دین و اندیشه

چرا جهنم؟

پرسش و پاسخ

سلام

ایا واقعا خدا دلش می اید بنده اش تا ابد در جهنم نگه دارد؟ با توجه به اینکه خدا به احساس درد او اگاه است و خدا بخشنده ترین است، ایا نمی تواند او ببخشد؟ چون هر چقدر هم گناه بزرگ باشد باید بالاخره او را ببخشد.

پاسخ کوتاه:
خدا انسان را به جهنّم نمیبرد. در علم خدا این است که « فلانی مختار است تا به جهنّم رود یا به بهشت یا به فوق بهشت لذا اینکه کسی قید اختیار را بردارد و بگوید « خدا می داند که فلانی به جهنّم خواهد رفت» نوعی مغالطه است. انسان مختار است؛ و اگر خواست می تواند به بهشت برود. مگر خدا کسی را مجبور کرده که به جهنّم برود؟! ملائک را گفت: « من قرار دهنده خلیفه ای در زمین هستم ». فرشتگان گفتند: « پروردگارا! آیا کسى را در آن قرار مى دهى که فساد و خونریزى کند؟! در حالی که ما تسبیح و حمد تو را بجا مى آوریم ، و تو را تقدیس مى کنیم». فرشتگان از درک حقیقت آدم و از درک اسماء الهی عاجز بودند ، ولی آدم بر جمیع اسماء الله عالم بود . پس اگر گفته شده که هدف از خلقت انسان رسیدن به کمال است ، مقصود رسیدن به مقام خلیفةاللهی است. خوب و بد لازمۀ اختیار انسان بوده ، از بطن و متن آن می جوشند ؛ لذا در مورد موجود غیر مختار ، خوب و بد نیز معنی ندارد. بنا بر این ، خدا انسان خوب و بد یا جهنّمی و بهشتی نمی آفریند تا گفته شود که چرا خدا بدها را آفرید تا مجازات شوند ؛ خدا تنها انسان مختار می آفریند ؛ و آنگاه از این اختیار ، خوب و بد پدیدار می شود. بهشت و جهنّم نیز ، در فرهنگ قرآنی و فلسفه اسلامی ، چیزی جز ظهورات برزخی و اخروی اعتقادات و خلقیّات و اعمال اختیاری انسان نیستند. خدا هیچ کس را نمی آفریند تا مجازات کند ، عذاب برزخی و اخروی ظهور اختیار سوء خود شخص است.
از طرف دیگر خدا یا باید انسان مختار را می آفرید یا باید نمی آفرید.اگر خدا می خواست انسانی بیافریند که با سوء اختیار خود بد نشود ، باید انسانی بدون اختیار می آفرید ؛ که در آن صورت انسانی خلق نمی شد ؛ چون انسان بدون اختیار ، انسان ، بلکه حتّی حیوان هم نخواهد بود.چرا که اختیار و اراده جزء ذات حیوان و انسان است. عذاب اکثر مردمان بد ، موقّتی است ولی در نعمت بودن آنها ابدی است. و بهشت ابدی نسبت عذاب موقّت ـ هر قدر هم که شدید باشد ــ خیر کثیر است. بر این اساس ، خلقت افرادی که با سوء اختیارشان بد می شوند هم خیر است.


