دین و اندیشه

نقد و بررسی نظریه توطئه

پرسش و پاسخ

بعضی دانشجویان می‌گویند که انقلاب اسلامی، کار خود غربی‌ها بوده چون شاه گفت ما دیگر به چشم آبی‌ها باج نمی‌دهیم؛ آیا چنین است؟

از آنجا که وقوع انقلاب اسلامى در سال1357، براى صاحب نظران داخلى و خارجى و نیروهایى که در انقلاب نقش داشتند، امرى شگفت آور و غیر منتظره مى نمود گروهى با تمسک به تحلیل های غیر علمی ، نظریه توطئه طرح ریزى از پیش تعیین شده خارجى ها خصوصاً آمریکا و انگلستان را منشا وقوع انقلاب دانسته وپیروزى انقلاب را با اتکا بر این فرضیه تحلیل کرده اند. در این نوع از تحلیل، هر تحولى را به یک منبع انسانى اما قادر مطلق نسبت مى دهند که گویى هر آنچه اراده کند، مى تواند به انجام رساند، که به طور خاص در مورد شاه این منبع قدرت مطلق غرب و به ویژه ایالات متحده و انگلیس هستند که این برداشت خود ناشى از وجود نوعى ترس روانى (فوبیا) نسبت به آنها است.معمولا تحلیل های شخص محمد رضا شاه و خواهرش ، اعضای خاندان سلطنت، دربار، مقامات ارشد رژیم پهلوی، وابستگان به رژیم، سران نظامی وانتظامی، و طیفى از سلطنت طلب ها تا مارکسیست ها و بالآخره برخی مردم عامی کوچه و بازار، در شمار طرفداران این نظریه جاى دارد . محمد رضا شاه در تمامی مصاحبه ها و کتاب های خود، مستقیم و غیر مستقیم و با صراحت از توطئه و برنامه ریزی غربیها به عنوان عامل سقوط خود سخن می گوید او در مصاحبه « چگونه آمریکایی ها مرا سرنگون کردند« یا در کتاب «پاسخ به تاریخ » به شکلی بسیارخام اندیشانه علت وقوع انقلاب وسرنگونی سلطنت خود را درتوطئه دولت های غربی جست وجو می کند.از میان سیاست مداران غربی و ماموران سیاسی خارجی که به این نظریه پرداخته اند ،می توان از سولیوان سفیر ایالات متحده و آنتونی پارسونز سفیر بریتانیا ، و ژنرال هایزر نام برد.(1)
این تئوری که به تئوری توطئه معروف شده است، قرائت های متعدد و مختلفی دارد:
هواداران آن غالباً غرب و به ویژه امریکا انگلیس را متهم برنامه ریزی برای سقوط شاه و وقوع انقلاب می کنند؛ مهمترین شواهد و مستندات آنان برای اثبات ادعای خویش عبارت است از:
1. تنبیه شاه:
برخی معتقدند که انگلیس با این کار می خواست از شاه به دلیل نزدیک شدنش به امریکا انتقام بگیرد؛ و عده ای دیگر بر این باورند غرب مى خواست شاه را، به سبب نقش کلیدى اش در افزایش قیمت نفت اوپک در نیمه اول دهه 1350، تنبیه کند.
2. حسادت غرب و احساس خطر از پیشرفتهای ایران :
گروهی با اشاره به پیشرفتهای سریع درجهت صنعتی شدن ایران ، این چنین القا می کنندکه غرب که بازارهای خود را درخطر می دید رژیم شاه را سرنگون کرد تا جلوی ایجاد « ژاپن دومی » را بگیرد؛ ایران در سال هاى آخر عمر حکومت پهلوى، شتابان به سمت توسعه اقتصادى و صنعتى شدن گام برمى داشت. غربى ها، به سبب حسادت و در خطر دیدن بازارهاى خود در صورت ورود فرآورده هاى صنعتى، معدنى و کشاورزى ایران به بازارهاى بین المللى، و طرح هاى بلندپروازانه شاه در افزایش توان نظامی ، نقشه توطئه علیه شاه را طراحى کردند.( شاه، در کتاب « پاسخ به تاریخ » به هر دو ( تنبیه شاه و حسادت غرب) اشاره مى کند.)
