فعالیت های سیاسی امام صادق(علیه السلام)
آیا درست است که بگوییم فعالیت های امام صادق(علیه السلام) به مسائل فکری – فرهنگی خلاصه می شد و کار عمده سیاسی در زندگی ایشان مشاهده نمی شود؟
تصور برخی از زندگانی پیشوایان معصوم(علیهم السلام) به خصوص پس از واقعه خونبار عاشورا این است که بر اثر سخت گیری ها و حصر و سرکوب هایی که حاکمیت جور علیه ائمه و پیروان آنها اعمال می کرد آنان مجبور شدند دست از فعالیت های سیاسی بشویند و دور از واقعیت های جامعه اسلامی به کارهای دیگری همچون دعا و درس و سکوت و تحمل و گاه تأیید حاکمان بپردازند. نادرست و باطل بودن این برداشت چیزی نیست که از چشم آشنایان به سیره ائمه(علیهم السلام) مخفی بماند. برای روشن شدن حقیقت مطلب و بی اساس بودن این تصور که امام صادق(علیه السلام) به ملاحظه اوضاع خاص روزگار خود، در سیاست مداخله نمی کرد و هیچ گونه ابتکار عمل سیاسی در قبال وضع موجود نداشت به نمونه هایی از فعالیت های سیاسی ایشان اشاره می شود:
1. یکی از عمده فعالیت های امام صادق(علیه السلام) در عرصه سیاسی، تبلیغ جریان اصیل امامت بود. ایشان به همین منظور مبلغانی را به مناطق مختلف می فرستاد تا این مسئله مهم را برای مسلمانان تبیین کنند و زمینه گرایش هرچه بیشتر مردم به ولایت اهل بیت(علیهم السلام) را به وجود آورند. امام(علیه السلام) فردی را به نمایندگی خود به خراسان فرستاد تا مردم را به طرفداری و ولایت ایشان دعوت نماید. پاسخ مردم به نماینده امام صادق(علیه السلام) متفاوت بود. عده ای پذیرفتند، گروهی روی گردان شدند و گروهی برای احتیاط و پرهیز از فتنه دست نگه داشتند. آن گاه از هر گروه یک نفر به نمایندگی خدمت امام صادق(علیه السلام) رسیدند. در میانه راه، نماینده گروه سوم «گروه محتاط» با کنیز یکی از همسفران همبستر شد و به او خیانت کرد. اتفاقاً هنگام گزارش دادن، همان شخص شروع به صحبت کرد و برای امام(علیه السلام) توضیح داد که مردم در عکس العمل به دعوت نماینده ایشان سه گروه شدند. امام صادق(علیه السلام) به او فرمود: تو از کدام دسته ای؟
گفت: من احتیاط کردم و دست نگه داشتم.
فرمود: تو که اهل احتیاط و پرهیزکاری بودی، چرا در فلان شب دست نگه نداشتی و آن عمل خیانت آمیز را انجام دادی؟![ بحارالانوار، ج 47، ص 72.]
2. تلاش دیگر امام صادق(علیه السلام)، دور کردن هر چه بیشتر مردم از حاکمیت باطل و ایجاد روحیه پرهیز و احتیاط در مراجعه به حاکمان جور در مسائل مختلف بود. امام(علیه السلام) می کوشید این فرهنگ را در میان مردم مسلمان ترویج کند که هرگونه تعامل با حکومت ستمگر فاقد مشروعیت دینی است و حتی برای حل و فصل اختلافات و خصومات و دعواها نیز نباید به آنها مراجعه کرد.
علی بن حمزه می گوید: دوستی داشتم که در دستگاه بنی امیه فعالیت می کرد. روزی از من خواست که از امام صادق(علیه السلام) برایش وقت ملاقات بگیرم. وقتی به حضور امام(علیه السلام) رسید، عرض کرد: من دبیر و منشی دیوان این قوم هستم و از این راه اموال بسیاری به دست آورده ام، بدون آن که به حلال و حرام بودن آن تقیدی داشته باشم. امام صادق(علیه السلام) به او فرمود:
«اگر بنی امیه کسانی را پیدا نمی کردند که برایشان نویسندگی کند و مالیاتشان را جمع آوری نماید و با این کار موجب زیادی جمعیت آنها شود، هرگز نمی توانستند حق ما را بگیرند. اگر مردم آنان را رها می کردند، بنی امیه جز آنچه خود داشتند، به چیز دیگری دست نمی یافتند».
دوست من سؤال کرد: حال می گویید من چه کنم.
فرمود: هر کار که بگویم انجام می دهی؟
گفت: آری.