خدا انسان را به جهنّم نمیبرد. در علم خدا این است که « فلانی مختار است تا به جهنّم رود یا به بهشت یا به فوق بهشت لذا اینکه کسی قید اختیار را بردارد و بگوید « خدا می داند که فلانی به جهنّم خواهد رفت» نوعی مغالطه است. انسان مختار است؛ و اگر خواست می تواند به بهشت برود. مگر خدا کسی را مجبور کرده که به جهنّم برود؟! ملائک را گفت: « من قرار دهنده خلیفه ای در زمین هستم ». فرشتگان گفتند: « پروردگارا! آیا کسى را در آن قرار مى دهى که فساد و خونریزى کند؟! در حالی که ما تسبیح و حمد تو را بجا مى آوریم ، و تو را تقدیس مى کنیم». فرشتگان از درک حقیقت آدم و از درک اسماء الهی عاجز بودند ، ولی آدم بر جمیع اسماء الله عالم بود . پس اگر گفته شده که هدف از خلقت انسان رسیدن به کمال است ، مقصود رسیدن به مقام خلیفةاللهی است.
ـ عذاب جهنّم، چیزی جز باطن و حقیقت گناهان دنیایی نیست. لکن همان اندازه که برزخ و آخرت، از دنیا برتر هستند، باطن امور دنیایی هم از خود امور دنیایی، برتر هستند. لذا اگر کسی به فردی دیگر، یک سیلی ظالمانه زده، مجازات اخروی آن هم فقط یک سیلی است؛ لکن سیلی اخروی، در قیاس با سیلی دنیایی، خیلی خیلی خیلی … خیلی قوی‌تر است. ـ این ادّعا که تمام اهل جهنّم تا ابد در جهنّم خواهند بود، ادّعای نادرستی است؛ از آیات و احادیث استفاده می‌شود که اهل جهنّم به مرور، از جهنّم خلاص خواهند شد جز برخی‌ها که تا ابد در جهنّم خواهند بود.
ـ «خدا می داند چه کسی با اختیار خود ، بد یا خوب خواهد شد.» بنا بر این خدا نه انسان بد آفریده و نه انسان خوب ؛ خدا فقط انسان مختار آفریده است. اگر خدا انسان بد می آفرید جا داشت که پرسیده شود :آیا خلق چنین موجودی ظلم یا شرّ نیست؟
امّا خوب و بد و به تبع آن ، بهشت و جهنّم ، بدون اختیار انسان معنایی ندارند؟ خوب و بد لازمۀ اختیار انسان بوده ، از بطن و متن آن می جوشند ؛ لذا در مورد موجود غیر مختار ، خوب و بد نیز معنی ندارد. بنا بر این ، خدا انسان خوب و بد یا جهنّمی و بهشتی نمی آفریند تا گفته شود که چرا خدا بدها را آفرید تا مجازات شوند ؛ خدا تنها انسان مختار می آفریند ؛ و آنگاه از این اختیار ، خوب و بد پدیدار می شود. بهشت و جهنّم نیز ، در فرهنگ قرآنی و فلسفه اسلامی ، چیزی جز ظهورات برزخی و اخروی اعتقادات و خلقیّات و اعمال اختیاری انسان نیستند. خدا هیچ کس را نمی آفریند تا مجازات کند ، عذاب برزخی و اخروی ظهور اختیار سوء خود شخص است.
از طرف دیگر خدا یا باید انسان مختار را می آفرید یا باید نمی آفرید.اگر خدا می خواست انسانی بیافریند که با سوء اختیار خود بد نشود ، باید انسانی بدون اختیار می آفرید ؛ که در آن صورت اوّلاً انسانی خلق نمی شد ؛ چون انسان بدون اختیار ، انسان ، بلکه حتّی حیوان هم نخواهد بود.چرا که اختیار و اراده جزء ذات حیوان و انسان است. ثانیاً به فرض تحقق انسان بدون اختیار ، چنین موجودی ارزشی کمتر از حیوانات خواهد داشته ، دیگر حامل استعداد خلیفة الله بودن نخواهد بود. پس لازمۀ عدم آفرینش انسانی که با سوء اختیار خود امکان بد شدن دارد ، اوّلاً عدم آفرینش نوع انسان است. ثانیاً با صرف نظر از مورد اوّل ، لازمۀ این امر این است که خدا خلیفة الله را نیافریند که چنین امری محال است ؛ چون خلیفةالله ، غایت عالم هستی است ؛ لذا نبود او مساوی است با عبث بودن کلّ نظام هستی ؛ و خدای حکیم کار عبث نمی کند. پس انسان به این دو قسمش(خوب وبدش) حتماً باید خلق می شد و الّا لازم می آمد که خدا برزگترین مخلوق عالم و مظهر جمیع اسماء را نیافریند. و اگر او را نمی آفرید هیچ چیزی قابل تحقق نبود. لذا خداوند متعال به پیامبرش فرمود:« … وَ عِزَّتِی وَ جَلَالِی وَ عُلُوِّ شَأْنِی لَوْلَاکَ وَ لَوْ لَا عَلِیٌّ وَ عِتْرَتُکُمَا الْهَادُونَ الْمَهْدِیُّونَ الرَّاشِدُونَ مَا خَلَقْتُ الْجَنَّةَ وَ النَّارَ وَ لَا الْمَکَانَ وَ لَا الْأَرْضَ وَ لَا السَّمَاءَ وَ لَا الْمَلَائِکَةَ وَ لَا خَلْقاً یَعْبُدُنِی یَا مُحَمَّدُ أَنْتَ خَلِیلِی وَ حَبِیبِی وَ صَفِیِّی وَ خِیَرَتِی مِنْ خَلْقِی أَحَبُّ الْخَلْقِ إِلَیَّ وَ أَوَّلُ مَنِ ابْتَدَأْتُ إِخْرَاجَهُ مِنْ خَلْقِی ثُمَّ مِنْ بَعْدِکَ الصِّدِّیقُ عَلِیٌّ أَمِیرُ الْمُؤْمِنِینَ وَصِیُّکَ بِهِ أَیَّدْتُکَ وَ نَصَرْتُکَ وَ جَعَلْتُهُ الْعُرْوَةَ الْوُثْقَى وَ نُورَ أَوْلِیَائِی وَ مَنَارَ الْهُدَى ثُمَّ هَؤُلَاءِ الْهُدَاةُ الْمُهْتَدُونَ مِنْ أَجْلِکُمْ ابْتَدَأْتُ خَلْقَ مَا خَلَقْتُ وَ أَنْتُمْ خِیَارُ خَلْقِی فِیمَا بَیْنِی وَ بَیْنَ خَلْقِی خَلَقْتُکُمْ مِنْ نُورِ عَظَمَتِی وَ احْتَجْتُ «1» بِکُمْ عَمَّنْ سِوَاکُمْ مِنْ خَلْقِی وَ جَعَلْتُکُمْ أُسْتَقْبَلُ «2» بِکُمْ وَ أُسْأَلُ بِکُمْ فَکُلُّ شَیْ ءٍ هَالِکٌ إِلَّا وَجْهِی وَ أَنْتُمْ وَجْهِی «3» لَا تَبِیدُونَ وَ لَا تَهْلِکُون… .
…به عزت و جلال و مقام والایم سوگند که اگر تو و علی و عترت هادى و مهدى و راهنمایت نبودید بهشت و جهنم و مکان و زمین و آسمان و ملائکه و هیچ موجودى را نمى آفریدم که مرا بپرستند. یا محمّد! تو دوست و حبیب و صفىّ و برگزیده خلق من و محبوبترین آنها در نزد منى و اوّلین کسى هستى که او را از میان مخلوق خود امتیاز بخشیدم، سپس بعد از تو صدّیق امیر المؤمنین علی وصى تو را که به وسیله او تو را نصرت و تأیید نمودم و او را دستاویز محکم و روشنى بخش دوستان و چراغ راهنما قرار دادم پس از او این راهنمایان هدایت یافته را به واسطه شما آفریدم آنچه آفریدم. شما برگزیدگان خلق هستید شما را وسیله آمرزش و بازخواست قرار دادم هر چیز نابودشونده است جز وجه من و شما وجه من هستید که نابود نمی شوید و هلاک نمیگردید. … » (بحار الأنوار ، ج 25 ،ص 19 )
2ـ خدا فیّاض مطلق است ؛لذا از نظر فلسفی هر موجودی که امکان وجود داشته باشد خدا به او وجود می دهد ؛ خدا شیطان و اتباع او ، که با سوء اختیار خود بد شدند ، را هم آفرید ، چون امکان وجود داشتند. و وجود در هر حال بهتر از عدم است ؛ لذا وجود موجودات مختاری که به سوء اختیار خود بد می شوند هم بهتر از نبود آنهاست. هر موجودی در اصل وجودش خیر است ؛ چون وجود ، عین خیریّت است . لذا شرّیّت موجودات ، امری عارضی و بلکه امری عدمی است. توضیح ، آنکه هر موجودی برای غایت مشخّصی آفریده شده است ؛ اگر به آن غایت رسید سعادتمند است امّا اگر تنها به بخشی از آن رسید و از بخشی دیگر خود را محروم ساخت به میزان محرومیّتش شرّ خواهد بود. بنا بر این ، شرّ بودن ، ناشی از نداشتن و محرومیّت است. اگر چنین موجود ناقصی عدم محض می بود شرّ مطلق می شد ، بنا بر این ، وجود موجود مختار بد نیز نسبت به نبود او خیر است. پس خلق او از جانب خداوند متعال ، عنایت و لطف است. از اینرو هیچ موجودی ، حتّی در جهنّم نیز آرزوی عدم محض شدن نمی کند. بلکه آرزوی اهل جهنّم این است که خاک شوند ، که این آرزو از دو جهت آرزوی کمال است. یکی از این جهت که درجه وجودی خاک از اهل جهنّم بالاتر است « سپس دلهاى شما بعد از این واقعه سخت شد؛ همچون سنگ، یا سخت تر. چرا که پاره اى از سنگها مى شکافد، و از آن نهرها جارى مى شود؛ و پاره اى از آنها شکاف برمى دارد، و آب از آن تراوش مى کند؛ و پاره اى از خوف خدا به زیر مى افتند ؛ و خداوند از اعمال شما غافل نیست.» جهت دوم آن است که خاک حامل تمام قوای انسانی است لذا اینها آرزو می کنند که ای کاش خاک می شدیم تا دوباره در مسیر انسانی قرار می گرفتیم. پس خلق همه موجودات نسبت به عدم خلق آنها خیر است. و منع خیر ظلم است ؛ بنا بر این ، اگر خدا انسانهایی را که با اختیار خود بد می شوند را نمی آفرید ظلم بود.
