دین و اندیشه

بر قلّه های عظمت

پرسش و پاسخ

مهم ترین شاخصه های شخصیت و سلوک اخلاقی امام(علیه السلام) کدام است؟

یکی از ویژگی های منحصر پیشوایان معصوم(علیهم السلام) این است که آنها در برخورداری از استعدادهای عظیم روحی و عقلی و فضایل نفسانی و اخلاقیات در اوج عظمت قرار دارند و در میان توده افراد نمونه و برجسته بشر، چهره هایی ممتاز و بی نظیر به شمار می آیند. حال اگر این بزرگی ها و بزرگواری ها در کنار حسب و نسب شریف و ارجمند قرار بگیرد، شخصیتی را شکل می دهد که نمایاننده عالی ترین مراتب انسانیت است. امام باقر(علیه السلام) چنین چهره شاخص و شکوهمندی بود و جامعیت در کمالات الهی و انسانی، نشان از آن داشت که وی پس از پدر گرامی خود، بهترین و شایسته ترین گزینه رهبری و قافله سالاری کاروان سرگشته امت اسلامی است.

خداوند تا وجود بنده خود را به کامل ترین عظمت ها و شرافت ها آراسته نگرداند و از تمام جهات در او برتری ها و خصلت های ممتاز مقرر ندارد، او را به امامت و رهبری خلق برنمی انگیزد. زندگی ائمه ما تصویری واقعی و زنده از تعالیم قرآن کریم و یادآور ابعاد شخصیت بی نظیری همچون رسول خدا(صلی الله علیه و آله و سلم) بود. نمایاندن این تصویر روشن و بیان فضائل و صفات متعالی ایشان بهانه ای است برای شناخت بهتر آن وجودهای نورانی و هم جنبه درس آموزی و تعلیم برای پیروان آنان دارد تا با تمسک به سیره فردی و اجتماعی آنان، نقایص و کاستی های خود را بشناسند و در رفع کمبودهای اخلاق و روحی و عملی خود طبق مناسب ترین الگوهای تربیتی اقدام کنند.

در اینجا به نمونه هایی از فضائل روحی و ابعاد معنوی و سلوک اجتماعی امام محمد باقر(علیه السلام) که قطره از اقیانوس ناپیدا کرانه خوبی ها و والاب های آن حضرت است، اشاره می کنیم. امید که خداوند همه ما را به اقتدای حقیقی و صادقانه از آن امام بزرگ و سیر در مسیر هدایت ایشان توفیق عنایت فرماید.

حکم و بردباری

علم و سواد در وجود بسیاری از طالبان دانش، حس خودبرتر بینی و غرور و به چشم حقارت به دیگران نگریست به وجود می آورد. اما اولیاء الهی و دانشوران راستین از چنین آفتی مبرّایند و علمشان به تعبیر حضرت رسول(صلی الله علیه و آله و سلم) به حلم و تحمّل و تواضع آمیخته شده و صبر و بردباری آنان خود نشانه ای است از علم جوشان و حیات بخش آنان.

نقل است که مردی شامی وارد مجلس درس امام باقر(علیه السلام) شد و به سخنان آن حضرت مدتی گوش سپرد و پس از اتمام درس، رو به امام(علیه السلام) کرد و گفت: ای محمد! گمان مبر که من از سر دوستی و محبت، پای درس تو حاضر می شوم. نه هرگز. من در روی زمین، بیش از هر کس دیگر، از شما اهل بیت کینه و دشمنی به دل دارم و این راه به صدق و اعتقاد قلبی می گویم و نشانه ای از اطاعت از خداوند و فرامین خلیفه مسلمانان می دانم. اما چون تو را مردی خوش سخن و فصیح در بیان الفاظ و کلمات دیدم، به تو روی آوردم و در جلسه درس تو حاضر شدم.

امام باقر(علیه السلام) نگاهی از سر مهر و شفقت به او افکند و از آن پس، بیش از گذشته با او نیکویی کرد و احسان نمود؛ چندان که مرد شامی متنبه شد و حقیقت مطلب را درباره اهل بیت(علیهم السلام) دریافت و کینه و دشمنی وی، به دوستی و تولای امام باقر(علیه السلام) بدل گردید و توفیق همراهی و ملازمت با آن حضرت نصیب وی شد و در هنگام مرگ، وصیت کرد که امام(علیه السلام) بر جنازه او نماز بگذارد[ همان، ج 11، ص 66.].

