بستر اجتماعی خودسازی دینی
خودسازی فردی تا چه حد درست است نقش جامعه در خودسازی چیست؟
پاسخ کوتاه:
اصول اخلاقی اسلام کاملا اجتماعی است و اخلاق فردی آن نیز آهنگ اجتماعی دارد و از آن ها برای اصلاح و تقویت روابط اجتماعی و تحقق اخلاقی تربیت اجتماعی و اجرای اهداف مقدس جامعه بهره برداری می شود؛ بنابراین انسان در بستر جامعه ایمانی و توحیدی رشد می کند و هدایت و ربوبیت الهی در چنین بستری تاثیرگذار می شود.
دوست گرامی. توجه به نقش محیط و بستر اجتماعی در ساخت انسان مومن و توانمند اهمیت فوق العاده دارد. در این زمینه توجه به چند نکته لازم است. اول. رویکرد اجتماعی دین اسلامدین فردی و دین جمعی، دو نگاه به دین و دین داری است؛ برای توضیح درباره صحت و سقم این دو نگاه لازم است به یک سوال مهم پاسخ دهیم. آیا دین آمده تا مرا به صورت یک فرد به بهشت ببرد، یا آمده تا ما را به عنوان یک جامعه و امت به بهشت ببرد؟
اما متاسفانه اغلب مردم و حتی برخی دانشوران، از نگاه صحیحی نسبت به دین برخوردار نیستند و رویکرد اجتماعی به دین در نظرات و موضع گیری های آنها به چشم نمی خورد، این نگاه اگر چه در اذهان مسلمانان مقبول و جاافتاده تلقی می شود، اما از منظر خود دین، کاملا محکوم است.
این گروه می پندارند دین، آدمیان را به صورت فردی تربیت می کند و به بهشت می برد، در حالی که نگاه اسلام و قرآن کریم چنین نیست. دین مجموعه آموزه هایی است که آمده تا فرد را در دامن جامعه بپرورد و توئمان به کمال برساند و از این دو، یک امت واحده بسازد که پیرو امام حق باشند.
در قیامت نیز مردم در قالب امت ها محشور می شوند و در پی رهبران و امامان خود به سمت بهشت و جهنم حرکت می کنند؛ یَوْمَ نَدْعُوا کُلَّ أُناسٍ بِإِمامِهِمْ؛ [1] همه انسان ها با پیشوایان خود در قیامت فرا خوانده مى شوند؛ پس می توان نتیجه گرفت که حرکت دین داران در دنیا و آخرت کاروانی خواهد بود، انبیای الهی و امامان معصوم و عالمان ربانی کاروان سالاران کاروان مومنان هستند.
تاریخ نیز گواه رویکرد اجتماعی به دین است. اگر به تاریخ بنگریم، دو گروه، دو حزب و دو جریان ایمان و کفر، یا به تعبیری، توحید و شرک، تمام تاریخ را پوشش داده و تاریخ ساز شده است، جبهه مومنان و خداپرستان که تحت ولایت خدا، انبیا و اولیای الهی به سمت بهشت حرکت می کنند و جبهه کافران و مشرکان که تحت ولایت شیطان و طاغوت به سمت جهنم در حرکت هستند. دو جبهه و گروهی که در طول تاریخ همواره با هم در تضاد و کشمکش بوده اند و فلسفه تاریخ را نیز همین نزاع ساخته است.
تمامی انسان های روی زمین و طول تاریخ، در نهایت به یکی از این دو گروه خواهند پیوست و همراه آنان به سرانجام سعادت و بهشت یا شقاوت و عذاب نایل خواهند شد و در این میان هرگز گروه سوم و واسطی نیز وجود ندارد.
اکثر آیات قرآن کریم داستان زندگی و درگیری دو جبهه مومنان و کافران و نحوه برخورد آنان با یکدیگر را بیان می کند و به مومنان می گوید: چگونه از رهبران خود در صحنه دین داری و مبارزات اجتماعی تبعیت کنند و با گروه دشمن با چه کیفیتی برخورد نمایند و از دشمنی آنان چگونه در امان بمانند و مانند آن؛ در این کتاب مقدس نگاه غالب فردی به دین و دین داری نخواهید یافت.
