دین و اندیشه

اهداف متوسط و هدف نهایی زندگی

پرسش و پاسخ

سلام وقتتون بخیر. من معلم دینی هستم و اولین سال تدریسم هست. در مورد هدف زندگی دوست دارم بچه ها رو با کتاب های خوب و مورد تاییدی اشنا کنم که بخوانند و در زندگیشون تاثیری داشته باشه. ممنون میشم کتاب های مورد تاییدتون در این موضوع و قابل فهم برای سن ۱۵ سال رو بهم معرفی کنید. دوست داشتم با زندگی پیامبران هم اشناشون کنم ولی خب حس میکنم فعلا پذیرششون کمه و بهتره با بحث های چالشی سن خودشون مثل هدف زندگی شروع کنم. ممنون میشم اگر پیشنهادی هم دارید بفرمایید که از نظرتون استفاده کنم

هداف زندگی انسان از دیدگاه قرآن را می‌توان به سه هدف مقدماتی و متوسط و نهایی تقسیم نمود:
هدف مقدماتی
مقصود از آن، فراهم شدن زمینه های مادی و اجتماعی و تحقق شناخت‌های لازم برای انتخاب آزادانه راه و رسم زندگی برای انسان و استمرار حیات است. از جمله این اهداف می توان به آبادانی زمین و دستیابی به توسعه مادی و اقتصادی اشاره کرد.
چنان‌که در سوره هود می فرماید: وَإِلَى ثَمُودَ أَخَاهُمْ صَالِحًا قَالَ یَا قَوْمِ اعْبُدُوا اللَّهَ مَا لَکُمْ مِنْ إِلَهٍ غَیْرُهُ هُوَ أَنْشَأَکُمْ مِنَ الْأَرْضِ وَاسْتَعْمَرَکُمْ فِیهَا؛[1] برای قوم ثمود برادرشان صالح را فرستادیم صالح گفت: ای مردم! خدا را عبادت کنید که معبودی غیر از او ندارید. او شما را از زمین آفرید و آبادی آن را از شما خواسته است.
این‌که خداوند انسان را به آباد کردن زمین وا‌می‌دارد و عمران آن را از او می خواهد، به این معنا نیست که هدف نهائی همین باشد، بلکه بهره وری از زمین برای بقای انسان و استمرار حیات مادی، لازم و ضروری است و ادامه زندگی نیز مقدمه رسیدن به هدف والاتری است که انسان و استمرار حیات به‌تدریج باید به سوی آن هدف در حرکت باشد و سرانجام به آن برسد.
اهداف متوسط
دسته دوم از آیات قرآن کریم، فلسفه خلقت انسان را امتحان و ابتلا بیان می‌فرماید: وَ هُوَ الَّذِى خَلَقَ السَّمَـوَاتِ وَ الاَرْضَ فِى سِتَّةِ أَیَّام وَ کَانَ عَرْشُهُ عَلَى الْمَآءِ لِیَبْلُوَکُمْ أَیُّکُمْ أَحْسَنُ عملاً؛[2] و او کسى است که آسمان‌ها و زمین را در شش روز (شش دوره) آفرید و عرش (و حکومت) او بر آب قرار داشت تا (به خاطر اینکه) شما را بیازماید که کدام‌یک از حیث عمل بهترین هستید.
یا این آیه: الَّذِى خَلَقَ الْمَوْتَ وَ الْحَیَوةَ لِیَبْلُوَکُمْ أَیُّکُمْ أَحْسَنُ عملاً وَ هُوَ الْعَزِیزُ الْغَفُور؛[3] کسى که مرگ و زندگى را آفرید تا شما را بیازماید که کدامین عمل بهترى دارید و او شکست‌ناپذیر و بخشنده است.
این‌گونه آیات نیز هدف متوسط حیات را بیان می نمایند؛ زیرا همان‌گونه که اشاره شد، هدف نهایی زندگی انسان، قرب به خدا و کمال مطلق است و امتحان و ابتلا، نقش سازنده دارد و بنده را برای طی طریق و وصول به هدف نهایی آماده می سازد.
