اقتضای زمان و دین واحد
سلام ایا کلا یک دین داریم که ان هم دین اسلام است؟
دین اسلام کامل هست یعنی دین های قبل مشکل دارن یعنی ناقص هستند
خوب خداوند هیچوقت کار بیهوده انجام نمیده
چون حکیم هست
ایا این درسته از اول تا اخر یکتا پرستی بوده و اعتقاد به نبوت و ولایت که پیامبران بزرگ صلوات الله علیهم تبلیغ کردن
و احکام های الهی هر امت قبل از اسلام به دین اطلاق شده و پنج پیامبران دارای صاحب شریعت
و پیامبر اکرم صلی الله علیه و اله هم ولایت حضرت امیر المومنین سلام الله علیه رو فرمودن
کلا درمورد دین یا ادیان توضیح بفرمایید که متوجه بشم چند تا دین داریم
خوب خداوند هیچوقت کار بیهوده انجام نمیده
چون حکیم هست
ایا این درسته از اول تا اخر یکتا پرستی بوده و اعتقاد به نبوت و ولایت که پیامبران بزرگ صلوات الله علیهم تبلیغ کردن
و احکام های الهی هر امت قبل از اسلام به دین اطلاق شده و پنج پیامبران دارای صاحب شریعت
و پیامبر اکرم صلی الله علیه و اله هم ولایت حضرت امیر المومنین سلام الله علیه رو فرمودن
کلا درمورد دین یا ادیان توضیح بفرمایید که متوجه بشم چند تا دین داریم
پاسخ کوتاه:
امروزه نیازهای جامعه اسلامی اسلام و مقتضیات زمان، توان اداره جامعه مدرن با تعالیم اسلام است. دین اسلام دینی است کامل و جامع، لذا همه نیازهای هدایتی بشر را پیشبینی کرده و برای نیازهای ثابت بشر قوانین ثابت و برای نیازهای متغیر بشر نیز قوانین متغیر وضع کرده است.
لذا هر نیاز و یا مسئله جدیدی که پیش روی بشر قرار بگیرد دین اسلام با استفاده از ابزار اجتهاد که در اختیار کارشناسان دین قرار داده است، سئوال جدید بشر را بر اصول و قوانین ثابت دین عرضه کرده و پاسخ آن را ارائه میکند. تحول نیازها و شرایط بشر را میتوان با آموزههای روحی سازگار دانست. که آموزههای وحی سه قسم عقاید، اخلاق، احکام و قوانین عملی است.
منظور از دین، مجموعه عقاید، اخلاق، قوانین و مقرراتی باشد که از طرف خداوند نازل شده و به وسیله انبیا علیهم السلام به مردم ابلاغ شده، در این صورت دین امر واحدی است و تفاوت ادیان در دستورات جزئی است که متناسب با خصوصیات فردی و قومی به مقتضای زمان ها و مکان ها گوناگون تغییر می یابند.
اگر منظور از دین، ادیان موجود در جهان باشد، شکی نیست که در جهان امروز دین های متعدد و مختلف وجود دارد. در این ادیان متعدد هرچند برخی از حقایق قابل مشاهده است، ولی شکل کامل حقیقت و توحید حقیقی فقط در چهره ی اسلام قابل رؤیت و دست یابی است.
امروزه نیازهای جامعه اسلامی اسلام و مقتضیات زمان، توان اداره جامعه مدرن با تعالیم اسلام است. دین اسلام دینی است کامل و جامع، لذا همه نیازهای هدایتی بشر را پیشبینی کرده و برای نیازهای ثابت بشر قوانین ثابت و برای نیازهای متغیر بشر نیز قوانین متغیر وضع کرده است.
لذا هر نیاز و یا مسئله جدیدی که پیش روی بشر قرار بگیرد دین اسلام با استفاده از ابزار اجتهاد که در اختیار کارشناسان دین قرار داده است، سئوال جدید بشر را بر اصول و قوانین ثابت دین عرضه کرده و پاسخ آن را ارائه میکند. تحول نیازها و شرایط بشر را میتوان با آموزههای روحی سازگار دانست. که آموزههای وحی سه قسم عقاید، اخلاق، احکام و قوانین عملی است.
