اعدام منافقین
گفته می شود بعد از عملیات مرصاد، با فرمان امام خمینی(رحمت الله علیه) منافقینی که بر سر موضع پیشین خود باقی مانده بودند، اعدام شدند. علت این امر چه بود؟ این موضوع چه پیامدهایی در تأمین ثبات و امنیت کشور به دنبال داشت؟
«از آنجا که منافقین خائن به هیچ وجه به اسلام معتقد نبوده و هر چه می گویند از روی حیله و نفاق آنهاست و به اقرار سران آنها از اسلام ارتداد پیدا کرده اند، با توجه به محارب بودن آنها و جنگ کلاسیک آنها در شمال و غرب و جنوب کشور با همکاری های حزب بعث عراق و نیز جاسوسی آنها برای صدام علیه ملت مسلمان ما و با توجه به ارتباط آنان با استکبار جهانی و ضربات ناجوانمردانه ی آنان از ابتدای تشکیل نظام جمهوری اسلامی تا کنون، کسانی که در زندان های سراسر کشور بر سر موضع نفاق خود پافشاری کرده و می کنند، محارب و محکوم به اعدام می باشند و تشخیص موضوع نیز در تهران با رأی اکثریت آقایان حجت الاسلام نیری-دامت افاضاته- (قاضی شرع) و جناب آقای اشراقی (دادستان تهران) و نماینده ای از وزارت اطلاعات می باشد، اگر چه احتیاط در اجماع است، و همین طور در زندان های مراکز استان کشور رأی اکثریت آقایان قاضی شرع، دادستان انقلاب و یا دادیار و نماینده وزارت اطلاعات لازم الاتباع می باشد، رحم بر محاربین ساده اندیشی است. قاطعیت اسلام در برابر دشمنان خدا از اصول تردیدناپذیر نظام اسلامی است، امیدوارم با خشم و کینه انقلابی خود نسبت به دشمنان اسلام رضایت خداوند متعال را جلب نمایید. آقایانی که تشخیص موضوع به عهده آنان است وسوسه و شک و تردید نکنند و سعی کنند اشداء علی الکفار باشند. تردید در مسائل قضایی اسلام انقلابی نادیده گرفتن خون پاک و مطهر شهدا می باشد. والسلام.»[ مؤسسه مطالعات و پژوهش های سیاسی، پایگاه جامع تاریخ معاصر ایران.]
حضرت امام(رحمت الله علیه) ضمن بیان مبانی فقهی صدور این حکم، صرفاً آن دسته از منافقین زندانی که «بر سر موضع نفاق خود پافشاری کرده و می کنند» را «مُحارب و محکوم به اعدام» برشمرده که لازم است حد محارب در خصوص آنها اجرا شود. و تشخیص این موضوع را نیز به رأی اکثریت قاضی شرع، دادستان و نماینده وزارت اطلاعات واگذار می کند، با تأکید بر این که «احتیاط در اجماع است» و منافقین زندانی ای که از عملکرد «سازمان منافقین» برائت جُسته و توبه می کردند، اعدام نمی شوند.
