دین و اندیشه

در حدیث دیگران

پرسش و پاسخ

از دیدگاه علمای عامّه، امام باقر(علیه السلام) به لحاظ علمی و خصلت های ذاتی، چه جایگاهی داشته است؟

شخصیت دینی و علمی امام باقر(علیه السلام) چندان روشن و در ذهن ها و بر زبان ها جلوه گر و متبلور است که ترجمه نگاران و اندیشمندان اسلامی از هر فرقه و مذهبی حتی مخالفان خط امامت، به آن اعتراف کرده و جایگاه والای آن حضرت را صادقانه ستوده اند. این مقام و مرتبه خاص، از محوری ترین مباحث زندگی امام باقر(علیه السلام) است. چرا که با توجه به نیازها و شرایط فکری – فرهنگی و سیاسی زمانه، آن بعد از ابعاد وجودی ایشان که مجال ظهور و بروز یافت و در شعاعی گسترده جامعه اسلامی را تحت تأثیر قرار داد و زمینه ساز بسیاری از پیشرفت های علمی و فکری گردید، بُعد علمی و تلاش عمیق و پیگیر ایشان در تبیین معارف دین و تفسیر کلام وحی و تشریح سنت رسول خدا(صلی الله علیه و آله و سلم) بود. این ویژگی به ضمیمه مراتب زهد و تقوا و خصلت های ارزنده اخلاقی، امام(علیه السلام) را در میان اجتماع و در چشم نخبگان و برجستگان جامعه، شخصیتی به حق ممتاز و فرزانه می نمود و همگان را در مقابل ایشان به فروتنی و تعظیم و تکریم برمی انگیخت.

تو سزاوار ثنایی

مدح و ستایش امام باقر(علیه السلام) و اعتراف به عظمت های روحی و معنوی ایشان به خصوص آنچه به تحسین مقام علمی حضرت مربوط می شود، به شیعیان و پیروان اهل بیت(علیهم السلام) اختصاص ندارد، بلکه بسیاری از چهره های شاخص مخالف با بینش و منش امامیه، نیز جزو ستایش گران و مدحت گویان خصال علمی و عملی امام اند و صادقانه ترین سخنان را در این باره بر زبان آورده اند که به نمونه هایی از آن اشاره می شود:

حافظ ابونعیم اصفهانی(م430)[ حلیةالاولیاء، ج 3، ص 180.] می نویسد: «یکی از شخصیت های مورد اعتماد در منابع حدیثی، ابوجعفر محمد بن علی باقر است. از خاندان نبوت بود و میان موقعیت والای دینی و جایگاه رفیع اجتماعی جمع کرده و در زمینه رخدادها و مسائل جدید و موضوعات خطیر و مهم صاحب نظر بود».

ابهّت علمی امام باقر(علیه السلام) چنان خضوع و خشوعی در میان مراجعه کنندگان و طالب علمانِ محضر او برمی انگیخت که بزرگ ترین و مشهورترین عالمان عصر در جلسه درس آن حضرت، احساس کوچکی و حقارت می کردند. عبدالله بن عطای مکّی می گفت: «عالمان و دانشمندان بیش از هر موقعیت دیگر، در محضر ابوجعفر(علیه السلام) به نادانی و کم دانشی خود واقف می شدند. حکم بن عتیبه با تمام عظمت علمی اش در چشم مردم، در برابر آن حضرت مانند دانش آموزی تازه کار در مقابل معلم خود به نظر می رسید»[ تاریخ دمشق، ج 54، ص 278.].

آوازه علم و دانش امام(علیه السلام) نه تنها در حجاز، بلکه در عراق و خراسان نیز گسترده و زبان زد بود. راوی می گوید: دیدم که مردم خراسان پیرامونش حلقه زده اند و مشکلات علمی خود را از او می پرسند[ الکافی، ج 6، ص 266.]. ذهبی که دشمنی و کینه اش نسبت به امامیه بر کسی پوشیده نیست، می نویسد: «ابوجعفر محمدبن علی از جمله کسانی است که بین علم و عمل و آقایی و شرافت و وثاقت و متانت جمع کرده و سزاوار خلافت بود»[ سیر اعلام النبلاء، ج 4، ص 402.]. امام(علیه السلام) در زمان خود، مرجعیت عامّه داشت.