نیازمندیهای بشر از دیدگاه اسلام
برخی از روشنفکران مدعی هستند که چون نیازمندیهای بشر همیشه در حال تغییر است، پس باید قوانین و مقررات مربوط به انسان نیز در حال تغییر باشد. از سوی دیگر چون دین در 1400سال پیش آمده است، یا باید در آن تغییرات ایجاد شود و یا باید بگوییم که دین نمیتواند خود را هماهنگ با مقتضیات زمان کرده، پاسخگوی نیازهای بشر امروزی باشد.
به بیان دیگر از نظر این افراد یا اسلام احکام و قوانین ثابت ندارد که در این صورت دین اسلام به دلیل این که دارای احکامی تغییر پذیر است، قابل قبول و با حرکت جامعه و نظام هستی هماهنگ خواهد بود و یا این که اسلام دارای احکام ثابت و دائمی است که در این صورت این دین در مخالفت با نظام هستی بوده و قابل قبول نیست و چنین دینی محکوم به بطلان است.[1]ما در مطبوعات و کتابهای به اصطلاح روشنفکری با چنین عبارتهایی برخورد میکنیم: «دوران مدرن دوران حکومت و رهبری عقل است و دین باید به عرصه زندگی خصوصی بازگردد.»؛[2] «احکام کیفری اسلام کارآیی ندارد و موجب رواج خشونت میگردد.»[3]اندیشمندان دینمدار اسلامی با این طرز تفکر به مبارزه برخاسته و معتقدند که اسلام توانایی اداره تمام امور بشر را در همه دورهای زمانی و مکانی دارد و میتواند دستورات و احکام متناسب و هماهنگ با مقتضیات زمان و مکان و نیازهای بشری ارائه کند. استاد مطهری در این رابطه مینویسد: یکی از اعجابآمیزترین موضوعات در تاریخ علوم و فلسفه اسلامی استعداد پایانناپذیر منابع اسلامی – مخصوصا قرآن کریم- برای تحقیق و کشف و استنباط است و این مطلب اختصاص به مسائل فقهی و حقوقی ندارد بلکه در همه قسمتها چنین است.[4]
دیدگاه شهیدمطهری
استاد مطهری برای رفع شبهه مطرح شده، نیازمندیهای انسان را بر دو نوع تقسیم میکند؛
الف) نیازمندیهای اولی؛
ب) نیازمندیهای ثانوی.
نیازهای اولی انسان از عمق ساختمان جسمی و روحی بشر و از طبیعت زندگی اجتماعی سرچشمه میگیرد و تا زمانی که انسان، انسان است و تا زندگی او اجتماعی است، آن نوع نیازمندیها وجود دارد. نیازمندیهای جسمی مانند؛ نیاز به خوراک، همسر و…؛ و نیازهای روحی مانند؛ زیبایی، پرستش، احترام و…؛ و نیازهای اجتماعی مانند؛ عدالت، آزادی و… از این نوع نیازمندیها هستند.
نیازمندیهای ثانوی نیازمندیهایی هستند که از نیازمندیهای اولی ناشی میشوند. مانند؛ نیاز به وسائل و ادوات زندگی که در هر عصر و زمانی با عصر و زمان دیگر فرق میکند. تغییر و نو شدن و کهنه شدن مربوط به نیازمندیهای ثانوی است نه نیازمندیهای اولی. گرچه حتی برخی از نیازمندیهای ثانوی مانند نیاز به قانون نیز دائمی و همیشگی هستند و بشر هیچ زمانی بینیاز از قانون نیست.