با مراجعه به قرآن کریم آیاتی را مشاهده میکنیم که با «ایها الناس» شروع شده است؛ این عبارت که 19 بار در قرآن تکرار شده، نشانگر این معناست که عموم مردم مورد خطاب دستورات الهی اند و همین مسأله بیانگر نگاه اجتماعی این کتاب الهی خواهد بود. نوع آموزه های قرآن تبیین کننده این معناست که تعالیم سعادت بخش آن مختص به فرد یا گروه خاص یا در زمان مشخصی از زندگی بشری نیست.
همچنین در برخی آیات خداوند با عبارت «یا ایها الذین آمنوا» مومنین را مورد خطاب قرار داده است. این عبارت که در سورههای مختلف در حدود 85 آیه تکرار شده است نیز حاکی از نگاه اجتماعی قرآن کریم است، در حالی که واژه «الذی» به صورت مفرد در مورد خود خدای متعال به کار رفته است. مانند: الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِی أَنْزَلَ عَلَى عَبْدِهِ الْکِتَابَ، [2]ستایش خدای را سزا است که قرآن را بر بنده اش نازل نمود.
همچنین با توجه به مفهوم «امت» که به معنای وحدت مسلمانان بر محور امام حق است، این حقیقت اثبات می شود که اسلام، دینی کاملا اجتماعی است و جنبه های فردی انسان را نیز در عرصه امت و حیات اجتماعی و مبارزات انقلابی رشد می دهد و کسانی که دین داری را به فردی و اجتماعی تقسیم می کنند، رویکرد و سخن شان ناصواب است.
در روایت از امام صادق (ع) به نکته عجیبی در همین باب اشاره شده است. آن حضرت فرمودند: لَوْ لَمْ یَبْقَ فِی اَلْأَرْضِ إِلاَّ اِثْنَانِ لَکَانَ أَحَدُهُمَا اَلْحُجَّةَ، [3] حتی اگر دو نفر در کره زمین زندگی کنند، حتما یکی از آنها امام و حجت خدا است؛ در این صورت دیگری نیز امت و پیرو او خواهد بود و روی هم یک جامعه دو نفری را تشکیل می دهند. با این رویکرد فردیت در دین ما به کلی نفی می شود و تنها خودسازی اجتماعی و تاریخی ارزش تلقی می شود.
غفلت از روحیه انقلابی و اجتماعی و رویکرد اجتماعی و سیاسی قرآن کریم به تمامی موضوعات زندگی و تربیت انسان، باعث شده تا در فرهنگی دینی و جامعه علمی ما، نوعی نگاه فردی مضر شکل بگیرد که با فرهنگ قرآن کریم همگون و سازگار نیست.
از منظر اسلام، خودسازی فردی از خودسازی اجتماعی منفک و مستقل مطرح نمی شود و اصولا ما دو عرصه جدای از هم نداریم. مبتنی بر این رویکرد، که نوعی دریافت عمیق انقلابی از قرآن کریم است، تقسیم بندی دین به فردی و اجتماعی، ناصحیح خواهد بود و با جبهه بندی تاریخی قرآن کریم میان جبهه کفر و ایمان، سازگار نیست؛ این کتاب مقدس در عرصه یک درگیری طولانی به گستره تاریخ، میان جبهه حق و باطل نازل شده است.
مبتنی بر این نظر، در ساحت سلوک دینی، سلوک فردی محض منفی خواهد بود و ساخته شدن افراد مومن، به صورت فردی نیز، جز در سایه مبارزات و تلاش های اجتماعی و حضور فعال در جبهه حق بر علیه باطل و تبعیت از امام جامعه، انجام نمی شود.
