیار مسلمانان قرار داده باشند . این زمین ها جزو «انفال » و در اختیار امام مسلمین است . (18)
زمین های قبیله ی یهودی بنی نضیر که بدون جنگ با مسلمین و از ترس آنان، به دست مسلمانان افتاد از این قبیل است که طبق آیه قرآن کریم متعلق به شخص پیامبر است و او هر گونه صلاح بداند، در مصالح اسلام صرف کند .
«و ما افاء الله علی رسوله منهم فما اوجفتم علیه من خیل و لا رکاب ولکن الله یسلط رسله علی من یشاء و الله علی کل شی ء قدیر . ما افاء الله علی رسوله من اهل القری فلله و للرسول …» (19)
«و آنچه را که خدا از مال آن ها (یهودیان بنی نضیر) بازگشت داد متعلق به رسول اوست که شما سپاهیان اسلام بر آن هیچ اسب و استری نتاختید و لکن خدا، رسولانش را بر هر که بخواهد مسلط می گرداند و خدا بر هر چیز تواناست . و آنچه خدا از اموال کافران دیار به رسول خود غنیمت داد، آن متعلق به خدا و رسول اوست …» .
سرزمین فدک نیز از همین قبیل است که «یوشع بن نون » رئیس آن سرزمین، آن را به عهده داشت، بدون جنگ و خون ریزی آن جا را تسلیم پیامبر نمود . و طبق فرمان الهی «و آت ذالقربی حقه … .» (20) پیامبرصلی الله علیه وآله وسلم آن را به حضرت فاطمه علیها السلام واگذار نمود . (21)
گردآوری اموال بیت المال
پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله وسلم با تدابیر خاص و مدیریت شایسته ی خود، از راه های مختلف به جمع آوری و استحصال اموال بیت المال از منابع آن اقدام می کرد که از جمله ی این راه ها، تشویق مردم به رعایت حقوق بیت المال و ادای حقوق آن و نصب استانداری و مسئولان لایق و کارآمد بوده است و علاوه بر آن، عاملان فراوانی از انصار و مهاجران برای جمع آوری زکات، خمس، خراج و جزیه ی بلاد مختلف گسیل می داشت; مثل علی علیه السلام که به سوی نجران، علاء بن حضرمی به بحرین، زیادبن لبید به حضرموت، ابن ابی امیه به صنعا، مالک بن نویره به بنی حنظله، بازان به یمن، عدی بن حاتم به طی و بنی اسد، خالد بن سعید به صنعا، مهاجربن امیه به کنده، ابوموسی اشعری به زبید و عدن و ساحل و … . گسیل داشت . (22) . که به آن ها «مستوفی » نیز می گفتند . (23)
آن حضرت علاوه بر ارسال کارگزاران برای جمع آوری اموال، مردم را نیز تشویق می کرد تا با آن ها همکاری داشته باشند و در بسیاری از موارد، خود مردم اموال را به پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله وسلم تحویل می دادند . (24)
شیوه هاى پیامبر(صلی الله علیه و آله و سلم) در اداره بیت المال
1 ـ عدم ذخیره سازى
اموالى که به دست آن حضرت مى رسید اگر حق جنگ جویان و یا فقیران و امثال آن هابود, در اسرع وقت بین آن ها تقسیم مى کرد و سعى داشت چیزى از اموال عمومى نزد آن حضرت باقى نماند. غنیمت هاى جنگى را در همان میدان جنگ تقسیم مى کرد ; در جنگ خیبر بعد از انجام جنگ, دستور داد تا غنیمت ها را در همان جا گرد آورده و تقسیم کنند. (25) بله گاهى صلاح مسلمانان در آن بود که بعد از خروج از میدان جنگ و در محل دیگر, غنیمت ها را تقسیم کنند. نمونه اش جنگ بدر است که آن