ابزارهای انسان برای علم آموزی و کشف حقیقت
سلام،آیا ریاضت های بسیار هم موجب علم و عالمی می شود؟؟
دوست گرامی. ابزارهایی که خدای متعال برای علم آموزی و شناخت حقیقت در اختیار انسان قرار داده، بهصورت کلی به پنج دسته تقسیم می شوند که یکی از آنها ابزار دل و قلب معنوی است که در نهایت این پاسخ به آن اشاره شده است.
1. حس و تجربه بشری
حواس پنجگانه، نخستین ابزار و وسایلی هستند که خداوند در اختیار انسان قرار داده و او به کمک این ابزار، بسیاری از اشیاء و امور اطراف خود که همگی مظاهر حقیقت واحد هستی هستند را درک کرده و می شناسد. دیدنیها را میبیند، شنیدنیها را میشنود، بوها را استشمام میکند، طعمها را میچشد و اشیاء را لمس میکند.
این ابزار شناختی خود یکی از وسایل و عوامل تشخیص حق و باطل نیز هست، زیرا هنگامی که انسان سخنی را بدون واسطه با گوش خود میشنود و صحنهای را با چشم خود میبیند، آنچه شنیده و دیده را هرگز نمیتواند انکار کند و به لحاظ منطقی آنچه با این حواس درک میشوند از بدیهیات تلقی می شوند و هرگز نمیتوان به کسی که روز را مشاهده میکند اثبات نمود که اکنون شب است.
قرآن دراینباره میفرماید: وَ اللَّهُ أَخْرَجَکمْ مِنْ بُطُونِ أُمَّهاتِکمْ لا تَعْلَمُونَ شَیئاً وَ جَعَلَ لَکمُ السَّمْعَ وَ الْأَبْصارَ؛ و خداوند شما را از شکم مادرانتان بیرون آورد، درحالیکه هیچ چیز نمیدانستید و برای شما گوش و چشمها و دلها قرار داد. (تا بهوسیله آن بتوانید حق و باطل و خوب و بد را تمیز دهید).
از میان حواس خمسه، حس بینایی از جایگاه خاصی برخوردار است، لذا اولین معیار تشخیص حق از باطل، دیدن با چشم است و حس شنوایی، اگر با واسطه باشد چندان معتبر نیست و نیاز به تحقیق دارد؛ زیرا در جامعه سخنان بسیاری درباره افراد و حوادث گفته میشود که گاهی متناقض و برخلاف حقیقتاند؟
امام علی (ع) دراینباره میفرماید: ای مردم! هر کس برادر خود را به استواری دین و درستی راه شناخت، هرگز به گفتههای مردم درباره او گوش نسپارد. زنهار که گاه، تیرانداز تیر میافکند و تیرهایش به خطا میرود و سخنان بسیاری که خلاف حقیقت است، گفتار باطل تباه است و خداوند شنوا و گواه؛ هان! میان حق و باطل جز چهار انگشت، فاصله نیست.
از آن حضرت درباره معنای این سخن پرسیدند. امام انگشتان خود را به هم چسباند و آنها را میان گوش و چشم خود گذاشت و آنگاه فرمود: باطل این است که بگویی: شنیدم؛ و حق آن است که بگویی: دیدم.
بسیاری از تهمتها و شایعات باطل و دروغی که در جامعه رواج مییابد، ازآنروست که افراد هرچه را میشنوند، نقل میکنند. اگر معیار نقل را صرف شنیدن قرار ندهند، بلکه دیدن را معیار قرار دهند، بسیاری از تهمتها و شایعات از جامعه رخت بر خواهد بست.