ایشان معتقدند که یک قانون اگر مبنا و اساس حقوقی و فطری داشته باشد و از یک دینامیسم زنده بهرهمند باشد و خطوط اصلی زندگی را ترسیم کند و به شکل و صورت زندگی که وابسته به درجه تمدن است نپردازد، میتواند با تغییرات زندگی هماهنگی کند، بلکه رهنمون آنها باشد.[5][6]دیدگاه امام خمینی
امام خمینی (رحمةاللهعلیه) نیز در پاسخ به این سئوال که چگونه دین اسلام میتواند پاسخگوی نیازهای کنونی بشر باشد؟ معتقد بودند که چون زمام وضع و تشریع دین به دست خالق هستی است که غیر قابل تغییر و زوال است و حضرت محمد (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) هم خاتم پیامبران است و کتاب او هم آخرین کتاب آسمانی است و از سوی دیگر دین اسلام ادعای هدایت انسان و جامعه بشری را دارد، باید در همه اعصار پاسخگوی نیاز بشر به هدایت باشد. به اعتقاد ایشان ادعای عدم هماهنگی احکام و دستورات اسلام با مقتضیات زمان و مکان ناشی از تبلیغات منفی استکبار جهانی و دشمنان دین اسلام است که برخی از مسلمان سادهاندیش و غافل نیز همین ادعاها را تکرار میکنند.[7]با توجه به این مطالب میتوان این نتیجه را گرفت از آنجا که دین اسلام دینی است کامل و جامع، لذا همه نیازهای هدایتی بشر را پیشبینی کرده و برای نیازهای ثابت بشر قوانین ثابت و برای نیازهای متغیر بشر نیز قوانین متغیر وضع کرده است. لذا هر نیاز و یا مسئله جدیدی که پیش روی بشر قرار بگیرد دین اسلام با استفاده از ابزار اجتهاد که در اختیار کارشناسان دین قرار داده است، سئوال جدید بشر را بر اصول و قوانین ثابت دین عرضه کرده و پاسخ آن را ارائه میکند.
اجزاء تشکیل دهنده دین
برای بررسی میزان هماهنگی اسلام با مقتضیات زمان و مکان و پاسخ به این سئوال که تا چهاندازهای میتوان به امکان و وجود تغییرات در احکام و اعتقادات اسلامی قایل شد، باید به بررسی اجزاء تشکیل دهنده دین که عبارتاند از: اعتقادات، اخلاق و احکام، بپردازیم تا ببینیم که در کدام یک از این اجزا میتوان تغییر و تحول را فرض کرد.
در موضوع عقاید ، اخلاق ، احکام و احکام حکومتی و دیگر مباحث مربوط به نیازهای روز انسان و مقتضیات زمان و مکان برای او میتوانید از
صفحات :
https://www.porseman.com/search?q=%D9%85%D9%82%D8%AA%D8%B6%DB%8C%D8%A7%D8%AA+%D8%B2%D9%85%D8%A7%D9%86
استفاده نمایید .
بطور مثال حکومت میتواند قراردادهای شرعی را که خود با مردم بسته است، در موقعی که آن قرارداد مخالف مصالح کشور و اسلام باشد یک جانبه لغو کند.
استاد مطهری طی بحثی با عنوان اسلام و نیازهای زمان به مبحث امکان تغییرات در دین پرداخته، معتقد است آنچه در اسلام وجود ندارد تغییر احکام به صورت نسخ است؛ یعنی بعد از پیغمبر اسلام هیچ قدرتی حتی امام (علیهالسّلام) نیز نمیتواند حکمی از احکام اسلام را نسخ کند. ولی برخی تغییرات وجود دارد که خود اسلام آنها را اجازه داده است. به اعتقاد استاد نیازهای بشر به دو نوع ثابت و متغیر قابل تقسیم است و سیستم قانونگذاری اسلام، برای نیازهای ثابت، قوانین ثابت و برای نیازهای متغیر، قوانین متغیر وضع کرده است. مانند اینکه یادگیری علم طب به دلیل نیاز جامعه اسلامی یک واجب ثابت است، ولی این که چه مقدار باید درس طب خوانده شود یک امر متغیر است و بستگی به شرایط زمانه و اطلاعات موجود در زمینه طب دارد. لذا ممکن یادگیری مطلبی در مورد طب در یک زمان واجب نباشد ولی یادگیری همان مطلب در یک زمان دیگر واجب باشد.
