لانه جاسوسی آمریکا
موضع حضرت امام(رحمت الله علیه) در مورد تسخیر لانه ی جاسوسی چه بود و آیا ایشان در این مطلب در مقابل عمل انجام شده قرار گرفتند؟
فاطمه طباطبایی، همسر حاج سید احمد خمینی(رحمت الله علیه) در این خصوص می گوید[ مؤسسه مطالعات و پژوهش های سیاسی، پایگاه جامع تاریخ معاصر ایران.]: وقتی به امام خمینی خبر دادند لانه جاسوسی تسخیر شده است، خدمت ایشان بودم که در ابتدا این موضوع برای امام خمینی(رحمت الله علیه) خیلی غیرعادی بود که ایشان فرمودند بررسی کنید چه کسانی این کار را انجام داده اند که وقتی احمد آقا در این خصوص تحقیق کردند و جریان فکری دانشجویان حاضر و نام تعدادی از افراد حاضر را به امام خمینی گفتند، ایشان مخالفت نکردند و حتی از آن با نام انقلاب دوم یاد کردند. اما مواضع حضرت امام(رحمت الله علیه) در برابر آمریکا از ابتدای نهضت و موقع تصویب لایحه کاپیتولاسیون بوده است که با بیانی کوبنده از تصویب این لایحه اظهار تأسف کرده بودند.
روند مبارزه امام با رژیم شاهنشاهی تا پیروزی انقلاب اسلامی، در بهمن 1357 از این خط مشی پیروی می کرد. به گونه ای که ایشان در کنار مخالفت با شاه و سیاست های عقب افتاده وی، با دولت آمریکا، به عنوان بزرگ ترین عامل خارجی حمایت از شاه و محرک وی، نیز به شدت مبارزه می کردند. بنابراین، تأیید حرکت مردمی – دانشجویی تسخیر لانه ی جاسوسی در تهران از سوی امام راحل، قابل پیش بینی بوده است ؛ زیرا چنین حرکتی موجب شد استعمار آمریکا رسوا شود و ریشه آن نیز از کشور کنده شود. با توجه به همین مسئله، می توان دریافت که چرا امام تسخیر لانه جاسوسی را انقلابی بزرگتر از انقلاب اول دانسته اند. در واقع تمامی نهضت های سده ی پیشین مملکت یا تنها ضد استعماری بوده است مانند نهضت تنباکو یا تنها ضد استبدادی بوده است مانند نهضت مشروطه. با پیروزی انقلاب اسلامی بخش ضد استبدادی به بار نشست؛ لکن چون بعد ضد استعماری هنوز نیمه کاره مانده بود؛ خطر این می رفت که استعمار، بتواند استبداد را نیز دوباره بر سر کار آورد که با تسخیر لانه؛ بخش ضد استعماری نهضت نیز به بار نشست.
امام به دنبال پیروزی انقلاب اسلامی و در ماه های منتهی به تصرف سفارت، همچنان مواضع ضد آمریکایی خود را حفظ کرده و به تشریح علل مخالفت خود با آمریکا می پرداختند.
موضع گیری های امام در مقابل آمریکا صریح و قاطع بود و در تقابل با دیدگاه های دولت موقت قرار می گرفت . مقامات این دولت طرف دار مماشات و روابط دیپلماتیک حسنه با این کشور بودند. از سوی دیگر، دانشجویان پیرو خط امام، که از مماشات و عدم موضع گیری انقلابی دولت موقت نگران بودند، تلاش می کردند تا با پیروی ازدیدگاه های حضرت امام(رحمت الله علیه)، در تحولات جامعه ی آن روز ایران نقش کلیدی و اساسی را ایفا کنند. در این میان، آنچه که دانشجویان پیرو خط امام را در مورد اشغال یا عدم اشغال لانه ی جاسوسی مُردّد کرده بود، ناآگاهی از موضع حضرت امام بود.
این مشکل نیز با استفاده از نظرات حجت الاسلام والمسلمین موسوی خوئینی ها حل شد. موسوی خوئینی ها به دانشجویان اطمینان داد که امام از این کار پشتیبانی می کند. وی در این باره می گوید: «دانشجویان پرسیدند که به نظر شما حضرت امام با چنین اقدامی موافق خواهند بود یا نه ؟ بنده در ضمن تحلیل کوتاهی، چنین نتیجه گرفتم که ایشان قطعاً موافق خواهند بود.»
میردامادی، از دانشجویان پیرو خط امام، نیز در این مورد می گوید: «آقای خوئینی ها می گفت ما از مجموعه ی نظرات امام این طور درک می کنیم که امام مخالفتی – قاعدتاً-نباید داشته باشند، اما اگر از ایشان سؤال شود، احتمالاً به دلیل محذوراتی، نتوانند اعلام موافقت کنند و احتیاج به سؤال نیست .»
فواید تسخیر لانه ی جاسوسی از منظر حضرت امام(رحمت الله علیه)[ مؤسسه مطالعات و پژوهش های سیاسی، پایگاه جامع تاریخ معاصر ایران.]