3ـ ظلم این است که کسی بر کسی حقّی داشته باشد و آن کس ، از اعطای حقّ وی مضایقه نماید ؛ یا به عبارت دیگری حقّی را از او سلب نماید. امّا هیچ موجودی ، بالذّات بر خدا حقّی ندارد. لذا صفت ظلم ، بالذّات از ساحت قدس الهی منتفی است. امّا از آن جهت که خداوند متعال اعطای فیض را بر خود واجب کرده و فرموده است« کَتَبَ رَبُّکُمْ عَلى نَفْسِهِ الرَّحْمَة»(الأنعام:54) هر موجودی که امکان وجود داشته باشد حقّ وجود پیدا می کند. لذا موجودات مختاری هم که به اختیار خود بد می کنند در ذاتشان طلب وجود دارند. پس رحمت واسعه ی خدا ایجاب می کند که به آنها اعطاء وجود کند و الّا در حقّ این موجودات ظلم می شود. پس نه تنها خلق چنین موجوداتی ظلم نیست بلکه عین رحمت و خیر است.
4ـ اگر خلق موجود مختاری که نتیجه اختیارش ممکن است جهنّم رفتن باشد ، ظلم است پس معدوم محض نمودن او پس از ایجادش نیز عین رحمت است. به عبارت دیگر اگر عدم خلق چنین موجودی بهتر از خلق آن است پس معدوم نمودن او ، بعد از ایجادش نیز بهتر از بقاء وجود اوست. ولی هیچ موجود مختار شروری نیست که معدوم مطلق شدن را طالب باشد. پس معلوم است که اصل ایجاد او نیز مطلوب ذاتی اوست.
5 ـ انسان با فطرت الهی آفریده شده است ؛ و فطرت الهی ، محال است نابود شود ؛ بلکه تنها زیر غبار گناه و کفر و شرک دفن می شود.« فَأَقِمْ وَجْهَکَ لِلدِّینِ حَنیفاً فِطْرَتَ اللَّهِ الَّتی فَطَرَ النَّاسَ عَلَیْها لا تَبْدیلَ لِخَلْقِ اللَّهِ ذلِکَ الدِّینُ الْقَیِّمُ وَ لکِنَّ أَکْثَرَ النَّاسِ لا یَعْلَمُونَ ـــــــ پس روى خود را متوجّه آیین خالص پروردگار کن! این فطرتى است که خداوند،انسانها را بر آن آفریده؛ دگرگونى در آفرینش الهى نیست؛ این است آیین استوار؛ ولى اکثر مردم نمى دانند.»( الروم : 30) « وَ نَفْسٍ وَ ما سَوَّاها (7)فَأَلْهَمَها فُجُورَها وَ تَقْواها (8)قَدْ أَفْلَحَ مَنْ زَکَّاها (9)وَ قَدْ خابَ مَنْ دَسَّاها. ـــــ و قسم به جان آدمى و آن کس که آن را(آفریده و) منظّم ساخته، (7) سپس فجور و تقوا(شرّ و خیرش) را به او الهام کرده است، (8) که هر کس نفس خود را پاک و تزکیه کرده، رستگار شده؛ (9) و آن کس که نفس خویش را با معصیت و گناه مخفی ساخته، نومید و محروم گشته است.»(الشمس) بنا بر این ، حتّی بدترین موجودات مختار نیز فطرت الهی را در ذات خود دارا هستند ؛ بر این اساس ، جهنّم وسیله ای است برای استخراج این فطرت پنهان ؛ نه صرفاً برای اذیّت نمودن و انتقام کشی. شخص جهنّمی در واقع از اعتقاد و اخلاق و عمل باطل خود در رنج است لذا آنقدر باید از دست خود و نقص خود عذاب بکشد تا از خود متنفّر شود ؛ همان خودی که حجاب فطرت شده است ؛ در این هنگام است که حجاب خودی برداشته شده فطرت الهی رخ نشان می دهد و شخص خود را خلاص از جهنّم می یابد. لذا در روایات اهل بیت علیهم السلام ذکر شده که بسیاری از انسانها بالاخره از جهنّم خلاص خواهند شد. بنا بر این ، جهنّم نیز داخل در رحمت عامّ خداست اگرچه نسبت به بهشت غضب خداست. بنا بر این ، عذاب اکثر مردمان بد ، موقّتی است ولی در نعمت بودن آنها ابدی است. و بهشت ابدی نسبت عذاب موقّت ـ هر قدر هم که شدید باشد ــ خیر کثیر است. بر این اساس ، خلقت افرادی که با سوء اختیارشان بد می شوند هم خیر است.

چرا جهنم؟

دیدگاه شما برای ما ارزشمند است

نظر شما چیه؟ منتظر نظرات ارزشمند شما هستیم *

دکمه بازگشت به بالا