حضرت با نخستین اختلاف یاران خود در نحوه ى تقسیم غنیمت ها روبه رو گردید, چرا که هر کسى خود را سزاوارتر از دیگرى مى دانست; کسانى که از جان پیامبر(صلی الله علیه و آله و سلم) حفاظت کرده بودند عمل خود را مهم تر از عمل دیگرى مى دانستند و کسانى که در میدان جنگ بودند خود را بر دیگران در استحقاق غنیمت ها مقدم مى پنداشتند. در این وقت پیامبر خدا(صلی الله علیه و آله و سلم) براى رفع اختلاف و عدم دو دستگى, تمام غنیمت ها را به عبدالله بن کعب سپرد و عده اى را مإمور نگهدارى و حمل و نقل آن اموال نمود تا این که در نزدیکى مدینه آن ها را به طور مساوى بین رزمندگان تقسیم کرد. (26)
آخرین پولى که به دست آن حضرت رسید 000 / 800 درهم بود که از بحرین براى ایشان آوردند و آن حضرت از جاى برنخاست تا این که همه آن اموال را بین مسلمانان تقسیم کرد. (27)
2 ـ مساوات در تقسیم
آن حضرت در تقسیم غنیمت ها و سایر اموال بیت المال, قانون عدل و انصاف را رعایت مى کرد و به همه مردم به طور یکسان سهم مى داد ; امتیازات شخصى, قبیله اى, سنى, سبقت در قبول اسلام, شرکت در جنگ بدر, سفید و سیاه, آزاد و برده و امثال آن ها را در کسب سهم از اموال بیت المال, دخالت نمى داد.(28) بدین وسیله, دیدگاه طبقاتى و مناسبات ستمگرانه ى برخاسته از آن را, باطل اعلام کرد و انسان ها را کنار هم و در یک صف متحد قرار داد.
سعد بن ابى وقاص در تقسیم غنائم بدر به پیامبر(صلی الله علیه و آله و سلم) اعتراض کرد و گفت: آیا مرا که از اشراف بنى زهره ام, با این آبکش ها و باغبان هاى یثرب, یکسان مى بینى؟ آن حضرت از شنیدن این سخن, سخت آزرده گردید و فرمود: هدف من از این جنگ, حمایت از بیچارگان در برابر زورمندان است. من براى این برانگیخته شدم که تمام تبعیضات و امتیازات موهوم را ریشه کن سازم و تساوى در برابر حقوق را, در میان مردم جاىگزین آن نمایم. (29)
3 ـ محافظت از بیت المال
پیامبر اکرم(صلی الله علیه و آله و سلم) براى حفاظت از بیت المال خصوصا در جنبه ى احقاق حقوق و رعایت حریم آن توسط مردم, شیوه هاى تبلیغاتى و عملى مختلفى به کار مى برد, از جمله:
الف. ابلاغ
آن حضرت براى آن که مردم حقوق بیت المال را رعایت کنند, آنان را با وظایف خود در خصوص بیت المال آشنا مى کرد. گاه اصل حکم شرعى را ابلاغ مى کرد و گاه تفصیل و جزئیات حکم شرعى را بیان مى کرد. (30) و در بعضى اوقات با نامه نگارى به تعلیم احکام و وظائف مردم نسبت به بیت المال مى پرداخت, مثل ارسال نامه به سوى سعد هذیم ـ والى جذام ـ که در آن احکام زکات تشریح شده و به مردم دستور داده شده است که زکات و خمس را به فرستاده آن حضرت تحویل دهند. (31)
ب. تبشیر و انذار
یکى دیگر از شیوه هاى آن حضرت در حفاظت از حریم بیت المال و احقاق حقوق آن, بشارت به ثواب و ذکر آثار خوب اداى حقوق بیت المال مثل خمس, زکات و امثال آن است و گاه انذار مسلمانان از تمرد و سرپیچى از انجام وظائف خود نسبت به حقوق بیت المال و ذکر آثار سوء عدم اداى حقوق آن است.(32) پیامبر بعد از فتح خیبر و بعد از جمع آورى غنیمت ها در نقطه ى خاصى, به یکى از رزمندگان دستور داد که بگو: بر هر مسلمانى که غنیمت به دست آورده و اگر چه نخ و سوزنى باشد باید آن را تحویل دهد زیرا خیانت, مایه ننگ در دنیاست و در روز قیامت آتش بر جانش مى شود. (33)