2. عقل و فطرت
گاهی تشخیص حق و جداسازی آن از باطل برای انسان دشوار میشود، در این شرایط خداوند دو حجت بر بندگانش ارزانی داشته است که ملاک تشخیص حق از باطل هستند، همانطور که امام کاظم (ع) میفرمایند: إِنَّ لِلَّهِ عَلَی النَّاسِ حُجَّتَینِ حُجَّةً ظَاهِرَةً وَ حُجَّةً بَاطِنَةً فَأَمَّا الظَّاهِرَةُ فَالرُّسُلُ وَ الْأَنْبِیاءُ وَ الْأَئِمَّةُ ع وَ أَمَّا الْبَاطِنَةُ فَالْعُقُول؛ بهدرستی که خداوند دو حجت بر بندگانش دارد، یکی حجت ظاهری و دیگری حجت باطنی؛ اما حجت ظاهری همان رسولان و انبیا و ائمه (علیهمالسلام) هستند و اما حجت باطنی همان عقل است. به همین خاطر اهل جهنم میگویند: لَوْ کنَّا نَسْمَعُ أَوْ نَعْقِلُ ما کنَّا فی أَصْحابِ السَّعیر؛ اگر ما (به سخنان انبیاء و هدایتگران الهی) گوش میکردیم یا تعقّل مینمودیم، در میان دوزخیان نبودیم.
اگر کسی واقعا از عقل تبعیت کند، نیروی عقل دست او را در دست شرع و انبیاء خواهد گذاشت؛ چراکه عقل ذاتاً حجّت است و حجیت دیگر ابزارها و معیارهای شناخت حقّ، به پشتوانه تأیید عقل منطقی است؛ بنابراین برای شناخت حقّ باید راه و رسم درست اندیشیدن و تعقّل را فراگرفت با منطق تفکر آشنا شد، بسیاری از اوقات انسانها توهمات و تخیلات و مظنونات خود را به اشتباه، حاصل عقل و فکر میپندارند.
ارسطو زمانی که علم منطق را تنظیم و تدوین می نمود، اساساً هدفش همین بود که با گشودن راه منطق و عمومی نمودن آن، راه را بر اهل باطل و فریبکاران فکری ببندد. چون در زمان او افرادی به نام سوفیست با انواع مغالطات و برهان نماها، مردم را به بیراهه میکشاندند؛ لذا او قواعد درست اندیشیدن را تدوین نمود تا در سایه آن، استدلال و سخن و نظر درست از استدلال و سخن و نظر نادرست، بازشناخته شود.
قواعد منطق، بهصورت تکوینی و بالقوه در سرشت همه انسانهای عاقل وجود دارد و باید به مرور زمان شکوفا شود و راه شکوفا نمودن آن، تفکّر و تعقّل مداوم و مستمر است.
اسلام نیز تعقّل و تفکّر را افضل عبادات دانسته و افراد رویگردان از تعقّل را بدترین موجودات شمرده است. إِنَّ شَرَّ الدَّوَابِّ عِنْدَ اللَّهِ الصُّمُّ الْبُکْمُ الَّذینَ لا یَعْقِلُونَ؛ بدترین جنبندگان نزد خدا، افراد کر و لالی هستند که تعقّل نمیکنند.
گوش، چشم و فؤاد نعمتهایی هستند که خداوند به انسان ارزانی داشته تا بهوسیله آنها حق را از باطل تمییز داده و خود را به واقع برساند و بهوسیله آنها اعتقاد و عمل خود را اصلاح نماید.
گوش و چشم و قلب ناگزیرند به حق اعتراف نمایند و به آنچه که واقع شده گواهی دهند؛ بنابراین بر هر فردی لازم است از مطالبی که قابل دفاع علمی و عقلی نیستند، پیروی نکند، زیرا اعضا و ابزاری که وسیله تحصیل علماند بهزودی علیه آدمی گواهی میدهند و میپرسند آیا چشم و گوش و قلب را در علم پیروی کردی یا در غیر علم؟ اگر در غیر علم پیروی کردی، چرا کردی؟ و آدمی در آن روز عذر موجهی نخواهد داشت.
ناگفته نماند که مطابق روایات قلب، آدمی بهصورت فطری حقشناس و باطل گریز است و هرگز به باطل یقین ندارد و حتی کسانی که حق را بهصورت باطل و به منظور گمراه سازی دیگران ارایه میدهند، خودشان کاملاً به حق بودن آن معترف اند.