3. نابود ساختن ذخایر ارزى ایران و منطقه:
به دنبال افزایش ناگهانى بهاى نفت ذخایر پولى ایران و کشورهاى حوزه خلیج فارس افزایش یافته بود و این موضوع مى توانست براى سیستم پولى غرب مخاطره آمیز باشد. اگر صاحبان آن ها تصمیم مى گرفتند یکباره سپرده هایشان را از بانک هاى غربى بیرون بکشند، نظام مالى غرب فلج مى شد. در این موقعیت، غرب با خلق انقلاب ایران و سپس جنگ ایران و عراق، ذخایر ارزى آن ها و حامیانشان را در مسیر خرید اسلحه و مهمات به کار انداخت و با کاهش آن خطر احتمالى را از میان برد.
4. پیش گیری از انقلاب کمونیستی :
از دیدگاه مارکسیست هاى ایرانى ، تضادهاى درونى رژیم در سال هاى آخر عمرش، شرایط ذهنى و عینى انقلاب را فراهم آورده بود و کشور مى رفت تا پذیراى یک انقلاب کمونیستى شود. در این موقعیت، امپریالیسم امریکا دخالت کرد و با توطئه چینى، انقلاب اسلامى را پدید آورد تا از تولد انقلاب کمونیستى وظهور جنبش هاى انقلابى کارگرى جلوگیرى کند.(2)
5. حفظ رژیم صهیونیستی :
دسته دیگری از طرفداران این انگاره علت سقوط شاه را اسرائیل بیان کرده و معتقدند که ارتش ایران درزمان محمد رضا شاه می رفت که به پنجمین نیروی نظامی بزرگ دنیا تبدیل شود. این چنین نیرویی می توانست برای رژیم صهیونیستی خطربالقوه ای باشد و ممکن بود با وقوع انقلابی در مصر یا لیبی یا به هر طریق دیگری نیروهای ایرانی متوجه اسراییل شوند از این رو بود که اسراییل با ایجاد انقلاب اسلامی و سپس جنگ هشت ساله عراق علیه ایران دو نیروی عمده منطقه را خنثی کرد. (3)
6. سیاست حقوق بشر کارتر :
برخی بر این گمانند که دخالت شاه در جریان انتخابات ریاست جمهوری آمریکا در نوامبر1976 (1355 ) و صرف مبالغ زیادی جهت تبلیغات انتخاباتی فورد رقیب کارتر ، سبب شد تاکارتر بعد از پیروزی در انتخابات و تصدی ریاست جمهوری آمریکا عکس العمل نشان داده و با بهانه ساختن سیاست » حقوق بشر» و آزادی سیاسی در ایران و اصرار بر اجرای آن از سوی شاه ، زمینه های لازم را برای گسترش شورش ها و انقلاب فراهم آورد.این نظریه نه تنها در امریکا، بلکه در ایران هم معتقدان زیادى داشت که سقوط شاه را به اعمال سیاست حقوق بشر کارتر مربوط مى دانند. چنانکه «کسینجر» در یادداشت هاى خویش اعمال حقوق بشر در ایران را از جمله خیانت هاى کارتر به امریکا و عامل از دست رفتن شاه و پیروزى انقلاب ایران قلمداد کرده بود.
7. تعامل دو ابرقدرت :
و بالاخره نظر دیگری معتقد است که ایران قربانی بده بستان دو ابرقدرت شد ؛ آمریکا ایران را داد تا در جایی دیگر از شوروی امتیاز بگیرد.
