مصائب حکومت های سکولار
با سلام و عرض ادب
ما باید مثل غربی ها راه تساهل و تسامح در حوزه مذهب و دین را بدهیم و به همه انسان ها با تمام عقایدی که دارند به چشم انسان ببینیم اینجوری حقوق تمام انسان ها رعایت میشوم یعنی دین را دلبخواهی بکنیم و اجبار نکنیم و قانون انسان ها که براساس علم و دانش و یافته های علمی است را مد نظر قرار بدهیم
اینجا دین را حذف نمیکنیم بلکه ان را دلبخواهی و احتیاری میکنیم و ازادی مذهب را ترویج میدهیم
ایا این راهی بهتر و عقلانی تر برای پیشرفت کشور نیست ؟ ایا سکولاریزم و انزوای مذهب نمیتواند ما را همانند اروپا کشوری پیشرفته و مدرن بکند ؟
تفکرات غربی انقدر هم که ما فکر میکنیم بد نیستند مثلا انها دیدگاه اومانیستی نسبت به انسان ها دارند یعنی تنها انسان ها و حقوق همه انسان ها * بدون هیچ تفاوتی * را در صدر و مد نظر قرار میدهند انها تنها علم و عقل و خرد را مد نطر قرار میدهند ایا این راهی برای خوشبختی انسان ها نیست ایا اگر ما هم در زندگی اصل را بر اطاعت از عقل و رعایت حقوق انسان ها و پیروی از علم و ازادی دین و … بکنیم گامی به سوی پیشرفت نگذاشته ایم ؟
پاسخ کوتاه:
دین تنها به مسائل عبادی و فردی خلاصه نشده و مسائل اجتماعی و سیاسی نیز جزو مسائل دینی و وظایف دینی محسوب می گردند، از این رو نمی توان در قالب یک حکومت سکولار، به تمامی وظایف و مسئولیت های دینی عمل نمود . دینداری کامل در چنین حکومتی تحقق پیدا نمی کند و آنچه عمل می شود، تنها بخش محدودی از دین است که نمی توان نام دینداری بر آن نهاد.
اومانیسم در تفکر غربی گرچه به معنای انسان محوری و توجه به حقوق انسان است، اما انسان در این تفکر به جای خدا قرار داده شده و خواست و امیال انسان آن هم با نگاه محصور مادی، معیار همه چیز قرار گرفته است و غرب را به لجنزاری از فساد و زشتی فرو برده و تفکر غربی در حقیقت قتلگاه انسان و انسانیت و اخلاق و معنویت است. و همه بحران های بشر معاصر دقیقا از همین نگاه مادیگرایانه، اومانیستی و عقل بسندگی بشر است.
1. دین تنها به مسائل عبادی و فردی خلاصه نشده و مسائل اجتماعی و سیاسی نیز جزو مسائل دینی و وظایف دینی محسوب می گردند، از این رو نمی توان در قالب یک حکومت سکولار، به تمامی وظایف و مسئولیت های دینی عمل نمود . دینداری کامل در چنین حکومتی تحقق پیدا نمی کند و آنچه عمل می شود، تنها بخش محدودی از دین است که نمی توان نام دینداری بر آن نهاد.
بررسی قرآن کریم نشان می دهد که دین اسلام، از سویی مبدء و معاد و وحی و رسالت را به عنوان مسایل اعتقادی طرح نموده و از وسوی دیگر ، به بحث از فضایل و رذایل اخلاقی و تحصیل و ترک هر یک پرداخته است و از سوی سوم ، مسایل فردی و عبادی را ارایه نموده و در بعد دیگر ، احکام اجتماعی و اقتصادی و نظامی و سیاسی ، حدود و قصاص و دیات و جنگ و دفاع و امر به معروف و نهی از منکر را برای حفظ و حراست از احکام دینی و حکومت اسلامی به مسلمانان اعطا فرموده است.(جوادی آملی، عبد الله، ولایت فقیه، ولایت فقاهت و عدالت، قم: مرکز نشر اسرا، ص 67-68)
بر این اساس، وظایف و مسئولیت مسلمانان نیز بر اساس آیات و روایات تنها در مسایل عبادی و فردی خلاصه نشده و گستره مسئولیت های اجتماعی و سیاسی را نیز در بر می گیرد و این وظیفه و مسئولیت اختصاص به زمان و مکان خاصی نداشته و مربوط به همه زمانها ومکان هاست .
