ریزش ها و رویش های انقلاب اسلامی
چرا در دوران مبارزه همه گروهها بودند اما به تدریج بعد از انقلاب همه بجز روحانیت کنار زده شدند؟
کلیت ادعای مطرح شده در پرسش صحیح نبوده و با واقعیات همخوانی ندارد. وجود جریان ها، اصناف و تشکل های مختلف در سطوح و فرایندهای مختلف مدیریتی کشور گواهی بر عدم همخوانی آن با واقعیات موجود و استراتژی مدیریتی پس از پیروزی انقلاب اسلامی می باشد. «جذب حداکثری و دفع حداقلی» اصلی راهبردی در مدیریت دینی است که افزون بر آموزه های دینی، و سیره حکومتی و اجتماعی معصومین(ع)، از پشتوانه اصول متعدد قانون اساسی و رهنمودات حضرت امام(ره) و مقام معظم رهبری نیز برخوردار و از ابتدای انقلاب اسلامی تا به امروز، با وجود برخی فراز و نشیب ها، مبنای تنظیم روابط نظام اسلامی با جریان ها و تشکل های مختلف سیاسی بوده و می باشد.در مورد این اصل راهبردی نیز با مراجعه به بیانات رهبر معظم انقلاب مشخص می شود که ایشان در سخنان مختلفی درقبال برخی تلاش ها برای حذف نیروهای انقلاب به صرف کوچکترین خطا و اشتباهی سیاست «جذب حداکثری و دفع حداقلی» را به منزله یک سیاست اصولی مطرح می نمایند: «من هیچ اعتقادى ندارم به دفع؛ من گفتم در نماز جمعه؛ اعتقاد من به جذب حداکثرى و دفع حداقلى است»(1) که مراد این است که نظام کلیه نیروهایی که خود را منتسب به نظام می دانند را تا زمانی که خود ، از نظام فاصله نگیرند و یا در تقابل با نظام به سمت خشونت و شکستن مرزهای قانون حرکت نکرده و با حفظ اصول انقلاب صرفا به انتقاد در برخی موارد می پردازند همچنان به عنوان نیروهای نظام به رسمیت شناخته و آنها را به عنوان نیروهای خودی شناخته و هرگز با آنان برخوردی نخواهد داشت؛ «اشکالى ندارد که مسئولان کشور، متولیان امور کشور منتقدینى داشته باشند که ضعفهاى آنها را به خود آنها نشان بدهند. وقتى انسان در مقام رقابت قرار بگیرد، مقابل منتقد قرار بگیرد، بهتر کار میکند. اینجور نیست که وجود منتقدین و کسانى که این روش را قبول ندارند، آن روش را قبول دارند، براى نظام ضررى داشته باشد؛ منتها باید در چهارچوب نظام باشد؛ این اشکالى ندارد، این مخالفت هیچ مخالفت مضرى نیست؛ نظام هم مطلقا با یک چنین مخالفتى برخورد نمیکند. البته انتقاد باید در چهارچوب اصول باشد. اصول انقلاب هم مشخص است که چیست. اصول انقلاب امور سلیقهاى نیست که هر که از یک گوشهاى در بیاید، سنگ اصول را به سینه بزند؛ بعد که سراغ این اصول میرویم، مىبینیم بیگانهى از انقلاب است. اصول انقلاب، اسلام است؛ قانون اساسى است؛ رهنمودهاى امام است؛ وصیتنامهى امام است؛ سیاستهاى کلى نظام است که در قانون اساسى معین شده است که این سیاستهاى کلى بایست تدوین بشود. در این چهارچوب، اختلاف نظر، اختلاف ممشا، اختلاف سلیقه عیب نیست، که حسن است؛ مضر نیست، که مفید و نافع است. این یک مطلب است که در میدان معارضات اینچنینى، نظام با هیچ کس برخورد نمیکند. آنجائى که افراد در چهارچوب اصول رفتار کنند، دنبال خشونت نروند، درصدد بر هم زدن امنیت جامعه نباشند، آسایش جامعه را نخواهند به هم بزنند – از این کارهاى خلافى که انجام میگیرد؛ دروغپراکنى و شایعه – نظام هیچگونه مسئلهاى ندارد. مخالفینى هستند، نظراتى دارند، نظرات خودشان را بیان میکنند؛ نظام برخورد نمیکند. بناى نظام در اینجا، جذب حداکثرى و دفع حداقلى است. این، روش نظام است؛ این را همه توجه بکنند. آن کسانى هم که نظر مخالف دارند، نظرات مخالف با نظرات رسمى دارند، در این چهارچوب میتوانند خودشان را مقایسه کنند. اگر کسى با