از آیات و روایات استفاده می شود که اگر کسی فقط عبادت کند و نسبت به امور سیاسی و اجتماعی مسلمین بی تفاوت باشد، مسلمان واقعی محسوب نمی شود. من اصبح و لم یهتم بامور المسلمین فلیس بمسلم؛ [4] کسی که روزگار خود را بگذارند و اهتمامی به امور اجتماعی و سیاسی مسلمین نداشته باشد، مسلمان نیست. دین داری از دیدگاه اسلام، عین سیاست ورزی است و مرحوم مدرس با درک عمیقی که اسلام اجتماعی داشت فرمود: «دیانت ما عین سیاست ما است».
رهبانیت و دین فردی، نه سازنده است و نه مورد تایید اسلام؛ چراکه دین فردی نتیجه اش عافیت طلبی، تفکر سکولار، انحراف سیاسی، عجب و غرور و نفاق خواهد بود.
سلوک دینی را می توان نوعی خودسازی انقلابی و اجتماعی به حساب آورد. یکی از دانشمندان معاصر در این زمینه سخن بسیار عمیق و زیبایی دارد. می گوید: وقتی در صحنه مبارزه حق و باطل حضور نداری، هر کجا که خواهی باش، چه به نماز ایستاده باشی، چه به شراب نشسته باشی، هر دو یکی است؛ یعنی اگر حضور اجتماعی و مبارزاتی نداشته باشی، خودسازی فردی شما ارزشی نخواهد داشت، گویا ایشان دین و خودسازی فردی را به هیچ وجه نمی پذیرد.
باید دانست انسان هرگز به صورت فردی به تعالی نمی رسد و کسانی که با عافیت طلبی و عبادات فردی و گوشه گیری از جامعه و عدم دخالت در سیاست و حمایت از امام جامعه، خیال می کنند آدم های خوب و زرنگی هستند، سخت در اشتباه اند. ایشان باید بدانند که توحید بدون ولایت و تبعیت از رهبری در عرضه جامعه، دین نیست و هرگز کسی را به کمال مطلوب انسانی و قرب الهی و بهشت نمی رساند.
گروه عافیت طلب که امامت را منحصر به شان تبیینی امام دانسته، به شان اجرایی دین در جامعه توسط امام و جنبه اجتماعی و سیاسی امامت اعتنا ندارند، هرگز انسان های خوبی تلقی نخواهند شد و بلکه به انسان های فرصت طلب، مضر و خطرناک تبدیل می شوند و منش آنان برای مردم گمراه کننده خواهد بود و احیانا به جبهه حق و امام جامعه منافقانه ضربه می زنند.
اسلام، به عنوان یک دین اجتماعی دارای حکومت و نظام سیاسی، در مدینه و حکومت پیامبر خاتم (ص) و جانشینی امام علی و امام حسن (علیهما السلام) و همچنین نهضت امام خمینی (رض) و رهبری امام خامنه ای (حفظه الله» در این زمان تجلی یافته است.
دوم. فطرت اجتماعی انسان
گرایش به اجتماع یکی از ویژگی های انسان است که به اعتقاد بعضی ریشه در آفرینش او دارد، چنان چه درباره آن گفته اند: «الانسان مدنی بالطبع» و به اعتقاد بعضی انگیزه آن جبر و اضطرار است، همچنان که گروهی دیگر منشأ آن را عقل و تدبیر دانسته و گفته اند: انسان با قدرت حسابگری به این جا رسیده که با مشارکت و همکاری اجتماعی بهتر می تواند از مواهب زندگی برخوردار گردد.
اسلام، انسان را موجودی فطرتا اجتماعی می داند که تکامل او در پرتو زندگی جمعی میسر است و از این رو افراد و جوامع را به همبستگی و وحدت مبتنی بر توحید فراخوانده و از طریق مختلف و حتی از طریق عبادت هایی چون نماز جماعت، جمعه و حج، در سطوح مختلف به پرورش روح جمعی پرداخته و تشکیل حکومت واحد جهانی اسلام را در عصر حضرت مهدی (ع) نوید داده و برای روابط و تعامل اجتماعی حدود و شروط و اصول و ضوابطی را مطرح ساخته است.
