میراث علمی امام کاظم(علیه السلام)
عصر امام کاظم(علیه السلام) از نظر فکری و علمی در چه موقعیتی قرار داشت؟ نقش امام(علیه السلام) در گسترش و تعالی اندیشه اصیل دینی در این زمان، چگونه و در چه حد بود؟
روزگار زندگی امام صادق(علیه السلام) و پس از ایشان عصر امام کاظم(علیه السلام) موقعیتی مناسب و نسبتاً آزاد برای ایشان فراهم نمود که علوم و معارف اهل بیت(علیهم السلام) را نشر و گسترش دهند و در نتیجه، عالمان و اساتید و شخصیت هایی در علوم مختلف رشد یافتند. در همین مکتب بود که پایه های محکم اندیشه ناب اهل بیت به بنیان گذاری رسول خدا(صلی الله علیه و آله و سلم) و پس آن گاه علی بن ابی طالب(علیه السلام)، از جهت شیوه و محتوا و روش تکامل پیدا کرد. پرورش شمار بسیاری از فقیهان در عرصه نظری و عملی و تأسیس قواعد متعدد اصولی و فقهی در عرصه اجتهاد فقهی نیز موهبت و ارمغان فعالیت های علمی امام کاظم(علیه السلام) بود.
با گسترش تشیع در نقاط مختلف، فعالیت های امام کاظم(علیه السلام) در نظارت و اشراف بر شؤون و امور پیروان و نیز صیانت وحفاظت از مؤمنان در ابعاد گوناگون علمی و اخلاقی و عقایدی، وسعت افزون تری یافته بود و پیوندهای فکری و علمی شیعیان با دیگر نحله های فکری ایجاب می کرد که امام(علیه السلام) دانشگاه اهل بیت(علیهم السلام) را برای پاسخ گفتن به ابهامات و سؤالات نو، آمادگی بیش از پیش ببخشد.
این گونه فعالیت های دامنه دار در زمینه پرورش افکار و اندیشه ها، خلفای عصر امام کاظم(علیه السلام) به خصوص هارون الرشید را به سختی نگران می کرد و به عکس العمل شدید در مقابل آن حضرت برمی انگیخت. وی را به زندان می افکند و تا امکان داشت بر سر راه ارتباط امام(علیه السلام) با نمایندگان و دوستانش مانع ایجاد می کرد.
نگاهی اجمالی به میراث علمی امام کاظم(علیه السلام) نشان می دهد که دامنه تلاش های علمی و فکری ایشان چنان فراگیر و گسترده بوده که عرصه های مختلفی همچون روایت و تدریس و مناظره و تألیف در موضوعات پرشماری را شامل می شده است. «مسند» امام کاظم(علیه السلام) دربردارنده گونه های متنوع دانش و شناخت یعنی بحث های اعتقادی، تاریخی، تربیتی اخلاقی، احکام شرعی و دعا و زیارت است. احتجاج ها و مناظرات آن حضرت با حاکمان و مخالفان و مسائل گوناگون مربوط به عصر امام(علیه السلام) موارد دیگری است که در مجموعه روایات برجای مانده از ایشان به چشم می خورد[ پیشوایان هدایت، ج 9، ص 146.].
ترسیم خط فکری اهل بیت(علیهم السلام)
برای نمونه، در بحث شیوه استنباط احکام شرعی، این موارد در سخنان امام کاظم(علیه السلام) دیده می شود که نشان از عزم امام(علیه السلام) بر پایه ریزی قواعد و شیوه استنباط و تفقه در دین دارد: «حرمت قول به غیر علم»، «حجیت ظواهر»، «حجیت خبر واحد»، «موضوع تعارض میان روایات»، «بازداشتن مردم از قیاس در احکام»، «اصالت برائت»، «وجوب موافقت قطعی در اطراف علم اجمالی»، «استصحاب» و «عدم جواز رجوع به اصل قبل از تفحص و جستجوی دلیل». امام کاظم(علیه السلام) با این بیانات خود در موضوع اصول استنباط، در تلاش بود که دانشگاه فقهی و اجتهادی را تکامل بخشد و عالمانی را براساس مبانی این مکتب که همان خط اهل بیت(علیهم السلام) است پرورش دهد تا از این رهگذر پایندگی و پویایی رسالت پیامبر(صلی الله علیه و آله و سلم) تضمین شود و خط مستقیم اهل بیت(علیهم السلام) علی رغم همه کارشکنی ها و دشمنی ها، در تمام عرصه های زندگی حضوری فعال داشته باشد.
یکی از فعالیت های فکری که سرمنشأ آن دانشگاه تعلیم و تحقیق و تربیت امام صادق(علیه السلام) بود و در زمان امام کاظم(علیه السلام) در وجود شاگردان زبده ای همچون هشام بن حکم و امثال او ادامه پیدا کرد، مناظره علمی بود. پرورش عالمان کارکشته در زمینه ها مختلف علمی و مجهز کردن آنها به سلاح کار آمد و تأثیرگذاری همچون بحث و مناظره توسط امام کاظم(علیه السلام)، نقشی به سزا در شکوفایی اندیشه امت اسلامی و دفاع از خط و میراث عقایدی و اخلاق و فقهی مذهب اهل بیت(علیهم السلام) داشت.
با وجود محدودیت ها وحصارهای فکری که مخالفان اهل بیت(علیهم السلام) سردمدار آن بودند و حاکمیت جور آن را تأیید و تقویت می کرد، توفیقات بزرگ شاگردان امام کاظم(علیه السلام) در مناظرات و مباحثات علمی، منجر به ترویج روزافزون مذهب خاندان پیامبر(صلی الله علیه و آله و سلم) و پاسخ گویی به شبهات و اتهاماتی که مکتب تشیع و اندیشه شیعی را هدف گرفته بود، شد و جریان های منحرف فکری و جنبش های الحادی را سخت به چالش کید.