روز حرکت از سرزمین خیبر, ناگهان بر غلامى که مإمور بستن کجاوه هاى پیامبر اکرم(صلی الله علیه و آله و سلم) بود, تیرى اصابت کرد و همان دم جان سپرد. مإموران به جستجو پرداختند, تحقیقات آن ها به جایى نرسید, همگى گفتند: بهشت بر او گوارا باشد. ولى پیامبر(صلی الله علیه و آله و سلم) فرمود: من با شما در این جریان, هم عقیده نیستم, زیرا عبایى که بر تن اوست از غنیمت ها بوده و او آن را به خیانت برده و روز قیامت به صورت آتش او را احاطه خواهد کرد. در این لحظه یک نفر از سربازان پیامبر خدا(صلی الله علیه و آله و سلم) گفت: من دو بند کفش از غنیمت ها بدون اجازه برداشته ام. حضرت فرمود: آن را برگردان و گرنه روز قیامت به صورت آتش در پاى تو قرار مى گیرد.(34)
و نیز فرمود: ((لا تزال امتى بخیر مالم یتخاونوا و ادوا الامانه و اتوا الزکاه و اذا لم یفعلوا ذلک ابتلوا بالقحط و السنین;(35)امت من هیچ وقت از خیر و برکت جدا نمى شوند مادامى که به یکدیگر خیانت نکنند و امانت را ادا کنند و زکات [ اموالشان را] ادا نمایند و اگر چنین نکردند به قحطى و خشکسالى مبتلا خواهند شد)).
و باز فرمود:((خمسه لعنتهم ـ و کل نبى مجاب ـ الزائد فى کتاب الله و التارک لسنتى و المکذب بقدر الله و المستحل من عترتى ما حرم الله والمستإثر بالفىء المستحل له(36);پنج کس اند که من و هر پیامبر مستجاب الدعوه اى آن ها را لعنت کرده ایم: آن کس که در کتاب خدا آیه اى را زیاد گرداند; کسى که سنت و روش مرا رها کند; کسى که قضا و قدر خدا را تکذیب کند; کسى که حرمت اهل بیت ما را نگه ندارد و کسى که اموال عمومى را به خود منحصر سازد و[ تصرف] در آن را به نفع خود حلال شمارد)).
ج. توبیخ و مجازات
آن حضرت متجاوزان به بیت المال را به صورت هاى مختلف لفظى و عملى, توبیخ و مجازات مى کرد.
پیامبراکرم(صلی الله علیه و آله و سلم) مردى از قبیله ازد ـ که او را ابن لیثیه نیز مى گفتند ـ براى گرفتن زکات طایفه اى از مسلمانان مامور کرد, او مإموریت را انجام داده و اموال را به مدینه نزد پیامبر آورد و به دروغ عرض کرد: این زکات اموال است و این یکى هدیه اى است که به خود من داده اند. پیامبر(صلی الله علیه و آله و سلم) به منبر رفت و پس از حمد خداوند, فرمود: همانا من کسى را براى کارى مى فرستم و او مى آید و مى گوید این, زکات و آن دیگر, هدیه اى است که به من داده اند! پس چرا در خانه ى پدر و مادر خود نمى نشینند تا ببینند آیا هدیه اى براى او مى آورند؟ به خدایى که جان من در دست قدرت اوست, کسى که چیزى از زکات را بردارد روز قیامت بر گردن او[ به صورت آتش] پیچیده مى شود.(37)
آن حضرت پنج نفر را از مسجد بیرون کرد و فرمود: ((اخرجوا من مسجدنا لا تصلوا فیه و انتم لا تزکون;(38)از مسجد ما خارج شوید و در آن نماز نخوانید چون شما زکات نمى دهید)).