1. عامل کوتاه شدن دست شیطان بزرگ از ذخایر ایران ؛ امام (رحمت الله علیه) علت هیاهوی آمریکا را کوتاه شدن دست کاخ سفید از منابع مادی و معنوی کشور دانسته و فرمودند:
«و این هیاهویی که شیطان بزرگ فریاد می زند و شیاطین را دور خودش جمع می کند، این برای این است که دستش کوتاه شده است . دستش از ذخایر ما؛ از منافعی که در اینجا داشت کوتاه شده است. و ترس این را دارد که دیگر تا آخر این کوتاهی باشد، از این جهت توطئه می کند و آن مرکزی هم که جوان های ما رفتند گرفتند -آن طور که اطلاع دادند- مرکز جاسوسی و مرکز توطئه بوده است آمریکا توقع دارد که شاه را ببرد آنجا مشغول توطئه، پایگاهی هم این جا برای توطئه درست کنند و جوان های ما بنشینند و تماشا کنند»[ صحیفه امام، ج 10، ص 491.].
2. واکنشی طبیعی در برابر جنایت ها و خیانت های درازمدت آمریکا؛ امام (رحمت الله علیه) تسخیر لانه ی جاسوسی را واکنش طبیعی دانشجویان در مقابل جنایت ها وتوطئه های آمریکا در ایران و حمایت از شاه، پس از فرار از کشور، می دانستند:
«توقع این هست که جانیِ دستِ اول ما را ببرند آنجا نگهدارند و حمایت از او بکنند، و اینجا هم مرکز توطئه درست کنند، و مرکز پخش چیزهایی که توطئه گری است درست بکنند… و ملت ما و جوان های ما و جوان های دانشگاهی ما وجوان های روحانی ما بنشینند تماشا کنند تا خون این صدهزار نفر تقریباً -یاکمتر یا بیشتر- هدر برود، برای این که احترامی قائل شوند به آقای کارتر و امثال این ها. توطئه ها نباید باشد. البته اگر توطئه نبود، اگر این خرابکاری ها نبود، اگر آن کار فاسد نبود، همه مردم آزادند در اینجا موجود باشند. اما وقتی توطئه هست در کار، وقتی که آن طور کارهای فاسد انجام می گیرد، ناراحت می کند جوان های ما را. جوان ها توقع دارند در این دنیا مملکتشان -که آن قدر برایش زحمت کشیدند- دستشان باشد. وقتی می بینند توطئه است که می خواهند که دوباره برگردد به حال سابق و دوباره همه چیزشان به باد برود، نمی توانند بنشینند»[ صحیفه امام، ج 10، ص 492.].
3. مرکز توطئه ضد ملت ؛ امام راحل (رحمت الله علیه) به صراحت سفارت آمریکا را مرکز توطئه و جاسوسی دانسته و به همین علت پشتیبانی ملت را از چنین حرکتی، کاملاً طبیعی می دانند:
«اگر این ها یک مسائل سفارتی بوده است، احتیاج به این کار نبود. اگر یک مسائلی بود که مربوط به توطئه هایی که بر ضد ماست نبود، این محتاج به این عمل نبود. حالا که این توطئه به ملت ما ثابت شده است، و این عملی که این جوان های ما انجام داده اند، تمام ملت تمام قشرهای ملت، الا بعضی منحرفین، در اینجا و سایر ممالک دیگر از آن پشتیبانی کردند. و این خواست تمام ملت ما بوده است، نه یک خواست از روی هوای نفسانی.. . این حق از برای ملت ما هست. سفارتخانه ها حق قانونی ندارند که جاسوسی بکنند یا توطئه »[ صحیفه امام، ج 11، ص 30.].
4. نقض قوانین بین المللی و تجاوز به حقوق ملت ها؛ حضرت امام (رحمت الله علیه) معتقد بودند، به علت رفتارهای خلاف عُرف بین المللی کارمندان سفارت آمریکا، این مرکز از حقوق سیاسی متداول در عُرف بین المللی برخوردار نیست . بنابراین می فرماید:
«مرکز توطئه و جاسوسی به اسم «سفارت آمریکا» و اشخاصی که در آن بر ضد نهضت اسلامی ما توطئه نموده اند، از احترام سیاسی بین المللی برخوردار نیستند. تهدیدات و تبلیغات دامنه دار دولت آمریکا به قدر پَشیزی نزد ملت ما ارزش ندارد. نه تهدید نظامی او عاقلانه است ؛ و نه تهدید اقتصادی او واجد اهمیت »[ صحیفه امام، ج 11، ص 54.].