در موضوع اجتماعی بودن و داشتن روابط اجتماعی با سایر انسان ها، سه منشا قابل تصور است: فطرت، اضطرار و انتخاب. از آیات قرآن برمی آید که اجتماعی بودن انسان در متن خلقت و آفرینش او پی ریزی شده و امری فطری است. به عنوان مثال از آیه: یا أَیُّهَا النَّاسُ إِنَّا خَلَقْناکُمْ مِنْ ذَکَرٍ وَ أُنْثی وَ جَعَلْناکُمْ شُعُوباً وَ قَبائِلَ لِتَعارَفُوا…؛ [5] استفاده می شود انسان به گونه ای آفریده شده که به صورت گروه های مختلف ملی و قبیله ای درآید و با انتساب به ملیت ها و قبیله ها، بازشناسی یکدیگر که شرط لاینفک زندگی اجتماعی است، صورت پذیرد.
همچنان که آیه کریمه: کَانَ النَّاسُ أُمَّةً وَاحِدَةً فَبَعَثَ اللَّهُ النَّبِیِّینَ مُبَشِّرِینَ وَمُنْذِرِینَ وَأَنْزَلَ مَعَهُمُ الْکِتَابَ بِالْحَقِّ لِیَحْکُمَ بَیْنَ النَّاسِ فِیمَا اخْتَلَفُوا فِیهِ… [6] وحدت امت بشری را یادآور شده و فلسفه بعثت پیامبران را جهت رفع اختلاف ناشی از هوا و طغیان، مورد تأکید قرار می دهد.
انسان کامل اسلام، از جامعه گریزان نیست، بلکه حضور در جمع مردمان و کمک به همنوعان خویش را نوعی عبادت و مایه تقرب بیش تر به خداوند می داند و از درد و رنج دیگران رنجور و اندوهگین می شود.
از این رو، پیامبران و اولیای الهی ـ که نمونه های والای کمال انسانیت اند ـ در متن جامعه حضور داشته و دل مشغول مشکلات مادی و معنوی امت خویش بوده اند و از گمراهی و مظلومیت و محرومیت شان دل آزرده و غمگین می شده اند.
قرآن درباره پیامبراکرم (ص) می فرماید: قطعاً، برای شما پیامبری از خودتان آمد که بر او دشوار است شما در رنج بیفتید، به [هدایت] شما حریص، و نسبت به مؤمنان، دلسوز مهربان است. [7]
سوم. تربیت انسان در جامعه
به گفته کارشناسان تربیتی: نقش روابط اجتماعی در شکل گیری اخلاق و ارزش های انسانی انکارناپذیر است و رشد اخلاقی تا حدود زیادی به رشد و تکامل اجتماعی بستگی دارد و دگرگونی آن زیر تأثیر میزان علاقه ای است که فرد نسبت به معیارها و ارزش های معمول نشان می دهد و از طرف دیگر به رشد دینی و میزان علاقه فرد به آداب و رسوم و واکنش های او در مقابل خیر و شر بستگی دارد.
ادراک فرد نسبت به افراد دیگر، ارزش قائل شدن به ایشان و دوستی با آنان، اطمینان و اعتماد و محبت نسبت به منسوبان خود، همگی بر چگونگی و میزان توجه او به اجتماع و ایمان به مبادی آن مربوط است.
در این رویکرد، دیانت الهی به فضای شناختی، اخلاقی و رفتاری خاصی گفته می شود که در عرصه جامعه دینی شکل می گیرد و انسان، در چنین فضایی، تحت هدایت و ربوبیت الهی رشد می کند و به کمال مطلوب می رسد.
