حکومت و بد نام شدن دین
چرا روی حکومت ایران نام جمهوری اسلامی گذاشته شد، ایا این باعث نمی شود که اگر کار خلاف شرع در کشور انجام شود، اسلام بد نام بشود؟
پاسخ کوتاه:
دین مبین اسلام نسخه نهایی سعادت بشر در دنیا و آخرت است و تحقق آن نیازمند حکومتی با مختصات دینی است. در واکاوی نوشته شدن مشکلات به پای دین، با دو نگاه مواجه هستیم. یک نگاه متأثر از خطای شناختی، مشکلات را متوجه دین نموده است، این نگاه با بر طرف شدن زمینه های خطای شناختی و کسب آگاهی و شناخت، اصلاح خواهد شد.
نگاه دیگر، نگاهی است که برخی عملکردهای نظام جمهوری اسلامی را با توجه به دینی بودن نظام، زمینه ساز نوشته شدن مشکلات و ناکامی ها به پای دین می داند. این نگاه با اصلاح عملکردها و برطرف نمودن مشکلات تصحیح خواهد شد.
دغدغه نسبت به حفظ دین و دینداری در جای خود، دغدغه ای کاملاً بجا و حساسیتی بسیار ارزشمند است، اما سخن اینجاست که اگر بر اساس چنین دغدغه ای، حاکمیت دینی را در عصر غیبت کنار بگذاریم، با توجه به تلاش دشمنان دین برای اعمال تفکر و خواسته های خود، چیزی از دین باقی خواهد ماند؟ و در صورت صرف نظر کردن از حاکمیت دین، می توان مدعی دینداری کامل بود و به دین ضربه نخواهد خورد.؟ آیا دغدغه مندی نسبت به دین و بدبین نشدن مردم نسبت به دین، ایجاب می کند که به نفی حکومت دینی معتقد شویم؟
واقعیت آن است که نگرانی نسبت به نوشته شدن ناکامی ها به پای دین و دست برداشتن از حاکمیت دین برای حفظ آن، مانند افتادن در چاه از ترس لغزش در چاله یا پاک کردن صورت مسأله به جای پاسخ است.
با توجه به دلایل متقن و روشنی که ضرورت عقلی و نقلی تشکیل حکومت دینی در عصر غیبت را اثبات می کنند و در جای خود مورد بحث قرار گرفته است. (ر.ک: امام خمینی، ولایت فقیه، حکومت اسلامی، تهران: مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی(ره) و جوادی آملی، عبد الله، ولایت فقیه، ولایت فقاهت و عدالت، قم: مرکز نشر اسرا، 1385 و مصباح یزدی، محمد تقی، نظریه سیاسی اسلام، قم: مؤسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی(ره) ، ج1) با کدام دلیل منطقی و مجوّز دینی از ترس بدبینی مردم نسبت به دین، بخش عمده و مهمی از احکام و تعالیم دین در عرصه سیاسی و اجتماعی را می توان کنار گذاشت و در عین حال مدعی دینداری بود؟ آیا آنچه پس از کنار گذاشتن این بخش از احکام اسلام باقی خواهد ماند، تمام دین است یا تنها بخشی از آن؟ آیا دغدغه و احساس مسئولیت این افراد نسبت به دین، از خداوند متعال و امامان معصوم علیهم السلام بیشتر است که در عصر غیبت مردم را به حال خود رها نکرده و برای اداره جامعه اسلامی برنامه مشخصی ارایه نموده اند. مگر نه آنکه فلسفه وجودی دین، هدایت انسان هاست و انسان دارای ابعاد مادی، معنوی، فردی و اجتماعی است که ایجاب می کند، دین به عنوان برنامه الهی، تمام این ابعاد را در برگرفته و مورد توجه قرار دهد و از هیچ عرصه ای فرو گذار ننماید چه اینکه در این صورت، رسالت هدایت دین، ناقص خواهد ماند. بر این اساس، چگونه می توان پذیرفت که دین اسلام که داعیه جامعیت و خاتمیت دارد، مسأله حکومت و حاکمیت که اساسی ترین نقش در هدایت انسان ها را دارد، مورد توجه قرار نداده باشد یا این امر مهم را به خود مردم بسپارد تا با وجود جهل و نادانی آنان و تأثیر پذیری از امیال نفسانی به هر که بخواهند بسپارند؟ نتیجه چنین تفکری، چیزی جز حکم به فقدان جامعیت دین و نقصان در هدایت آن و رها نمودن انسان ها در بخش اساسی زندگی آنان خواهد بود؟ آیا تردیدی در زمانمند نبودن و نسخ نشدن احکام اسلام وجود دارد، اگر این چنین است، چگونه می توان این بخش از احکام اسلام را نادیده گرفت. بله گاهی شرایط برای تشکیل حکومت دینی فراهم نیست و امکان آن وجود ندارد، اما این به معنای دست برداشتن اسلام از تشکیل حکومت نیست و این مسأله متفاوت است با زمانی که شرایط برای تشکیل حکومت فراهم است، در این صورت نمی توان به بهانه بدبین شدن مردم نسبت به دین و نوشتن ناکامی ها به پای دین و مانند آن، دست از انجام وظیفه و مسئولیت در این رابطه برداشت.