5. مقابله ی عادلانه با پناه دادن آمریکا به شاه ؛ امام (رحمت الله علیه) معتقد بودند که شاه به خاطر چپاول ثروت ملت ایران باید بازگردانده شود و تا آن زمان، گروگان ها در اختیار ایران باقی خواهند ماند:
«و باید ما بررسی کنیم راجع به این که چرا ملت ما می خواهد که شاه بیاید و تا نیاید دست از این گروگان ها برداشته نخواهد شد. و چرا کارتر این قدر اصرار دارد که شاه را نگه دارد. اما راجع به این که چرا ملت ما اصرار دارد. قضیه این نیست که شاه بیاید ایران. ملت ما شاه را که دشمن خودش می داند می خواهد چه بکند. یک تُحفه ای نیست برای ملت ما که بخواهد او را در موزه نگه دارد. بلکه مطلب این است که دو جهت هست که ملت ما می خواهند شاه بیاید و ما اصرار داریم، این دو جهت یکیش اهمیتش بیشتر از دیگری است. یک جهت راجع به این که ما ملتی هستیم که الآن اقتصادمان خیلی قوی نیست و دارایی های ایران بسیار در دست شاه مخلوع و بستگان اوست »[ صحیفه امام، ج 11، ص 74.].
6. برهم زننده ی امنیت دولت های ستمگر؛ یک خبرنگار از امام (رحمت الله علیه) پرسید: «مسئله ی سفارت ایالات متحده، کشورهای بسیاری را نگران کرده . فکر می کنند گروگان گیری یک سابقه ی خطرناکی خواهد شد؟» پاسخ (امام ):
«کشورها معلوم می شود که در نظر شما هم همان هست که در نظر کارتر است. کشورها را این ابرقدرت ها خیال می کنند همان دستگاه دولتی است که وقتی دستگاه دولتی از یک چیزی ناراضی شد، کشور ناراضی است. در صورتی که دستگاه های دولتی نسبت به کشورها، نسبت به جمعیت هایی که اساس کشورها بر آنهاست، یک قطره ای در مقابل دریاست. باید دید که این عملی که ما کردیم چه بوده است. و اگر این عمل منعکس بشود در دنیا به طور صحیح، ببینیم موافقین ما کیست، مخالفین ما کیست. آیا مظلوم ها در دنیا بیشتر است عددشان یا ظالم ها؟ وقتی که مطالعه بکنند در حال همه کشورهای دنیا می بینید که اکثریت قاطع با مظلوم هاست. ظالم ها یک عدد قلیلی هستند مجهز به جهاز شیطانی و مظلوم ها عدد کثیری هستند. و همیشه در طول تاریخ ظالم ها عدد محدود بودند و مظلوم ها عددهای بسیار زیاد. اگر مراد شما از ناراحتی، ناراحتی ظالم هاست، مطلب صحیحی است. برای این که ظالم ها با امثال خودشان رفیق هستند و هر کسی به آن جنسی که دارد متمایل است، به اشباه خودش متمایل است. ظالم ها با ظالم ها همیشه هستند و این ها اقلیت هستند. اگر مطلب ما بر دنیا منعکس بشود، آنی که با آن مخالف است ظالم ها هستند که اقلیت دارند. و آنی که موافق است مظلومین هستند که اکثریت قاطع دارند. شما می گویید که ناراحت شدند و کشورها ناراحت شدند. همان منطق ابرقدرت ها را دارید»[ صحیفه امام، ج 11، صص 132-131.].
7. تبلور ظلم ستیزی روحیه توحیدی ملت ایران ؛ امام (رحمت الله علیه) اعتقاد داشتند که ملت ایران علاقه ای به مظاهر مادی ندارد و برای احقاق حقوق خود حاضر به هرگونه فداکاری است :
«اگر چنانچه شاه را پس ندهند، هر چه می خواهد پیش آید ما پافشاری می کنیم و از هیچ چیز نمی ترسیم. شیخ الرئیس ولو این کلمه را گفته، لکن ما نمی ترسیم از این اسلحه ای که دست بی عقل است. ما نمی ترسیم، برای این که ما نمی خواهیم به این عالم خیلی عشق داشته باشیم. برای این که این عالم چیزی ندارد. اینجا جز گرسنگی خوردن، ظلم کشیدن، تو سری خوردن از قدرت های بزرگ چیزی برای ملت ما نمانده است که بترسیم یا ملت ما بترسند. ما تا همه جا حاضریم برای این امر»[ صحیفه امام، ج 11، ص 166.].