د. طرد افراد نالایق از مسئولیت بیت المال
یکى از یاران آن حضرت عرض کرد: آیا یکى از پست ها را به من واگذار مى کنى؟ آن حضرت دست بر شانه او زد و فرمود: ((انک ضعیف و انها امانه (و الامانه ثقیله) و انها یوم القیامه خزى و ندامه الا من اخذها بحقها و إدى الذى علیه فیها(39);تو ضعیفى و ((مسئولیت)), امانت است [ و بار امانت سنگین است] و آن مسئولیت, روز قیامت بدبختى و پشیمانى است مگر آن که به حق گرفته شود و حق آن ادا شود)).
هـ . ثبت اموال
آن حضرت براى حفاظت از حریم بیت المال, به ثبت اموال مى پرداخت. زبیر و جهم بن صلت را مإمور ثبت ورود و خروج زکات کرد همان طور که معیقب بن ابى فاطمه را مإمور ثبت اموال غنیمت هاى جنگى نمود. (40) و نیز اگر قطعه زمین یا چشمه و دیگر اموال غیر منقول را به فرد یا گروهى واگذار مى کرد, علاوه بر ثبت آن ها, به آن ها سندى که مجوزى بر حق تصرف آن ها بود, نیز عطا مى کرد.(41) که این عمل نشانگر دقت و تدبیر آن حضرت در اداره امور بیت المال و نظم محورى ایشان و اهمیت به حقوق بیت المال مى باشد. و گاه ثبت اموال به وسیله علامت گذارى و نشانه گذاشتن بوده است. و آن حضرت شتر و ستوران دیگر را که جزو بیت المال بودند یا خود به وسیله آهن, داغ مى زدند و یا با نظارت خود دستور مى داد آن ها را داغ بزنند تا از سایر حیوانات که جزو بیت المال نبودند, قابل تشخیص باشند و آن ها را در چراگاه هاى مخصوص نزدیک بقیع در محلى به نام ((حمى)) (قرق گاه), نگاه مى داشت تا به مصرف جنگ و یا حقوق مإموران وصول زکات و فقرإ و مانند آن برساند. (42)
و. نصب مإموران حفاظتى
آن حضرت در موارد متعدد, افرادى را مإمور حفاظت از اموال بیت المال مى نمود. نمونه آن, عبدالله بن کعب و همکاران او هستند که در جنگ بدر و بعد از آن, مإمور حفاظت از اموال غنیمتى و خمس بودند.(43)
ز. مبارزه با زمین خوارى
پیامبر اکرم(صلی الله علیه و آله و سلم) راه دیگرى را نیز براى حفاظت از حریم بیت المال پیمود و آن, وضع قوانین جامع و روشن در بهره بردارى عموم مردم و قطع دست سودجویان فرصت طلب و زورمداران از دامن بیت المال ـ خصوصا در بخش انفال ـ است. آن حضرت اعلام کرد که همه ى مردم در سه چیز شریکند: آب, مرتع و آتش.(44) و باز فرمود: ((من احیى ارضا مواتا فهى له ;(45) هر کسى زمین بایرى را آباد کند, مال خود اوست)). میزان بهره بردارى هر کس را بر ملاک استعداد و توانایى او در تولید و فایده رسانى و ارائه خدمات به جامعه قرار داد. و با قانون لغو ((حمى)) دست زمین خواران را از حریم انفال کوتاه کرد و فرمود: ((لا حمى الا لله و لرسوله (46); هیچ حمایى نیست مگر براى خداوند و رسولش.))
