دین و سیاست
نگاه امام خمینی(رحمت الله علیه) در مورد رابطه بین دین و سیاست چیست؟ از منظر ایشان عوامل ترویج تفکر سکولاریسم کدامند؟
امام خمینی (رحمت الله علیه) بیانات متعددی در این زمینه دارند از جمله:
«اسلام با تمام شئونش دین سیاست است و این مطلب برای هر کسی که مختصر تدبّری در احکام حکومتی و سیاسی و اجتماعی و اقتصادی اسلام داشته باشد، آشکار می شود. پس هر که را خیال کند که دین از سیاست جدا است، نادان است که نه اسلام را شناخته و نه سیاست را»[ تحریرالوسیله (ترجمه فارسی)، ج 1، ص 265.].
حضرت امام، قویاً بر این باورند که اسلام قبل از این که دینی معنوی و عبادی باشد دینی سیاسی است:
«اسلام دین سیاست است قبل از این که دین معنویات باشد.»[ صحیفه امام، ج 6، ص467.]
ایشان در جایی دیگر موضوع دخالت در امر سیاست را از آموزه های تمام انبیای الهی دانسته و فرموده اند:
« مسئله دخالت در سیاست در رأس تعلیمات انبیاست.»[ صحیفه امام، ج، 15 ص 214.]
ریشه یابی سکولاریسم
امام در ریشه یابی شیوع اندیشه تفکیک دین از سیاست، جداسازی این دو از یکدیگر را حاصل تلاش استعمارگران دانسته و بر نقش عامل خارجی در آن تأکید کرده اند. در عین حال، تأثیر عوامل داخلی، را نیز لحاظ نموده و دامنه شمول این عوامل را به عمّال سیاسی خارجی حاکم در کشورهای اسلامی؛ یعنی حاکمان کشورهای اسلامی، گسترش داده اند. از طرف دیگر، ایشان هدف چنین اقدامی را «برکناری دین از تصرف در امور دنیا و تنظیم جامعه مسلمانان» قلمداد کرده اند. بنابراین، به نظر امام، طراحان چنین هدفی، عوامل خارجی، و مُجریان راهبرد دست یابی به آن را عوامل داخلی تشکیل می دهند. ازاین رو، تلاش عوامل داخلی بر این محور استوار است که حتی الامکان از دخالت علمای اسلام در امور اجتماعی و سیاسی جلوگیری کنند. این جلوگیری، به برکناری دین از دخالت در نحوه اداره امور اجتماع خواهد انجامید، که حضرت امام در این باره می فرمایند:
«این را که دیانت باید از سیاست جدا باشد و علمای اسلام در امور اجتماعی و سیاسی دخالت نکنند، استعمارگران گفته و شایع کرده اند. این را بی دین ها می گویند… این حرف ها را استعمارگران و عمّال سیاسی آنها درست کرده اند تا دین را از تصرف در امور دنیا و از تنظیم جامعه مسلمانان برکنار سازند.»[ امام خمینی، نامه ای از امام موسوی کاشف الغطا، ص 23؛ نیز: ولایت فقیه (حکومت اسلامی)، ص 22.]
نقد سکولاریسم
در مقابل سکولارها نیز امام خمینی معتقدند که اسلام برای اداره امور انسان های موجود در اجتماع احکام و مقررات ویژه ای وضع کرده است: اسلام برای تمامی امور بشر از پیش از انعقاد نطفه تا پس از رفتن به گور قانون وضع کرده است[ ولایت فقیه (حکومت اسلامی)، ص 11.].
و هم چنین؛
«هیچ موضوع حیاتی نیست که اسلام تکلیفی برای آن مقرر نداشته و حکمی درباره آن نداده باشد.»[ همان، ص 11.]
از مهم ترین موضوعات حیاتی برای امام، نحوه اداره اجتماع مسلمانان است -بنا بر کلمات فوق – که اسلام برای آنها مقررات لازم را وضع کرده و این قوانین به گونه ای است که هم فرد انسان را از پیش از انعقاد نطفه تا پس از مرگ دربرمی گیرد و هم شاکله اصلی حکومت مناسب با وی را به دست می دهد، که در تبیین این نکته، حضرت امام تلاش کرده اند تا نشان دهند که تمامی احکام اسلام، سیاسی است و تفکیک آنها از یکدیگر غیرممکن است.[ دین و سیاست در سیره سیاسی امام خمینی، یعقوب لطفی، پگاه حوزه، شماره 280، خرداد 1389.]