8. به دست گیری دوباره ی قدرت ؛ امام خمینی با تیزهوشی خاص خود به این نیت رسیده بودند که، کارتر نگران جان گروگان ها نیست و تنها علت پیگیری مسئله از سوی او، تأثیر آزادی احتمالی گروگان ها بر انتخاب مجدد وی، به عنوان رئیس جمهور آمریکا بود:
«شما خیال می کنید که برای این پنجاه نفر که در اینجا هستند، پنجاه و چند نفر جاسوسی که در اینجا هستند، این ها دلشان سوخته؟ و انسان دوستی شان و حُبّ به اهل ملتشان اسباب این شده. شما مطمئن باشید که مسئله این نیست. این ها فوج فوج سربازهای خودشان برای این که خدمت به آنها بکنند می فرستند به جبهه ها که این ها بریزند در جبهه ها، بکشند و کشته بشوند. هزاران افراد را از خود ملتشان به کشتن می دهند. برای این که یک صدایی در خود آمریکا پیدا بشود که این رئیس جمهور ما چه آدم کذایی است. وضع این [ها] روحیه این ها این طوری است. این ها وضع روحشان- روح- الآن دیگر آن روح اولی که فطرت انسانی یا فطرت اولی است، این ها از دست دادند. همه انسان ها به فطرت صحیح موجود می شوند. لکن بعد در محیط ها، در تربیت ها در این طور چیزها عوض می شوند. این ها عوض شدند. از آن فطرت اولیشان عوض شدند. این ها برای خاطر این پنجاه و چندنفر که در اینجا حبس اند، یعنی حبس هم خوب در محلشان هست، همان جایی که زندگی می کردند حالا هم همان جوری دارند زندگی می کنند. آن طور هم که تا حالا به من اطلاع دادند، و من همیشه سفارششان کردم، در کمال رفاه هم هستند. منتها آنها سر و صدا بلند کردند که این ها چه طور و کذا. بعضی از این ها هم که رفتند آنجا گفتند نه، مسائل این نیست. نه برای خاطر این پنجاه و چند نفرشان دست و پا می کنند. همه تشبثش این است که رئیس جمهور بشود. اصلًا تمام نظرش به آنجاست. و من به او قول می دهم که نشود ان شاءالله، رئیس جمهور شدن راه دارد»[ صحیفه امام، ج 11، ص 257.].
9. دیپلمات ها مأموران سیاسی نبوده اند؛ نکته ی جالبی که در کلام امام (رحمت الله علیه) مشاهده می شود این است که ایشان معتقد بودند، مأموران سفارت آمریکا در سفارت خانه، اقدام دیپلماتیک انجام نمی داده اند و به همین علت، از فعالیتشان جلوگیری شده است :
«آنها گفتند که، محکوم کردند ما را به این که سفارتخانه ها و سفارتخانه آمریکا باید تحویل داده بشود. و این دیپلمات ها و سفرا و اجزای سفارتخانه باید راه بیندازند این ها را بیایند به آمریکا. ما می گوییم که سفارتخانه نیست. اینجا شما می گویید سفارتخانه. ما می گوییم آمریکا اصلًا سفارتخانه ندارد اینجا. ما می گوییم که مأمور سیاسی ندارد اینجا.
این ها مأمورهای امنیتی هستند، نه مأمور سیاسی. این ها از اجزای امن آمریکا هستند که در اینجا بودند. این ها نیامدند برای این که بین ایران و آمریکا را روابط سیاسی ایجاد کنند. این ها آمدند اینجا و این مرکز هم برای همین است که در ایران توطئه کنند. و حالا که شکست خوردند بیشتر توطئه کنند. حالا که آن شخص رفته است و دست آنها هم از مملکت تا حدودی بریده شده است زیادتر می خواهند توطئه کنند. ما این معنا را می گوییم. ما اشخاصی را که می خواهیم دعوت کنیم در اینجا؛ از دانشمندهای دنیا، و از سیاسیون دنیا، و از کارشناس های دنیا، برای این است که بیایند تشخیص بدهند که این وضعی که در اینجا بوده است، و این اشخاصی که در اینجا مشغول کار بودند، این وضع سفارتخانه است؟
این وضعش وضع سفارتخانه است؟ این یک مکانی است که باید اسمش را سفارتخانه گذاشت یا نه؟ و بیایند و ببینند این اشخاص را. و بررسی کنند از پرونده هایی که این ها دارند. و از کارهایی که آنجا انجام می دادند. ببینند این کارهای سفارتخانه است یا کارهای سفارتخانه نیست. پس شما یک موضوع غلطی را، لاهه یک موضوع غلطی را حکم کرده، یک موضوعی را حکم کرده که در اینجا نیست همچو موضوعی. آن گفته است باید سفارتخانه را تحویل بدهند. ما سفارتخانه آمریکا اینجا نداریم. کجاست این سفارتخانه؟ می گویند که باید این دیپلمات ها را رها کنند. ما نمی شناسیم دیپلماتی در اینجا»[ صحیفه امام، ج 10، ص 270.].
10. شکستن هیبت پوشالی آمریکا؛ امام (رحمت الله علیه) یکی از بزرگ ترین و مهم ترین پی آمدهای اشغال لانه جاسوسی را، شکستن هیبت آمریکا می دانستند:
«اول قدم هر مبارزه ای ارزیابی این است که در این مبارزه می شود یا نمی شود، و شما ثابت کردید که نه «می شود». می شود با آمریکا هم طرف شد. می شود که لانه جاسوسی آمریکا را هم تصرف کرد. می شود جاسوس های آمریکایی را هم گرفت و نگه داشت، و حفظ کرد. شما این را ثابت کردید به دنیا. آن عظمتی که از آنها به واسطه تبلیغات زیادی که داشتند، در دنیا سایه افکنده بود که ابرقدرت است، و کسی حق حرف زدن ندارد آن شکست. معلوم شد نه، ملت ها می توانند فریاد بزنند»[ صحیفه امام، ج 11، ص 337.].
