هدفمندی زندگی و هدف خلقت انسان
سلام
من تو زندگیم خیلی احساس بی هدفی و بی انگیزگی میکنم طوری که باعث سردرگمیم شده هیچ هدفی ندارم خیلی وقت ها هم از خدا نشونه ای خواستم که متوجه بشم صدامو میشنوه منو میبینه حاله بدم براش مهمه یا حتی دوستم داره ولی چیزی ندیدم
حس میکنم خدا منو به حال خودم رها کرده چجوری از این حال بد در بیام که بتونم یه هدف درستی برای زندگی و حتی عبادتم مشخص کنم؟
دوست گرامی. در پاسخ به سوال شما ابتدا به هدفمندی آفرینش انسان و سپس به تمام موضوعاتی که پیرامون قبله آمال و هدف نهایی و دورنمای سلوک دینی مطرح هست، اشاره خواهد شد. هدف شناسی و آگاهی از منزل نهایی و مقصد اصلی سلوک دینی، اثر فوقالعادهای در ایجاد انگیزه قوی و پایدار در سالک خواهد داشت و علت غایی تلاش خودسازان را تشریح خواهد نمود.
هدفمندی آفرینش انسان
بهطورکلی جهان آفرینش از جمله آفرینش انسان، هدفدار است و خداوند چیزی و کسی را بیهوده و بی دلیل نیافریده است. قرآن کریم درباره هدفمندی جهان آفرینش میفرماید: إِنَّ فِی خَلْقِ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ وَ اخْتِلافِ اللَّیْلِ وَ النَّهارِ لَآیاتٍ لِأُولِی الْأَلْبابِ. الَّذِینَ یَذْکُرُونَ اللَّهَ قِیاماً وَ قُعُوداً وَ عَلى جُنُوبِهِمْ وَ یَتَفَکَّرُونَ فِی خَلْقِ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ رَبَّنا ما خَلَقْتَ هذا باطِلاً سُبْحانَکَ فَقِنا عَذابَ النَّارِ؛ مسلماً در آفرینش آسمانها و زمین و آمدورفت شب و روز، براى صاحبان عقل و اندیشه آیاتى است؛ کسانى که خداوند را در حال ایستادن و نشستن و آن هنگام که بر پهلو خوابیدهاند، به یاد میآورند و در آفرینش آسمانها و زمین میاندیشند (و میگویند): بار الها! این (جهان) را بیهوده نیافریدهای، منزّهى تو، ما را از عذاب آتش نگاهدار.
همچنین قرآن بر هدفداری خلقت انسان به طور ویژه تأکید میکند: أَفَحَسِبْتُمْ أَنَّما خَلَقْناکُمْ عَبَثاً وَ أَنَّکُمْ إِلَیْنا لا تُرْجَعُونَ؛ آیا پنداشتهاید که شما را بیهوده آفریدهایم و به سوى ما بازگشت نمیکنید؟ أَیَحْسَبُ الْإِنْسانُ أَنْ یُتْرَکَ سُدًى؛ آیا انسان گمان میکند، به حال خود رها شده است؟
علی (ع) درباره هدفدار بودن خلقت انسان میفرماید: فَاِنَّ اللّهَ سبْحانَهُ لَمْ یَخْلُقْکُمْ عَبَثاً وَ لَمْ یَتْرُکْکُمْ سُدًى، وَ لَمْ یَدَعْکُمْ فى جَهالَةٍ وَ لا عَمىً. قـَدْ سَمَّىَّ ءَاثـارَکُمْ وَ عـَلِمَ اَعمالَکُمْ وَ کـَتـَبَ ءاجـالَکُمْ وَ اَنْزَلَ عَلَیْکُمُ الْکِتابَ تِبْیاناً لِکُلِّ شَىْء؛ خداوند سبحان شما را پوچ نیافریده است و بى هدف رهایتان نکرده و در نادانى و نابینایى، بـه خویشتنتان واننهاده است. تمامى آثار وجودیتان را با نام و نشانى مشخص ضبط کرده، به اعمالتان آگاه است و اجل هاتان را رقم زده است. شما را کتابى فرو فرستاده که روشنگر همه چیز است.