می‌توان گفت: اصل آزمایش، فراهم نمودن زمینه براى افعال اختیارى است تا آنچه در انسان پنهان است آشکار گردد و استعدادها پرورش یابد و انسان به کمال مطلوب خود برسد. پس ابتلائات الهى تمرینى براى پرورش و تقویت روح آدمى است؛ لذا کسانى که استعداد و ظرفیت و توان بیشترى دارند، سهم بیشترى از بلایا می‌برند.
هر که در این بزم مقرب‌تر است
جام بلا بیشترش می‌دهند
هر آن‌کس با تو قربش بیشتر بی
دلش از درد هجران ریشتر بی
اگر یک‌بار چشمانت بوینم
به جانم صد هزاران نیشتر بی[4]هدف نهایی
قرآن کریم هدف نهایی خلقت و زندگی انسان را عبادت و بندگی خدا معرفی می‌کند. در سوره ذاریات آمده: وَ مَا خَلَقْتُ الْجِنَّ وَ الاْنسَ إِلاَّ لِیَعْبُدُون؛ جن و آدمى را نیافریدیم مگر براى عبادت و پرستش.
این آیه مبارکه به صراحت غرض از آفرینش را عبادت و پرستش حضرت حق جل و علا بیان می‌کند و عبادت را علت منحصر خلقت جن و انس ذکر می‌کند؛ زیرا جمله در قالب استثناء بعد از نفى هست که این ساختار در ادبیات عربى مفید حصر است و اختصاص را می‌رساند؛ یعنى علت آفرینش جن و انس، فقط عبادت است.
اما به دلیل اینکه عبادت و خداپرستی با هدف وصول به قرب الهی انجام می شود، می‌توان اذعان داشت، هدف نهایی زندگی و خلقت انسان، در یک مفهوم کلی، قرب الهی[5] و به تبع آن، آمادگی برای حیات اخروی و لقای الهی و سعادت جاودانی است.
همان‌گونه که جنین در رحم مادر خود را برای تولد و زندگی کردن در دنیا کامل و آماده می‌سازد، انسان نیز باید خود را برای تولد دوم خود و زندگی در عالم آخرت، کامل و آماده سازد، البته جنین تنها بدن خود را برای زندگی در دنیا آماده می سازد، ولی انسان وظیفه دارد تا روح خود را تکامل ببخشد و برای حیات پس از مرگ آماده نماید.
و همان‌گونه که جنین اگر با دست و پای ناقص متولد شود، زندگی نابهنجار و دشواری را در دنیا تجربه خواهد کرد و چه بسا انسان خوشبختی در دنیا نخواهد بود، روح انسان نیز اگر ناقص به عالم آخرت منتقل شود، گرفتار عقوبت و سختی های بسیار و گاهی غیر قابل تحمل خواهد شد و به سعادت نخواهد رسید.
البته بسیاری از محققان علوم دینی، عبادت و بندگی را هدف متوسط فرض کرده اند، با این تصور که هدف نهایی زندگی انسان، معرفت خدا و تخلق به صفات و کمالات الهی است و ارتباط با خدا در قالب مناسکی همچون نماز و روزه و حج و دعا و ذکر و زیارت، وسیله و ابزار وصول به چنین کمالی خواهد بود، درحالی‌که این تصور صحیح نیست و هدف نهایی خلقت و زندگی انسان، مطابق صریح آیه فوق، بندگی و پرستش خداست، منتهی نکته در تبیین صحیح عبادت و پرستش است.
[1] هود، آیه 61.
[2] هود، آیه 7.
[3] ملک، آیه 2.
[4] باباطاهر، دیوان اشعار، دوبیتی شماره 293.
[5] منظور اصلی از قرب، نزدیک شدن به صفت علم و قدرت و توانا ساختن خود از طریق کشف و شکوفایی استعدادهاست. انسان مظهر صفات الهی به خصوص صفت قدرت است و کمال او در توانمندسازی خود است.