اصول اخلاقی اسلام کاملا اجتماعی است و اخلاق فردی آن نیز آهنگ اجتماعی دارد و از آن ها برای اصلاح و تقویت روابط اجتماعی و تحقق اخلاقی تربیت اجتماعی و اجرای اهداف مقدس جامعه بهره برداری می شود؛ بنابراین انسان در بستر جامعه ایمانی و توحیدی رشد می کند و هدایت و ربوبیت الهی در چنین بستری تاثیرگذار می شود.
مرحوم علامه طباطبایی از جمله مفسران و حکمایی است که در اندیشه های تفسیری و فلسفی خویش توجه خاصی به بحث یادشده نموده و معتقد است که پایه های اخلاقی از لوازم اعتقادی و عملی در تربیت اجتماعی انسان ها به شمار می آید. [8]ایشان جامعه بدون اخلاق و تربیت اجتماعی و جامعه بدون توجه به پایه های اخلاقی را عامل سُستی و بی بنیادی انسان ها در عرصه ایمان و عمل نیک شمرده است که در این صورت، فرد و جامعه با هم رو به انحطاط رفته و فساد و هرج و مرج در آن گسترش می یابد.
رفتار سلوکی انسان در بستر روابط میان «امت و امام» محقق می شود و به نتیجه می رسد و خانواده، قبیله، قوم، ملت هر کدام یک واحد جمعی هستند. خود انسان یک واحد جمعی و وابسته به گروه است.
اگر به قرآن کریم رجوع شود به وضوح مشاهده می گردد که خطابات آن نسبت به جامعه و جمع است و خدای متعال خطاب فردی ندارد.
در سوره حجرات آمده: یا أَیُّهَا النَّاسُ إِنَّا خَلَقْناکُمْ مِنْ ذَکَرٍ وَ أُنْثی وَ جَعَلْناکُمْ شُعُوباً وَ قَبائِلَ لِتَعارَفُوا إِنَّ أَکْرَمَکُمْ عِنْدَ اللَّهِ أَتْقاکُمْ إِنَّ اللَّهَ عَلیمٌ خَبیرٌ؛ [9] ما شما را از زن و مرد آفریدیم به صورت قبایل درآورده ایم برای این که یکدیگر را بشناسید و گرامی ترین فرد نزد خداوند پرهیزکارترین فرد است. یعنی زن، مرد، سیاه و سفید، در هر قبیله ای که هست، آن که با تقواتر است گرامی تر است. بنابراین می بینید که چطور بعد اجتماعی مطرح شده است.
در آیه دیگری می فرماید: إِنَّ اللَّهَ لا یُغَیِّرُ ما بِقَومٍ حَتّى، یُغَیِّروا ما بِأَنفُسِهِم؛ [10] یعنی خداوند تغییر نعمت نمی دهد برای قومی مگر این که آنها زمینه برخورداری از این نعمت را خود فراهم کنند، خطاب قرآن کریم در این آیه نیز قوم و گروه است و از گروه مردم می خواهد که در خویش تغییر مثبت ایجاد نمایند.
روایات اسلامی نیز نسبت به اصل اجتماعی شدن انسان و تشویق به گرایش به جامعه توصیه و تأکید دارد، پیامبر اسلام (ص) فرموده: رَأسُ العَقلِ بَعدَ الدِّینِ التَّوَدُّدُ إلَى النّاسِ، وَ اصطِناعُ الخَیرِ إلى کُلِّ بَرٍّ و فاجِرٍ؛ [11] رأس عقل، بعد از ایمان، دوستی و معاشرت با مردم و خیر رساندن به همه انسانها، خوب و بد، است.
امیرالمؤمنین (ع) نیز فرمود: علیکم بالتواصط و التباذل و ایاکم و التدابر و التقاطع؛ [12]با مردم ارتباط و معاشرت داشته باشید و به آنان احسان کنید و از دوری و قطع رابطه اجتناب نمایید.
امام صادق (ع) در کلامی فرمود: تواصلوا و تبارو و تراحموا و کونوا اخوه برره کما امرکم الله؛ [13]با یکدیگر ارتباط داشته باشید و به هم نیکی کنید و دلسوز و مهربان باشید، همانگونه که خدا فرموده، برادر نیکوکار باشید.