صبر و شکیبایی

از جمله سفارش های مؤکد امامان معصوم(علیهم السلام) که در روایات منقوله از ایشان به فراوانی یافت می شود، مسئله صبر و شکیبایی در مواجهه با مصائب و گرفتاری ها و تسلیم قضا و قدر الهی بودن در تمام موقعیت های خشم و شادی و اندوه و سرور است. ائمه(علیهم السلام) خود در این زمینه بهترین الگو بودند و در سیره عملی ایشان نیز این خصلت با ارزش نمود و جلوه روشن و پررنگی دارد. یک مورد از صبوری مثال زدنی امام باقر(علیه السلام) اینکه:

آن حضرت فرزندی داشت بسیار عزیز و دلبند. روزی از قضا آن پسر به بیماری سختی مبتلا گردید. یاران امام(علیه السلام) چون می دانستند که ایشان چه اندازه به پسر خود علاقه مند است نگران حال وی بودند که مبادا برای ایشان امر ناگواری پیش آید. چیزی نگذشت که آن پسر بر اثر شدت بیماری جان داد و از دنیا رفت. اصحاب با کمال تعجب مشاهده کردند که پس از این مصیبت بی قراری و دل نگرانی امام(علیه السلام) نگاه به آرامش و سکینه تبدیل شد. گویا که اصلاً اتفاقی نیفتاده است. پس به ایشان عرض کردند: ای فرزند رسول الله! چه شد که بی تابی شما در هنگام بیماری فرزندتان با مرگ او به صبر و آرامش رسید؛ در حالی که می دانیم شما بسیار او را دوست می داشتید و تاب دوری اش را نداشتید؟

امام باقر(علیه السلام) با روی گشاده و قلبی مالامال از صبر و طمأنینه و تسلیم در برابر خواست و اراده پروردگار فرمود: ما برای رسیدن به دلخواه خود، دعا می کنیم و از خداوند یاری می طلبیم. اما گر آنچه نمی پسندیم، محقق گردید، یقین می کنیم که این امر خواست خدای تعالی بوده است؛ از این جهت، تن به تقدیر می سپاریم و با پسند و مقدّر خداوند، با اعتراض و مخالفت رو به رو نمی شویم[ تاریخ دمشق، ج 51، ص 52.].

محروم نوازی

طرز برخورد با انسان های فرودست و دارای کمبودهای مالی و جسمی و مانند آن، از حساسیت و ظرافت خاصی برخوردار است. کوچک ترین بی ملاحظگی و هر حرکت و نگاهی که حاکی از توهین و ترحم و تحقیر باشد، آثار روحی و روانی نامطلوب و ماندگاری بر آنان باقی می گذارد و زمینه ساز ناهنجاری هایی در سطح جامعه می شود.

ائمه ما که بهترین شناسای روحیات و خلق و خوهای انسانی بودند، به این نکته توجه بسیار داشتند. هم خود در ارائه کمک و خدمت به محتاجان مراعات جهات روحی و شخصیتی طرف مقابل را می کردند و هم به دیگران متذکر می شدند که هنگام برطرف کردن نیاز نیامندان با آنان برخوردی از سر کرامت و احترام به جای آورند، بر آنان منّت نگذارند و با عباراتی مؤدبانه و حرمت آمیز آنان را راضی کنند و با دست پر برگردانند.

محروم نوازی و دستگیری از فقیران و بیچارگان سیره مستمره امام باقر(علیه السلام) در طول زندگی بود. وی آنان را چنان که شایسته بود مورد تفقه و لطف معصومانه خویش قرار می داد و با رفتاری پر از بزرگواری و احساس های عمیق انسانی، هم نیاز مادی شان را بر می آورد و هم از جهت روحی به شأن و شخصیت آنان را اقناع می کرد و رشد و تعالی می بخشید.

به اطرافیان و خانواده اش می فرمود: هرگاه نیازمندی نزد شما آمد و خواستید چیزی به او بدهید، نگویید: «ای سائل، این را بگیر» بلکه حرمتش را نگه دارید و بگویید: «ای بنده خدا، بگیر که مبارکت باشد». همچنین آنها را به نیکوترین نام هایشان صدا بزنید [ اعلام الهدایة، ج 7، ص 39.].

مردم داری

در سیره اجتماعی ائمه(علیهم السلام)، یکی از نقطه های روشن و درخشان، مسئله مردم دار بودن ایشان است. اینکه یک پیشوا و رهبر بتواند به درستی و نیکوترین شکل مردم جامعه را به خود جلب نماید و پیرامون خویش گردآورد، این یک امتیاز و ویژگی برجسته به شمار می آید. خلق و خوی انسانی و رفتارهای منطقی و عاقلانه، در گرایش مردم به یک شخص و برخورداری از مقبولیت اجتماعی نقش تعیین کننده دارد. امام باقر(علیه السلام) همچون دیگر ائمه(علیهم السلام) متوجه اهمیت این مسئله بود و شیوه های مختلف تحقق این امر را در تعامل با دیگران به کار می بست. هم خود با مردم همدردی و مواسات می ورزید و هم به یارانش سفارش می کرد که بر رنج و درد مسلمانان صبور نباشند و چندان که در توانشان است، از غم و درد و دین و گرسنگی و آلام فردی و اجتماعی آنان بکاهند و می فرمود: «محبوب ترین اعمال نزد خداود این است که مسلمانی شکم مسلمانی را سیر کند و غمش را بزداید و قرضش را ادا کند»[ رسایل الشیعه، ج 3، ص 365.]. با همگان مهربان و گشاده رو بود. از لغزش ها و تندی های دیگران، کریمانه می گذشت و آنان را مؤاخذه و سرزنش نمی کرد. با وجود گرفتاری و سختی، در تشییع جنازه مردم عادی شرکت می کرد و مسیر تشییع را تا پایان، پیاده می پیمود [ مکارم الاخلاق، ص 119.]. در امر فساد و بزهکاری آنچه برای حضرت(علیه السلام) درجه اول اهمیت را داشت، اصلاح جامعه و جلوگیری از تکرار جرم ها و تخلفات بود. روزی امام(علیه السلام) متوجه شد که عده ای به دزدی اقدام کرده اند. پس بر غلامان خود دستور داد آنها را بگیرند و به والی مدینه تحویل دهند. آنگاه اموال دزدیده شده را به صاحبانشان برگرداند و آنها را آسوده خاطر ساخت [ وسایل الشیعه، ج 3، ص 360.].

بودن با مردم و زندگی کردن در میان آنها و با مشکلات و رنج های آنان به سر بردن و در راه علاج و گره گشایی از کمبودهای آنها همت گماشتن، درسی بزرگ است که چه افراد عادی و به خصوص کارگزاران و مسئولان جامعه اسلامی باید آن را از سیره امام باقر(علیه السلام) و دیگر هادیان امت بیاموزند و در عمل جامعه تحقق بر آن بپوشانند.

کسب و کار

کار و فعالیت، لازمه زندگی انسان و جوهره وجود آدمی است. موضوع کار و مشغولیت فکری و بدنی داشتن، در آموزه های دینی برای یکایک افراد توصیه مؤکد دارد و این از آن روست که کار از جنبه های مختلف عاملی مهم در سازندگی و رشد فردی و عمومی به شمار می آید. نقش کسب و کار در تربیت انسان به اندازه ای است که حتی آنان که نیاز مادی ندارند و جزو افراد برخوردار و متمکن جامعه هستند، نیز سزاوار نیست بیکارگی پیشه کنند و عمر خود را بی هیچ تلاش و عملی به سر آورند. چون فلسفه کار همه اش پول در آوردن و خرج خود و خانواده کردن و بالاتر بردن سطح رفاه زندگی شخصی نیست. این یک بُعد وجهت قضیه است. ابعاد دیگری نیز وجود دارد. از جمله اینکه با کار کردن و کسب درآمد بیشتر، می توان به خدمات عمومی و خیرات و نفقات اجتماعی پرداخت و کمبودهای متنوع و پراکنده در سطح جامعه را شناسایی و برطرف نمود. امیرمؤمنان(علیه السلام) خود با زهد و نداریِ اختیاری زندگی می کرد اما روزها در نخلستان های کوفه مشغول به کار می شد و چاه آب حفر می کرد و درآمد حاصل از آن را وقف نیازمندان می نمود. دیگر اینکه بیکاری زمینه ای بسیار مساعد برای کشیده شدن افراد به بزهکاری و امور فسادانگیز است. به قول شاعر:

«اِنَّ الشََبابَ وَالوفَراغَ وَالجِدَةَ مَفسَدَةٌ لِلمَرءِ اَیُّ مَفسَدَةٍ [ ربیع الابرار، ج 3، ص 58.]

جوانی و بیکارگی و پول داری برای انسان مایه فساد است، چه فسادی!

از این رو امام باقر(علیه السلام) یارانش را به داشتن کسب و کار مناسب تشویق و تحریف می کرد و از شغل آنها می پرسید. اگر بیکار بودند، سفارش اکید می کرد که حتماً به کاری مشغول شوند و می فرمود: «من کسی را که کار و کسب خود را رها کند و دست روی دست بگذارد و بگوید: خدایا روزی ام را برسان؛ دشمن می دارم»[ وسایل الشیعه، ج 16، ص 457.]. به یکی از اصحابش که بیکار بود، فرمود: «مغازه ای بگیر، جلویش را جاروب کن و آب بپاش و بساطی در آن پهن کن. اگر چنین کنی وظیفه ات را انجام داده ای [و خداوند یاری ات خواهد کرد]»[ همان.]. ایشان تنها توصیه کننده به کار نبود، بلکه خود نیز باغ و مزرعه ای داشت و حتی در هوای داغ تابستان، عرق ریزان در آنجا به کار کشاورزی مشغول می شد. همچنین می فرمود: «دنیا چه یاور خوبی برای طلب آخرت است»[ همان.]. یعنی کار کردن و مشغولیت های دنیایی، اموری مطلوب و مورد رضایت خداوند هستند و پروردگار عوض آنها، ثواب و پاداش برای انسان مقرر فرموده است هم در دنیا و هم در آخرت.