استاد ابوزهره در این باره می گوید: «امام باقر(علیه السلام)، در امامت و هدایت مردم، وارث امام سجاد(علیه السلام) بود. از این رو عالمان تمام بلاد اسلامی، از هر سو به خدمتش مشرف می شدند و به قصد یادگیری و بهره بردن از محضر وی به مدینه می آمدند. کسی از مدین دیدن نمی کرد مگر اینکه با او دیدار می کرد واز فیض دانش او بهره ها می گرفت»[ حیات فکری – سیاسی امامان شیعه، ص 337 (به نقل از کتاب الامام الصادق(علیه السلام)).].

در مکتب امام باقر(علیه السلام) از دانش های گوناگونی همچون فقه و اعتقادات و اخلاق و تفسیر سخن به میان می آمد و آن حضرت عمیق ترین و درست ترین معارف را در این موضوعات بیان می کرد و جان تشنه و حقیقت جوی شاگردانش را از زلال اندیشه های ناب و روشن سیراب می گرداند. فراوانی و گستردگی روایات امام(علیه السلام) در زمینه های مختلف سبب شد محدثان اهل سنت نیز از آن حضرت نقل حدیث کنند و یکی از معروف ترین آنها یعنی ابوحنیفه(م150) که بیشتر احادیث منقول از طریق اهل سنت را نمی پذیرفت، روایات بسیاری از طریق اهل بیت(علیهم السلام) به ویژه امام باقر(علیه السلام) نقل کرده است. ذهبی از جمله کسانی که از امام(علیه السلام) روایت کرده اند، عمر و بن دینار(م126)، اعمش (م148)، اوزاعی(م157)، ابن جریح(م150) و قرةبن خالد(م154) را نام برده است[ همان، ص 338 (به نقل از تذکرة الحفاظ).].

با وجود این همه موضع گیری های صریح و سخنان تمجیدآمیز درباره امام باقر(علیه السلام) و جایگاه علمی ایشان در نگاه بزرگان و دانشوران مقبول اهل سنت، اینکه کسانی بگویند: «راویان ابوجعفر محمدبن علی، افراد معتبر و قابل قبولی نیستند»[ الطبقات الکبری، ج 5، ص 324.] نشانه کمال بی انصافی است و در واقع از انگیزه های آلوده و تعصب آمیز نشأت گرفته است ونشان می دهد چگونه بعضی دانشمندان رجال واهل حدیث در دوره ای، براساس نگاه افراطی خود، هر کس را که کمترین توجهی به اهل بیت(علیهم السلام) و علوم آنها داشت – چه شیعه و چه اهل سنت – از جهت حجیت و صلاحیت علمی و وثوق در روایت مردود می شمردند و استدلال و احتجاج به روایات آنان را نمی پذیرفتند[ حیات فکری -سیاسی امامان شیعه، ص 340.]. و این شیوه ای است که مخالفان مکتب اهل بیت(علیهم السلام) برای خدشه کردن در اندیشه و تفکر امامیه و زیر سؤال بردن آن، به آن متوسل می شوند و چون صاحب و امام این مکتب را وجودی کامل و بی نقص و خدشه ناپذیر می یابند، به سراغ شاگردان و اصحابش که مبلغ و مروج افکار وی اند، می روند و آنها را به طعن و تهمت و سخن ناروایی از اعتبار ساقط می کنند.

در حدیث دیگران

guest
0 نظرات
تازه‌ترین
قدیمی‌ترین بیشترین رأی
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها
دکمه بازگشت به بالا