نقدو بررسی تئوری توطئه پیرامون انقلاب اسلامی:
چگونگی شکل گیری این قبیل نگرشها نیازمند مراجعه به تاریخ سیاسی اجتماعی ایران می باشد ؛ مردم ایران در طول تاریخ به دلیل تهاجم وحشانه قبایل و اقوام مختلف از یکسو و نفوذ و دخالت آشکار و پنهان قدرتهای استعماری در حوادث مهم و سرنوشت سازی نظیر انقلاب مشروطه ، ظهور و سقوط رضا شاه ، نهضت ملی نفت و کودتای 28 مرداد 1332 و…، ذهنیتی مشکوک و بی اعتماد نسبت به عوامل بیگانه پیدا نموده و حکومت های استبدادی نیز برای سرپوش گذاشتن بر ضعف ها ، کاستی ها و خیانت های خود ، تمام مشکلات را به بیگانگان نسبت می دادند به تعبیر یکی ازپژوهشگران معاصر ، « سانسور و جلوگیری از نشر و درج رخدادهای سیاسی توسط حکومت ها ، سابقه تاریخی دخالت و نفوذ سیاسی قدرت های خارجی در ایران و بالآخره فقدان روحیه کندو کاو در تحقیقات اجتماعی – تاریخی بین المللی ، کمک زیادی به شکل گیری این فرهنگ و باور اجتماعی کرد . و لذا فرهنگ سیاسی جامعه، به طور فزلینده ای متاثر از ذهنیت توطئه ای در تمامی ابعاد گردید.» (4)
بدیهی است انقلاب اسلامی ایران نیز با توجه به غیرمترقبه بودن آن برای خود رژیم و بسیاری از ناظران داخی و بین المللی، از این قاعده مستثنی نشده و عده ای به جای تحلیل و درک واقع بینانه ریشه ها عوامل آن به تخیل گرایی ، اوهام و طرح توطئه قدرت های نامرئی خارجی پناه ببرند. پاک کردن این ذهنیت غیرعلمی نیز بسیار دشوار و زمان بر بوده و نیازمند نقد آراء و استدلال های طرفداران این نظریه می باشد:
1. ایران قبل از پیروزی انقلاب اسلامی کشوری بود کاملا وابسته به قدرت های بزرگ بویژه آمریکا و در راستای تامین اهداف و منافع منطقه ای و جهان و در یک کلام ایران، قبل از پیروزی انقلاب اسلامی منطقه نفوذ بیگانگان و صحنه یکه تازی آنان به ویژه آمریکا بود و « کارتر» رئیس جمهور وقت آمریکا از آن به عنوان «جزیره ثبات در پر تلاطم ترین منطقه دنیا» یاد کرده و با ابراز رضایت از شاه اعلام کرد: « در جهان هیچ کشورى وجود ندارد که در برنامه ریزى امنیت نظامى متقابل و مسائل منطقه اى مشترک به اندازه شما به ما نزدیک باشد و ما تا این حد با هم مشاوره داشته باشیم. ». و «برژنسکی» مشاور پیشین امنیت ملی آمریکا نیز اظهار می دارد : «موقعیت استراتژیک ایران آن چنان برای غرب اهمیت دارد که آمریکا بایستی به هر ترتیب شده و حتی با اقدام نظامی جلو این که غرب ایران را از دست بدهد، را بگیرد» (5)
اسناد تاریخی و مدارک کشف شده از سفارت آمریکا در ایران نیز به خوبی مبین این موضوع است که غرب نه تنها از هیچ گونه تلاشی در جهت تقویت پایه های رژیم پهلوی در ایران دریغ نمی ورزید ، بلکه احتمال وقوع انقلاب و سرنگونی رژیم پهلوی را نیز به هیچ وجه نمی داد ؛ چنانکه سازمان تحلیل اطلاعات دفاعى که وزارت دفاع و نیروهاى مسلح آمریکا را تغذیه اطلاعاتى مى نماید در ماه اوت (مرداد 1357 ) در ارزیابى از موقعیت رژیم پهلوى اظهار مى کند: «ایران در وضعیت انقلابی یا ما قبل انقلابی قرار ندارد و سازمان سیا در ارزیابی اطلاعاتی مورخ 28 دسامبر 1978 ( 6 مهر 1357 ) اعلام کرد ،