دلایل صدور حکم اعدام منافقین
در این جا، جا دارد به برخی از مبانی فقهی- حقوقی و شرایطی که به صدور این حکم از جانب حضرت امام(رحمت الله علیه) انجامید، اشاره می شود:
یکم. مبانی فقهی حقوقی؛ صدور حکم فقهی محارب از پشتوانه مستحکمی در منابع اسلامی برخوردار است.[ به عنوان نمونه در قرآن پیرامون مجازات محاربین آمده؛ «إِنَّمَا جَزَاءُ الَّذِینَ یُحَارِبُونَ اللّهَ وَرَسُولَهُ وَیَسْعَوْنَ فِی الْأَرْضِ فَسَاداً أَن یُقَتَّلُوا أَوْ یُصَلَّبُوا أَوْ تُقَطَّعَ أَیْدِیهِمْ وَأَرْجُلُهُم مِنْ خِلاَفٍ أَوْ یُنفَوْا مِنَ الْأَرْضِ ذلِکَ لَهُمْ خِزْی فِی الدُّنْیَا وَلَهُمْ فِی الْآخِرَهِ عَذَابٌ عَظِیمٌ»، (مائده ()، آیه 33).] حضرت امام در «تحریرالوسیله» می فرماید:
«محارب کسی است که سلاح خود را آخته و آماده سازد و به ترساندن مردم و سلب امنیت و ایجاد فساد در جامعه اقدام نماید خواه در صحرا باشد، یا در دریا، و یا در شهرها باشد یا در جاده ها، شب باشد یا روز، زن باشد یا مرد، در همه حالات محارب نامیده می شود و احکام محاربه با خدا در مورد او اجرا می گردد»[ ر.ک: تحریرالوسیله (ترجمه فارسی)، ج 2، ص 524.].
در ماده 183 قانون مجازات اسلامی نیز که در فصل اول از باب هفتم قانون و زیرعنوان تعاریف آمده است، محارب و مفسد فی الارض را چنین تعریف کرده است: «هر کس برای ایجاد رُعب و هراس و سلب آزادی و امنیت مردم، دست به اسلحه ببرد، محارب و مفسد فی الارض می باشد. همچنین بنا بر ماده 186: «هر گروه یا جمعیت متشکّل که در برابر حکومت اسلامی قیام مسلّحانه کند مادام که مرکزیت آن باقی است تمام اعضا و هواداران آن، که موضع آن گروه یا جمعیت یا سازمان را می دانند و به نحوی در پیشبرد اهداف آن فعالیت و تلاش مؤثر دارند محارب اند، اگرچه در شاخه نظامی شرکت نداشته باشند.»
و در ماده 187 می خوانیم: «هر فرد یا گروه که طرح براندازی حکومت اسلامی را بریزد و برای این منظور اسلحه و مواد منفجره تهیه کند و نیز کسانی که با آگاهی و اختیار، امکانات مالی مؤثر و یا وسایل و اسباب کار و سلاح در اختیار آنها بگذارند محارب و مفسد فی الارض می باشند.»
بر اساس احکام فقهی و قوانین کشور، اعضای گروهک منافقین محارب بوده و براساس منابع فقهی و ماده 190، مشمول مجازات اسلامی می باشند.
دوم. وضعیت کشور و عملکرد منافقین؛ همچنین به اختصار می توان به وضعیت کلی نیروهای نظامی ایران در جبهه ها، روحیه مردم در داخل کشور به واسطه انعکاس تحولات جبهه ها، تبلیغات وسیع درباره پیشروی های عراق از سوی رادیوهای بیگانه، ورود مستقیم آمریکا به صحنه جنگ با ایران از طریق هدف قرار دادن هواپیمای مسافربری، پیشروی نیروهای منافقین به داخل خاک ایران و تصرف چند روستا و شهر اسلام آباد غرب، انتقال اخبار مربوط به تحولات جبهه ها و ورود منافقین به داخل ایران، بروز تحرکات و تنش هایی در زندان با سردمداری عناصر بر سر موضع منافقین، آغاز فعالیت برخی هواداران منافقین در سطح جامعه و ایجاد حرکت هایی برای برپایی آشوب و شورش در سطح شهرها، انتشار پیام های مستمر سازمان منافقین از طریق رادیو های متعلق به آنها و ترغیب و تحریک مردم به شورش، اشاره داشت.