((حمى)) اصطلاحا به این معناست که یک بخشى از زمین یا مرتع را بدون آن که احیائش کنند و یا سایر شرایط ملکیت را دارا باشند, آن را در قرق خود قرار دهند که پیامبر اکرم(ص), با قانون مذکور, از اختصاص انفال به گروه خاصى همانند زورمداران جلوگیرى کرد و آن را در اختیار همه مردم قرار داد.(47)
ح. نظارت عمومى
پیامبر اکرم(صلی الله علیه و آله و سلم) با ایجاد حس مسئولیت در وجود اقشار مختلف مردم,یک نوع نظارت غیر مستقیم و دائم و همه گیر را ایجاد نمود و فرمود: ((کلکم راع و کلکم مسئول… ))(48);همه شما دیده بان و نگهبان و همه شما مورد سوال هستید…))
((نظارت)) از ارکان مدیریت به شمار مىآید چرا که به وسیله آن, دستگاه ها ـ از جمله بیت المال ـ از انحراف و فساد به دور خواهند بود و پیامبر اکرم(صلی الله علیه و آله و سلم) با نظارت مستقیم و غیر مستقیم, از حریم بیت المال حفاظت نموده, فساد و انحراف را از آن دور کردند.
مصرف بیت المال
اموالى که بیت المال و اموال عمومى محسوب مى شود گاهى مورد مصرف آن مشخص است ; مانند غنیمت جنگى که مالک آن بعد از جدا کردن خمس آن, رزمندگان اسلام اند و بایستى بین آن ها تقسیم شود که پیامبر اکرم(صلی الله علیه و آله و سلم) بعد از پایان یافتن جنگ ها, این کار را انجام مى داد.
و گاهى مورد مصرف آن عام است; مثل خمس که مالک آن مقام نبوت است و در مواردى که پیامبر اکرم(صلی الله علیه و آله و سلم) مصلحت اسلام و مسلمین را در آن ببیند, هزینه مى شود; همانند هزینه براى امور زیربنایى, کمک به نیازمندان جامعه و امثال آن ها.
آن حضرت قسمتى از اموال به دست آمده از قبیله بنى نضیر را در جهت تجهیز رزمندگان به اسب و سلاح جنگى, مصرف مى کرد.(49) و قسمت دیگرى از آن را در جهت فقر زدایى بین مهاجرانى که در مضیقه بودند, تقسیم مى کرد.(50)
وگاه از خمس همچون زکات, براى تإلیف قلوب و محبت تازه مسلمانان استفاده مى کرد. همان طور که خمس غنیمت هاى به دست آمده از جنگ طائف را میان سران قریش که تازه مسلمان شده بودند, تقسیم کرد از قبیل ابوسفیان,معاویه, حکیم بن حزام, حارث بن حارث, حارث بن هشام, سهیل بن عمرو و عده ى دیگرى که پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) طبق شإن هر کدام تعدادى شتر به آن ها عطا کرد.(51)
به طور کلى احتیاجات عمومى در زمان پیامبر(صلی الله علیه و آله و سلم) بر دو گونه بود: یکى مخارج برنامه هاى حکومت اسلامى و دیگرى بالا بردن سطح زندگى همه مردم که نتیجه آن, ایجاد تعادل و توازن اجتماعى بود. آن حضرت با هزینه صحیح و دقیق بیت المال, عقب ماندگى شدید اقتصادى را که مانع پیشرفت و تحقق اهداف مقدس اسلامى بود, مرتفع ساخت. از این رو نیمى از محصول اراضى خیبر را جهت فقرزدایى و نیمى دیگر را براى هزینه هاى حکومتى از قبیل تجهیز سپاه و هیإت هاى نمایندگى و دیگر مخارج حکومتى به کار برد.
آن حضرت بیت المال را جهت تإمین اجتماعى اقشار بى بضاعت به کار برد و اعلام کرد:
((من ترک ضیاعا فعلى ضیاعه و من ترک دینا فعلى دینه (52) ; هر کس کشتزارى بر جاى نهد, محافظت از آن به عهده من است و هر کس مدیون بمیرد, اداى دینش وظیفه من است.))
