دین و اندیشه

کارگزار امام کاظم(علیه السلام) در دربار هارون

پرسش و پاسخ

با اینکه حکومت عباسیان، نظامی نامشروع و ظالم بود، چرا امام کاظم(علیه السلام) اصرار داشت بعضی از یارانش مناصب دولتی در دستگاه عباسی داشته باشند و به ظاهر با حاکمیت همکاری نمایند؟

در فقه اسلامی، مسئله ای وجود دارد با عنوان «الولایة من قبل الجائر»؛ «پذیرفتن مسئولیت و منصب از طرف حکومت ظالم و ناحق». حکم این مسئله به اتفاق همه فقها، حرمت است. اسلام اجازه نداده است که کسانی به خاطر مقام و موقعیت اجتماعی یا تأمین زندگی مادی خود با حاکمیت های جور همکاری کنند و به خدمت آنها درآیند. حال، همین کار مسلّم حرام، در شرایطی خاص و برای عده ای حُرمتش برداشته می شود و تبدیل به کار و وظیفه ای مستحب یا واجب می گردد[ تحریرالوسیله، ج 1، ص 502.].
بارزترین نمونه های این تغییر حکم در مسئله قبول ولایت و منصب را در حیات بعضی ائمه(علیهم السلام)، از جمله امام کاظم(علیه السلام) می بینیم که اوضاع و شرایط ایجاب می کرد بعضی یاران مؤمن و مخلص آن حضرت در دستگاه عباسی نفوذ کنند و کارهایی را برعهده بگیرند.
می دانیم که در دوران حکومت منصور و هارون، قیام های مسلّحانه، پی در پی علویان و بنی هاشم با شکست و ناکامی مواجه می شد و شهادت رهبران این نهضت ها و شکست نیروهای طرفدار آنان، عملاً ثابت می کرد که در آن شرایط، هرگونه مواجهه سخت و اقدام و قیام با شمشیر محکوم به ناکامی است و باید مبارزه را به گونه ای دیگر سامان دهی کرد و ادامه داد.
به همین جهت، امام کاظم(علیه السلام) با احتیاط و تقیه کامل از هرگونه اقدام تند و تشدیدکننده سخت گیری ها و فشارها و آزارها، خودداری می کرد و هَمّ و غم ایشان، سازندگی افراد و بیداری اندیشه ها و معرفی ماهیت پلید عباسی و گسترش هرچه بیشتر افکار تشیع در سطوح مختلف جامعه بود. براساس این برنامه، امام(علیه السلام) با وجود تحریم رابطه با دستگاه ستمگر عباسیان، وجود بعضی یاران خود در مناصب مهم حکومت را لازم می دید و مخالفتی نمی کرد. این رویه، دو اثر بزرگ و سودمند برای جامعه شیعی داشت و نقطه ضعفی آشکار برای حکومت به شمار می آمد. زیرا از یک جهت اسباب رخنه و نفوذ رجال شایسته و پاک شیعه در سیستم حاکمیت را باعث می شد، و هم یک چتر حمایتی مطمئنی برای مردم به خصوص شیعیان فراهم می کرد.
نقش امام کاظم(علیه السلام) در نفوذ به مناصب دولتی از طریق یاران بزرگوارش این فرصت را پدید آورد که بعضی از آنها موقعیت های برجسته ای در دستگاه خلیفه عباسی به دست آورند. کسانی همچون: علی بن یقطین (وزیر خلیفه هارون الرشید)، حفص بن غیاث کوفی (قاضی بخش شرقی بغداد و آن گاه قاضی کوفه از سوی هارون)، عبدالله بن سنان بن ظریف (خزانه دار مهدی، هادی و هارون الرشید)، فضل بن سلیمان کاتب بغدادی (دبیر و کاتب دستگاه منصور و مهدی عباسی)، محمدبن اسماعیل بن بزیع (از کارگزاران منصور و یکی از وزرای حکومت عباسیان) و حسن بن ارشد (وزیر مهدی، موسی، هادی و هارون عباسی)[ پیشوایان هدایت، ج 9، ص 141.].
بی شک این امر نشانه تدبیر حکیمانه امام کاظم(علیه السلام) و کارآزمودگی و برنامه ریزی دقیق آن حضرت در به دست گرفتن و نگاه داشتن منصب های کلیدی و حساس حاکمیت جور برای کمک و حمایت شیعیان بود. در اینجا با بررسی موردیِ درباره زندگی علی بن یقطین، اهمیت این مسئله و تبعات مثبت آن در حیات سیاسی و اجتماعی شیعه را بررسی می کنیم.