به منظور درک صحیح هدف زندگی انسان چند موضوع مورد بررسی و دقت نظر قرار خواهد گرفت:
چرخه حیات فردی:
زندگی افراد انسانی مانند یک چرخه است که ما در آن به کارهای فراوان روزمره، علمی، سیاسی، اجتماعی و اقتصادی مشغول هستیم.
عناوینی همچون صنعت، تجارت، کشاورزی، تدریس، تبلیغ، اجتهاد، هدایت، تألیف کتاب، مقالهنویسی، تحقیق، پژوهش، علم آموختن، عبادت، معاشرت و دوستی، معامله، ازدواج، خوردن و خوابیدن، خرید، پختوپز، نظافت، تفریح، استراحت، مسافرت، لذت بردن و مانند آن، رفتارهای انسان در عرصههای گوناگون زندگی را ترسیم میکنند.
میدانیم که تمام فعالیتهای انسان در شبانهروز، هدفمند است و اهدافی که ما در چرخه زندگی مدنظر داریم، به منظور وصول به آرزوهای صنفی و اهداف انسانی و اجتماعی صورت می گیرد.
آرزوهای صنفی
آرزوهای صنفی انسانها در زندگی بسیار متنوع و متکثر است. برخی از افراد آرزو دارند دکتر یا مهندس شوند، برخی به سخنرانی و مداحی و تبلیغ دین علاقهمند هستند، برخی به کارمند یا کارگر شدن بسنده میکنند، عدهای شوق دانشپژوهی و دانشمند و مخترع شدن را در سر میپرورانند، دستهای دوست دارند خلبان هواپیما شوند و پرواز کنند، افرادی هم ذوق هنری آنان را به سوی هنرپیشگی سوق می دهد و آرزو دارند بازیگر، خواننده یا کارگردان مشهوری باشند، عدهای تاجر پیشگی را دوست دارند، آرزوی گروهی این است که تولید کنند و کارآفرین باشند، برخی شغل رانندگی را میپسندند، بنا و آهنگر و معمار ساختمانی هم شغل خود را دوست دارد، بسیاری آینده و موفقیت خود را در این میدانند که روانشناس یا جامعهشناس یا معلم و استاد با سواد و کارآزمودهای باشند، افرادی هم تلاش میکنند تا به جایگاه مجتهد یا قاضی دست یابند، کسانی که در خویش استعداد ریاست و مدیریت حس میکنند، داوطلب نمایندگی مجالس ملی میشوند و دوست دارند تا سرحد مدیریت کلان کشوری و حتی رئیسجمهور شدن پیش بروند، این امور و مانند آن، ضمن اینکه جنبه شغلی و تأمین معیشت به خود میگیرند، آرزوهای صنفی افراد جامعه را شکل میدهند و آدمیان را به تلاش و تکاپوی فردی و اجتماعی وامیدارند.
اهداف بشری و اجتماعی
تلاش ظاهری انسان در زندگی برای وصول به آرزوهای صنفی است، اما در عمق این خواستهها و آمال و آرزوها، اهداف عمیقتر و پنهان وجود دارد که دارای اهمیت است و پیگیری آرزوها، در واقع برای وصول به آن اهداف و وسیله و ابزار رسیدن به آن مقاصد است.
از اهداف انسانی و اجتماعی، تحت عنوان گرایش یاد میشود. در حقیقت وجود این گرایشها باعث میشود انسان برای رسیدن به آرزوهای صنفی خود تلاش مجدانه انجام دهد.
دستیابی به قدرت، مقام و منصب، شهرت، پول و ثروت، لذت، رفاه و آسایش مادی، مهمترین گرایشهای درونی انسان هستند که انگیزه فعالیتهای شغلی و آرزوهای صنفی را ایجاد و افزایش میدهند.