پیامبر اکرم (ص) در سخن گیری فرمودند: خیرالمؤمنین من کان مألفه للمؤمنین و لا خیر فیمن لا یألف و لا یؤلف؛ [14]بهترین مؤمنان کسانی هستند که محل الفت و معاشرت مؤمنان میباشند. کسی که نه با دیگران الفت میگیرد، و نه دیگران با او انس و الفت دارند، خیری ندارد.
همچنین در کلامی از امام صادق(ع) آمده: یحق علی المسلمین الاجتهاد فی التواصل و التعاون علی التعاطف و المواسات لاهل الحاجه، و تعاطف بعضهم علی بعض، کما امرکم الله عزوجل: رحماء بینهم متراحمین مغتمین لما غاب عنکم من امرهم، علی ما مضی علیه الانصار علی عهد رسول الله(ص)؛ [15] مسلمانان وظیفه دارند در پیوند دوستی و تعاون و توجه به همدیگر و مواسات با نیازمندان و ارتباط و عطوفت با یکدیگر، چنان که خدا فرمان داده، جدیت و کوشش نمایند. دلسوز هم باشید و نسبت به آنچه از آنان نمیدانید نگران باشید، چنانکه انصار در زمان رسول خدا چنین بودند.
از احادیث مذکور و دهها حدیث دیگر استفاده میشود که اسلام نسبت به اصل اجتماعی شدن افراد و پرورش گرایشهای اجتماعی و درنتیجه فرهنگپذیری و تربیت اجتماعی عنایت دارد.
جامعه شناسان در باب تربیت کودک توصیه کرده اند: با توجه به اینکه کودک در آینده ناچار است در جامعه قبیلهای یا میهنی یا نژادی یا زبانی خود و با افراد آن زندگی کند باید به گونهای تربیت شود که فرهنگ جامعه خود را بپذیرد و با سایر افراد همسو و هماهنگ گردد تا بتواند با آنان زندگی مسالمتآمیز داشته باشد و در این رابطه بین افکار صحیح و غیرصحیح و اخلاق و رفتار خوب و بد فرق گذارد.
اجتماعی بودن آموزه های تربیتی اسلام یکی از امتیازات مهم این آیین به شمار میرود؛ لذا اجتماعی نمودن کودکان و نوجوانان و جوانان و حتی بزرگسالان باید منظور نظر اولیا و مربیان دینی و تربیتی جامعه باشد و تربیت اجتماعی در خانواده و در برنامهریزی مدارس مورد عنایت مسئولین و دانشمندان علوم تربیتی قرار گیرد. آنها باید روحیه گرایش به جامعه بزرگ اسلامی را در افراد به وجود آورند و پرورش دهند و جامعهپذیرشان سازند.
اسلام در مورد جامعه دید وسیعتری نیز دارد و همه انسانها را بندگان یک خدا میداند و احسان و خدمت و سودرسانی به آنان را یک ارزش بزرگ محسوب میدارد. پیامبر(ص) فرمود: الخلق عیال الله تعالی فاحب الخلق الی الله من نفع عیال الله؛ [16] انسانها روزیخور خدا هستند، پس بهترین مردم کسی است که نفعش بیشتر به مردم برسد.
سوم. سلوک و عبادت اجتماعی
مبتنی بر نگاه اجتماعی به دین، یکی از عرصه های مهم خودسازی دینی، عرصه سلوک و عبادت اجتماعی خواهد بود. سلوک اجتماعی، پرورش و هدایت فرد است به گونه ای که با تمایل عاطفی به زندگی اجتماعی نقش مسئولانه خویش را ایفا نموده و ضمن پای بندی به حقوق متقابل، از شرایط مساعد و تعامل اجتماعی جهت رشد و تکامل خویش بهره گیرد.