در تفسیر عیاشی از یونس بن عمار از امام صادق (ع) روایت شده که: لایستیقن القلب أن الحق باطل أبدا و لا یستیقن أن الباطل حق أبدا؛ هیچ وقت دلی یقین نمیکند به اینکه باطلی حق است و هرگز یقین نمیکند به اینکه حقی باطل باشد.
3. وحی و قرآن کریم
قرآن کریم آخرین و کاملترین وحی الهی و در این زمان بهترین معیار شناخت حق و باطل است. هنگامی که شخص اسلام را پذیرفت، به حقانیت قرآن معتقد خواهد بود و باور خواهد داشت که هر چه در قرآن کریم آمده، حق و مطابق واقع است و باطل به آن راه ندارد؛ چنانکه خود به این نکته تصریح کرده: لَا یَأْتِیهِ الْبَاطِلُ مِنْ بَیْنِ یَدَیْهِ وَلَا مِنْ خَلْفِهِ تَنْزِیلٌ مِنْ حَکِیمٍ حَمِیدٍ؛ از جلو رو پشت سرش باطل به آن راه نمییابد (در احکام و معارف و خبرهایش نسبت به گذشته و آینده، بطلانی رخ نمیدهد) که فرو فرستادهای است از سوی (خدای) با حکمت و ستوده.
قرآن درباره رجوع به وحی میفرماید: وَ ما أَرْسَلْنا مِنْ قَبْلِکَ إِلاّ رِجالاً نُوحی إِلَیْهِمْ فَاسْئَلُوا أَهْلَ الذِکرِ إِنْ کُنْتُمْ لا تَعْلَمُونَ؛ پیش از تو نفرستادیم مگر رجالی را که به آنان وحی مینمودیم، پس اگر نمیدانید از اهل ذکر بپرسید.
این کتاب سراسر حق است و معیار برطرف کردن اختلافهای میان مردم: همانا ما این کتاب را بر تو به حق (هدفی والا و عقلانی) فرو فرستادیم تا در میان مردم به آنچه خدا به تو نمایانده است، داوری کنی و مدافع خائنان مباش. بر این اساس، هر آنچه مخالف قرآن کریم باشد، باطل خواهد بود.
امام حسین (ع) هنگامی که مسلم را به نمایندگی خود، به کوفه میفرستد، در نامهای که در پاسخ به حدود دوازده هزار نامه مردم کوفه مینویسد، معیارهای امام و حاکم حق را بیان میکند که یکی از آن معیارها عمل به قرآن است: فَلَعَمْری مَا الإْمامُ إِلاَّ الْعامِلُ بِالْکتابِ؛ بهجان خودم سوگند که پیشوای راستین و امام به حق، کسی است که به کتاب خدا عمل کند؛ بنابراین، برای حق و باطل بودن عمل یک شخص، باید اعمال او را با آموزههای قرآن سنجید؛ اگر مطابق آموزههای قرآن بود، حق است، وگرنه باطل خواهد بود.
این معیار، نهتنها در افکار و عقاید و مسائل جامعه کارایی دارد، بلکه در شناخت احادیث صحیح از غیر صحیح و احادیثی که تعارض دارند نیز معیار است. در جامعه اسلامی هر اندیشه و روش عملی ـ در همه زمینههای اجتماعی، اقتصادی، فرهنگی و سیاسی ـ که با قرآن کریم مخالف باشد، باطل خواهد بود.
قرآن کریم، کلمه حق را در مقابل باطل و ضلال بکار برده است، همچنین حق را به آب و باطل را به کف روی آب تشبیه کرده است. در قرآن کریم، آنجا که صحبت از حق و باطل میشود، حق را از خداوند، ولی باطل را به اذن او میداند.
وجود باطل از سویی نتیجه قهری نقص و محدودیت و آمیختگی حق و باطل است و از سوی دیگر ابزار تحقق یکی از بزرگترین سنن الهی یعنی ابتلا و آزمایش انسان به شمار میرود.