به طور مثال اغلب افرادی که آرزوی پزشک شدن دارند، اگر در خویش نیکو بنگرند درخواهند یافت که آنان در واقع خواستار ثروت و قدرتاند و پزشک شدن را ابزاری برای رسیدن به چنین اهدافی میدانند و به علم پزشکی به عنوان یک آرزو و شغل مستقل و مقدس نمینگرند.
یا فردی که آرزو دارد هنرپیشه، خواننده، نوازنده و مانند آن باشد، انگیزه اش این است که به شهرت و ثروت و مانند آن دست یابد و این انگیزه های پنهانی است که او را به این وادی کشانده و تمسک به مهارتهای هنری را برای وصول به چنین اهدافی دنبال مینماید.
یا کسی که عشق مدیریت و سیاست دارد و مدام کاندید مجلس عوام و خواص میشود و در انتخابات ریاست جمهوری شرکت میکند، اغلب قصد و نیتش تنها خدمت به مردم و دین خدا نیست و مقام و منصب دولتی را برای رسیدن به ثروت و ارضای حس قدرتطلبی و سلطهجویی خود میخواهد و برای آن تلاش میکند.
گرایش به بسیاری از مشاغل و آرزوهای صنفی در اغلب افراد، به خاطر درآمدزایی و میل به ثروتاندوزی یا تأثیر آن در ارضای حس قدرتطلبی و شهرتجویی و یا حداقل رسیدن به رفاه و آسایش و لذتجویی مادی و زندگی لوکس و اشرافی و تفاخر و تکاثر و گاهی تکبر و برتریجویی بر دیگران است.
این نوع هدفمندی، آگاهانه و ارزشمند نیست و به همین دلیل زمینهساز گرایش به رذایل اخلاقی و مفاسد اقتصادی و اجتماعی و سیاسی خواهد بود.
انسان به آرزوهای صنفی و اهداف انسانی و اجتماعی نیاز دارد، اما به صورت آگاهانه، معنادار و ارزشی تا با هدف نهایی و قبله آمال تعریف شده دینی برای انسان در زندگی، همراه و همگام شود و آدمی را در سفر زندگی به سرانجام نیکو و هدف خلقت و مقصد حقیقی حیات برساند.
هدفمندی آگاهانه و معنادار
«فلسفه حیات» یا «هدفمندی آگاهانه» از مسائل مهم انسان شناسی به شمار می رود و یکی از اساسی ترین موضوعات زندگی انسان است. زندگی بدون هدف، پوچ و پوچتر از آن، اشتباه در انتخاب هدف است.
در تعریف هدف گفتهاند: آن چیزی است که برای رسیدن به آن تلاش و کوشش میشود و نیز گفتهاند: هدف، حقیقت مطلوبی است که اشتیاق وصول به آن، محرک انسان به انجام کارها و انتخاب وسیله برای وصول به آن باشد. با اندکی دقت می توان دریافت، هدفی که ما برای زندگی خود مد نظر داریم، تمام جنبه های زندگی ما را تحت تأثیر قرار می دهد و به زندگی ما «جهت» و «معنا» میبخشد.
البته انتخاب هدف نهایی به جهانبینی هرکس بستگی دارد، اینکه در بین افراد جامعه اختلاف در انتخاب هدف به چشم می خورد، معلول جهانبینی ها و نگرشهای مختلف و متفاوت است.
هدفمندی زندگی تعیین کننده سرنوشت انسان و نگرش انسانی او به زندگی است؛ زیرا چنانکه در تعریف هدف بیان شد، هدف، دارای خصوصیتی است که موجب جلب توجه و گرایش ذهنی انسان میگردد و در واقع نوع زندگی و منش آدمی و شخصیت او، محصول هدف هایی است که در زندگانی انتخاب میکند.
اگر انسانها در زندگی خود روشهای متفاوتی دارند، به این دلیل است که هدفهای مختلفی را در سر میپرورانند. هرقدر انتخاب هدف آگاهانهتر و حکیمانهتر باشد، به همان اندازه انسان از زندگی متعالیتری برخوردار خواهد شد.