2. حقیقت دین :
منظور از دین، مجموعه عقاید، اخلاق، قوانین و مقرراتی باشد که از طرف خداوند نازل شده و به وسیله انبیا علیهم السلام به مردم ابلاغ شده، در این صورت دین امر واحدی است و تفاوت ادیان در دستورات جزئی است که متناسب با خصوصیات فردی و قومی به مقتضای زمان ها و مکان ها گوناگون تغییر می یابند.
اگر منظور از دین، ادیان موجود در جهان باشد، شکی نیست که در جهان امروز دین های متعدد و مختلف وجود دارد. در این ادیان متعدد هرچند برخی از حقایق قابل مشاهده است، ولی شکل کامل حقیقت و توحید حقیقی فقط در چهره ی اسلام قابل رؤیت و دست یابی است.
توضیح بیشتر :
خداوند متعال غیر از اسلام دین دیگرى نیز نازل ننموده است . دین تمام انبیاء علیهم السلام یکى آن هم اسلام بوده. دین یکى است و همه ى انبیاء علیهم السلام نیز آمده اند براى ابلاغ و حفظ و تبیین همان دین . اگر امروزه صدها دین وجود دارد، اینها را خدا نازل نکرده بلکه همه را بشر ساخته است. مثلاً هندوها ابداً دین خودشان را دین نازل شده از سوى خدا نمى دانند. چون اساساً به نبوّت اعتقاد ندارد. شاخه هاى گوناگون آیین هندو در حقیقت شاخه هاى گوناگون بت پرستى است. بودیسم نیز دین الهى نیست و خود بودایى ها آن را از جانب خدا نمى دانند چون اینها نیز به نبوّت اعتقادى ندارند. عمده آیین هایى که خود را الهى مى دانند عبارتند از: یهودیّت ، مسیحیّت و آیین زرتشت . اینها نیز بنا به دلائل فروان تاریخى و عقلى و نقلى ، ربطى به دین حضرت موسى و عیسى علیهم السلام ندارند و آیینهایى هستند بشر ساخته . کتب مثلاً آسمانى اینها نیز ابداً ربطى به انبیاء علیهم السلام ندارند و توسّط قدماى اینها نوشته شده اند . لذا خداوند متعال فرمود : « فَوَیْلٌ لِلَّذینَ یَکْتُبُونَ الْکِتابَ بِأَیْدیهِمْ ثُمَّ یَقُولُونَ هذا مِنْ عِنْدِ اللَّهِ لِیَشْتَرُوا بِهِ ثَمَناً قَلیلاً فَوَیْلٌ لَهُمْ مِمَّا کَتَبَتْ أَیْدیهِمْ وَ وَیْلٌ لَهُمْ مِمَّا یَکْسِبُونَ پس واى بر آنها که نوشتهاى با دست خود مىنویسند ، سپس مىگویند : « این ، از طرف خداست . » تا آن را به بهاى کمى بفروشند . پس واى بر آنها از آنچه با دست خود نوشتند و واى بر آنان از آنچه از این راه به دست مىآورند » ( البقره : 79 )
در آیات قرآن به صراحت بیان شد که حضرت ابراهیم علیه السلام کعبه را قبله قرار داد و در دین او رکوع و سجود و اعتکاف و طواف و امثال این امور بوده است .
در این آیات به صراحت بیان شد که حضرت ابراهیم و فرزندان او و بنى اسرائیل زمان انبیاء و حضرت موسى و عیسى علیهم السلام هیچکدام یهودى و مسیحى نبوده اند بلکه همگى مسلمان و در دین حضرت ابراهیم علیه السلام بوده اند .
در این آیات تصریح شده که دین اسلام ، دین تمام انبیاست و سخنى از تکامل ادیان نیست .