لازم به توضیح است که در یک نگاه کلی به احکام دین اسلام، سیاسی بودن پاره ای از احکام؛ مانند جهاد، امر به معروف و نهی از منکر، و عبادی بودن بعضی دیگر؛ مانند نماز یا روزه مُحرز به نظر می رسد، اما سخن امام این است که علاوه بر احکام سیاسی واضح، سایر احکام نیز که عبادی به نظر می رسند، سیاسی بوده و بُعد سیاسی شان از آنها تفکیک ناپذیر است، لذا امام می فرمایند:
«ابعاد سیاسی و اجتماعی مربوط به اصلاح زندگی دنیوی، نه تنها در احکام حقوقی، سیاسی، اجتماعی و اقتصادی اسلام ملحوظ است، بلکه حتی احکام عبادی اسلام، که همانا وظایف خاص بندگان خدا در قبال آفریدگارشان است، نیز عاری از عنصر سیاست نیست.»[ امام خمینی، شئون و اختیارات ولی فقیه، تهران، وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی، 1365، ص 19.]
امام خمینی، در مقابل کسانی که تفسیری تک بُعدی و سکولاریستی از بعثت پیامبراکرم(صلی الله علیه و آله و سلم) عرضه می کنند، سیره و سنت پیامبر را دلیلی دیگر بر پیوند سیاست و دیانت دانسته و می فرمایند:
«رسول الله(صلی الله علیه و آله و سلم) پایه سیاست را در دیانت گذاشته است. رسول الله(صلی الله علیه و آله و سلم) تشکیل حکومت داده است؛ تشکیل مراکز سیاست داده است.»[ صحیفه امام، ج17، ص 204.]
درباره اهداف حکومت نیز معتقدند، که لزوم حکومت به منظور بسط عدالت و تعلیم و تربیت و حفظ نظام جامعه و رفع ظلم و حراست از مرزهای کشور و جلوگیری از تجاوز بیگانگان، از بدیهی ترین امور است، بی آن که بین زمان حضور و غیبت امام و این کشور و آن کشور فرقی باشد.[ امام خمینی، شئون و اختیارات ولی فقیه، ص24.]
ایشان شعار جدایی دین از سیاست را شعاری استعماری دانسته و ابراز می دارند:
«شعار سیاست از دین جداست، از تبلیغات استعماری است، که می خواهند ملت های مسلمان را از دخالت در سرنوشت خویش بازدارند. در احکام مقدس اسلام، بیش از امور عبادی در امور سیاسی و اجتماعی بحث شده است»[ صحیفه امام، ج 5، ص 188.].
و بر این ادعای خود به سیره نبوی اشاره و تأکید می دارند:
«روش پیامبر اسلام(صلی الله علیه و آله و سلم) نسبت به امور داخلی مسلمین و امور خارجی آنها، نشان می دهد، که یکی از مسئولیت های بزرگ شخص رسول اکرم(صلی الله علیه و آله و سلم) مبارزات سیاسی آن حضرت است.»[ صحیفه امام، ج 5، ص 188.]
بدین گونه حضرت امام به عنوان بزرگ منادی اسلام سیاسی در دنیای کنونی، از اسلامی سخن گفتند که می تواند تمام سعادت دنیوی و اخروی بشر را تأمین و او را به نیک روزی رهنمون گردد. درحالی که تا قبل از ایشان اسلام به عنوان دینی مطرح بود که تنها به بُعد فردی افراد جامعه توجه کرده و نسبت به زندگی اجتماعی آنان فاقد برنامه می باشد و هر چه هست باید در دنیای شرق و غرب جستجو و از آن تبعیت نمود. مهم ترین حادثه ای که به دست با کفایت امام خمینی تحقق پیدا کرد، شکستن جو حاکم بر جوامع اسلامی مبنی بر جدایی دین از سیاست، بود.
دین و سیاست