دین و اندیشه

خدا، ایمان و دیدن

پرسش و پاسخ

چطور به خدا ایمان بیاورم در صورتی که نمیبینمش؟

پاسخ کوتاه:
ایمان همان پیوند و عقد عقلی و قلبی و اعتقاد است. با پیوند صادقانه التزام ما عملی میشود. اگر به خدا ایمان نداشته باشیم نمی توانیم با نیت صدق از او تبعیت نماییم. در مقام عمل خواسته و دستوراتش را اجرا نماییم مگر به صورت تظاهر که نوعی نفاق و ریاست. برای دیدن خدا به معنای مرسوم، خدا باید جسم باشد تا بتوان او را دید. ماده بودن با خدا بودن خدا که خود خالق ماده است در تضاد است.
دلایل عقلی گواهی می دهد که خداوند هرگز با چشم دیده نخواهد شد، زیرا چشم تنها اجسام یا به عبارت صحیح تر، بعضی از کیفیات آن ها را می بیند و چیزی که جسم نیست و کیفیت جسم هم ندارد، هرگز با چشم مشاهده نخواهد شد.


ایمان همان پیوند و عقد عقلی و قلبی و اعتقاد است. با پیوند صادقانه التزام ما عملی میشود. اگر به خدا ایمان نداشته باشیم نمی توانیم با نیت صدق از او تبعیت نماییم. در مقام عمل خواسته و دستوراتش را اجرا نماییم مگر به صورت تظاهر که نوعی نفاق و ریاست. طبق دیدگاه قرآن ایمان با عمل صالح پیوند خورده است و نمی توان تصور کرد شخصی ایمان به خدا داشته باشد و به لوازم ایمانش که عمل صالح است پایبند نباشد. طبیعتاً شرط قبولی عمل در درگاه خدا ایمان به خداست. نزدیک کننده به خدا عملی است که با اعتقاد راسخ توام باشد.در مسائل برون دینی به خصوص بحث ایمان به خدا، انسان باید با عقل خودش وجود خدا را اثبات و بعد ایمان به او پیدا کند. ایمان و اعتقاد همیشه بعد از علم و شناخت می آید. یعنی تا انسان از چیزی شناختی نداشته باشد، نمی تواند به آن معتقد باشد. و این علم و شناخت در این مسائل برون دینی بر خلاف مسیحیت از طریق عقل حاصل می شود. اعتقاد به هر چیزی در سایه شناخت و معرفت آن بدست می آید. شما اول باید بکوشید تا خدا را بشناسید. در این صورت اعتقاد قطعی خواهد بود. خدا یعنی وجود ساری و جاری در کل جهان وجودی غیر قابل ا نکار است. آیا شما وجود خودتان را انکار می کنید؟ اگر اعتقاد به وجود خودتان دارید در حقیقت اعتقاد به خدا دارید. اگر به وجود جهان اعتقاد دارید به خدا معتقدید. انسان توجه ندارد وگرنه نمی شود به خدا بی اعتقاد بود. خدا همان وجود است و مخلوقات ظهور آن وجود هستند.
برای دیدن خدا به معنای مرسوم، خدا باید جسم باشد تا بتوان او را دید. ماده بودن با خدا بودن خدا که خود خالق ماده است در تضاد است.
دلایل عقلی گواهی می دهد که خداوند هرگز با چشم دیده نخواهد شد، زیرا چشم تنها اجسام یا به عبارت صحیح تر، بعضی از کیفیات آن ها را می بیند و چیزی که جسم نیست و کیفیت جسم هم ندارد، هرگز با چشم مشاهده نخواهد شد.
قرآن نیز می فرماید:
«لا تُدْرِکهُ الْأَبْصارُ وَ هُوَ یدْرِک الْأَبْصارَ وَ هُوَ اللَّطیفُ الْخَبیر»[ انعام (6)، آیه 103.]؛
«چشم ها او را نمی بینند؛ در حالی که او چشم ها را می بیند؛ و او لطیف و خبیر است».