2. اگر درک درستی نسبت به مفهوم حکومت سکولار و دینداری داشته باشیم، اذعان خواهیم که جمع میان این دو امکان پذیر نیست و نمی توان قالب تفکر سکولار به همه وظایف دینی عمل کرد. زیرا معنای حکومت سکولار یعنی حکومتی که در عرصه حاکمیت و مسائل اجتماعی، سیاسی، دین را کنار گذاشته است و دین را نه در عرصه قانونگذاری و نه در عرصه اجرای آن راه نمی دهد، بنابر این مبنای قانون گذاری و اجرای قوانین در چنین حکومتی، غیر از دین خواهد بود و با توجه به نگاه اومانیستی حاکم بر حکومت های سکولار، خواست مردم مبنا خواهد بود. با محوریت یافتن خواست مردم، خدا در عرصه قانون گذاری و حاکمیت کنار گذاشته می شود و البته در این حکومت ها نیز قوانین در ظاهر بر پایه خواست و اراده مردم تنظیم شده اما با توجه بریدن نگاه از وحی و دین و توجه به مادیت، در واقع از یک سو حاکمیت جهل و هوا پرستی بشری است و از سوی دیگر حاکمیت صاحبان قدرت و ثروت است که بر دیدگاه مردم تأثیر می گذارند.
چنین قانون و حکومتی از نگاه توحیدی و بینش دینی، مشروعیت نداشته و مصداق شرک خواهد بود. مالکیت همه هستی از آن خداوند است و حق تصرف و دخالت در امور انسانها مربوط به خداوند است و کسانی که از ناحیه او مأذون باشند. از منظر دینی با توجه به ضرورت وجود قانون و نیازهای جسمی و روحی انسان، قانون صحیح و کامل، قانونی است که همه جنبه های هستی انسان در آن لحاظ گشته، برای شکوفایی استعدادهای انسان، برنامه ریزی صحیحی در آن شده باشد. اگر قانونی، فقط جنبه های طبیعی و عملی او را رعایت کند و ابعاد اخلاقی و یا اعتقادی او را نادیده گیرد، چنین قانونی، شایسته جامعه انسانی نبوده و نمی تواند انسان ها را به سعادت نهائی برساند وتشریع و قانونگذاری، زمانی درست و حق است و انسان را به سعادتش می رساند، که هماهنگ با تکوین و آفرینش انسان و جهان باشد؛ با فطرت و آفرینش انسان، با حقیقت آفرینش جهان، و با رابطه تکوینی عالم و آدم هماهنگ باشد. از این رو قانونگذار، تنها آن کسی می تواند باشد که انسان و جهان را آفریده و رابطه متقابل انسان و جهان را تنظیم کرده است و در عرصه اجرای قوانین نیز، نیاز به کسی است که شناخت کامل از این قوانین داشته باشد و بواسطه برخورداری از ویژگی عصمت از هر گونه خطا و لغزش و انحرافی به دور باشد . بدین ترتیب هم در مرحله قانوگذاری و هم در مرحله اجرای قوانین، مصونیت از خطا و اشتباه و لغزش های احتمالی در نظر گرفته شده است و در صورت دسترسی نداشتن به انسان معصوم، نزدیک ترین گزینه به ایشان در شناخت مبانی دینی و قوانین الهی و برخوردار از ویژگیهای برجسته ای همچون عدالت و تقوا و مدیریت، اداره جامعه اسلامی را بر عهده می گیرد و البته چنین حکومتی تضمین کننده سعادت مادی و معنوی بشر خواهد بود.
3. بر خلاف زرق وبرق ظاهری و تکنولوژیک نظام های سکولار، این کشورها با بحران ها و مشکلاتی روبرو هستند که شایستگی آنها را به عنوان یک الگو فراروی انسانها زیر سؤال برده است.