خداوند متعال مى فرماید :
« قُلْ صَدَقَ اللَّهُ فَاتَّبِعُوا مِلَّهَ إِبْراهیمَ حَنیفاً وَ ما کانَ مِنَ الْمُشْرِکینَ بگو : « خدا راست گفته ( و اینها در آیین پاک ابراهیم نبوده ) است . بنا بر این ، از آیین ابراهیم پیروى کنید ، که به حق گرایش داشت ، و از مشرکان نبود » » ( آلعمران : 95 )
خداوند متعال مى فرماید :
« وَ مَنْ أَحْسَنُ دیناً مِمَّنْ أَسْلَمَ وَجْهَهُ لِلَّهِ وَ هُوَ مُحْسِنٌ وَ اتَّبَعَ مِلَّهَ إِبْراهیمَ حَنیفاً وَ اتَّخَذَ اللَّهُ إِبْراهیمَ خَلیلاً دین و آیین چه کسى بهتر است از آن کس که روى خود را تسلیم خدا کند ، و نیکوکار باشد ، و پیرو آیین خالص و پاکٖ ابراهیم گردد ؟ و خدا ابراهیم را به دوستىِ خود ، انتخاب کرد » ( النساء : 125 )
این آیه به صراحت بیان مى کند که دینى بهتر از دین حضرت ابراهیم علیه السلام وجود ندارد . پس چگونه کسانى مسیحیّت و یهودیّت و اسلام را تکامل یافته ى آن دین مى نامند ؟ !
خداوند متعال مى فرماید :
« إِنَّ الَّذینَ فَرَّقُوا دینَهُمْ وَ کانُوا شِیَعاً لَسْتَ مِنْهُمْ فى شَىْءٍ إِنَّما أَمْرُهُمْ إِلَى اللَّهِ ثُمَّ یُنَبِّئُهُمْ بِما کانُوا یَفْعَلُونَ ( 159 ) مَنْ جاءَ بِالْحَسَنَهِ فَلَهُ عَشْرُ أَمْثالِها وَ مَنْ جاءَ بِالسَّیِّئَهِ فَلا یُجْزى إِلاَّ مِثْلَها وَ هُمْ لا یُظْلَمُونَ ( 160 ) قُلْ إِنَّنى هَدانى رَبِّى إِلى صِراطٍ مُسْتَقیمٍ دیناً قِیَماً مِلَّهَ إِبْراهیمَ حَنیفاً وَ ما کانَ مِنَ الْمُشْرِکینَ کسانى که دین خود را پراکنده ساختند ، و به دستههاى گوناگون ( و مذاهب مختلف ) تقسیم شدند، تو هیچ گونه رابطهاى با آنها ندارى! سر و کار آنها تنها با خداست سپس خدا آنها را از آنچه انجام مىدادند ، با خبر مىکند . ( 159 ) هر کس کار نیکى بجا آورد ، ده برابر آن پاداش دارد، و هر کس کار بدى انجام دهد، جز بمانند آن، کیفر نخواهد دید و ستمى بر آنها نخواهد شد . ( 160 ) بگو: «پروردگارم مرا به راه راست هدایت کرده دینى پابرجا همان آیین ابراهیمِ حقگرا ! و او از مشرکان نبود.»» ( الأنعام )
این آیات به صراحت بیان مى کنند که دین یکى بوده و خود مردم ادیان گوناگون را ساخته اند.
خداوند متعال مى فرماید :
« ثُمَّ أَوْحَیْنا إِلَیْکَ أَنِ اتَّبِعْ مِلَّهَ إِبْراهیمَ حَنیفاً وَ ما کانَ مِنَ الْمُشْرِکینَ سپس به تو وحى فرستادیم که از آیین ابراهیم ، که ایمانى خالص داشت و از مشرکان نبود ، پیروى کن » ( النحل : 123 )
آیه به صراحت بیان مى کند که رسول الله صلی الله علیه و آله به امر خدا تابع دین حضرت ابراهیم علیه السلام بوده است.
3. وقتى سخن از ادیان گفته مى شود در یک تقسیم بندى مى توان آنها را به دو دسته تقسیم کرد: ادیان بشرى و ادیان آسمانى.
یک. ادیان بشرى ، پاره اى از ادیان اساساً بنیاد الهى نداشته و ادعاى آسمانى بودن هم ندارند، مانند ادیان ابتدایى همچون آنیمیسم (جان پندارى)؛ پرى آنیمیسم (پیش جان پندارى)؛ توتمیسم ؛ فتیشیسم و… و نیز ادیان فلسفى همچون آیین بودا، آیین کنفوسیوس و… تفاوت در این ادیان کاملاً طبیعى و روشن است؛ زیرا این ادیان اساساً زاییده فکر، فرهنگ و تاریخ بشرى است و وجود اختلاف در آنها به سبب تفاوت مبدأ پیدایش و پدیدآورنده آنهاست.