در مورد نظام جمهوری اسلامی در واکاوی نوشته شدن مشکلات و ناکامی ها به پای دین، با دو نگاه مواجه هستیم.
یک نگاه متأثر از خطای شناختی و ادارکی مشکلات را متوجه دین نموده است که این مسأله ریشه در عوامل متعددی دارد که از جمله می توان به این موارد اشاره کرد:
1. تمرکز بر مشکلات و کاستیها و نادیده گرفتن دستاوردها و اقدامات انجام شده و به اصطلاح نگاه کردن به نیمه خالی لیوان و قضاوت بر اساس آن، همچنین تعمیم مشکلات در یک بخش و حوزه به سایر حوزه ها و مجموعه کشور؛ بدیهی است هر گونه قضاوت و ارزیابی منصفانه و واقعی بینانه از وضعیت کشور در گرو توجه به مجموعه نقاط مثبت و منفی، بدون بزرگ نمایی مشکلات و یا نادیده دستاوردها و اقدامات انجام گرفته شده است.
2. افزایش انتظارات و توقعات نسبت به نظام؛ افزایش سطح انتظارات از نظام جمهوری اسلامی موجب شده تا با وجود دستاوردهای نظام در عرصه های گوناگون، مشکلات و کاستیها قابل پذیرش نباشد و نظام جمهوری اسلامی با آرمان ها و اهداف ترسیم شده، مقایسه شود و به موانع و مشکلات تحقق آن توجه نشود. «افزایش گرایش جامعه به سمت ارزش های والای اسلامی _ حداقل در سطح انتظارات و توقعات – که خود یکی از برترین و ارزنده ترین آثار فرهنگی انقلاب اسلامی است، موجب شده که به طور ناخود آگاه شاخص ها و ملاک های اندازه گیری فضایل و ارزش های جامعه ما برای همه حساستر و ریزترشده باشد و خود به خود و ناخود آگاه، اندک ناهنجاری ارزشی جامعه در وضع فعلی بسیار برجسته تر به چشم آید و مورد نقادی قرار گیرد.» (ذو علم، انقلاب و ارزشها، تهران: پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی، 1379، ص 209)
ضمن آنکه کسی ادعا نکرده است که در نظام جمهوری اسلامی، اسلام به طور کامل محقق شده تا برخی از عملکردهای نادرست به حساب دین گذاشته شود، گرچه نظام جمهوری اسلامی در مسیر تحقق اهداف اسلامی گام برداشته و تلاش می کند اما فاصله آن با نظام مطلوب اسلامی نیز باید مورد توجه قرار بگیرد و آنچه در نظام جمهوری اسلامی اتفاق افتاده به عنوان نظام آرمانی و مطلوب اسلامی تلقی نگردد همانگونه که حضرت امام فرمودند: « اینجانب هیچگاه نگفته و نمی گویم که امروز در این جمهوری به اسلام بزرگ با همه ابعادش عمل می شود و اشخاصی از روی جهالت و عقده و بی انضباطی بر خلاف مقررات اسلام عمل نمی کنند ، لکن عرض می کنیم که قوه مقننه و قضائیه و اجرائیه با زحمات جان فرسا کوشش در اسلامی کرد این کشور می کنند و ملت ده ها میلیونی نیز طرفدار و مددکار آنان هستند.» (وصیت نامه الهی سیاسی امام خمینی (ره) ، قم:دفتر تبلیغات اسلامی حوزه علمیه ،1380،ص22)