بنابراین، سعادت و کمال انسان در گرو «هدفمندی آگاهانه» و آگاهی از «فلسفه حیات» و تلاش بی وقفه در راه رسیدن به آن است و هدفمندی هوشمندانه در تلاشهای روزمره زندگی انسان، زمانی مفهوم خواهد یافت که «هدف نهایی از زندگی» برایش روشن باشد، ولی اگر انسان نتواند دریابد که «هدف از حیات چیست» و پاسخ مناسبی برای این پرسش نیابد، زندگی را بیمعنا خواهد یافت.
همچنین پرتگاه حیات و سقوط انسان در دره فساد و تباهی آنگاه رقم میخورد که هدف نهایی و خدا از زندگی انسان حذف شود، در این صورت فوراً آرزوها و اهداف انسانی و اجتماعی همچون قدرت، شهرت، ثروت، لذت، شهوت و مقام، جایگزین آن میگردد و تمام فرایند زندگی انسان، شرکآمیز و مفسده انگیز خواهد شد.
اهل دنیا قبله آمالشان همین آرزوها و اهداف دنیوی است و چون دنیا فانی و هلاکت پذیر است، آنان نیز در نهایت به هلاکت میرسند و هرگز سعادتمند و جاودانه نخواهند بود.
بنابراین موفقیت در سلوک، در گرو خالصسازی نیت و هدفمندی آگاهانه است و اگر بخواهیم نیت خود را در بندگی خدا خالص کنیم و انگیزههای مادی را از ساخت نیت برانیم، لازم است هدف نهایی و قبله آمال خود را، رضایت و محبت خدای متعال و قرب به او قرار دهیم و تمامی آرزوها و اهداف دیگر خود را برای رسیدن به هدف نهایی سازمان دهی نماییم.
اقسام مردم در انتخاب هدف
در ارتباط با نوع هدفمندی و موضعگیری نسبت به «فلسفه حیات» مردم سه دسته اند:
دسته اول؛ کسانی هستند که به علت سرگرم شدن به اهداف مادی و درگیر شدن با ظواهر زندگی، به کلی از هدف زندگی غفلت دارند و به چیزی والاتر از روزمرگی نمیاندیشند، اینان به تعبیر قرآن: وَرَضُوا بِالْحَیَاةِ الدُّنْیَا وَاطْمَأَنُّوا بِهَا وَالَّذِینَ هُمْ عَنْ آیَاتِنَا غَافِلُونَ؛ کسانی هستند که به حیات دنیا راضی شده و به آن خو گرفته و از نشانه های خدا در غفلت و ناهشیاری به سر می برند. رضایت به زندگی موقت سبب شده آنها بهطورجدی درباره «هدفمندی آگاهانه» نیندیشند و در ناآگاهی غوطهور باشند.
دسته دوم؛ کسانی هستند که هدفهای مادی و غریزی نتوانسته آنها را راضی و خشنود سازد و از طرفی هم به بعد متعالی زندگی دست نیافته اند؛ زیرا هدف نهایی زندگی انسان را در لابهلای زندگی مادی جستجو نموده اند.
این افراد در واقع سراب را آب پنداشته و با رسیدن به آن تشنگی شان افزوده شده و به تصور اینکه حیات انسانی در همین زندگی چند روزه دنیا خلاصه می شود و هدفی متعالیتر از عناصر مادی و غریزی وجود ندارد، آن را پوچ و بی ارزش دانسته و بلکه زبان به طعنه و انتقاد از نظام هستی گشوده اند.
دسته سوم: کسانی هستند که با نگرش کلی و حکیمانه برگرفته از اندیشه دینی، با بعد متعالی زندگی آشنا شده اند. این دسته توانسته اند در سایه «آگاهی» و نگاهی عمیق با عظمتهای معنوی حیات آشنا شوند؛ ازاینرو، نه مانند گروه اول با آسودگی خاطر در ناآگاهی غوطهورند و نه مانند گروه دوم تلاششان به پوچی منتهی شده است، بلکه با دستیابی به حقایق معنوی که از دید ظاهربینان، پنهان و پوشیده است، فلسفه زندگی را در ماورای مرزهای عینی درک کرده و با نگرشی آگاهانه از آن سخن میگویند.