انتظار مى رود که شاه در ده سال آینده نیز همچنان به صورت فعال در قدرت بماند» . از سوی دیگر در شعارها و موضع گیریهای انقلابیون و رهبران آن ها نیز نه تنها هیچ گونه شاهدی بر حمایت ازقدرتهای غرب و شرق وجود ندارد بلکه برعکس مبین تضاد و خصومت شدید نهضت انقلابی با نفوذ و سلطه استعمارگران بوده ، و تازمان کنونی نیز همچنان به قوت خود باقی است . و یکی از جدی ترین تهدیداتی است که اردوگاه شرق و غرب را با بحران و چالشی عظیم مواجه ساخت . چنانکه «پاتریک کلاوسون» رئیس تحقیقات مؤسسه سیاست های خاور نزدیک واشنگتن نیز اعتراف می کند: «جمهوری اسلامی یک خط عقیدتی به حساب می آید که نمی توان آن را سبک شمرد ایران به عنوان یک خطر بالقوه از لحاظ برد جغرافیای منحصر به فرد است». (6)
«رایس» وزیر امور خارجه آمریکا، نیز آشکارا اعلام کرد: «واشنگتن از تلاش هایی که برای ضربه زدن به نظام جمهوری اسلامی ایران صورت می گیرد پشتیبانی می کند».(7)
2. طرفداران این نظریه نه تنها در جهت اثبات مدعای خویش ، هیچ گونه دلیل و مدرک معتبری ارائه نمی کنند بلکه پیش فرضهای اولیه آنان کاملاً بی پایه و اساس است ؛ به طور مثال ، هیچ کس در غرب دچار این توهم نشده بود که ایران به زودی به پای ژاپن خواهد رسید بلکه به عکس بسیاری از تحلیل گران واقع بین غربی معتقد بودند که پروژه های اقتصادی شاه غالباً بلند پروازانه ، غیر معقول و غیر واقع بینانه است . همچنین اگر سیاست غرب کاملاً مبنی بر عدم توسعه اقتصادی کشورها بود ، در این صورت ، به جز ژاپن ، کره جنوبی ، تایوان ، سنگاپور ، هنگ کنک ، مالزی ، ترکیه و دیگر کشورها که در جهت توسعه گام برداشتند ، نیز می باید گرفتار دسیسه و توطئه غرب ، می شدند. (8)
3.در مورد سیاست حقوق بشر کارتر و تاثیر آن در وقوع انقلاب اسلامی ، نیز باید اولاً وجود فشار و تحمیل سیاست حقوق بشر به شاه با مدارک و اسناد معتبر ثابت شود . و ثانیاً معلوم شود چه جناح و گروهى از چنین سیاستى بهره برده اند و بدان وابسته بودند؟
با توجّه به اسناد و مدارک منتشره، مى توان اثبات کرد که نه تنها دلیلى بر اعمال و تحمیل چنین فشارى نمى باشد، بلکه شواهد و قراین زیادى وجود دارد که خلاف آن را ثابت مى کند. بدین معنا که برنامه فضاى باز سیاسى شاه ارتباطى با حقوق بشر کارتر نداشت و اصولاً دولت کارتر ایران را از اصول کلى اجراى حقوق بشر مستثنى کرده بود. چنانکه «آنتونى پارسونز» سفیر وقت انگلیس در ایران چنین اظهار مى دارد: « بسیارى از مردم مى گفتند که این برقرارى آزادى، نتیجه فشار مستقیمى است که از طرف دولت کارتر به شاه وارد مى شود… من این نظریه را در آن هنگام نپذیرفتم و اکنون نیز نمى پذیرم.» و « ویلیام سولیوان» نیز در خاطرات خود از بی توجهی کارتر به مسئله رعایت حقوق بشر در ایران و در مقابل از تعاریف و تمجید های او از شاه ، اظهار تعجب می نماید. اصولاً تز فضاى باز سیاسى، چیزى جز یک شعار، آن هم در یک مدت کوتاه نبود و شاه در اوج خشونت، شکنجه، زندان و کشتارهاى دسته جمعى که تا روزهاى آخر عمر رژیم ادامه داشت، مورد حمایت کارتر و کاخ سفید بود.