حقیقت عبادت و پرستش خدا:
به منظور تبیین حقیقت عبادت و پرستش، لازم است به این نکته مهم توجه شود که خواستن‌ها و دوست داشتن‌ها و آرزوها باعث توجهات فکری و قلبی و عملی انسان می‌شود و بعد پرستشی انسان را می سازد؛ بنابراین هرچه انسان قصد وصول به آن را دارد، جنبه ربوبیت به خود می گیرد و تلاش انسان برای رسیدن به آن، تحت عنوان پرستش مطرح می شود.
پس پرستش به معنای دقیق کلمه، تلاش برای وصول به چیزی است، به طور مثال دنیاپرستی، تلاش پرستشی برای رسیدن به دنیا؛ پول‌پرستی، تلاش برای رسیدن به پول و ثروت؛ قدرت پرستی، تلاش برای رسیدن به قدرت و خداپرستی نیز تلاش برای رسیدن به خدا خواهد بود، منتهی در خداپرستی یک نکته دقیق وجود دارد که بدون توجه عمیق به آن معنای آن عیان و آشکار نخواهد شد و آن اینکه، برای انسان که مخلوق و مظهری بیش نیست، پرستش ذات به معنای تلاش برای وصول به آن، نه مقدور و ممکن است و نه مطرح؛ چون خدا ذات هستی است و انسان ظهور ذات و موجودی که هویت ظهوری و خلقی دارد، هرگز دارای هویت وجودی و ذات نخواهد شد؛ پس این راه کاملاً بسته است، خدا تا ابد خدا است و مخلوق تا ابد مخلوق است.
اما درعین‌حال پرستش ذات را به کلی منتفی نمی دانیم، بلکه تمام عبادات و مناسک عبادی مانند نماز، دعا، ذکر و حج، پرستش ذات الهی‌اند، منتهی نه با این تلقی که انسان قصد ذات شدن داشته باشد، بلکه به این معنا که می‌خواهد با عبادت و اطاعت و بندگی و خضوع و خشوع و کرنش، با خدای متعال انس بگیرد و رابطه خود را با مولی بهبود ببخشد و او را از خود راضی و خشنود سازد و به واسطه نزدیک شدن به او و کسب محبوبیت، شایستگی تجلی صفاتی الهی در قلب و روح خویش را به دست آورد.
در مقابل، گناه و عصیانگری به این دلیل که قلب و روح انسان را می‌آلاید و موجبات خشم خداوند را فراهم می‌کند، آدمی را از خدا دور نموده، شایستگی تخلق به صفات و کمالات الهی را زایل می‌سازد و موجب محرومیت از کمال و سعادت خواهد بود.
بر این اساس می‌توان گفت: عبادت و بندگی خدا دارای دو عرصه اصلی است.
الف؛ «عبادت و پرستش ذات» شامل کرنش و خضوع و خشوع نسبت به خداوند در قالب اطاعات و عبادات با هدف کسب رضایت و محبت مولی.
ب؛ «عبادت و پرستش صفات» که در میدان عمل صالح و مشارکت اجتماعی و حسن معاشرت با بندگان خدا و جامعه و انفاق و خدمت رسانی و ولایت پذیری اتفاق می‌افتد و هدفش قرب صفاتی به خداوند و تخلق به کمالات اخلاقی و الهی است.
آیه ای از قرآن کریم به هر دو جنبه عبادت اشاره کرده، می فرماید: یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا ارْکَعُوا وَاسْجُدُوا وَاعْبُدُوا رَبَّکُمْ وَافْعَلُوا الْخَیْرَ لَعَلَّکُمْ تُفْلِحُونَ؛[1] ای اهل ایمان، در برابر خدا رکوع و سجود آرید و (با توجه و بی‌ریا و خالص) پروردگار خود را پرستید و کار نیکو کنید، باشد که رستگار شوید.
قابل توجه اینکه، معنای دقیق «عبادت و خداپرستی صفاتی» که در میدان عمل صالح فردی و اجتماعی صورت می گیرد، انجام اعمال و اموری است که موجب تخلق انسان به صفات کمال خداوند می شود و یکی از مصداق بارز آن، تخلق به صفت «علم الهی» از طریق علم‌آموزی (یا به تعبیری علم پرستی) خواهد بود.