اگر منظور از این دید، دید فکری و عقلانی باشد، باید گفت که در این دنیا و در بهشت نیز با چشم دل و نیروی عقل می توان جمال خدا را مشاهده نمود. ولی اگر منظور از دید و چشم، چیزی است که فقط با آن جسم را می توان دید، چنین چیزی در مورد خداوند محال است خواه در این دنیا باشد، خواه در جهانی دیگر!
به عبارت دیگر؛ رویت خدا به دو گونه تفسیر می شود:
الف. رویت قلبی و شهود باطنی
رویت قلبی در پرتو ایمان کامل به دست می آید. در امکان و وقوع این نوع از رویت برای اولیای الهی، جای تردید وجود ندارد.
ب. رویت حسّی با دیدگان مادّی
رویت حسی شرایطی را می طلبد مانند:
-حضور مقابل یکدیگر،
– محدود بودن ابعاد،
– بسیار دور یا بسیار نزدیک نبودن،
تحقق این شرایط درباره خدا ملازم محدودیت و جسمانی بودن او است، و همه مسلمانان جهان، خدا را برتر از جسم و محدودیت می دانند.
ریشه های رویت خدا!!
مسئله رویت خدا یک اندیشه وارداتی است که از طریق «احبار یهود» وارد محیط اسلامی شده و گروهی ناآگاهانه آن را پذیرفته اند. در اینجا نمونه هایی از باورهای وارد شده در عهد قدیم آورده می شود:
1. «خداوند را دیدم که بر تخت بلندی نشسته بود. گفتم: وای بر من، چشمان من پادشاه سپه دار را دیدند»[ اشعیاء: 6/ 1/ 6.].
2. «می دیدم که تخت هایی گذارده اند و خدای قدیم بر آن نشسته، لباس او چون برف سفید و موهای سر او مانند پشم پاکیزه بود، تخت او شعله ای از نور بود»[ دانیال: 7/ 9.].
3. «امّا من به صورت او می نگرم»[ مزامیر داود: 17/ 15.].
4. «سلیمان بر پروردگار خود خشمگین شد، چون قلب او از خدا برگشت، خدای اسرائیل که دو بار برای او دیده شده است»[ ملوک اول/11.].
5. «من خدا را دیدم که بر تخت خود نشسته و همه سپاهیان دریا در برابر او ایستاده اند»[ ملوک اول/ 23.].
پیروان این کتاب ها، «اندیشه رویت» را در میان برخی از محدثان اسلامی رواج داده و آن را به عنوان یک عقیده اسلامی مطرح کرده اند.
برخورد انتقادی قرآن با طرح رویت
قرآن آن گاه که مسئله درخواست رویت را از سوی بنی اسرائیل مطرح می کند، به شدت به نقد آن می پردازد. اینک به سه آیه زیر توجه فرمایید:
1. «وَ إِذْ قُلْتُمْ یا مُوسی لَنْ نُومِنَ لَک حَتَّی نَرَی اللَّهَ جَهْرَةً فَأَخَذَتْکمُ الصَّاعِقَةُ وَ أَنْتُمْ تَنْظُرُونَ»[ بقره (2)، آیه 56.]؛
«[به یاد آرید] آنگاه که به موسی گفتید: ما به نبوت تو ایمان نمی آوریم مگر اینکه خدا را آشکارا ببینیم، در نتیجه چنین درخواستی، صاعقه شما را در حالی که می نگریستید، فراگرفت».
2. «یسْئَلُک أَهْلُ الْکتابِ أَنْ تُنَزِّلَ عَلَیهِمْ کتاباً مِنَ السَّماءِ فَقَدْ سَأَلُوا مُوسی أَکبَرَ مِنْ ذلِک فَقالُوا أَرِنَا اللَّهَ جَهْرَةً»[ نساء(4)، آیه 153.]؛
«اهل کتاب از تو می خواهند برای آنان کتابی از آسمان فرود آوری – تعجب مکن- از موسی بزرگ تر از این را خواستند، به او گفتند: خدا را آشکارا به ما نشان بده»
3. «وَ قالَ الَّذِینَ لا یرْجُونَ لِقاءَنا لَوْ لا أُنْزِلَ عَلَینَا الْمَلائِکةُ أَوْ نَری رَبَّنا لَقَدِ اسْتَکبَرُوا فِی أَنْفُسِهِمْ وَ عَتَوْ عُتُوًّا کبِیراً»[ فرقان (25)، آیه 21.]؛
«کسانی که به روز رستاخیز ایمان ندارند، گفتند: چرا فرشتگان برای ما فرود نمی آیند و یا خدای خود را نمی بینیم. آنان در باطن تکبر ورزیدند و راه طغیان و عناد را پیش گرفتند».