مبانى نظام معارضه کند، با امنیت مردم مخالفت کند، نظام مجبور است در مقابل او بایستد.» (2) مطابق اصل راهبردی فوق تا زمانی که جناح ها و تشکل های مختلف سیاسی به این چارچوب پایبند باشند، مشمول آن بوده و در مدیریت کشور سهیم بوده و می باشند. متاسفانه پس از پیروزی انقلاب اسلامی برخی جریانات به دلیل عدم همخوانی افکار و مرام آنها با مبانی، اصول و خط اصیل انقلاب اسلامی خیلی زود مسیر خود را از انقلاب اسلامی جدا کردند و اصول و آرمان های انقلاب، امنیت و منافع ملی را فدای اغراض و مطامع خود نمودند و خسارت های مادی و معنوی فراوانی به کشور وارد ساختند. در نتیجه با توجه به نقش اصلی مردم در انتخاب مسئولین مختلف، بصورت طبیعی چنین جریاناتی مطرود جامعه واقع می شوند. در حقیقت کسی آنها را کنار نگذاشت، بلکه خود این قبیل جریان های سیاسی بودند که به دلیل درک نکردن حقیقت انقلاب و زاویه فکری داشتن با آن، از انقلاب فاصله گرفتند. هماهنگ نبودن این جریان ها با اصول و ارزش های انقلاب اسلامی و اصرار بر مواضع انحرافی خود را نباید به حساب طرد و کنار گذاشتن این جریان ها از سوی نظام گذاشت. بی تردید نقش آفرینی و عهده دار شدن مسئولیت در یک نظام سیاسی، در گرو پذیرش و اعتقاد به چارچوب های حاکم بر آن است و از افرادی که دارای چنین اعتقادی نباشند، نمی توان انتظار عمل به وظایف خود را داشت. در کدام نظام سیاسی اجازه داده می شود که افراد و جریان های سیاسی ای که با مبانی آن نظام مخالف هستند، مسئولیت ها را بر عهده بگیرند؟
گذشته از اینکه در سوال مشخص نشده که منظور پرسشگر طرد کدام اشخاص یا جریانات و تشکل هاست؟ و آیا طرد آنان با وجود داشتن معیارها و شاخص های جذب حداکثری بوده و یا به دلیل واجدیت شاخص های دفع حداقلی؟ اما نگاهی منصفانه به خط و مشی کلان نظام جمهوری اسلامی، مبین حرکت در این چارچوب است و از ابتدای انقلاب تا کنون جریانات و طیف های مختلف سیاسی علی رغم داشتن اختلاف دیدگاه با مبانی و ارکان نظام اسلامی و ارزش های انقلاب و نظرات امام(ره) و رهبری، در مناصب مختلف نظام سیاسی و بخش های اداری کشور، حتی در سطح ریاست جمهوری و تصدی وزارت خانه ها، مراکز قانونگذاری، شوراهای شهر، مطبوعات و رسانه ها و … حضور داشته و از بیشترین امکانات و آزادی عمل برخوردار بوده و می باشند. در عین حال منکر این نیستیم که ممکن است در برخی موارد، خارج از اصل راهبردی«جذب حداکثری و دفع حداقلی » رفتارهایی در سطوح مختلف مدیریتی صورت پذیرد؛ اما این قاعده کلی نیست که بتوان کلیت نظام را متهم نمود، بلکه استثنائاتی است که در چارچوب انحراف از اصل کلی و حاکم در نظام ج.ا.ا، و فقدان تحقق همه جانبه ارزش های انقلاب و منویات رهبری قابل تحلیل است.
روحانیت و تصدی مناصب اجرایی:
با پیروزی انقلاب اسلامی و شرایط پیش آمده و تجربه تلخ روی کار آمدن دولت موقت و ریاست جمهوری بنی صدر و آسیب هایی که از این ناحیه متوجه نظام شد ، ضرورت حضور روحانیت در برخی مسئولیت های نظام بیش از پیش احساس شد و این واقعیت آشکار شد که برای ادامه حرکت نظام اسلامی بر چارچوب ها و موازین اسلامی و حفظ استقلال کشور ، روحانیت مسئولیت های اجرایی را بر عهده بگیرند و از آنجا که باقی ماندن آن افراد در پست های کلیدی، به اهداف نظام اسلامی و موجودیت آن خدشه وارد کرده و در کارکردهای حکومت نیز اختلال ایجاد می نمود ، حضرت امام پذیرفتند که بخشی از روحانیون با پذیرش مسئولیت های دولتی که جنبه کلیدی دارند، در تحقق اهداف و وظایف حکومت اسلامی، نظام را یاری رسانند .