11. بازتاب اراده ملت ایران ؛ اعتقاد به نقش مردم، در تمامی مراحل انقلاب، از مهم ترین ویژگی های امام راحل بود. ایشان به همین علت، حل این مشکل را تنها از اختیارات مجلس شورای اسلامی می دانستند، که عصاره ی ملت تلقی می شد:
«و راه حل لانه جاسوسی را از من که یک نفر از ملت بزرگ ایران هستم خواستن، به بیراهه رفتن است. حل این مسئله به دست هیچ کس جز ملت شریف ایران و مجلس شورای اسلامی مُنبعث از آرای ملت نیست. و باید بداند که حمایت از شاه مخلوع بعد از آن همه جنایات و خیانت های بزرگ و آن چپاول گری ها مجالی برای حل به اصطلاح شرافت مندانه نگذاشته است. با سپردن شاه مخلوع- دشمن اسلام و ایران- به دست دشمنی که با اعمال ننگین خود مسلمانان جهان را سخت آزرده است، راه حل را پیچیده تر نموده است»[ صحیفه امام، ج 12، ص 220.].
12. اقدام نظامی آمریکا، نقض آشکارحقوق بین المللی؛ به دنبال واقعه ی طبس، امام (رحمت الله علیه) به این نکته ی ظریف اشاره کردند که آمریکا به قوانین بین المللی که خود و هم پیمانان غربی اش مبدع آن بودند، نیز احترام نمی گذارد:
«این آقایی که هی فریاد می زند که شما نقض قراردادهای اجتماعی و بین المللی را کردید، خودش همین نقض قرارداد بین المللی را کرده است که نظامی وارد کرده در یک مملکتی که مستقل است. این یکی از چیزهایی است که نقض حقوق بین المللی است. نقض قراردادهای بین المللی است. این نقض قرارداد بین المللی را که ایشان آنجا هی فریاد می زند، خودش نقض می کند. و این قدرها هم این مجالسی که در دنیا هست از او انتقاد نمی کنند».
13. نمایش قدرت ملی، انسانی و اسلامی ملت ایران ؛ تسخیر لانه جاسوسی موجب شد تا اثرات منفی تبلیغات آمریکا در مورد شکست ناپذیری خود، از اذهان مردم زدوده شود. امام در این باره می فرمایند:
«این مطلب هم در ایران شکسته شد، این معنا که یکی برود در سفارت آمریکا و یک تعرّضی بکند به سفارت آمریکا، در سابق و در زمان رژیم سابق، جزء تخیلات و شعرها به نظر می آمد. چه طور امکان دارد که ملتی که هیچی ندارد، جوان هایی که دستشان چیزی نیست، بروند و سفارت آمریکا را یک تعرّضی به آن بکنند؛ یک سنگی حتی بیندازند؟! اگر یک همچو چیزی بشود، اصلًا ملت و دولت ایران به باد فنا خواهد رفت! این ها چیزهایی بود که با شیطنت و تبلیغات تو مغز مردم کرده بودند و مردم را از آن قدرت ملی و انسانی و اسلامی که داشتند غافل کرده بودند. ما دیدیم که جوان های ما به واسطه آن همه ناراحتی هایی که ملت ما از این قدرت فاسد کشیده بود، عکس العمل نشان دادند و رفتند و ریختند و آن اعضای آنجا را گرفتند و این ها، و هیچ آسمان به زمین نیامد. ویژگی این عمل این بود که این قدرت آمریکا و این ارعابی که کرده بودند این ها که اگر یک تعرّضی بشود به دیوار سفارت آمریکا، کسی یک خطی بکشد، چه ها خواهد شد، این از بین رفت »[ صحیفه امام، ج 13، صص 305-304.].
14. نمایانگر امکان مقابله با آمریکا؛ امام (رحمت الله علیه) تأکید داشتند که تسخیر سفارت، نشان داد که آمریکا، علی رغم تهدیدهای همه جانبه، در عمل امکان مقابله با ایران را ندارد، و به قول معروف، هیچ غلطی نمی تواند بکند:
«گمان می کردند که اگر به زودی فوراً ما تقدیم نکنیم این جاسوس ها را به آمریکا و یک عذرخواهی هم نکنیم، چه ها و چه ها خواهد شد. ارزش این عمل این است که این اشتباهات را رفع کرد. شما الآن یک سال است که این جاسوس ها را، این توطئه گرها را، این مُجرم ها را در آنجا حبس کردید و خبری هم نشد؛ نه بازارمان خوابید و نه اقتصادمان به هم خورد و این ها. بعد هم هر کاری آنها خواستند، هی کردند و هی ترساندند و هی عمل مذبوحانه کردند و ما دیدیم که یک سال از این امر گذشت و هم بازارهای ما سر جای خودش هست و هم کشاورزی ما سر جای خودش هست و هم چیزهای دیگرمان؛ هیچ چیز نخوابید، هیچ مطلبی نشد. ارزش این است، ارزش این عمل این است که شکسته شد آن بُت بزرگی که برای ملت ها تراشیده بودند»[ صحیفه امام، ج 13، ص 306.].