دو. ادیان وحیانى ، مراد از این دسته ادیان، آنهاست که از سوى خدا با انگیزش پیامبران و انزال وحى، به بشر ابلاغ شده است.از دیدگاه قرآن دین خدا از حضرت آدم(ع) تا حضرت محمد(ص) یکى است و همه پیامبران به یک مکتب دعوت کرده اند.نگا: آل عمران(3 )، آیات 19 و 67. بر این اساس، همه پیامبران از یک سلسله اصول مشترک و سنت هاى ثابت و واحدى پیروى کرده اند؛ اصولى چون: دعوت به توحید، رعایت تقوا، نفى شخصیت پرستى، دعوت به وحدت، تبشیر و انذار، تحمل دشمنى و استهزاى جاهلان، دعوت به تعالى و… در این باره نگا: عبداللَّه جوادى آملى، تفسیر موضوعى قرآن کریم، (قم: مرکز نشر اسراء، چاپ اوّل، 1376 ش )، ج 6، صص 41 – 123. در عین حال به جهاتى شریعت پیامبران با یکدیگر متفاوت شده اند از جمله: تفاوت محیط، سطح احتیاج و استعداد مردم ؛ این جهت غیر قابل انکار است که پیامبران براى هدایت مردم آمده اند؛ از این رو، نوع دستورها و سطح مطالب و معارف، باید در حدود رشد و درک جامعه و نیازهاى محیط باشد. طبعاً بشر در قرون اولیه روابط اجتماعى بسیار محدودى داشت و نظام اجتماعى وى، گسترش و تفصیل زیادى نداشت. از این رو، قوانین محدودى، زندگى او را اداره و رهبرى مى کرد. همین طور آرا، افکار و عقاید مختلفى در جامعه ابراز نشده بود، تا براى اصلاح، نیاز به تذکّرات فراوان باشد. گسترش افکار، روابط، شناخت و برخورد با عوامل طبیعى و نیازمندى ها رفته رفته موجبات پیدایش دعوت، رسالت و پیامبر جدیدى را فراهم مى کرد تا سرانجام محیط دعوت اسلامى و شرایط آن، ابلاغ دعوت نهایى و کامل الهى را ایجاب کرد. وقوع تحریف ؛ بدون شک در طى زمان، تحریف و انحرافاتى در ادیان گذشته از سوى گروهى پیروان نادان، یا رهبران مذهبى و یا مقامات خودخواه و سود پرست جامعه، به وجود مى آمد. در این صورت لازم بود تا پیامبر دیگرى، بیاید و جهات انحراف و تحریف را خاطرنشان ساخته و دین گذشته را از آلودگى ها پیراسته سازد و یا آئین ناب الهى را با شریعت جدید عرضه دارد. امّا از آنجا که دوران خود اسلام، شروع زمان تسلّط بشر به ضبط، تدوین و حفظ آثار خود بود، قرآن بدون هیچ کم و کاست و تغییرى حفظ شد و بسیارى از آثار رسول اکرم(ص) و ائمه هدى به خوبى براى آیندگان محفوظ ماند، بر این اساس دیگر تجدید دعوت و آمدن پیامبرى جدید ضرورت ندارد.
در آیه ای از قرآن خداوند در صدد بیان یک اصل کلی است که چنین فرمودند: ان الدین عند الله الاسلام، ( آل عمران ، آیه 19 ) و در ادامه سوره فرمودند: و من یبتغ غیر الاسلام دینا فلن یقبل منه، ( آل عمران ،آیه 85 ) واژه اسلام در لغت به معناى سلم و تسلیم است. بنابراین روح دین در هر عصر و زمان چیزى جز تسلیم در برابر حق نبوده و نخواهد بود و چون آیین پیامبر اسلام، آخرین و برترین آیین ها است، اسلام حقیقى در این زمان تنها بر آن صادق است زیرا تسلیم واقعى در برابر خداوند وقتى محقق مى شود که افراد تابع آخرین سفیر الهى بشوند.