در دوران حکومت کارتر، روابط و میزان مبادلات دو کشور در گسترده ترین حد برقرار می شود ؛ صادرات به ایران به مرز 6/3 میلیارد دلار رسید و علاوه بر آن، کارتر یک قرارداد چند میلیارد دلارى براى تأسیس پنج نیروگاه اتمى با شاه امضا کرد. در مورد فروش تسلیحات، در طول اولین سال حکومت کارتر تحویل سلاح به ایران به حد اعلاى خود (4/2 میلیارد دلار) رسید. بر این اساس سیاست حقوق بشر کارتر هیچ گونه محدودیت و فشاری برای شاه در برنداشت . «کریستوس خواندیس» پس از بررسى وسیع از اسناد و مدارک موجود در امریکا و اسناد مکشوفه و منتشر شده از داخل سفارت امریکا در ایران چنین نتیجه گیرى مى کند: « حقوق بشر کارتر نه تشکیل دهنده اسب تراواى کارتر در دربار شاه بود و نه عامل اصلى در بروز انقلاب به حساب مى آمد. انقلاب دیر یا زود، با حقوق بشر کارتر و یا بدون آن صورت مى گیرد. این در حقیقت ناشى از تضادهاى درونى جامعه ایران بود، تضادهایى که با نقش وسیعى که امریکا در طول 25 سال در ایران داشت، افزایش یافته بود و یک رژیم ظاهراً با ثبات و محکم را متلاشى و تحت امواج اصلى ترین انقلاب مردمى آن را ساقط کرد.» از دیدگاه این محقق ، حقوق بشر کارتر تنها براى بخشى از مخالفان شاه؛ یعنى لیبرال ها اهمیت خاص داشت. که این عده معدود هم جایگاه و محبوبیت چندانى در میان مردم که الهامات و رهبرى خود را از روحانیان مى گرفتند، نداشتند.(9)
از برخى اسناد پنتاگون چنین استفاده مى شود که اصولا تز حقوق بشر و سیاست فضاى باز سیاسى در ایران، تنها یک شعار تبلیغاتى بود و ایران از این تزِ کارتر مستثنى شده بود.
کارتر کشتار 17 شهریور را تأیید کرد و بدین ترتیب ادعاى حقوق بشر وى نزد مردم دروغى بزرگ جلوه کرد.( 10)
به نظر این منبع در زمینه حقوق بشر در ایران فقط تذکرات پراکنده اى صورت مى گرفت ولى هرگز امریکایى ها به طور جدى تهدید نکردند که به دلیل پایمال شدن حقوق بشر در ایران میزان کمک ها و حمایت خود از رژیم شاه را کاهش خواهند داد.
بررسى سیاست هاى امریکا در تحولات سال هاى 56 و 57 ، نیز به خوبی نشان دهنده استمرار سیاست هاى کلى امریکا در ایران است و حفظ ایران در چارچوب زنجیره امنیتى غرب، جلوگیرى از سقوط شاه و حمایت از شخص وى و مقابله با هر نوع فعالیت انقلابى مهم ترین هدف امریکا در این دوران به شمار مى آمد و تا وقتى که شاه قادر به حفظ ایران در چارچوب زنجیره اتحاد غرب و حفظ منافع امریکا در منطقه بود، امریکا براى بقاى او و رویارویى با حرکت هاى انقلابى تلاش مى نماید . هنگامى که حکومت پهلوى به روزهاى پایان عمرش نزدیک شد و پیروزى انقلاب اجتناب ناپذیر گردید، امریکا به حمایت از دولت بختیار پرداخت و پس از ناکامی، دولت محافظه کار مهندس بازرگان را به رسمیت شناخت. اما ناکارآمدی این قبیل اقدامات در مهار امواج کوبنده انقلاب اسلامی ، این کشور را با چالش کاملاً جدى و بی سابقه مواجه کرد به طورى که «سایروس ونس» وزیر امور خارجه دولت کارتر در این باره مى گوید: «رفتن ایران از صف کشورهاى متحد آمریکا و افتادن این کشور به دست رژیمى که دوست ما نیست، ضربه اى اساسى به منافع سیاسى – امنیتى ما در آسیاى جنوب غربى و خاورمیانه به شمار مى رود.» آمریکا که تمام تلاش خود را در حمایت از رژیم شاه و جلوگیرى از پیروزى انقلاب به کار بسته بود، با پیروزى انقلاب اسلامى تمامی تلاش خویش را برای به انحراف کشاندن نظام نو پاى اسلامى و شکست آن به اجرا درآورد.