اما محوریت امام در قضیه اشغال لانه ی جاسوسی، به ابتدای جریان تسخیر و تأیید این حرکت ختم نشد. ایشان علاوه بر این که از طریق حاج احمد آقا و آقای خوئینی ها، در جریان عملکرد دانشجویان پیرو خط امام قرار می گرفتند، از روش های دیگری نیز، برای آگاهی از وضعیت داخلی دانشجویان، استفاده می کردند.
خانم فروز رجایی فر در این باره می گوید: «امام در لانه جاسوسی نماینده ثابتی نداشتند، اما گاهی مرحوم حاج سیداحمد آقا، از طرف امام، به لانه سر می زدند و با دانشجویان دیدار می کردند. در یکی از موارد هم فرد غریبه ای مدت ها در میان ما حضور داشتند، که بعدها متوجه شدیم یک روحانی است و از طرف امام، مأموریت داشتند تا با لباس مبدل، روابط داخلی بچه ها را به اطلاع امام برسانند.»
علاوه بر این، امام با چشمانی باز و نگاهی تحلیل گر، عملکرد کلیه ی جریان های سیاسی را در این 444 روز در نظر داشتند. امام در برابر تلاش های افراد سازش کاری مانند: بنی صدر، رئیس جمهور مخلوع و فراری، و قطب زاده، وزیر خارجه ای که به علت تلاش برای کودتا بر ضد نظام اعدام شد، اقدامات مناسب را انجام می دادند. امام مانع از آن می شدند که چنین افرادی که در هیات حاکمه آن زمان حضور داشتند، بتوانند گروگان ها را از دست دانشجویان خارج کرده و در راستای سازش با آمریکا، آنها را تحویل دولت کارتر دهند. اندک مدتی پس از تسخیر لانه جاسوسی، دولت آمریکا با بسیج تمامی نیروها و امکانات خود، از شورای امنیت سازمان ملل تقاضای تشکیل جلسه ی فوق العاده کرد. او از ایران نیز خواست تا وزیر خارجه یا نماینده ای را برای پاسخ گویی و تشریح مواضع، به این جلسه بفرستند. اما امام چنین کاری را نپذیرفتند.
در حالی که بخشی از اعضای شورای انقلاب، که به جناح لیبرال تعلّق داشتند و برخی دیگر، از ارسال نماینده به شورای امنیت دفاع می کردند، اما امام با یک استدلال ساده، که بعداً درستی آن ثابت شد، با این حرکت مخالفت کردند.
بنی صدر در آن زمان گستاخانه با نظر امام مخالفت می کند و اولین برخورد شدید امام با او صورت می گیرد. او که برای شرکت در جلسه شورای امنیت آماده شده بود، با موضع گیری تند حضرت امام مواجه می شود.
در ادامه ی گروگان گیری نیز ده ها شخصیت و هیات نمایندگی، با عناوین مختلف و با بهانه های گوناگون، سعی کردند تا با امام دیدار کنند، اما هیچ یک نتوانستند در برابر سرسختی و ایمان امام به هدف خود، یعنی به زانو درآوردن امپریالیسم مستکبر آمریکا و دفاع از حقوق ملت مظلوم ایران، کاری از پیش ببرند.
به دنبال استعفای دولت موقت، شورای انقلاب، به فرمان امام، مسئولیت اداره ی امور اجرایی کشور را – تا زمان تشکیل مجلس شورای اسلامی – بر عهده گرفته بود. بنابراین، طی این دوره، شاهد کشمکش های فراوان اعضای لیبرال شورای انقلاب و به خصوص بنی صدر و قطب زاده با دانشجویان پیرو خط امام هستیم، که تلاش می کردند ضمن انحراف این حرکت اصیل، با طرح این ادعا که گروگان گیری سودی عاید کشور نمی کند و موجب سرافکندگی ! کشور در سطح جهان شده، پس باید آنها را آزاد کرده و تحویل آمریکا دهند. در مقابل، اعضای اصول گرای شورای انقلاب در کنار امام ایستاده بودند و تلاش می کردند تا از حقوق ملت ایران دفاع کرده و دولت کارتر را نیز سر جای خود بنشانند.
در همین ایام، یعنی آذر 1358، جلسه ی شورای امنیت تشکیل می شود و همان طور که امام پیش بینی کرده بود، ایران در جریان این جلسه محکوم می شود. آقای هاشمی رفسنجانی، نظر نیروهای انقلابی را، به تبعیت از امام، این گونه منعکس می کند: «اگر برای سازمان ملل ارزشی قائل بودیم، در آن شرکت می کردیم . ما از همان اول می دانستیم که چه خواهد شد. بنابراین، برای قطع نامه ی شورای امنیت، ارزشی قائل نیستیم .»