اهداف انسان از منظر قرآن
اهداف زندگی انسان از دیدگاه قرآن را میتوان به سه هدف مقدماتی و متوسط و نهایی تقسیم نمود:
هدف مقدماتی
مقصود از آن، فراهم شدن زمینه های مادی و اجتماعی و تحقق شناختهای لازم برای انتخاب آزادانه راه و رسم زندگی برای انسان و استمرار حیات است. از جمله این اهداف می توان به آبادانی زمین و دستیابی به توسعه مادی و اقتصادی اشاره کرد.
چنانکه در سوره هود می فرماید: وَإِلَى ثَمُودَ أَخَاهُمْ صَالِحًا قَالَ یَا قَوْمِ اعْبُدُوا اللَّهَ مَا لَکُمْ مِنْ إِلَهٍ غَیْرُهُ هُوَ أَنْشَأَکُمْ مِنَ الْأَرْضِ وَاسْتَعْمَرَکُمْ فِیهَا؛ برای قوم ثمود برادرشان صالح را فرستادیم صالح گفت: ای مردم! خدا را عبادت کنید که معبودی غیر از او ندارید. او شما را از زمین آفرید و آبادی آن را از شما خواسته است.
اینکه خداوند انسان را به آباد کردن زمین وامیدارد و عمران آن را از او می خواهد، به این معنا نیست که هدف نهائی همین باشد، بلکه بهره وری از زمین برای بقای انسان و استمرار حیات مادی، لازم و ضروری است و ادامه زندگی نیز مقدمه رسیدن به هدف والاتری است که انسان و استمرار حیات بهتدریج باید به سوی آن هدف در حرکت باشد و سرانجام به آن برسد.
اهداف متوسط
دسته دوم از آیات قرآن کریم، فلسفه خلقت انسان را امتحان و ابتلا بیان میفرماید: وَ هُوَ الَّذِى خَلَقَ السَّمَـوَاتِ وَ الاَرْضَ فِى سِتَّةِ أَیَّام وَ کَانَ عَرْشُهُ عَلَى الْمَآءِ لِیَبْلُوَکُمْ أَیُّکُمْ أَحْسَنُ عملاً؛ و او کسى است که آسمانها و زمین را در شش روز (شش دوره) آفرید و عرش (و حکومت) او بر آب قرار داشت تا (به خاطر اینکه) شما را بیازماید که کدامیک از حیث عمل بهترین هستید.
یا این آیه: الَّذِى خَلَقَ الْمَوْتَ وَ الْحَیَوةَ لِیَبْلُوَکُمْ أَیُّکُمْ أَحْسَنُ عملاً وَ هُوَ الْعَزِیزُ الْغَفُور؛ کسى که مرگ و زندگى را آفرید تا شما را بیازماید که کدامین عمل بهترى دارید و او شکستناپذیر و بخشنده است.
اینگونه آیات نیز هدف متوسط حیات را بیان می نمایند؛ زیرا همانگونه که اشاره شد، هدف نهایی زندگی انسان، قرب به خدا و کمال مطلق است و امتحان و ابتلا، نقش سازنده دارد و بنده را برای طی طریق و وصول به هدف نهایی آماده می سازد.
میتوان گفت: اصل آزمایش، فراهم نمودن زمینه براى افعال اختیارى است تا آنچه در انسان پنهان است آشکار گردد و استعدادها پرورش یابد و انسان به کمال مطلوب خود برسد. پس ابتلائات الهى تمرینى براى پرورش و تقویت روح آدمى است؛ لذا کسانى که استعداد و ظرفیت و توان بیشترى دارند، سهم بیشترى از بلایا میبرند.