و باز مى فرماید:((هر بدهکارى که نزد والى یى از والیان مسلمین برود و براى والى یى روشن شود که او در اداى دینش ناتوان است, در این جا بر والى مسلمین است که دین او را از اموال مسلمین اداکند.))(53)
همین طور براى فراهم کردن مقدمات ازدواج جوانان, از بیت المال استفاده مى کرد مثلا پیامبر(صلی الله علیه و آله و سلم) از اموال خمس ـ که در اختیار حضرت بود ـ هزینه ازدواج عبدالمطلب بن ربیعه و فضل بن عباس را پرداخت کرد.(54)
مسئولین بیت المال
پیامبر اکرم(صلی الله علیه و آله و سلم) مسئولین بیت المال را بر اساس دارا بودن تقوا انتخاب مى کرد; از این رو هنگام ابلاغ حکم مسئولیت به آن ها بر حفظ تقوا در تمام موارد,تإکید مى کرد. همان طور که در عهد نامه خود به عمرو بن حزم, هنگام گسیل داشتن وى به استاندارى یمن و مدیریت بیت المال, او را به رعایت تقوا در انجام وظایفش سفارش مى کند.(55)و زهد و پاکدامنى از طمع را که زمینه رعایت حقوق بیت المال و صاحبان حق است, شرط مسئولین بیت المال مى داند.
بر شایسته سالارى که از اصولى ترین شرایط براى انتخاب عاملان و کارگزاران است, تإکید فراوان مى کند. چنانچه در سیره آن حضرت آمده است که از میان تمام مسلمان ها جوان بیست ساله اى را به نام عتاب بن اسید براى فرماندارى مکه برگزید و فرمانى برایش صادر کرد و به او فرمود:((یا عتاب تدرى على من استعملتک؟ على اهل الله عزو جل و لو اعلم لهم خیرا منک استعملته علیهم(56);اى عتاب! آیا مى دانى تو را فرماندار کدام گروه قرا دهم؟ بر اهل الله عزوجل (تو را بر اهل حرم خدا و ساکنان مکه والى نمودم. و اگر در میان مسلمانان کسى را براى این مقام شایسته تر از تو مى یافتم این کار را به او مى سپردم)).
همان طور که مى فرماید: ((من استعمل عاملا من المسلمین و هو یعلم إن فیهم من هو اولى بذلک منه و إعلم بکتاب الله و سنه نبیه, خان الله و رسوله و جمیع المسلمین ;(57) هر کس کارگزارى از مسلمین را به کار بگیرد و حال آن که مى داند در بین مسلمانان کسى هست که از او شایسته تر و داناتر به کتاب خدا و سنت رسولش است, به خداوند و رسول او و تمام مسلمانان خیانت کرده است.))
پی نوشت ها:
1 – المنجد و لغت نامه دهخدا، واژه بیت المال; دائرة المعارف تشیع، ج 3، ص 553، احمد صدر حاج سید جوادی و … ، مؤسسه ی دائرة المعارف تشیع، 1369، 4 جلدی و دائرة المعارف الاسلامیه، ج 4، ص 379، محمد ثابت الفندی، انتشارات جهان، تهران
2 – شرح نهج البلاغه ابن ابی الحدید، ج 7، ص 36، دارالاحیاء الکتب العربیه، 1378ه . ق .
3 – الغارات، ج 1، ص 47، ابواسحاق کوفی، انجمن آثار ملی، 1354 ش .
4 – فروع الکافی، ج 8، ص 51، محمد بن یعقوب کلینی، دارالاضواء، بیروت .
5 – وسائل الشیعه، ج 11، ص 8، شیخ حر عاملی، مکتبة الاسلامیة، تهران، 1363 ش، 20 جلدی .
6 – بحارالانوار، ج 51، ص 84، محمد باقر مجلسی، داراحیاء التراث العربیه، بیروت .
7 – جواهر الکلام، ج 16، ص 116، شیخ محمد حسن نجفی، داراحیاء التراث العربی و مستمسک العروة الوثقی، ج 9، ص 596 .
8 – انفال/1 .
9 – جواهر الکلام، ج 16، ص 117 و تحریرالوسیله، ج 1، ص 368، امام خمینی رحمه الله .
10 – انفال/41 .
11 – تحریر الوسیله، ج 1، ص 356 .
12 – مبانی حکومت اسلامی، ص 689، جعفر سبحانی، انتشارات توحید، قم .
13 – وسائل الشیعه، ج 6، ص 34 .