اما در صورت فهم عمیق و تدبر دقیق به آموزههای قرآن به روشنی دیده میشود که بخش عمدهای از راههای شناخت حق از باطل به معرفی باطل و آثار آن تعلق گرفته است، بلکه حتی در مواردی که قرآن به تبیین ویژگیهای حق و آثار آن میپردازد، در همانجا ویژگیها و آثار نقیض آن یعنی باطل را بیان میکند.
اما درعینحال پیامبر خدا (ص) از مهجوریت قرآن شکایت کرده است. وَ قالَ الرَّسولُ یا رَبِّ إِنَّ قَومِی اتَّخَذوا هذَا القُرآنَ مَهجورا؛ پروردگارا، قوم من این قرآن را رها کردند.
خود قرآن کریم امر به تدبر میکند و می فرماید: کسانی که تدبر در قرآن نمیکنند قلبهای آنان قفل شده است. أفَلا یتَدَبَّرونَ القُرآنَام عَلی قُلوبٍ أَقفالُها؛ آیا در قرآن نمیاندیشند یا بر دلهایشان قفلهایی است؟
حضرت امیر مؤمنان علی (ع) فرمودند: اَلا لا خَیْرَ فی قرائَةٍ لَیْسَ فِیها تَدَبُّر؛ آگاه باشید، خیری در قرآن خواندنی که با تفکر و تدبّر نباشد، نیست.
حضرت زین العابدین (ع) فرمودند: آیاتُ القُرْآنِ خَزائِنُ فَکُلَّما فُتِحَتْ خِزانَةٌ ینْبَغی لَکَ اَنْ تَنْظُرَ ما فِیها؛ آیات قرآن خزائن و گنجینهها است، پس هر وقت گنجینهای باز شد، سزاوار است تو در آن نگاه کنی.
حضرت رسول اکرم (ص) فرمودند: حَمَلَةُ القُرآنِ عُرَفاءُ اَهْلِ الجَنَّةِ؛ حافظان و حاملان قرآن عارفان اهل بهشت هستند. تا جوان هستید، قرآن کریم را حفظ کنید. آیاتی را که ما در جوانی حفظ کردهایم، الان به خاطر داریم.
علامه ملاّ محمد باقر مجلسی (ره) فرمودند: هرقدر در آیه ای بیشتر دقت میکردم، حقایق بیشتری نصیبم می شد تا اینکه ناگهان حقایق و معارف فراوانی بر قلبم فرود آمد. پس در هر آیه ای که تدبر کردم، همین گونه به من از حقایق و معارف عطا می شد.
حاج شیخ رضا سراج (ره) میفرمودند: قرآن را نباید خواند، بلکه باید آن را خورد، یعنی فقط خواندن نباشد که عبارات در دهان تلفظ شود، بلکه قرآن را باید در اعماق وجود خود جای داد؛ هم ازنظر حفظ و قرائت و هم ازنظر معنی و عمل.
قرآن مانند غذای لذیذ و گوارایی است که نباید فقط به دیدن و بو کردن آن اکتفا نمود، بلکه باید آن را خورد و از ویتامینها و پروتئینهای قرآن برای کمال معنوی و مادی بهره برد. در این صورت است که هُدیً لِلْمُتَّقین؛ میشود و در غیر این صورت، کسی که بهرهای از تقوا نداشته باشد، نمیتواند زندگی خود را مطابق قرآن قرار دهد، لذا قرآن او را هدایت نمیکند.
هر چه انسان روی آیات و روایات تأمل و تعمق کند، باعث میشود که درهای علوم و معارف بیپایان به رویش باز شود و نور علم در دل او قرار گیرد و یکی از مواردی که نور علم در دل انسان پرتوافشانی میکند، وقتی است که انسان ارتباط خود را بهوسیله عبادت و بندگی با ائمه اطهار (ع) زیاد کند؛ زیرا که آن بزرگواران، قرآن ناطق هستند.