عبودیت و بندگی

تمام زندگی مردان خدا و انسان های وارسته و متعالی را می توان در یک کلمه خلاصه کرد و آن «عبودیت خداوند» است. اولیاءالله سراسر زندگی شان مظهر تعبد و طاعت و تسلیم در مقابل پروردگار و کوشش در جهت کسب رضایت حضرت حق است. در فرهنگ دینی ما، ارزش هر عملی به درجه اخلاص و رنگ الهی و خدایی داشتن آن سنجیده می شود. مهم زندگی کردن به خاطر خدا و خود را تحت ولایت او در مسیر کمال و قرب قرار دادن و پیش بردن و به مقصد رساندن است. و ائمه(علیهم السلام) در این زمینه، عناصری شاخص و بی نظیر، و نمونه و الگوی تمام عیار بودند. صفحات تاریخ حیات ایشان، مشحون از صحنه هایی شگفت انگیز و درس آموزی است که عبادت های خالصانه و اشک ها و ناله ها و سجده های طولانی و ذکرها و دعاهای ایشان را به وضوح می نمایاند که از اوج معرفت و خداشناسی آنها و عمق رابطه روحی و معنوی شان با خالق متعال حکایت دارد.

در توصیف حالات عبادی امام باقر(علیه السلام) نقل است که ایشان در شبانه روز یکصد و پنجاه رکعت نمای می خواند و امور مربوط به مراجعات مردم و کارهای درسی و علمی، او را از این کار بازنمی داشت[ حلیة الاولیاء، ج 3، ص 182.]. چون به عبادت می ایستاد رنگ رُخساره مبارکش زرد می گشت و از خوف خدا دچار اضطراب و لرزه می شد[ تاریخ ابن عساکر، ج 51، ص 44.]. سجده های طولانی به جای می آورد و در همان حال با معبود خود مناجات می کرد و با صدایی لرزان و گریه آلود، با خداوند سخن می گفت و نیاز می طلبید. عرضه می داشت:

«سُبحَانَکَ اللّهُمَّ، اَنتَ رَبِّی حَقّاً حَقّاً، سَجَدتُ لَکَ یَا رَبِّ تَعَبُّداً وَرِقّاً، اللَّهُمَّ اِنَّ عَمَلی ضَعیفٌ فَضَاعِفهُ لِی… اَللَّهُمَّ قِنِی عَذابَکَ یَومَ تبعث عِبادک، وَ تُب عَلَیَّ اِنَّکَ اَنتَ التَّوّابُ الرَّحیمُ»[ الکافی، ج 3، ص 322.]؛ «پاک و منزهی تو ای خدا. تو حقیقتاً حقیقتاً پروردگار منی و من از سر تعبّد و بندگی در برابرت به سجده افتاده ام. خداوندا! کارهای من نحیف و ناچیزند. پس خود پس خود آنها را برای من بیفزا. خداوندا! در آن روز که بندگانت را از گورها برمی انگیزی، مرا از عذاب خود ایمن گردان و توبه ام را بپذیر، زیرا این تویی که توبه پذیر و مهربانی».

حج امام(علیه السلام) نیز نشانه های روشنی از خضوع و طاعت و حالت انقطاع الی الله را با خود دارد. راوی می گوید: در سفر حج با امام باقر(علیه السلام) همراه بودم. امام(علیه السلام) همین که قدم به صحن مسجدالحرام نهاد، صدایش به گریه و انابه بلند شد. عرض کردم: «پدر و مادرم به فدایت! مردم، همه در انتظار شمایند. اگر صدای گریه خود را اندک پایین بیاورید، بهتر است». حضرت(علیه السلام) اعتنایی به سخن من نکرد و فرمود: «وای بر تو! من با صدای بلند می گریم و زار می زنم باشد که خداوند نگاه رحمتش را بر من بیفکند و من به لطف آن نگاه، در قیامت رستگار شوم».

امام(علیه السلام) کعبه را طواف کرد و پشت مقام ابراهیم به نماز ایستاد. پس از نماز، نگاهم به سجده گاه حضرت افتاد که خیسِ اشک بود[ نورالابصار، ص 130.].

بر قلّه های عظمت

guest
0 نظرات
تازه‌ترین
قدیمی‌ترین بیشترین رأی
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها
دکمه بازگشت به بالا