دین و اندیشه

ماجرای یک ملاقات

پرسش و پاسخ

آیا ملاقات جابر بن عبدالله انصاری با امام باقر(علیه السلام) جزو مسلمات تاریخی است؟

از جمله قضایای مهم مربوط به زندگی امام باقر(علیه السلام)، ماجرای دیدار صحابی بزرگوار پیامبر(صلی الله علیه و آله و سلم) جابربن عبدالله انصاری با ایشان است. در این ملاقات، گفت وگویی کوتاه میان جابر و امام(علیه السلام) صورت می گیرد که به جهت اهمیت موضوع و محتوای سخنان، در تاریخ ثبت می گردد و به روایات گوناگون و با مضمون های مشابه، در کتب روایی و رجالی مورد توجه و ذکر واقع می شود.

درباره جابر بن عبدالله انصاری و زندگی او به طور خلاصه می توان گفت که وی در یازده سالگی یعنی در سال سیزدهم بعثت به پیامبر(صلی الله علیه و آله و سلم) ایمان آورد و از آن پس در جنگ های مختلف با آن حضرت همراه بود و رسول خدا(صلی الله علیه و آله و سلم) به وی توجه و علاقه خاصی نشان می داد و در حقش دعا و طلب آمرزش می کرد. پس از رحلت پیامبر(صلی الله علیه و آله و سلم)، جابر در زمره هواداران و یاران امیرمؤمنان(علیه السلام) در جنگ های جمل و صفین و نهروان شرکت جست. وی از هر فرصتی برای دعوت مردم به پیروی از علی(علیه السلام) استفاده می کرد و در کوچه های مدینه، با صدای بلند مردمان را مخاطب قرار می داد و می گفت: «علیٌ خیرُ البَشَرِ فَمَن اَبی فَقَد کَفَرَ»[ بحارالانوار، ج 38، ص 5.]؛ «علی بهترین مردم است و هر کس از اطاعت او سر بپیچد، کافر شده است». وی نخستین کسی بود که در اربعین شهادت امام حسین(علیه السلام) به زیارت قبر شریف آن حضرت توفیق یافت.

جابر بن عبدالله، تا پایان عمر خود، محبّ و تابع اهل بیت(علیهم السلام) باقی ماند و در همه مراحل زندگی خود، همراه و حامی آنان بود. آخرین سال های حیات جابر در دوران امامت امام سجاد(علیه السلام) و جوانی امام محمدباقر(علیه السلام) سپری شد و همچنان که رسول خدا(صلی الله علیه و آله و سلم) وعده داده بود، او توانست عمری دراز بیابد و به دیدار باقرالعلوم(علیه السلام) نائل شود و سلام پیامبر(صلی الله علیه و آله و سلم) را به ایشان برساند. این صحابی گران قدر و مفتخر به شفاعت اهل بیت(علیهم السلام)[ رجال الکشی، ص 43.]، در سال 78 هجری، در نودسالگی بدرود زندگی گفت و در جوار رحمت حق آرام گرفت.

طبق آنچه در منابع تاریخ و سیره آمده، جریان ملاقات جابر با امام باقر(علیه السلام) جزو مشهورات است و کمتر کسی در وقوع آن شبهه و تردید کرده است. نهایتاً چون نقل های تاریخی در ذکر پاره ای از جزئیات تفاوت ها و ناهم خوانی هایی دارد، این ممکن است در نگاه اول خواننده دقیق و متأمّل را به شک بیندازد و در قبول اصل قضیه دچار تردید کند. هرچند، هم چنان که خواهیم گفت، این مشکل حل شدنی است و تفاوت روایات را می توان با بررسی و دقت، توجیه و برطرف نمود و مسئله مورد بحث، همچنان بر صحت و اصالت خود باقی خواهد ماند.

روایت جابر از طرق مختلف و به چندین صورت نقل شده است؛ از جمله نقل محمد بن مسلم که گوید: در کنار جابر بن عبدالله نشسته بودم که امام زین العابدین(علیه السلام) به همراه فرزند خردسالش محمد وارد شد.

امام(علیه السلام) با دیدن جابر، به فرزندش فرمود: سر عمویت را ببوس. محمد(علیه السلام) به طرف جابر رفت و بر سر او بوسه زد.

جابر که در آن ایام بینایی اش را از دست داده بود، پرسید: این، کیست؟ امام سجاد(علیه السلام) فرمود: فرزندم محمد است.