با توجه به افزایش فشارهای آمریکا -که در قالب تلاش برای تحریم اقتصادی ایران و محکومیت کشورمان در دادگاه بین المللی لاهه تجلّی یافته بود- امام خمینی تصمیم گرفتند تا سرعت بیشتری به مسایل بدهند. لذا مقدمات تهیه ی سه پرونده ی جداگانه علیه آمریکا، برای تسلیم به دادگاه فراهم می شود. پرونده ی اول به هاشمی رفسنجانی، وزیر کشور وقت، ارجاع می شود که مربوط به اتهاماتی بود که در مورد اختناق و زجر و شکنجه هایی که توسط شاه و نقشی که ساواک در این مورد بر عهده داشت، تهیه و تدوین می شد. بنی صدر مأمور رسیدگی به مورد دوم، یعنی تجاوزاتی که از طرف آمریکا به امور اقتصادی ایران وارد شده، گردید. بالاخره پرونده ی سوم که به قطب زاده مربوط می شد عبارت بود از: رسیدگی به سیاست خارجی شاه و رشوه ها و پیشکش هایی که شایع بود به رؤسای دولت ها و روزنامه نگاران خارجی داده می شد و همچنین روابط شاه با سرویس های اطلاعاتی کشورهای بیگانه . سه پرونده ی مذکور باید تا آخر ژانویه 1980 (دی ماه 1358) از هر جهت آماده می شدند.
در همین ایام، کورت والدهایم [ Kurt Josef Waldheim.] – دبیر کل وقت سازمان ملل – نیز برای بررسی مسئله وارد تهران شد. وی که می دانست کلید اصلی حل مسایل در دست امام است، خواستار ملاقات و مذاکره ی با ایشان شد، اما امام چنین ملاقاتی را نپذیرفتند و یکی از اعضای شورای انقلاب اعلام کرد که امام قطعاً والدهایم را به حضور نمی پذیرد و این مسئله مسلّم است . سپس آمریکایی ها – به خیال خود – دست به اقدام نهایی برای تعدیل موضع امام زدند، به تصور خود، حداکثر انعطاف ممکن را به خرج دادند. سازمان ملل، در اواسط اسفندماه 1358 بنا بر نظر مساعد آمریکا، اعلام کرد که یک کمیسیون تحقیق درباره ی جنایات شاه را به ایران می فرستد. آنان پس از ورود به ایران، قبل از هر چیز خواستار ملاقات با گروگان ها شدند و ظاهراً فراموش کردند که مأموریت اصلیشان چیست . در این زمان بنی صدر و قطب زاده، مبارزه ی سختی را برای به دست آوردن کنترل گروگان ها آغاز کردند، که به کشمکش سختی بین آنها و دانشجویان پیرو خط امام منجر شد. اما سرانجام دانشجویان موفق شدند گروگان ها را در اختیار خود نگهدارند. امام نیز که به علت ناراحتی قلبی در بیمارستان مستقر بودند، پس از بهبودی و مرخصی از بیمارستان، موضع گیری بسیار جالبی درباره کمیسیون تحقیق نمودند که آب پاکی را روی دست آنان ریختند.
ایشان در پیام خود به این شرط اجازه ی ملاقات اعضای کمیسیون با گروگان ها را دادند که آنها:
اولاً، با گروگان هایی ملاقات کنند که «در پرونده ی جنایات آمریکا و شاه دخالت دارند»[ صحیفه امام، ج 12، ص 176.].
دوم اینکه، این ملاقات برای «بازجویی» از گروگان ها باشد[ همان، ج 12، ص 176.].
سوم اینکه، «اگر هیأت بررسی نظر خودش را در تهران درباره جنایات شاه مخلوع و دخالت های آمریکای متجاوز ابراز داشتند، ملاقات با تمامی گروگان ها بلامانع است»[ همان، ج 12، ص 176.].
شرط آخر، حقوقدان ها را که گفته می شد، ممکن است جاسوس های سیا نیز برای تبادل اطلاعات با گروگان ها، در میانشان باشند، رسوا کرد. چون بدون ملاقات برگشتند.
به دنبال اقدامات فریبنده ی کمیسیون تحقیق، که به شکست انجامید آمریکا دست به آخرین و به خیال خود تأثیرگذارترین اقدام مسالمت آمیز ممکن می زند. کارتر در 26مارس 1980 (فروردین 1359 هـ.ش ) نامه ای محرمانه خطاب به امام می نویسد و ادعا می کند: «ما آماده ی پذیرش حقایق جدّی، که مولود انقلاب ایران است، می باشیم . این امر، همچنان هدف و آرزوی ماست . زیرا من تصور می کنم که ما هدف واحدی – را که صلح جهانی و برقراری عدالت برای همه ی ملل است – تعقیب می کنیم .»