در چنین اوضاع و احوالی حضرت امام(رحمت الله علیه) بر مبانی فقهی و قوانین کشور، از مسئولان مربوطه خواستند تا ضمن بررسی مجدد وضعیت منافقین در زندان، آن دسته از این افراد را که همچنان بر سر موضع بوده و به عنوان نیروهای داخلی یک سازمان محارب که با استفاده از فرصت، درصدد آشوب گری و تحریک دیگران به شورش هستند را مشمول اجرای مجازات قانونی نمایند و در عین حال، آن دسته از منافقین زندانی ای که از عملکرد «سازمان منافقین» برائت جُسته و توبه کنند، مشمول رأفت اسلامی شوند. البته بررسی مجدد پرونده منافقین زندانی قبل از این مقطع نیز سابقه داشته و بدون حکم و نظر امام نیز این کار صورت می گرفته است. به عنوان مثال در سال 1360 نیز همزمان با شورش های شهری و ترورهای گسترده منافقین، شورشی نیز در زندان صورت می گیرد و 12نفر در این ارتباط تیرباران می شوند.
در اینجا مناسب است به توصیه اکید حضرت امام(رحمت الله علیه) در آن ایام مبنی بر پرهیز از تندروی در رفتار با زندانیان گروهک های ضدانقلاب اشاره شود. امام خمینی(رحمت الله علیه) در سخنرانی خود به مناسبت فاجعه انفجار در حزب جمهوری اسلامی[ . در تاریخ 9/4/1360.] فرمودند:
«من یک کلمه به برادران دادگاه و کسانی که رئیس زندان هستند و اشخاصی که زندانبان هستند، می گویم و آن این که این طور نباشد که یک جنایتی واقع شد، این ها آرامش خودشان را از دست بدهند و -خدای ناخواسته- با زندانیانی که الآن هستند -ولو این زندانیان از همین گروه های فاسد باشند- با خشونت غیرانسانی عمل کنند. با آرامش و با احترام عمل کنند. لکن دادگاه ها احکام را با دقت بررسی کنند و پرونده ها را بررسی کنند و آنها را بر مَحکمه ها بنشانند و ازشان استفسار کنند و با قاطعیت هرچه باید بکنند، عمل کنند، لکن این طور نباشد که حالا از باب این که یک دسته ای از ما به وسیله همین گروه ها از بین رفته، حالا ما در حبس با اشخاصی که محبوس هستند -خدای ناخواسته- به خلاف موازین اسلام عمل کنیم و من می دانم نمی کنند. گرچه آنهایی که باید به شما تهمت بزنند تهمت را می زنند»[ صحیفه امام، ج 14، ص 528.].
وضعیت متفاوت سال 67
اما در سال 1367، وضعیت متفاوتی با سال 1360 وجود داشت. در سال 1360 سازمان منافقین اگر چه از حمایت های سیاسی و تبلیغاتی بیگانه بهره می برد، اما به هرحال یک گروه ضدانقلاب داخلی به شمار می آمد که دست به عملیات تروریستی و انفجاری در داخل می زد و البته با عوامل این عملیات نیز برخورد می شد. ولی در سال 1367 این گروه در قالب یک «ارتش متجاوز» ظاهر شد که از پشتیبانی کامل نیروهای نظامی بیگانه برخوردار بود. و با اتکاء به همین پشتیبانی ها توانسته بود راه خود را به داخل خاک ایران باز کند و بخشی از آن را به اشغال خود درآورند. و در کنار آن مسائلی نظیر بروز تحرکات و تنش هایی در زندان با سردمداری عناصر بر سر موضع منافقین، آغاز فعالیت برخی هواداران منافقین در سطح جامعه و ایجاد حرکت هایی برای برپایی آشوب و شورش در سطح شهرها، انتشار پیام های مستمر سازمان منافقین از طریق رادیو های متعلق به آنها و ترغیب و تحریک مردم به شورش، همه بیانگر موج تازه توطئه های این گروهک می باشد. از سوی دیگر آمریکا نیز با حضور پُررنگ نظامی در خلیج فارس و هدف قرار دادن یک هواپیمای مسافربری و حمله به ناوچه ها و نفتکش های ایرانی عملاً وارد عرصه جنگ با نظام جمهوری اسلامی شده بود و طبعاً از نیروهای نظامی معارض نیز حمایت به عمل می آورد. در این شرایط حضرت امام(رحمت الله علیه) به منظور خنثی کردن توطئه و تحرکی که در حال شکل گیری بود، ضمن سفارش های لازم به منظور تشخیص صحیح «برسر موضع نفاق بودن» دستور برخورد با عوامل داخلی این توطئه را صادر می فرمایند.