جابر محمد را در آغوش گرفت و گفت: ای محمد! رسول خدا(صلی الله علیه و آله و سلم) به تو سلام رسانده است. حاضران گفتند: این چه سخنی است که می گویی؟ گفت: در خانه پیامبر(صلی الله علیه و آله و سلم) بودم و او با حسین(علیه السلام) مشغول بازی بود. پس رو به من کرد و فرمود: ای جابر! فرزندم حسین، فرزندی به نام علی خواهد داشت و علی نیز صاحب فرزندی خوهد شد به نام محمد. اگر او را ملاقات کردی، سلامم را به او برسان و بدان که پس از دیدار وی، چند صباحی بیش نخواهی زیست.

پیش گویی رسول خدا(صلی الله علیه و آله و سلم) محقق شد و جابر بن عبدالله پس از مدت کوتاهی از دنیا رفت[ کشف الغمه عن معرفة الائمه، ج 2، ص 321.].

عبارات و الفاظ در نقل روایت جابر، در کتاب های مختلف گاه چندان متفاوت وناهمگون است که به ظاهر باید آنها را با وجود هماهنگی در مضمون، متناقضِ با هم دانست و از دلالت آنها دست برداشت. به این روایات از دو جهت اشکال وارد شده است:

نخست اینکه «طبق مفاد بعضی از آنها»، جابر امام باقر(علیه السلام) را در یکی از کوچه های مدینه دیده است و طبق بعضی دیگر، در خانه امام چهارم، و مطابق دسته سوم، حضرت باقر(علیه السلام) نزد جابر رفته و در آنجا، جابر حضرت را شناخته است.

در پاسخ به این اشکال و رفع تناقض باید گفت که در یک نظر دقیق، منافاتی میان این دو روایات نیست. زیرا قرائن نشان می دهد که جابر روی اخلااص و ارادت خاصی که به خاندان پیامبر(صلی الله علیه و آله و سلم) داشت، پیشگویی و ابلاغ سلام پیامبر(صلی الله علیه و آله و سلم) را تکرار می کرد و می خواست از این طریق، عظمت امام باقر(علیه السلام) بهتر روشن گردد. بنابراین چه اشکالی دارد که این جریان چندبار و در محل ها و مناسبت های مختلف تکرار شده باشد؟

دیگر اینکه در بعضی از این روایات، تصریح شده است که جابر در آن هنگام نابینا شده بود. ولی در برخی دیگر آمده است که جابر با دقت قیافه امام پنجم(علیه السلام) را نگاه و وارسی نمود. بدیهی است که این با نابینایی جابر سازگار نیست[ سیره پیشوایان، ص 310.].

بی تردید، این اشکال هم بی مورد است. اگر نابینایی جابر بن عبدالله را در اواخر عمر او بدانیم، همچنان که اهل تحقیق بر این عقیده اند[ موسوعة طبقات الفقهاء، ج 1، ص 62 ؛ رجال الکشی (با تعلیقات میرداماد)، ج 1، ص 207.]، دیگر تناقضی بین روایات وجود نخواهد داشت. روایاتی که می گوید جابر به امام باقر(علیه السلام) نگریست و خصوصیاتی را که رسول خدا(صلی الله علیه و آله و سلم) گفته بود، در او جست وجو کرد، مربوط به قبل از نابینایی اوست و روایاتی که به صراحت از نابینایی جابر به هنگام ملاقات با امام(علیه السلام) سخن می گوید، نظریه روزهای پایانی عمر او دارد و گفتیم که جابر بن عبدالله تعهد داشت که در موقعیت های مختلف از باب تعظیم و تجلیل مقام امام باقر(علیه السلام) فرمایش رسول خدا(صلی الله علیه و آله و سلم) درباره آن حضرت را یادآوری کند و مردم را به مقام و منزلت ویژه باقرالعلوم متذکر سازد.

بنابراین باید گفت که روایات ملاقات جابر بن عبدالله انصاری با امام باقر(علیه السلام) نه تنها از جهت محتوا و مضمون، بلکه حتی از جهت اختلاف تعبیر و بیان نیز هیچ تناقضی با هم ندارند و همه مؤید یکدیگر در اثبات اصل ماجرا به شمار می روند و حاکی از وقوع مسلم آن دیدار تاریخی اند.

ماجرای یک ملاقات

دیدگاه شما برای ما ارزشمند است

نظر شما چیه؟ منتظر نظرات ارزشمند شما هستیم *

دکمه بازگشت به بالا