مایه عزّت شیعه

علی فرزند یقطین در سال 124 در اواخر حکومت بنی امیه در شهر کوفه زاده شد. پدرش یقطین، از طرفداران سرسخت بنی عباس بود. به همین جهت وقتی از سوی مروان خلیفه وقت اموی تحت تعقیب قرار گرفت، از کوفه متواری شد. علی بن یقطین در کوفه پرورش یافت و بزرگ شد و در زمره شاگردان امام کاظم(علیه السلام) درآمد و از موقعیتی ویژه و ممتاز در نزد آن حضرت برخوردار گردید. وی شخصیتی پاک و گران ارج و در جهان تشیع دارای احترام و عظمت فوق العاده بود. علی از محضر امام کاظم(علیه السلام) بهره های بسیار برد و روایات فراوانی نقل کرد. هم شهرت و شخصیت اجتماعی والایی داشت و هم یکی از دانشمندان و رجال علمی زمان خود به شمار می رفت. و همچنان که خواهیم دید، منشأ خدمات ارزنده ای برای شیعه و پناهگاه محکمی برای مظلومان و ستمدیدگان هم کیشِ خود محسوب می شد[ سیره پیشوایان، ص 449.].
علی بن یقطین با موافقت امام کاظم(علیه السلام) پیشنهاد وزارت هارون الرشید را قبول کرد و بعداً هرگاه خواست از این سمتِ خود استعفا دهد، با مخالفت امام(علیه السلام) مواجه می گردید. هدف امام کاظم(علیه السلام) از تشویق وی به منصب داری حکومت، حفظ جان و مال و حقوق شیعیان و کمک به نهضت سرّی آنان بود. روزی امام(علیه السلام) به علی فرمود: یک چیز را ضمانت کن، تا سه چیز را برای تو تضمین نمایم.
علی پرسید: آن سه چیز کدام اند؟
فرمود: آنچه من برای تو تضمین می کنم این است که هرگز به شمشیر دشمن کشته نشوی، هرگز فقیر و تهی دست نگردی و هیچ گاه زندانی ات نکنند. اما آنچه تو باید تعهد کنی این است که هرگاه یکی از شیعیان نزد تو آید و کار و نیازی به تو داشته باشد، از خدمت و یاری او دریغ نورزی و با عزّت و احترام با او رفتار نمایید.
علی بن یقطین، این ضمانت را پذیرفت و امام(علیه السلام) این گونه او را مورد تفقد و لطف قرار داد و فرمود: مقام تو، مایه عزّت برادران شیعه توست. امید که خداوند به وسیله تو شکستگی ها را جبران و آتش فتنه مخالفان را خاموش گرداند[ بحارالانوار، ج 48، ص 136.].
علی در تمام مدت وزارت خود در دستگاه هارون، به این تعهد عمل کرد و همه مقام و موقعیت خود را در راه گره گشایی از مشکلات و گرفتاری های شیعیان و تأمین اعتبارات لازم جهت حفظ حیات و استقلال آنان به کار گرفت.
یکی از سیاست های خبیثانه حکّام جور در قبال ائمه شیعه و حامیان و هواداران آنها این بود که از جهت مالی و اقتصادی آنان را در مضیقه و تنگنا قرار دهند و به این طریق نیروهایشان را تضعیف و حیات و بقای آنها را با مشکل مواجه سازند. در تاریخ مظلومیت و محرومیت شیعه، از این موارد فراوان دیده می شود. یک روز به بهانه حدیث پیامبر(صلی الله علیه و آله و سلم) بوستان فدک را که مال شخصی فاطمه زهرا(علیها السلام) بود غصب کردند. روز دیگر سهم بنی هاشم از بیت المال