آمار کشته شدگان
بین مراجع مختلف در مورد تعداد اعدامی ها اختلاف وجود دارد. خیال پردازی ها درباره تعداد کشته شدگان تابستان 1367 فرضیه داستان پردازی مخالفان نظام در این ماجرا را تکمیل می کند. از آمارهای متناقض ارائه شده می توان فهمید که امثال ابراهامیان هیچ تصور صحیحی از ماجرای قتل ها نداشته اند، چون از آمار 615 نفر تا چند هزار نفری که در این باره گفته می شود، اختلاف فراوانی است. حتی لیست 615 نفری هم که به تفکیک گرایش در برخی سایت ها موجود است، اسامی دقیق این افراد نیست و در بعضی لیست ها اسامی افراد وابسته به گروهک ها که در زمان شاهنشاهی توسط ساواک کشته شده اند نیز در لیست کشته شدگان تابستان 1367 وجود دارد که نشان از دروغ پردازی این رسانه ها دارد.
گوشه هایی از جنایات منافقین
سازمان تروریستی منافقین گروهی است که افزون بر خیانت های پیش گفته در جنگ تحمیلی و همراهی با متجاوزین به ایران، از سال 1361 تا 1367، حدود 17هزار بی گناه را در خیابان های تهران و دیگر شهرها ترور کردند و در جنگ های تجزیه طلبانه کردستان، آذربایجان، ترکمن صحرا و دیگر شهرها مشارکت داشتند و با قساوت تمام بسیجی هایی که تنها جُرمشان حزب اللهی بودن و حضور در جبهه های نبرد حق علیه باطل بود حتی، سر سفره افطار کشتند و تعدادی از جهادگران انقلاب که بیشتر از دانشجویان مسلمان و انقلابی بودند را در مقابل عروس و داماد، به جای گوسفند سر بریدند و حتی در مغازه هایی که عکس امام(رحمت الله علیه) بر روی دیوار آن نصب بود، نارنجک می انداختند. شکنجه هایی که منافقین بر روی نیروهای انقلابی و حزب اللهی انجام می دادند، روی ساواک را نیز سفید کرد.
نکته قابل ذکر در این مورد این است که چنانچه احکام اعدامی ها کامل به اجرا می رسید، بسیاری از رفتارهای جنایت کارانه منافقین، بعد از تابستان سال 1367 به وقوع نمی پیوست و حداقل این که از شمار شهدای ترور کشور تا حد زیادی کاسته می شد، آمار خمپاره زنی های منافقین به مراکز مسکونی بسیار کاهش می یافت، جاسوسی های این فرقه برای اسرائیل کاسته می شد و شمار زیادی از 25هزار نفری که از مردم عراق توسط این گروهک به شهادت رسیدند، امروز در قید حیات بوده و زندگی می کردند. و با وجود حکم قاطع نظام اسلامی در مورد منافقین اعدام شده در سال 1367، باید به این نکته نیز اشاره کرد که در اجرای این حکم علاوه بر دستورات صریح اسلام برای مُرتدین از دین خدا، تا حدودی نیز رأفت اسلامی شامل بسیاری از منافقین شده بود و شاید تنها ایرادی که می توان تا حدودی به اجرای این حکم وارد دانست، رأفتی بود که باعث شد عده ای از منافقین به چوبه دار سپرده نشوند و بعدها دست این گروهک بیش از پیش به خون مردم بی گناه آلوده شود.[ جهت مطالعه بیشتر ر.ک: پاسداشت حقیقت، مسعود رضایی و عباس سلیمی نمین، تهران: دفتر مطالعات و تدوین تاریخ ایران، 1381.]
فصل دوازدهم. سیاست خارجی
اعدام منافقین