مقام معظم رهبری نیز فرمودند: « ما همیشه می گوییم، بارها گفتیم که ما نتوانستیم خواستههاى اسلام را بهطور کامل تحقّق ببخشیم، این قطعى است؛ امّا ما راه زیادى در این زمینه طى کردیم. ما نتوانستیم عدالت اجتماعى را بهطور کامل در این کشور بهوجود بیاوریم امّا خیلى از راه را جلو آمدیم. نباید اینها ندیده گرفته بشود. یکروزى همه ثروت این کشور صرف تعدادى خانوادههاى اشرافى و احیاناً سرریز آ ن به چند شهر بزرگ می رسید؛ امروز اقصى نقاط کشور برخوردار از خیرات این کشورند. این حرکت عظیم، حرکت به سمت عدالت اجتماعى، حرکت به سمت اخلاق اسلامى . حالا می شنویم گاهى اوقات راجع به اخلاق حرف زده می شود، انتقاد می کنند؛ بله؛ با آن اخلاق اسلامى مطلوب، امروز ما فاصله داریم، در این شکّى نیست؛ امّا ما خیلى پیش رفتیم، راه زیادى را ملّت ایران طى کردند، اینها را ندیده نگیرند… بله، البتّه راه طولانىاى در پیش داریم؛ ما به آرمانهایمان هنوز نرسیدهایم؛ آرمانهاى اسلامى خیلى بالاتر از این حرفها است.» (بیانات در دیدار مردم قم به مناسبت سالروز قیام نوزدهم دی ، 17/10/93)
3. توجه نکردن به منشأ مشکلات و کاستیها؛ برخی بدون در نظر گرفتن ریشه مشکلات در کشور و توجه به اینکه بخش عمده ای از این مشکلات و کاستیها به عملکرد مسئولان و ضعف های مدیریت و برنامه ریزی و مانند آن باز می گردد و بدون توجه به نقش مردم در انتخاب این افراد برای عهده دار شدن مسئولیت ها، همه مشکلات و ناکامی ها را متوجه دین و نظام دینی می کنند که به دور از منطق است.
4. تأثیر پذیری از تلاش های خبیثانه دشمنان و معاندان با سوء استفاده از فضای مجازی و رسانه در ترسیم چهره ای نامناسب از وضعیت کشور برای ایجاد یأس و ناامیدی و القای ناکارآمدی نظام دینی نیز از عوامل نوشته شدن ناکامی ها به پای دین است. در اذهان بخشی از افراد جامعه متأثر از رسانه های دشمن، تصویری سیاه و مأیوس کننده از کشور و شرایطی رؤیایی از کشورهای غربی نقش بسته است. در حالی که مشکلات تنها به کشور ما اختصاص نداشته و کشورهای مدعی توسعه نیز با انبوهی از مشکلات و بحران ها روبرو هستند که عامدانه از سوی رسانه ها پنهان نگاه داشته می شود.
این نگاه با بر طرف شدن زمینه های خطای شناختی و کسب آگاهی و شناخت، اصلاح خواهد شد.
نگاه دیگر، نگاهی است که برخی عملکردهای نظام جمهوری اسلامی را با توجه به دینی بودن نظام، زمینه ساز نوشته شدن مشکلات و ناکامی ها به پای دین می داند. این نگاه به واقعیات جامعه توجه داشته و با اصلاح عملکردها و برطرف نمودن مشکلات و جبران ناکامی ها در عمل این نگاه تصحیح خواهد شد.
در سایه نظام جمهوری اسلامی شاهد تبلور حاکمیت دینی بوده ایم و مشکلات و ناکامی ها در کشور، مشکلات لاینحلی نیست که نشان از ناکارآمدی دین داشته و به پای دین نوشته شود و قابل حل است.
حکومت و بد نام شدن دین