البته در این دیدگاه، نقش فرد نیز نادیده انگاشته نمی شود و برخلاف پاره ای مکاتب که راه افراط یا تفریط پیموده و اصالت را به فرد یا جامعه به تنهایی داده و نقش دیگری را نادیده گرفته اند، اسلام با ارزش نهادن به فرد و جامعه و با توجه به نقش و تأثیر متقابل آن ها، از یک سو به پرورش شخصیت افراد و ایجاد تعادل میان نیروها و استعدادهای آنان می پردازد و در راستای اهداف مشترک انسان همسویی می بخشد و از سوی دیگر نقش محیط و روابط اجتماعی در رشد انسان را مورد توجه عمیق قرار داده است؛ چراکه با ایجاد شرایط مناسب اجتماعی و تعادل بخشیدن به نیروهای گروهی است که زمینه رشد فردی و جمعی در ابعاد مادی و معنوی فراهم می شود.
از دیدگاه اسلام عبادت اجتماعی به معنای حضور اجتماعی و مشارکت انسان مومن در پیشبرد اهداف و ایده ال های جامعه توحیدی و شرکت در مبارزات اجتماعی با قدرت های مادی و کافران و مشرکان در سطح کلان جامعه، حتی برتر از عبادت فردی خواهد بود.
تمام حرکت های سازنده و مبارزاتی یک مسلمان مومن در سطح جامعه، عبادت اجتماعی محسوب می شود و علاوه بر تاثیرات مثبت و سازنده اجتماعی و ثواب اخروی، در ساخته شدن و کمال فردی خود انسان در این دنیا نیز بسیار موثر است.
انسان مومن و مجاهد در صحنه عبادت و مبارزه و جهاد ساخته می شود و به خصوص مبارزات اجتماعی با دشمنان اسلام و انقلاب توحیدی، نقش بسیار موثری در رشد و کمال او دارد.
کسب تخصص و ایفای نقش اجتماعی و خدمت رسانی به مردم و ایفای نقش موثر در مدیریت جامعه و تبعیت و یاری رهبری انقلاب و امام جامعه توحیدی، عبادت های بسیار مهم اجتماعی هستند که هم برای جامعه سازنده است، هم برای فردی که در این امور مشارکت می کند.
تمام تلاشی که مردم در زمان انقلاب انجام دادند، مانند پخش اعلامیه و شرکت در تظاهرات و مقاومت در مقابل نیروهای نظام ستم شاهی و تحمل شکنجه ها در قالب عبادت اجتماعی تعریف می شود. عبادت اجتماعی هم در نزدیک ساختن فرد به خداوند اثر دارد و هم در تکامل و سعادت جامعه.
[1]اسراء، آیه 71.
[2]کهف، آیه 1.
[3]همان، ج 1، ص 253.
[4]کلینی، اصول کافی، ج 2، ص 163.
[5]حجرات، آیه 13. (ما شما را از زن و مرد آفریدیم به صورت قبایل درآورده ایم برای این که یکدیگر را بشناسید).
[6]بقره، آیه 213. (مردم یک گروه بودند، خدا رسولان را فرستاد که (نیکوکاران را) بشارت دهند و (بدان را) بترسانند، و با آنها کتاب به راستی فرستاد تا در موارد نزاع مردم تنها دین خدا به عدالت حکمفرما باشد).
[7]توبه، آیه 128.
[8]علامه طباطبایی، المیزان، ترجمه سید محمد باقر موسوی، ج 4، ص 151. رجوع شود به دیدگاه های تربیتی علامه در تفسیر المیزان.
[9]حجرات، آیه 13.
[10]رعد، آیه 11.
[11]مجلسی، بحار الأنوار، ج 44، ص 401.
[12]همان، ج74، ص40.
[13]همان، ج74، ص399.
[14]همان، ج74، ص393.
[15]کلینی، اصول کافی، ج2، ص175.
[16]مجلسی، بحار الانوار، ج74، ص316.
بستر اجتماعی خودسازی دینی