خود امام بزرگوار به این نکته به صراحت اشاره نموده و فرمودند: من از اول که در این مسائل بودم و کم کم آثار پیروزى داشت پیدا مى شد، در مصاحبه هایى که کردم، چه با کسانى که از خارج آمدند، حتى در نجف و در پاریس و چه در حرفهایى که خودم زدم، این کلمه را گفته ام که روحانیون شغلشان یک شغل بالاتر از این مسائل اجرایى است و چنانچه اسلام پیروز بشود، روحانیون مى روند سراغ شغلهاى خودشان. لکن وقتى که ما آمدیم و وارد در معرکه شدیم، دیدیم که اگر روحانیون را بگوییم همه بروید سراغ مسجدتان، این کشور به حلقوم آمریکا یا شوروى مى رود. ما تجربه کردیم و دیدیم که اشخاصى که در رأس واقع شدند و از روحانیون نبودند، در عین حالى که بعضیشان هم متدین بودند، از باب اینکه آن راهى که ما مى خواستیم برویم و آن راهى که مستقلّ باشیم …آن راه، با سلیقه آنها موافق نبود و چون آنجا دیدیم که ما نمى توانیم در همه جا یک افرادى پیدا بکنیم که صد در صد براى آن مقصدى که این ملت ما براى آن، جوانهاشان را دادند و اموالشان را دادند، نمى توانیم پیدا بکنیم، ما تن دادیم به اینکه رئیس جمهورمان از علما باشد…نخست وزیرمان هم همین طور… ما آن روز خیال مى کردیم که در این قشرهاى تحصیل کرده و متدین و صاحب افکار، افرادى هستند که بتوانند این مملکت را به آن جورى که خدا مى خواهد، ببرند، آن طور اداره کنند. وقتى دیدیم که نه، ما اشتباه کردیم… ما از حرفى که در مصاحبه ها گفتیم، عدول کردیم و موقتاً تا آن وقتى که این کشور را غیر روحانى مى تواند اداره کند، آقایان روحانیون به ارشاد خودشان و به مقام خودشان بر مى گردند و محول مى کنند دستگاههاى اجرایى را به کسانى که براى اسلام دارند کار مى کنند.(3)
همچنین در جای دیگری فرمودند: ما یک وقتی که در نجف بودیم این کلمه را گفتیم که علما مرتبه شان بالاتر از این است که داخل بشوند در امور اجرایی . لکن در وقتی که افرادی باشند که آن افراد ، متعهد به اسلام باشند و بتوانند کارها را روی موازین اسلامی اجرا کنند نه اینکه اگر هیچ کس هم نباشد و اشخاصی باشند که نتوانند روی مجاری اسلامی عمل کنند ، باز آقایان بروند کنار بنشینند و تماشاچی باشند که آنها ما را بکشانند به آنجایی که خودشان می خواهند . مسأله این نیست ، مسأله این است که اگر سیاستمدارانی باشند که همان معنایی را که مسلمین می خواهند و لو در همین یک بعدش و لو در همین بعد دنیایی اش . آنها طوری سیاست را انجام بدهند که ما استقلالمان و آزادیمان محفوظ بماند و ما به طرف شرق یا به طرف غرب کشیده نشویم ، البته آنها بکنند ، هیچ مانعی ندارد و علما هم … می روند مشغول کارهای خودشان می شوند … اما وقتی که ما ببینیم که این طور نیست که تمام این پستها را و تمام این قدرتها را اینها اگر دستشان بیاید صرف می کنند در اینکه جامعه ما را به (سمت) جامعه مستقل و آزاد بکشند ، ناچاریم اشخاصی که متعهد هستند و مارا نمی کشانند به این طرف و آن طرف ، دخالت بدهیم در امور ، نظارت بدهیم در امور و همه ما و همه شما و همه نسلهای آتیه ، آنها باید چشم و گوششان را باز کنند که دوباره هی شیطانها نیایند تزریق کنند که آقا ، علما را چه به سیاست . علما را چه به دخالت در امور مملکتی . این یک نقشه شیطانی است.(4)
پی نوشت ها:
1. بیانات مقام معظم رهبری در دیدار با جمعی از طلاب و روحانیون ، 1388/09/22.
2. بیانات مقام معظم رهبری در خطبه های نمازجمعه ، 1388/06/20.
3. صحیفه امام ، ج16، ص 349-350.
4. صحیفه امام ، ج 13، ص 433-434.
ریزش ها و رویش های انقلاب اسلامی