امام بعد از ملاحظه ی نامه، دستور انتشار علنی آن را صادر کرد. افشای محتوای نامه مذکور، که در حکم آبروریزی و یک افتضاح سیاسی برای دولتمردان کاخ سفید بود، همچنین نشانگر عمق بیگانگی کارتر و تیم هم کار او با مفاهیم و واقعیت های انقلاب و جامعه ی ایران بود. عجیب است که کارتر پس از مشاهده ی سرسختی ها و سازش ناپذیری امام در برابر کلیه ی فشارهای اقتصادی و سیاسی، ردّ هیات های گوناگون در پوشش های مختلف و خلاصه آگاهی از پافشاری امام بر موضع خود، باز هم از درک حقایق ناتوان بوده و تصور می کند که با ارسال یک نامه ی فریبنده، می تواند فرد قاطع و استواری، همچون امام، را نرم نماید. انتشار محتوای نامه ی مذکور موجب شد تا آمریکا برخورد نظامی را پیش بکشد. هنری کیسینجر – وزیر خارجه ی اسبق آمریکا – در همان زمان در واکنشی می گوید: «آمریکا باید به مقامات ایرانی بگوید که میهمانی تمام شد.»
به دنبال پایان میهمانی ! آمریکایی ها تلاش هایی را برای حمله ی نظامی به ایران و آزادسازی گروگان های خود آغاز می کنند که، به لطف الهی، با شکست مواجه می شوند. امام در تاریخ 5/2/1359 در این باره پیامی صادر می کنند و می فرمایند:
«اشتباه کارتر در آن است که گمان می کند با دست زدن به این مانورهای احمقانه می تواند ملت ایران را که برای آزادی و استقلال خویش و برای اسلام عزیز از هیچ فداکاری رویگردان نیست، از راه خودش که راه خدا و انسانیت است منصرف کند. کارتر باز احساس نکرده با چه ملتی روبه روست و با چه ملتی بازی می کند. ملت ما ملت خون و مکتب ما جهاد است.. . حمله به ایران حمله ی به تمام بلاد مسلمین است »[ صحیفه امام، ج 12، صص 256-255.].
ایشان همچنین در تاریخ 14/3/1359 در جمع اعضای شرکت کننده در کنفرانس بین المللی بررسی مداخلات آمریکا در ایران فرمودند:
«نباید بیدار بشوند آنهایی که توجه به معنویات ندارند و به این غیب ایمان نیاورده اند؟! … کی این هلی کوپترهای آقای کارتر را که می خواستند به ایران بیایند ساقط کرد؟ ما ساقط کردیم ؟ شن ها ساقط کردند، شن ها مأمور خدا بودند، باد مأمور خداست، قوم عاد را باد از بین برد. این باد مأمور خداست . این شن ها همه مأمورند، تجربه کنند باز!»[ صحیفه امام، ج 12، ص 280.].
به دنبال این حمله ی ناموفق و مرگ شاه در یک بیمارستان نظامی در قاهره -که شرط استرداد او به ایران را در عمل منتفی کرد- امام در مرداد سال 1359، حل مسئله ی گروگان ها را به نمایندگان اولین دوره مجلس شورای اسلامی واگذار کردند.
امام همچنین در پیامی به مناسبت حج در 11 شهریور 1359 به تحلیل و بیان مواضع خود در مورد مسئله ی گروگان گیری می پردازند، که آخرین و جامع ترین موضع گیری ایشان در این زمینه محسوب می شود و همین مواضع خط مشی نمایندگان مجلس شورای اسلامی قرار گرفته و در ادامه به صدور بیانیه الجزایر و آزادی گروگان ها در بهمن 1359 انجامید.
امام در این پیام، شرایط زیر را برای آزادی گروگان ها اعلام کردند:
«بازپس دادن اموال شاه معدوم و لغو تمام ادعاهای آمریکا علیه ایران و ضمانت به عدم دخالت سیاسی و نظامی آمریکا در ایران و آزاد گذاشتن تمامی سرمایه های ما…»[ صحیفه امام، ج 13، ص 213.].
کوتاه سخن آنکه امام راحل در طول 444 روز بحران گروگان گیری، علی رغم تمامی مخالفت ها و ابراز ضعف ها و ناتوانی های داخلی و خارجی و نیز تهدیدات مکرر آمریکا و هم پیمانانش، در برابر تمامی فشارها ایستادگی کردند و با حمایت و ارائه راهنمایی های لازم به دانشجویان پیرو خط امام، جریان گروگان گیری را در مسیر مناسب هدایت نموده و سرانجام نیز شرایط مورد نظر خود را تا آنجا که شرایط داخلی و بین المللی اجازه می داد، به آمریکاییان، که به زورگویی در جهان عادت کرده بودند، تحمیل نموده و به کشورهای مسلمان جهان سومی و مستضعف، نشان دادند که با تکیه بر نیروی ایمان، معنویت و حمایت مردمی می توان آمریکا را به زانو درآورد.
البته برخی از لیبرالیست ها که مسئول مذاکره با آمریکا جهت استرداد گروگان ها بودند؛ در استواری شرایط ایران ناموفق بودند و شاید از روی خودباختگی، قاطع و جدی عمل نکردند و آن فرصت گران بها را از دست دادند.[ برای اطلاع بیشتر ر.ک: تحولات سیاسی اجتماعی بعد از انقلاب اسلامی در ایران، یحیی فوزی، ج 1، ص 557 تا 595؛ تسخیر، معصومه ابتکار، تهران، اطلاعات، 1380 و اسناد لانه جاسوسی آمریکا.]
لانه جاسوسی آمریکا