دنیای به اصطلاح مدرن امروز که محصول تفکّر و جهان بینی مادی است در گرداب بحران های متعددی گرفتار است که حوزه های مختلف زندگی بشر امروز را متأثر ساخته است .گستره این بحران ها از ساحت معرفت و اندیشه گرفته تا نگاه به انسان و ابعاد اخلاقی، سیاسی و اجتماعی او سایه افکنده است و زرق و برق پیشرفت مادی و تکنولوژیکی نیز نتوانسته، سایه سنگین افول ارزش های معنوی، اخلاقی ، اجتماعی و سیاسی را پنهان دارد و در پس این پیشرفت مادی، پس رفت در معنویت ، ارزش ها و انسانیت را به ارمغان آورده است.«حوادث و رویدادهایی چون رنسانس و نوزایی و جنبش اصلاح دینی و جریان روشن اندیشی و عقل گرایی و انقلاب صنعتی که از قرن چهاردهم در غرب آغاز شد با وجود آثار و نتایج سودمند آن در زمینه تأمین رفاه و آسایش مردم و ایجاد تحولات فکری و فرهنگی و تکامل زندگی اجتماعی انسانها موجب بروز بحران ها و نارسایی هایی نیز در عرصه های مختلف زندگی انسانی از جهت معرفتی , روانی , اخلاقی , اجتماعی و سیاسی شده است. امروز بشر در بعد معرفتی دچار تحیَر علمی و نسبیت گرایی و عدم ثبات در آرا و عقاید است و در بعد روانی , دچار تردید علمی , افسردگی و اضطراب , فقدان آرامش و اطمینان خاطر و از خود بیگانگی و به تعبیری بی خویشتنی است و از جهت اخلاقی نیز گرفتار انحرافات خصلتی گسترده و به لحاظ خانوادگی دچار از هم پاشیدگی داخلی و از نظر اجتماعی و سیاسی , گرفتار مسائلی چون هرج و مرج بین المللی و مانند آن است.» (جوادی آملی، عبد الله، انتظار بشراز دین، قم: مرکز نشر اسرا، 1380، ص 13)
این موضوع مورد اعتراف اندیشمندان غربی نیز قرار گرفته به عنوان نمونه، رنه گنون، منتقد مشهور فرانسوی مینویسد:کسانی که تنعّم و رفاه را آرمان خود ساخته بودند و از بهبودهایی که بر اثر پیشرفت و ترقّی حاصل گشته، برخوردارند، آیا خوشبخت تر از ابنای بشر در روزگاران پیشین هستند؟ امروزه وسایل ارتباطی سریع تر و امکانات بیشتری وجود دارند، ولی عدم تعادل و نابسامانی و احساس نیاز بیشتر، او را در معرض خطر فقدان قرار داده و امنیت او هر چه بیشتر در معرض تهدید قرار گرفته است؛ زیرا هدف تمدن جدید، چیزی جز افزایش نیازمندیهای تصنّعی، بهره گیری جنون آمیز از امکانات، مواهب طبیعی و لذت طلبی و ارضای هر چه بیشتر و غوطه ور ساختن انسان در زندگی ماشینی چیز دیگری نیست.(گنون، رنه، بحران دنیای متجدد، ترجمه ضیاء الدین دهشیری ، تهران : امیر کبیر، 1372، ص 144)
روژه دو پاسکیه نیز معتقد است: «هرچند تمدن غرب به انسان معاصر امکانات مادی گوناگونی داده است که نسل گذشته خواب آن را هم نمی توانست ببیند ولی چون در این تمدن معنای انسان مفقود و مجهول است ، از این رو امیدها و آرزوهای ژرف او نادیده و ناشناحته مانده است و همه این امکانات مادی هم مانع از آن نیست که انسان در سیه روزی و نا امیدی فرو نرود .» (دو پاسکیه، روژه، سرگذشت اسلام، سرنوشت انسان، ترجمه علی اکبر کسمایی، تهران: فرجام ، 1374، ص 19)
مجموعه این بحران ها و مشکلات موجب شده که بشر امروز با نوعی تحیّر وسردرگمی در حوزه های مختلف زندگی روبرو باشد و با وجود پیشرفت های علمی و مادی در عرصه های مختلف، شاهد پس رفت بشر امروز در ابعاد گوناگون زندگی هستیم و این شایستگی حکومت سکولار برای ترسیم الگویی قابل قبول برای اداره زندگی انسان ها با چالش و تردید جدی مواجه ساخته است