فرمود:
«آنچه را از این راه به دست آورده ای از خود دور کن. اموالی را که صاحبانش را می شناسی به آنها برگردان و باقیمانده را در راه خدا صدقه بده»[ الکافی، ج 5، ص 160.].
بی شک این رفتار امام(علیه السلام) که در موارد متعدد نقل شده است به شدت باعث تضعیف موقعیت و مشروعیت نظام جور می شد.
3. امام صادق(علیه السلام) با بیان جایگاه غصب شده ولایت و تبیین اصول و قواعد رهبری سیاسی جامعه اسلامی، چشم مردم را به حقیقت مسئله جانشینی پیامبر و موقعیت متزلزل خلفای بنی امیه و بنی عباس روشن می کرد.
امام صادق(علیه السلام) آیات مربوط به امامت و شرایط امام جامعه اسلامی را برای مردم تبیین و تفسیر می نمود و به مناسبت های مختلف از امیرمؤمنان(علیه السلام) و حدیث غدیر برای آنان می گفت تا مهمترین رویداد سیاسی در طول حیات امت اسلام همواره در ذهن ها و زبان ها جاری باشد و همگان، همیشه این اساسی ترین واقعه الهی سیاسی را در کانون توجه خود قرار دهند و با نگاه به آن، رویدادها و حوادث گذشته و آینده اسلام را بنگرند و مورد سنجش قرار دهند و حق یا ناحق بودن آنها را به درستی درک کنند[ پیشوایان هدایت، ج 8، ص 131.].
ایشان درباره علی(علیه السلام) می فرمود:
«او کسی است که به ولایت خوانده شد و امامتش در روز غدیر خم با گفته پیامبر(صلی الله علیه و آله از قول خداوند متعال اثبات گردید، آنجا که فرمود: آیا من از خودِ شما به شما سزاوارتر نیستم؟ گفتند: البته. فرمود: پس هر کس من مولا و صاحب اختیار اویم، این علی، مولا و سرپرست و صاحب اختیار اوست»[ عوالم العلوم والمعارف، ج 15، ص 270.].
4. زنده نگه داشتن یاد و خاطره حماسه امام حسین(علیه السلام) در کربلا و یادآوری مکرر این واقعه به شکل های مختلف از دیگر کارها و برنامه های امام صادق(علیه السلام) بود که جنبه سیاسی داشتن آن بر هیچ انسان با بصیرت و آگاهی پوشیده نیست.
امام صادق(علیه السلام) خود قبر امام حسین(علیه السلام) را زیارت می کرد و آن را یکی از حقوق واجبی می دانست که هر مسلمانی باید آن را به انجام رساند[ کامل الزیارات، بخش 43، ص 237.]. امام(علیه السلام) شیوه زیارت امام حسین(علیه السلام) را به پیروان خود می آموخت و یادشان می داد که به هنگام زیارت چه بگویند و با چه عباراتی سیدالشهدا(علیه السلام) را زیارت کنند. عباراتی که مشحون و آکنده از پیام های تربیتی و اخلاقی و سیاسی و مبارزاتی علیه ظالمان و زورگویان و دعوت به قیام و اعتراض و حرکت در مسیر اقدام حماسی حسین بن علی(علیه السلام) بود[ متن زیارت تعلیم داده شده توسط امام صادق(علیه السلام) را بنگرید: بحارالانوار، ج 101، ص 303.].
امام صادق(علیه السلام) مجلس عزاداری برای سیدالشهدا برپا می کرد و در کنار مرثیه خوانی ها، دیدگاه های عقیدتی و اخلاق و سیاسی اهل بیت را نیز مطرح می نمود و این گونه رابطه شیعیان با قیام امام حسین(علیه السلام) را استحکام می بخشید و آنها را برای برداشتن گام های بزرگ در جهت برپایی حاکمیت حقیقی اسلام مهیا می ساخت[ ر.ک: کامل الزیارات، بخش 33، ص 210.].
این موارد و نیز آنچه درباره برخورد امام صادق(علیه السلام) با سران اموی و عباسی و عکس العمل ایشان در برابر قیام ها ذکر کردیم، همگی حکایت از این حقیقت دارد که امام صادق(علیه السلام) در دوران امامت خود همواره از تلاش برای حاکمیت بخشیدن اسلام حقیقی و آشکارسازی چهره طاغوت برکنار نبوده است. به همین جهت حاکمان اموی و عباسی همواره خود را از سوی ایشان در معرض تضعیف و تهدید می دیدند و تحمل وجود مقدس حضرت برای آنان کابوسی وحشتناک محسوب می شده است.
فعالیت های سیاسی امام صادق(علیه السلام)