هشام بن حکم یکی از صدها عالمان برجسته عالم اسلام است که نخست در محضر امام صادق(علیه السلام) تعلیم دید و در زمینه مسائل کلامی به تخصص رسید و آن گاه در عصر امام کاظم(علیه السلام) در جوی آکنده از اختناق و تنگناهای شدید سیاسی در حق اهل بیت و شیعیان، تمام قد به دفاع از حق اسلامی اهل بیت(علیهم السلام) برخاست. به جهت همین تخصص و فضیلت علمی، «یحیی بن خالد برمکی» سرپرستی مجالس کلامی خود را به او می سپرد[ مروج الذهب، ج 3، ص 194.].
در تواریخ مناظره ای جالب، و درس آموز در فن مناظره از هشام در مقابل یحیی بن خالد در حضور هارون نقل شده است که خواندنی است. می گوید یحیی بن خالد برای در تنگنا قرار دادن هشام و شاید آزمودن مهارت او در مناظره، به او گفت: به من بگو هنگامی که علی(علیه السلام) و عباس بر سر میراث نزد ابوبکر رفتند و طرح دعوا کردند، کدام یک بر حق بود و کدام بر باطل؟
هشام انتظار چنین سؤالی را نداشت، حیران و دست پاچه شد و با خود اندیشید اگر ادعای علی(علیه السلام) را باطل بخواند کافر خواهد شد و اگر بگوید عباس بر حق نبوده، بی تردید هارون گردنش را خواهد زد. از این رو گفت: هیچ یک از آن دو، ناحق نگفتند، بلکه حق با هر دوی آنها بود. قرآن کریم نیز شبیه این قضیه را در قصه حضرت داوود(علیه السلام) نقل کرده است و فرموده:
(((وَهَلْ أَتَاکَ نَبَأُ الْخَصْمِ إِذْ تَسَوَّرُوا الْمِحْرَابَ… خَصْمَانِ بَغَى بَعْضُنَا عَلَى بَعْضٍ)))[ ص (38)، آیه 21.]؛
«آیا خبر آن دادخواهان به تو رسیده که از دیوار نمازخانه بالا رفتند… و گفتند: نترس! ما دومدعی هستیم که یکی از ما بر دیگری ناحق روا داشته است…»
در این قضیه کدام یک از آن دو فرشته نادرست گفته و کدام یک بر حق بوده است؟ اگر بگویی هر دوخطاکار بوده اند، پاسخ تونیز همین است.
یحیی گفت: من نمی گویم هر دو فرشته گرفتار خطا شده اند. بلکه به اعتقاد من به آن دو درست گفته و در واقع اختلاف در حکم نداشته اند. بلکه تظاهر به مخاصمه کردند تا داوود(علیه السلام) را بر خطایش آگاه کرده، او را از اهمیت حکم و داوری مطلع سازند.
هشام گفت: علی و عباس نیز در حکم دست خوش اختلاف نشده بودند و درباره حقیقت به مخاصمه نپرداختند. مخاصمه و دعوای آنها ساختگی بود و می خواستند ابوبکر را به خطا و گناهش متوجه کنند و ستمی را که درباره میراث پیامبر(صلی الله علیه و آله و سلم) روا داشته بود به او گوشزد نمایند.
از این پاسخ هوشمندانه هشام، یحیی بن خالد مبهوت گردید و هارون الرشید او را تحسین کرد و هشام نیز بدین وسیله از توطئه یحیی جان سالم به در برد[ عیون اخبارالرضا(علیه السلام)، ج 2، ص 15.].
35سال شرایط سخت سیاسی و اجتماعی که امام کاظم(علیه السلام) و یارانش با آن دست بر گریبان بودند باعث نشد که امام(علیه السلام) نقش فکری و علمی خود را به طور شایسته و کامل به انجام نرساند و میراث علمی چندانی از ایشان باقی نماند. در «مسند امام کاظم(علیه السلام)» که مجموع روایات نقل شده از ایشان در آن گرد آمده، حدود 638تن به عنوان راوی از امام(علیه السلام) مورد بررسی قرار گرفته اند. فهرست این مجموعه، عناوینی در ابواب مختلف دانش را در بر گرفته که برخی روایات مربوط به آنها، توسط امام کاظم(علیه السلام) از پدران و اجدادش تا برسد به رسول خدا(صلی الله علیه و آله و سلم) نقل شده و پاره ای دیگر از روایات میراث خاص امام کاظم(علیه السلام) است. از جمله رساله «الرسالة الکبیره» که از دیدگاه کتاب و سنت به «عقل» و ارزیابی آن پرداخته و موضوع شناخت را از منظری قرآنی و حدیثی مورد بررسی قرار داده است[ پیشوایان هدایت، ج 9، ص 148.].
تنوع علومی که از حضرت امام کاظم(علیه السلام) در روایات ایشان به چشم می خورد، دلیلی است روشن بر «دائرةالمعارف» بودن میراث علمی آن حضرت. همچنین حرکت رو به تکامل علمی در مکتب اهل بیت(علیهم السلام) را نشان می دهد که با وجود موانع سهمگین و چالش های مستمر با خلفا، هرگز از پویایی و شکوفایی باز نماند و نقش دگرگون سازی آن در جامعه اسلامی به طور عام و در میان شیعیان به طور خاص هیچ گاه متوقف نگردید.
در بخشی «پاسخ ها و پیام ها» قطره ای از دریای این معارف، در موضوعات مختلف، بر خوانندگان خوب و فهیم و دانشور این کتاب تقدیم می شود.
میراث علمی امام کاظم(علیه السلام)