توجه، آشنایی و انس با قرآن برای همه انسانها ضروری است و این ضرورت، برای دانشمندان و اهل علم چندین برابر است. طلاب علوم دینی ـ هر فعالیت یا رشته ای را برای آینده خود اختیار نموده باشند ـ به مناسبت وظیفه ای که بر عهدهدارند بیشترین نیاز را به فهم قرآن دارند. این نیاز مهم ـ همچون امور دیگر ـ باید گامبهگام و مرحلهبهمرحله پیگیری شود و از اجمال به تفصیل پیش رود.
اولین گام در آشنایی با محتوای قرآن، دریافت ترجمه ظاهری آیات است که خود، حاصل و نشان تسلّط بر واژهها و جملات خواهد بود و گام دوم آشنایی با تفسیر آیات الهی است.
4. روایات معتبر و سنت معصومین (ع)
یکی از منابع شناخت از منظر دینی روایات و سنت معصومین است. سنت در لغت ، یعنی راه، روش، طریقه و آیین و در اصطلاح به معنی گفتار و کردار و سکوت معصوم (ع) است، بنابراین سنت اعم از گفتار و روایات است و شامل کردار و عملکرد معصوم و حتی سکوت او در قبال گفتار یا کردار متشرعه نیز میشود.
5. کشف و شهود عرفانی
کشف و شهود از ابزارهای عادی علم آموزی و کشف حقیقت محسوب نمی شود، بلکه معرفتی است که در اثر ریاضت های عرفانی و عبادت و ذکر در قلب سالک شکوفا می شود و مشاهداتی است که توسط چشم باطن و قلب معنوی، برای سالک رخ می دهد.
در بینش اسلام و ادیان توحیدی، انسان و مجموعه هستی، آفریدههای خداوند و در مسیر حرکت بهسوی او هستند. در این دیدگاه، هیچ غایتی جز معرفت خداوند برای انسان متصوّر نیست و کمال انسان، تنها در این محدوده رقم میخورد و تمامی جاذبههای دیگر، جملگی برای به حرکت درآوردن آدمی و فراخوان وی به معرفت خداوند هستند.
ازآن رو در تفسیر آیه: وَمَا خَلَقْتُ الْجِنَّ وَالْإِنْسَ إِلَّا لِیعْبُدُونِ؛ آمده: ای لیعرفون. این معنایش این نیست که «عَبَدَ» به معنای «عَرَفَ» است – عبادت به معنای معرفت است – نه؛ بلکه به معنای این است که عبادت بدون معرفت معنی ندارد و عبادت واقعی نیست؛ بنابراین جامعهای که به عبودیت و معرفت کامل خدا میرسد، تخلق به اخلاقالله پیدا میکند؛ به نهایت کمال انسانی رسیده است.
پس عبادت، اگرچه هدف خلقت انسان است، اما خود وسیلهای است برای وصول به معرفت خدا و نتیجه سلوک دینی و بندگی این است که انسان عارف شود و به معرفت شهودی حقتعالی برسد و تنها عارفان وارسته هستند که به مقصد رسیدهاند؛ ازآن رو اگر کسی بگوید: من خدای متعال را عبادت و بندگی میکنم تا به آرزوی بزرگ خود که همانا معرفت خداست برسم، سخن بسیار دقیق و عالمانهای گفته است.
این توانمندی روحی در انسان هست که همنشین با ملائکه شود و به کشف و شهود ملکوت و اخبار از غیب نائل گردد. قرآن کریم در مورد حضرت ابراهیم (ع) میفرماید: وَ کذلِک نُرِی إِبْراهِیمَ مَلَکوتَ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ وَ لِیکونَ مِنَ الْمُوقِنِینَ؛ و اینگونه، ملکوت آسمانها و زمین را به ابراهیم نمایاندیم تا از جمله یقین کنندگان باشد. حضرت عیسی (ع) نیز میفرمود: وَ أُنَبِّئُکمْ بِما تَأْکلُونَ وَ ما تَدَّخِرُونَ فِی بُیوتِکمْ؛ (من میتوانم) شمارا از آنچه میخورید و در خانههایتان ذخیره میکنید، خبر میدهم.