بنابراین «مسلم» در اصطلاح قرآن کریم تنها به معناى پیروان پیامبر اسلام نیست. بلکه اسلام به معناى وسیع آن یعنى تسلیم مطلق در برابر حقیقت است که بخشی از آن تسلیم در برابر فرمان خدا و توحید کامل و خالص از هر گونه شرک و دو گانه پرستى است. چنانکه خداى متعال به ابراهیم مى فرماید: اسلم. (اسلام بیاور) او گفت:اسلمت لربِّ العالمین: در برابر پروردگار عالمیان اسلام آوردم (بقره / 131) این تسلیم زمینه سلامت قلب را فراهم می آورد و به تعبیری می توان گفت تمامی خوبان عالم در پی آنند که قلب را که عرش رحمان و امانت الهی است از آلودگی ها پاک کنند و با قلب سلیم و سالم به حضور پروردگار عالم برسند.
اسلام، یعنى تسلیم حق شدن، و بعقیده حق معتقد گشتن و اعمال حق انجام دادن و به عبارتى دیگر، دین واحد عبارت است از تسلیم شدن در برابر بیانى که از مقام ربوبى در مورد عقائد و اعمال و یا در مورد معارف و احکام صادر مى شود.
و این بیان هر چند به طورى که در قرآن حکایت شده در شرایع رسولان و انبیاى او از نظر مقدار و کیفیت مختلف است، لیکن در عین حال از نظر حقیقت چیزى به جز همان امر واحد نیست، اختلافى که در شریعت ها هست از نظر کمال و نقص است، نه اینکه اختلاف ذاتى و تضاد و تنافى اساسى بین آنها باشد، و معناى جامعى که در همه آنها هست عبارت است از تسلیم شدن به خدا در انجام شرایعش، و اطاعت او در آنچه که در هر عصرى با زبان پیامبرش از بندگانش مى خواهد.
پس دین همین اطاعتى است که خدا از بندگان خود مى خواهد، و آن را براى آنان بیان مى کند، و لازمه مطیع خدا بودن این است که آدمى آنچه از معارف را که به تمام معنا برایش روشن و مسلم شده اخذ کند، و در آنچه برایش مشتبه است توقف کند، بدون اینکه کمترین تصرفى از پیش خود در آنها بکند، و اما اختلافى که اهل کتاب از یهود و نصارا در دین کردند، با اینکه کتاب الهى بر آنان نازل شده، و خداى تعالى اسلام را برایشان بیان کرده بود، اختلاف ناشى از جهل نبود، و چنان نبود که حقیقت امر برایشان مجهول بوده باشد، و ندانسته باشند که دین خدا یکى است.
بلکه این معنا را به خوبى مى دانستند و تنها انگیزه آنان در این اختلاف، حس غرور و ستمگریشان بود، و هیچ عذرى ندارند، و همین خود کفرى است که به آیات مبین خدا ورزیدند، آیاتى که حقیقت امر را بر ایشان بیان کرد. آرى به آیات خدا کفر ورزیدند، نه به خود خدا، چون اهل کتاب خداى تعالى را قبول دارند، و معلوم است که هر کس به آیات خدا کفر بورزد خدا سریع الحساب است، و به سرعت هم در دنیا و هم در آخرت به حسابش مى رسد، در دنیا گرفتار خزى و ذلت و محروم از سعادت حیاتش مى کند، و در آخرت به عذاب دردناک دچارش مى سازد.ترجمه المیزان ج 3 ص 189
تسلیم شدن در برابر دستورات خدا وپیدا کردن قلب سلیم وعمل کردن به دستورات خداوند سبب نجات انسان است. تسلیم دستورات شدن، یعنی اسلام آوردن واسلام کامل همان ایمان به خدا و پیامبر و قیامت است.
جهت آگاهى بیشتر بنگرید: مرتضى مطهرى، ختم نبوت، تهران: صدرا.
اقتضای زمان و دین واحد