در مقابل ما معتقدیم الگوی حکومت دینی به دلیل نگاه جامع به هستی و انسان و توجه به همه نیازهای مادی ، روحی و معنوی او، از مشکلات ، عیب ها و کاستیهای الگوی سکولار به دور بوده و شایستگی قرار گرفتن به عنوان الگوی فرا روی بشریت را داراست. تا جایی که مایک دنیس برداین، استاد تاریخ دانشگاه ایزونای آمریکا می گوید: « به عقیده من مدنیت و تمدن غرب به زودی به بن بست خواهد رسید و به جایش مدنیت و تمدن اسلامی خواهد نشست … آمریکا و همه دنیا امروز به چنان بحرانی دچار شده اند که مانند آن در تاریخ سابقه نداشته است. اگر بتوان دوره ای را با دوره جاهلیت پیش از ظهور پیامبر صلی الله علیه وآله مقایسه کرد همین دوره و عصر ما است … با این حال جهان و به خصوص آمریکا می توانند با پذیرش اسلام در خود انقلاب درونی ایجاد کنند ، تنها این دین است که می تواند کشور من و جهان را از قیدها برهاند و از نادرستی ها آزاد کند .»(روزنامه کیهان، 24/7/80)
گرچه متأسفانه به دلایل مختلف، زمینه و شرایط برای بر پایی و گسترش چنین الگویی فراهم نشده و در سایه هیاهو و یکّه تازی الگوی سکولار و تلاش آن برای مقابله با دین، تا دیر زمانی مجالی برای طرح این الگوی حکومتی وجود نداشت، اما با پیروزی انقلاب اسلامی و بر پایی حکومت دینی ، الگوی حکومت دینی به عنوان جایگزین الگوهای سکولار مطرح گردید که البته تا رسیدن به نقطه مطلوب فاصله دارد، اما به همین اندازه ظرفیت خود را برای تبدیل شدن به الگویی فراگیر نشان داده از این رو شاهد شدیدترین دشمنی ها با نظام جمهوری اسلامی بوده و هستیم و نظام سلطه تمام تلاش خویش را برای مقابله با نظام جمهوری اسلامی و جلوگیری از موفقیت این الگوی حکومتی به کار بسته است.
4. مبانی فکری غربی دارای مشکلات بنیادی و عمیقی است که بحران های امروز این جوامع را رقم زده است. اومانیسم در تفکر غربی گرچه به معنای انسان محوری و توجه به حقوق انسان است، اما انسان در این تفکر به جای خدا قرار داده شده و خواست و امیال انسان آن هم با نگاه محصور مادی، معیار همه چیز قرار گرفته است و غرب را به لجنزاری از فساد و زشتی فرو برده و تفکر غربی در حقیقت قتلگاه انسان و انسانیت و اخلاق و معنویت است.
همانگونه که مقام معظم رهبری فرمودند:« تمدن کنونى غرب بر اساس پاسداشت انسان بهوجود آمد؛ بر اساس اومانیسم و اصالةالانسانیه این تمدن بنا شده است؛ معناى آن این است که «انسانیت»، عنصر اصلى و هدف اصلى و قبله اساسى براى این تمدن خواهد بود؛ امروز در نظام تمدنى غرب، انسانیت پامالشده است و حقاً و انصافاً دچار شکست شدهاند. تا اندکى قبل از این، در لباس علمى و در ادبیات دانشگاهى این مسائل را جلوه می دادند و ضعفها را می پوشاندند، لکن بتدریج این ضعفها آشکار شده و باطن این تمدن مادى – که ضد انسان است، ضد فطرت الهى است – دارد خودش را نشان می دهد. یک نمونهاش قتل و غارت و خشونت است که خب این خشونتها و قتلوغارتها اینقدر متراکم شده که امروز بر کسى پوشیده نیست… قتل و غارت و خشونت و شهوترانىهاى مسخکننده انسان ، ازدواج با همجنس ، این غیر از همجنسبازى است، بمراتب بالاتر است؛ یعنى علناً منکرِ ضد فطرت را در زندگى خودشان راه بدهند ، امروز علناً و صریحاً به این اعتراف می کنند، و دو همجنس با یکدیگر ازدواج می کنند، و کلیساها این را ثبت می کنند، یعنى از پرده برون افتاده آن فساد باطنى و درونى در این زمینههاى شهوترانى و مانند اینها.»( بیانات در دیدار اعضاى مجلس خبرگان رهبرى 15/12/1392)
امروز با وجود ادعای اومانیسم بزرگترین تبعیض ها در جوامع غربی بر علیه رنگین پوستان و زنان روا می شود. در نگاه این تمدن آلوده انسان درجه یک و دو دارد.
اگر عقل برای هدایت انسان ها کافی بود، نیاز نبود خداوند برای هدایت و سعادت دنیوی و معنوی بشر انبیا و کتابهای آسمانی را بفرستد. عقل گرایی مدرن در قالب تفکر سکولار تلاش کرده است خود را بی نیاز از خداوند بداند و عقل را محور قرار دهد، اما عقل گرفتار جهل، هواهای نفسانی و…انسان را به ورطه سقوط می کشاند.
مصائب حکومت های سکولار