شهود در لغت، به معنی حاضر شدن و دیدن چیزی و در اصطلاح به معنای آشکاری حقایق در دل و مشاهده حق در ضمیر است.
بنابراین به کشف اخبار غیبی توسط عارف و دیدار حقایق به چشم دل و قلب پس از گذران مقامات و درک کیفیات احوال، شهود گفته میشود.
استاد محمد تقی جعفری درباره (ادراک شهودی) مینویسد: مقصود از شناخت شهودی عبارت است از تماس مستقیم درون با واقعیت غیرقابل تماس حسی طبیعی و عقلانی… در حقیقت شهود عبارت است از بینایی درونی واقعیت با روشنایی خاصی که از بینایی حسی و شناخت عقلانی قویتر و روشنتر است و با نظر به حالات گوناگون درونی در تماس با واقعیات، این نوع بینایی قابل انکار و تردید نیست. شناخت شهودی در حالات رؤیایی و تجریدی بیشتر بروز میکند تا در حالات طبیعی
واژه شهود، اگر در علوم عقلی و عرفانی بهصورت مطلق و بدون قید به کار رود، معمولاً مراد از آن مشاهده قلبی است و نه مشاهده عقلی یا حسی.
از نگاه عرفانی، در مکاشفه و مشاهده پردههای حجاب از دیدگان کنار رفته و سالک بر باطن امور آگاهی مییابد. کنار رفتن پرده از چشم و دیدن امور غیبی امری است که مورد تأیید قرآن و روایات است و دارای شواهد و ادله متعدد نقلی و عقلی نیز هست.
قرآن کریم میفرماید: قَدْ کنْتَ فِی غَفْلَةٍ مِنْ هذا فَکشَفْنا عَنْک غِطاءَک فَبَصَرُک الْیوْمَ حَدِیدٌ؛ تو در غفلت از این بودی پس ما پرده را برداشتیم و چشمانت تیزبین شد. در این آیه سخن از اموری است که هماکنون وجود دارد، ولی به علت پوششی که بر چشم انسان است، قادر به دیدن آن نیست.
مانند بهشت و دوزخ که در حال حاضر وجود دارد. قرآن درباره فرعون میفرماید: همان زمان که هلاک شد به وی خطاب گردید داخل دوزخ و آتش رود و یا درباره آسیه زن فرعون که پس از شهادت به او گفته شد: داخل بهشت شود و یا درباره شهدا که قرآن بیان میدارد که آنان زندهاند و هماکنون از نعمتهای خدا بهره میبرند.
در واقع اگر پرده از چشم برداشته شود و انسان بتواند این عوالم را ببیند کشف اخبار غیبی نسبت به گذشته و آینده، کار دشواری نخواهد بود. از این توانایی به داشتن چشم برزخی نیز تعبیر میشود؛ دیدن امور باطنی که با چشم ظاهری دیده نمیشود و یا هر کسی قادر نیست آنها را ببیند.
راه کشف و شهود را قرآن کریم اینگونه مشخص کرده است: وَ اعبُد رَبَّکَ حَتّی یَأتِیَکَ الیَقِین؛ و پروردگار خود را عبادت کن تا یقین بهسوی تو بیاید. لَوْ تَعْلَمُونَ عِلْمَ الْیقِینِ؛ لَتَرَوُنَّ الْجَحِیمَ؛ اگر شما معارف دین را با برهان و یقین بدانید و به آن عمل کنید، هماکنون که در دنیا هستید جهنم را میبینید؛ هرچند بعد از مرگ کافران نیز جهنم را میبینند و میگویند: رَبَّنا اَبْصَرْنا وَ سَمِعْنا؛ شکی نیست که اخلاص در عمل و داشتن نیات الهی و قلب پاک و با صفا و مداومت خالصانه بر اعمال خیر صالح و پرداختن به نوافل در کنار اهمیت دادن به واجبات و پرهیز از محرمات، در حصول این پدیده معنوی کارگشا و تأثیرگذار است.
ابزارهای انسان برای علم آموزی و کشف حقیقت