4. افزون بر ذهن گرایی بودن چنین نظریه ای از جهات متعدد و سایر اشکالات فوق، به هیچ وجه ادعاهای طرفداران این نظریه توانایی تبیین و شناسایی علل و عوامل دخیل در پیروزی انقلاب اسلامی را ندارد.(11)
انقلاب دارای ویژگی های خاصی است که با توجه به آن ویژگی ها از سایر مفاهیم مرتبط نظیر براندازی و کودتا، شورش ، رفورم و… متفاوت می گردد و در نظریه توطئه به فرض قبول تمامی ادعاهای خیالپردازانه و غیر واقعی آن ، تنها توجیه کننده برخی عوامل سقوط و تضعیف شاه است و چنانکه می دانیم انقلاب های بزرگ تنها براندازی یک نظام سیاسی نیستند ، بلکه نیازمند حضور پرقدرت علل و عوامل متعدد دیگری نیز می باشند. اصولا نمى توان یک انقلاب بزرگ را که ریشه در اعماق تاریخ کشور دارد و از همراهى اکثریت قریب به اتفاق ملت برخوردار بوده، سبب تحولات عمده اى در سطوح داخلى، منطقه اى و بین المللى گردیده است و بیش از همه منافع قدرت هاى بزرگ را تهدید کرده، با فرضیه هاى غیرعلمى و دخالت دست پنهان بیگانگان تحلیل کرد.(12)
انقلاب اسلامی ایران، صرفا یک تغییر رژیم سیاسی محسوب نمی‌شود بلکه محتوای آن کاملا در تعارض با منافع و رویکردهای غربی است. در جهانی که مذهب تحقیر می‌شود تشکیل یک حکومت دینی با یک رهبری دینی کلیت تمدن غربی را نشانه می‌رفت. اگر انقلاب اسلامی ایران صرفا یک تغیر رژیم بود شاید می‌شد چنین نظراتی را جدی گرفت ولی امریکا که براثر پیروزی انقلاب اسلامی و به دنبال آن جریان گروگان‌گیری و شکست در حمله نظامی طبس، ضربات پیاپی و سختی از ایران خورده بود نه تنها از هر حرکتی که متضمن ضربه‌زدن به ایران باشد استقبال می‌کرد، بلکه خود درصدد چاره‌جویی برای انتقامجویی و شکست‌های قبلی بود. انقلابی که شعارش «نه شرقی و نه غربی» باشد فراتر از مسایل مادی خطرساز است.
تحلیل چنین انقلابی با این شاخصه ها و رهبری دینی و به چالش کشیده شدن بنیان های فکری و نظری تمدن غربی توسط آن، با این دیدگاههای سطحی و غیر منطقی بسیار ناشیانه و ناشی از درماندگی این جریان ها در مقابل انقلاب اسلامی است.
پی نوشت ها:
1. رجوع شود به: آنتونی پارسونز. ماموریت درایران. ترجمه پاشا شریفی، تهران، نشر: راه نو،1363 . ویلیام سولیوان. ماموریت درایران. ترجمه محمود مشرقی، تهران، نشر: هفته، 1361. رابرت هایزر. ماموریت درایران. ترجمه رشیدی، تهران، نشر: اطلاعات، 1365.
2. انقلاب اسلامی و چرایی و چگونگی رخداد آن ، جمعی از نویسندگان ، قم : نشر معارف ، 1380 ، صص 20-21 .
3. زیبا کلام. مقدمه ای برانقلاب اسلامی. تهران، نشر: روزنه،1372، . ص ص 23-25. عمادالدین باقی. تولد یک انقلاب. تهران، نشر: سرایی،1382، ص ص 303- 328.
4. همان، ص23-25.
5. روزنامه اطلاعات،1362/1/28.
6. اسدالله خلیلی ، روابط ایران و آمریکا، بررسی دیگاه نخبگان آمریکایی،مؤسسه فرهنگی مطالعات و تحقیقات بین المللی ایران معاصر، تهران: 1381، ص486.
7. روزنامه کیهان،1382/4/3.
8. نقد آسیب شناسانه تئوری های انقلاب ، ص 21.
9. ر.ک : انقلاب اسلامی ، زمینه ها و پیامدها ، منوچهر محمدی ، قم : نشر معارف ، صص 134-140.
10. در مورد سیاست حقوق بشر کارتر و ایران رک: کدى، نیکی، ریشه های انقلاب اسلامی، صص 346 341 .
11. ر.ک : پژوهشی نو پیرامون انقلاب اسلامی ، حمید دهقان ، قم : انتشارات مدین ، صص 44-47 .
12. براى مطالعه این فرضیه ها ر.ک: محمدتقى سبزه اى، نقد آسیب شناسانه تئورى هاى انقلاب ، صص 21 ـ 14.

نقد و بررسی نظریه توطئه

دیدگاه شما برای ما ارزشمند است

نظر شما چیه؟ منتظر نظرات ارزشمند شما هستیم *

دکمه بازگشت به بالا