مسلمین را قطع نمودند و به همین ترتیب، هر چه توانستند دست شیعیان را از امکانات مالی کوتاه نگاه داشتند تا آنها را در پیشبُرد اهداف و انجام هرگونه فعالیت و جنبشی علیه حاکمان ستمگر، بی پشتوانه و ناکام گذارند. دوران خلافت هارون الرشید، نیز از این برنامه و شیوه ظالمانه مستثنی نبود. هارون بیت المال را در راه هوس رانی ها و تجمّل پرستی های خود و اطرافیانش بر باد می داد، در حالی که شیعیان از کمترین حقوق مشروع مالی بی بهره بودند و زندگی روزمره شان به سختی می گذشت.
علی بن یقطین که به این واقعیت تلخ واقف بود و علی رغم کارشکنی های مخالفان شیعه خود را به مقام وزارت دربار هارون ارتقا داده بود، از هر فرصتی برای حمایت و پشتیبانی مالی از شیعیان استفاده می کرد و به شکل های مختلف به آنان یاری می رساند. گاه مخفیانه خمس اموال خود را که مبلغ هنگفتی در حدود صد تا سیصدهزار درهم می شد، در سخت ترین و خطرناک ترین شرایط، برای امام کاظم(علیه السلام) ارسال می کرد و به ایشان می رساند[ همان، ص 158.].
گاه نیز در ظاهر مالیات دولتی را از شیعیان وصول می کرد، اما پنهانی آن را به ایشان برمی گرداند و البته این کار را زیر نظر امام(علیه السلام) که حکومت و ولایت در واقع حق ایشان بود و با تأیید آن حضرت(علیه السلام) انجام می داد[ اختیار معرفة الرجال، ص 436.].
سلیمان، کاتب علی بن یقطین درباره دیگر خدمات و مشکل گشایی های وی در حق شیعیان و به خصوص خانواده امام کاظم(علیه السلام) می گوید: طبق محاسبه ای که انجام دادم، در هر سال 150 نفر به نیابت از طرف علی بن یقطین به حج فرستاده می شدند. کمترین مبلغی که به هر یک از آنان داده می شد، هفتصد درهم و بیشترین آن، ده هزار درهم بود. علی، سه یا چهار نفر از فرزندان امام کاظم(علیه السلام) را به خانه بخت فرستاد و هزینه زندگی شان را تأمین نمود[ همان، ص 430.].
بی تردید علی بن یقطین و بزرگان خالص و مخلصی همچون او، با قبول مسئولیت در دستگاه حکومت عباسی، بیشترین خطرپذیری و از خودگذشتگی را نشان دادند و با خدمت گزاری بی شائبه خود در حق بندگان خدا، در صف «مردان محبوب خدا»[ در سفری که امام کاظم(علیه السلام) به عراق داشت، روزی علی بن یقطین از وضع خود به آن حضرت شِکوه نمود و گفت: حال و روز مرا می بینید که با چه مردمی سر و کارم افتاده است! امام(علیه السلام) به او فرمود: خداوند مردان محبوبی در میان ستمگران دارد که به واسطه آنها از بندگان خوب خود حمایت می کند و تو از جمله آن «مردان محبوب خدا»یی. (اختیار معرفة الرجال، ص 433).] قرار گرفتند و نامشان در تاریخ آکنده از رنج و مصیبت اما پُرافتخار شیعه ثبت و جاودانه گردید.

کارگزار امام کاظم(علیه السلام) در دربار هارون

دیدگاه شما برای ما ارزشمند است

نظر شما چیه؟ منتظر نظرات ارزشمند شما هستیم *

دکمه بازگشت به بالا