هر که در این بزم مقربتر است
جام بلا بیشترش میدهند
هر آنکس با تو قربش بیشتر بی
دلش از درد هجران ریشتر بی
اگر یکبار چشمانت بوینم
به جانم صد هزاران نیشتر بی
هدف نهایی
قرآن کریم هدف نهایی خلقت و زندگی انسان را عبادت و بندگی خدا معرفی میکند. در سوره ذاریات آمده: وَ مَا خَلَقْتُ الْجِنَّ وَ الاْنسَ إِلاَّ لِیَعْبُدُون؛ جن و آدمى را نیافریدیم مگر براى عبادت و پرستش.
این آیه مبارکه به صراحت غرض از آفرینش را عبادت و پرستش حضرت حق جل و علا بیان میکند و عبادت را علت منحصر خلقت جن و انس ذکر میکند؛ زیرا جمله در قالب استثناء بعد از نفى هست که این ساختار در ادبیات عربى مفید حصر است و اختصاص را میرساند؛ یعنى علت آفرینش جن و انس، فقط عبادت است.
اما به دلیل اینکه عبادت و خداپرستی با هدف وصول به قرب الهی انجام می شود، میتوان اذعان داشت، هدف نهایی زندگی و خلقت انسان، در یک مفهوم کلی، قرب الهی و به تبع آن، آمادگی برای حیات اخروی و لقای الهی و سعادت جاودانی است.
همانگونه که جنین در رحم مادر خود را برای تولد و زندگی کردن در دنیا کامل و آماده میسازد، انسان نیز باید خود را برای تولد دوم خود و زندگی در عالم آخرت، کامل و آماده سازد، البته جنین تنها بدن خود را برای زندگی در دنیا آماده می سازد، ولی انسان وظیفه دارد تا روح خود را تکامل ببخشد و برای حیات پس از مرگ آماده نماید.
و همانگونه که جنین اگر با دست و پای ناقص متولد شود، زندگی نابهنجار و دشواری را در دنیا تجربه خواهد کرد و چه بسا انسان خوشبختی در دنیا نخواهد بود، روح انسان نیز اگر ناقص به عالم آخرت منتقل شود، گرفتار عقوبت و سختی های بسیار و گاهی غیر قابل تحمل خواهد شد و به سعادت نخواهد رسید.
البته بسیاری از محققان علوم دینی، عبادت و بندگی را هدف متوسط فرض کرده اند، با این تصور که هدف نهایی زندگی انسان، معرفت خدا و تخلق به صفات و کمالات الهی است و ارتباط با خدا در قالب مناسکی همچون نماز و روزه و حج و دعا و ذکر و زیارت، وسیله و ابزار وصول به چنین کمالی خواهد بود، درحالیکه این تصور صحیح نیست و هدف نهایی خلقت و زندگی انسان، مطابق صریح آیه فوق، بندگی و پرستش خداست، منتهی نکته در تبیین صحیح عبادت و پرستش است.
حقیقت عبادت و پرستش
به منظور تبیین حقیقت عبادت و پرستش، لازم است به این نکته مهم توجه شود که خواستنها و دوست داشتنها و آرزوها باعث توجهات فکری و قلبی و عملی انسان میشود و بعد پرستشی انسان را می سازد؛ بنابراین هرچه انسان قصد وصول به آن را دارد، جنبه ربوبیت به خود می گیرد و تلاش انسان برای رسیدن به آن، تحت عنوان پرستش مطرح می شود.
پس پرستش به معنای دقیق کلمه، تلاش برای وصول به چیزی است، به طور مثال دنیاپرستی، تلاش پرستشی برای رسیدن به دنیا؛ پولپرستی، تلاش برای رسیدن به پول و ثروت؛ قدرت پرستی، تلاش برای رسیدن به قدرت و خداپرستی نیز تلاش برای رسیدن به خدا خواهد بود، منتهی در خداپرستی یک نکته دقیق وجود دارد که بدون توجه عمیق به آن معنای آن عیان و آشکار نخواهد شد و آن اینکه، برای انسان که مخلوق و مظهری بیش نیست، پرستش ذات به معنای تلاش برای وصول به آن، نه مقدور و ممکن است و نه مطرح؛ چون خدا ذات هستی است و انسان ظهور ذات و موجودی که هویت ظهوری و خلقی دارد، هرگز دارای هویت وجودی و ذات نخواهد شد؛ پس این راه کاملاً بسته است، خدا تا ابد خدا است و مخلوق تا ابد مخلوق است.