ذات اقدس الهی فراتر از آن است که در نقطه ای قرار گیرد و چشمان او را بسان ماه شب چهارده ببیند. اگر واقعاً رویت خدا حتی در آخرت امکان پذیر بود، نباید چنین برخورد تندی انجام بگیرد، بلکه باید در پاسخ گفته شود: این درخواست شما در این جهان عملی نیست، و در جهان دیگر او را مانند ماه شب چهاردهم خواهید دید.
دلیل قائلان به رویت
مهم ترین دستاویز قائلان به رویت این آیه مبارکه است:
«وُجُوهٌ یوْمَئِذٍ ناضِرَةٌ. إِلی رَبِّها ناظِرَةٌ. وَ وُجُوهٌ یوْمَئِذٍ باسِرَةٌ. تَظُنُّ أَنْ یفْعَلَ بِها فاقِرَةٌ»[ قیامت (75)، آیات 25 – 22.]؛
«چهره هایی خرم و شادابند. به سوی پروردگار خود می نگرند. و چهره هایی در آن روز گرفته اند. گمان دارند که عذاب کمرشکن در کمین آن هاست».
جمعی از بی خبران آیه فوق را اشاره به مشاهده حسی خداوند در قیامت گرفته اند. و می گویند در آن روز خدا را با همین چشم ظاهر مشاهده خواهند کرد! در حالی که لازمه چنین مشاهده ای جسمانی بودن خداوند است که ذات پاکش از این برکنار است، همان گونه که در آیات مختلف قرآن روی آن تکیه شده است که در فوق مواردی از آن آورده شد.
مقصود از «ناظرة» نگاهی با چشم دل و از طریق شهود باطن است، نگاهی که آن ها مجذوب آن ذات بی مثال، و آن کمال و جمال مطلق می کند، و لذتی روحانی و توصیف ناپذیر به آن ها دست می دهد.
بعضی برای «ناظره» تفسیر دیگری ذکر کرده و گفته اند: به معنای انتظار است، یعنی مومنان در آن روز انتظارشان تنها از ذات پاک خدا است، و حتی بر اعمال نیک خود نیز تکیه نمی کنند، و پیوسته منتظر رحمت و نعمت اویند.
جمع میان معنای «نظر کردن» و «انتظار داشتن» نیز بعید به نظر نمی رسد، زیرا استعمال لفظ واحد در معانی متعدد جائز است. اما اگر بنا شود یکی از این دو معنی منظور باشد ترجیح با معنی اول است.
اینکه برخی گفته اند در جهان دیگر انسان درک و دید دیگری پیدا می کند نیز کاملاً غیرموجه است، زیرا اگر منظور از این درک و دید، درک و دید فکری و عقلانی است که در این جهان نیز وجود دارد، و با چشم دل و نیروی عقل جمال خدا را می توان مشاهده نمود و اگر منظور، چیزی است که با آن جسم را می توان دید، چنین چیزی در مورد خداوند محال است خواه در این دنیا باشد، خواه در جهانی دیگر، بنابراین گفتار مزبور که انسان در این جهان خدا را نمی بیند ولی مؤمنان در قیامت خدا را می بینند، سخنی غیر منطقی است.
نتیجه اینکه هرگز با چشم دیده نخواهد شد، زیرا چشم تنها اجسام یا صحیح تر بعضی از کیفیات آن ها را می بیند و چیزی که جسم نیست و کیفیت جسم هم نمی باشد، هرگز با چشم مشاهده نخواهد شد و به تعبیر دیگر، اگر چیزی با چشم دیده شود، حتماً باید دارای مکان و جهت و ماده باشد، در حالی که او برتر از همه این ها است، او وجودی است نامحدود و به همین دلیل بالاتر از جهان ماده است، زیرا در جهان ماده همه چیز محدود است.

خدا، ایمان و دیدن

دیدگاه شما برای ما ارزشمند است

نظر شما چیه؟ منتظر نظرات ارزشمند شما هستیم *

دکمه بازگشت به بالا