14 – توبه/29 .
15 – زمین در فقه اسلامی، ص 99 .
16 – فروغ ابدیت، جعفر سبحانی، دفتر تبلیغات اسلبامی، قم، ج 2، ص 263 .
17 – همان، ص 264 .
18 – جواهر الکلام، ج 16، ص 116 .
19 – حشر/6 و 7 .
20 – اسراء/26 .
21 – فروغ ابدیت، ج 2، ص 272 .
22 – عبقریة الاسلام فی اصول الحکم، ص 43 و 44، منیر عجلایی، دارالنفائس ، بیروت .
23 – التراتیب الاداریه، ج 1، ص 410، عبدالحی کتابی، دارالکتب العربی، بیروت .
24 – عبقریة الاسلام … ، ص 44، و فتوح البلدان، ص 81 .
25 – فروغ ابدیت، ج 2، ص 261،
26 – الطبقات الکبری، ج 2، ص 18، محمد بن سعد، دارالصادر، بیروت .
27 – المواعظ و الاعتبار، ج 1، ص 148، احمد مقریزی، دارالصادر، بیروت .
28 – فروغ ولایت، ص 348، جعفر سبحانی، انتشارات صحیفه، 1368 ش .
29 – فروغ ابدیت، ج 1، ص 514 .
30 – وسایل الشیعه، ج 6، ص 3 .
31 – الطبقات الکبری، ج 1، ص 270 .
32 – وسایل الشیعه، ج 6، ص 13 .
33 – سیره ی ابن هشام، ج 3، ص 373 .
34 – فروغ ابدیت، ج 2، ص 261 .
35 – وسایل الشیعه، ج 6، ص 13 .
36 – همان، ج 11، ص 341 .
37 – ناسخ التواریخ، ج 3، ص 159، محمدتقی سپهر، مکتبة الاسلامیه، تهران، 1363 ش، 6 جلدی .
38 – وسایل الشیعه، ج 6، ص 12 .
39 – صحیح مسلم، ج 8، ص 134، مسلم بن حجاج نیشابوری، دارالفکر، بیروت .
40 – مکاتیب الرسول، ج 1، ص 21 و 22 .
41 – تاریخ سیاسی اسلام، ص 16، رسول جعفریان .
42 – تاریخ تمدن اسلام، ج 2، ص 219، جرجی زیدان، امیرکبیر، تهران، 1369 ش، 5 جلدی .
43 – التراتیب الاداریه، ج 1، ص 411 .
44 – مستدرک الوسائل، ج 17، ص 114، آل البیت .
45 – تهذیب الاحکام، ج 7، ص 152، دارالکتب الاسلامیه .
46 – مسند احمد بن حنبل، ج 4، ص 38، دارالصادر، بیروت .
47 – الاحکام السلطانیه، ج 2، ص 222، محمد بن حسین فراء، دفتر تبلیغات اسلامی، قم .
48 – صحیح بخاری، ج 3، باب النکاح .
49 – ر . ک: لغة الاداریة العامة فی صدرالاسلام، عبدالسمیع سالم الهراوی، مصر، 1986 م .
50 – فتوح البلدان، ص 32 .
51 – البدایة و النهایة، ج 4، ص 362 .
52 – وسایل الشیعه، ج 13، ص 92 .
53 – الشئون الاقتصادیة فی نصوص الکتاب و السنة، ص 502، جعفر هادی، کتابخانه امام امیرالمؤمنین علی علیه السلام، اصفهان .
54 – تفسیر نمونه، ج 7، ص 185 .
55 – فتوح البلدان، ص 81 .
56 – اسد الغابة، ج 3، ص 358، ابن اثیر، دار احیاء التراث العربی، بیروت .
57 – الغدیر، ج 8، ص 291، عبد الحسین امینی، دارالکتب العربی، بیروت و سنن کبری، احمد بیهقی، ج 10، ص 118، دارالفکر، بیروت .
فرهنگ کوثر . بهار 1380، شماره 49
بیت المال زمان پیامبر اکرم (ص)