اما درعینحال پرستش ذات را به کلی منتفی نمی دانیم، بلکه تمام عبادات و مناسک عبادی مانند نماز، دعا، ذکر و حج، پرستش ذات الهیاند، منتهی نه با این تلقی که انسان قصد ذات شدن داشته باشد، بلکه به این معنا که میخواهد با عبادت و اطاعت و بندگی و خضوع و خشوع و کرنش، با خدای متعال انس بگیرد و رابطه خود را با مولی بهبود ببخشد و او را از خود راضی و خشنود سازد و به واسطه نزدیک شدن به او و کسب محبوبیت، شایستگی تجلی صفاتی الهی در قلب و روح خویش را به دست آورد.
در مقابل، گناه و عصیانگری به این دلیل که قلب و روح انسان را میآلاید و موجبات خشم خداوند را فراهم میکند، آدمی را از خدا دور نموده، شایستگی تخلق به صفات و کمالات الهی را زایل میسازد و موجب محرومیت از کمال و سعادت خواهد بود.
بر این اساس میتوان گفت: عبادت و بندگی خدا دارای دو عرصه اصلی است.
الف؛ «عبادت و پرستش ذات» شامل کرنش و خضوع و خشوع نسبت به خداوند در قالب اطاعات و عبادات با هدف کسب رضایت و محبت مولی.
ب؛ «عبادت و پرستش صفات» که در میدان عمل صالح و مشارکت اجتماعی و حسن معاشرت با بندگان خدا و جامعه و انفاق و خدمت رسانی و ولایت پذیری اتفاق میافتد و هدفش قرب صفاتی به خداوند و تخلق به کمالات اخلاقی و الهی است.
آیه ای از قرآن کریم به هر دو جنبه عبادت اشاره کرده، می فرماید: یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا ارْکَعُوا وَاسْجُدُوا وَاعْبُدُوا رَبَّکُمْ وَافْعَلُوا الْخَیْرَ لَعَلَّکُمْ تُفْلِحُونَ؛ ای اهل ایمان، در برابر خدا رکوع و سجود آرید و (با توجه و بیریا و خالص) پروردگار خود را پرستید و کار نیکو کنید، باشد که رستگار شوید.
قابل توجه اینکه، معنای دقیق «عبادت و خداپرستی صفاتی» که در میدان عمل صالح فردی و اجتماعی صورت می گیرد، انجام اعمال و اموری است که موجب تخلق انسان به صفات کمال خداوند می شود و یکی از مصداق بارز آن، تخلق به صفت «علم الهی» از طریق علمآموزی (یا به تعبیری علم پرستی) خواهد بود.
صفت علم از برترین صفات و کمالات ذات خداوند است و لذا علمآموزی توسط انسان به معنای تلاش برای رسیدن به برترین صفت کمالی و افضل انواع عبادت و خداپرستی تلقی می شود، به گونه ای که هیچ عبادت دیگری، همپایه و رقیب آن نخواهد بود.
علمآموزی و قرب صفاتی، از طریق صفت علم به خدای متعال، به قدری دارای اهمیت است که در سیره علمای ربانی گفته شده اغلب آنان در شب های قدر که بیشتر مردم عادی به نماز و دعا اشتغال میورزند، این ساعات حساس را به مطالعه و تحقیقات علمی اختصاص میدهند؛ زیرا ایشان به این نکته مهم واقف اند که چیزی در عبادت و خداپرستی، همپایه علمآموزی و برتر از آن نیست.
البته صفت علم که ذکر آن گذشت، تنها یک مثال و مصداق بارز برای تبیین «خداپرستی صفاتی» بود و در حقیقت تمام صفات و کمالات و فضایل اخلاقی و الهی مانند قدرت، اراده و سمع و بصر و خالقیت و ربوبیت و هدایت، هویت پرستشی دارند و در حوزه خداپرستی تعریف می شوند؛ همانگونه که تخلق به صفات شیطانی، شیطان پرستی و پیروی از صفات نفسانی، نفس پرستی خواهد بود و مانند آن.
در این راستا گفتنی است، نماز با تمام عظمت و جایگاهی که در آیات و روایات برای آن ذکر شده، در حقیقت وسیله ای برای اعلان عبودیت و خضوع و خشوع و استعانت از خدا (ایاک نعبد و ایاک نستعین) و اصلاح و تعمیق رابطه و کسب رضایت و محبت اوست، تا سالک را برای ورود به عرصه کمال حقیقی که در ساحت سلوک اخلاقی و قرب صفاتی مطرح است، شایسته و آماده نماید.
همانگونه که وضو انسان را آماده اقامه نماز می نماید و شرط صحت نماز بوده، بدون آن نماز صحیح و مقبول نیست، مناسک عبادی مانند نماز و روزه و حج و زکات و زیارت نیز سالک را برای عبادت و قرب صفاتی و کسب کمالات الهی آماده می سازد؛ بنابراین انجام واجبات و مستحبات عبادی، شرط موفقیت در مسیر سلوک و تخلق به فضایل صفات و تخلیه از رذایل اخلاقی خواهد بود، تا جایی که می توان گفت، فلسفه اصلی نماز و سایر مناسک عبادی، علاوه بر آثار و نتایج فراوانی که برای آنها ذکر شده، استعانت از خدا و آمادهسازی روح برای حرکت در مسیر تخلیه از صفات شیطانی و تخلق به صفات رحمانی است؛ چراکه انسان در ساحت عمل و اخلاق رشد می کند و شخصیت و روح او را صفات بد و خوب میسازد و هدف نهایی سالک در سلوک دینی، تخلق به صفات کمالیه خدای متعال خواهد بود.
بنابراین اهتمام به ترک گناه (که قلب انسان – ظرف پذیرش صفات کمالیه – را تاریک و آلوده مینماید) و تلاش برای اطاعت و بندگی خدا، در حوزه مناسک عبادی واجب و مستحب، مقدمه ورود سالک به عرصه اصلی «عبادت و قرب صفاتی» است.
در شرح زندگی بوعلی سینا و بسیاری از علما و محققین اسلام آمده، آنان در مسیر مطالعات و سلوک علمی خود چون در مسئلهای از مسائل علمی دچار سردرگمی و حیرت میشدند، به منظور حل آن به نماز پناه میبردند و از خدا استعانت میجستند و همواره از تأثیر شگفت نماز و استعانت از خداوند در حل مشکلات مسائل علمی برای دیگران نقل کردهاند.
نتیجه اینکه؛ انسان در حقیقت طالب فضایل اخلاقی و کمالات الهی، مانند علم و قدرت و اراده است و خداوند او را برای همین منظور خلق نموده و شایسته ساخته است، ولی وصول به این هدف اصیل نیاز به وجود زمینه و شایستگی قلبی و روحی و انس با خدا دارد و نماز و روزه و حج و زیارت و مانند آن، عبادات و مناسکی هستند که رابطه انسان با خداوند را اصلاح و تعمیق می نمایند و اعلان عبودیت و خضوع نسبت به ذات الهی و استعانت و کمک گیری از او برای وصول به هدف خلقتی اند.
در تأیید این نکته روایت جالبی از حضرت فاطمه (علیها سلام) نقل شده که فرمودند: فَرَضَ اللّهُ الصَّلاةَ تَنزِیها مِن الکِبرِ؛ خداوند نماز را به منظور دور کردن [انسان] از کِبر واجب فرمود. از این روایت به عیان استفاده میشود که نماز وسیلهای برای پاک شدن انسان از صفات رذیله و تخلق به فضایل است و گویا نقش اصلی مناسک عبادی، تخلق به صفات و کمالات اخلاقی است.
هدفمندی زندگی و هدف خلقت انسان