صفت علم از برترین صفات و کمالات ذات خداوند است و لذا علم‌آموزی توسط انسان به معنای تلاش برای رسیدن به برترین صفت کمالی و افضل انواع عبادت و خداپرستی تلقی می شود، به گونه ای که هیچ عبادت دیگری، هم‌پایه و رقیب آن نخواهد بود.
علم‌آموزی و قرب صفاتی، از طریق صفت علم به خدای متعال، به قدری دارای اهمیت است که در سیره علمای ربانی گفته شده اغلب آنان در شب های قدر که بیشتر مردم عادی به نماز و دعا اشتغال می‌ورزند، این ساعات حساس را به مطالعه و تحقیقات علمی اختصاص می‌دهند؛ زیرا ایشان به این نکته مهم واقف اند که چیزی در عبادت و خداپرستی، هم‌پایه علم‌آموزی و برتر از آن نیست.
البته صفت علم که ذکر آن گذشت، تنها یک مثال و مصداق بارز برای تبیین «خداپرستی صفاتی» بود و در حقیقت تمام صفات و کمالات و فضایل اخلاقی و الهی مانند قدرت، اراده و سمع و بصر و خالقیت و ربوبیت و هدایت، هویت پرستشی دارند و در حوزه خداپرستی تعریف می شوند؛ همان‌گونه که تخلق به صفات شیطانی، شیطان پرستی و پیروی از صفات نفسانی، نفس پرستی خواهد بود و مانند آن.
در این راستا گفتنی است، نماز با تمام عظمت و جایگاهی که در آیات و روایات برای آن ذکر شده، در حقیقت وسیله ای برای اعلان عبودیت و خضوع و خشوع و استعانت از خدا (ایاک نعبد و ایاک نستعین) و اصلاح و تعمیق رابطه و کسب رضایت و محبت اوست، تا سالک را برای ورود به عرصه کمال حقیقی که در ساحت سلوک اخلاقی و قرب صفاتی مطرح است، شایسته و آماده نماید.
همان‌گونه که وضو انسان را آماده اقامه نماز می نماید و شرط صحت نماز بوده، بدون آن نماز صحیح و مقبول نیست، مناسک عبادی مانند نماز و روزه و حج و زکات و زیارت نیز سالک را برای عبادت و قرب صفاتی و کسب کمالات الهی آماده می سازد؛ بنابراین انجام واجبات و مستحبات عبادی، شرط موفقیت در مسیر سلوک و تخلق به فضایل صفات و تخلیه از رذایل اخلاقی خواهد بود، تا جایی که می توان گفت، فلسفه اصلی نماز و سایر مناسک عبادی، علاوه بر آثار و نتایج فراوانی که برای آن‌ها ذکر شده، استعانت از خدا و آماده‌سازی روح برای حرکت در مسیر تخلیه از صفات شیطانی و تخلق به صفات رحمانی است؛ چراکه انسان در ساحت عمل و اخلاق رشد می کند و شخصیت و روح او را صفات بد و خوب می‌سازد و هدف نهایی سالک در سلوک دینی، تخلق به صفات کمالیه خدای متعال خواهد بود.
بنابراین اهتمام به ترک گناه (که قلب انسان – ظرف پذیرش صفات کمالیه – را تاریک و آلوده می‌نماید) و تلاش برای اطاعت و بندگی خدا، در حوزه مناسک عبادی واجب و مستحب، مقدمه ورود سالک به عرصه اصلی «عبادت و قرب صفاتی» است.
در شرح زندگی بوعلی سینا و بسیاری از علما و محققین اسلام آمده، آنان در مسیر مطالعات و سلوک علمی خود چون در مسئله‌ای از مسائل علمی دچار سردرگمی و حیرت می‌شدند، به منظور حل آن به نماز پناه می‌بردند و از خدا استعانت می‌جستند و همواره از تأثیر شگفت نماز و استعانت از خداوند در حل مشکلات مسائل علمی برای دیگران نقل کرده‌اند.
نتیجه اینکه؛ انسان در حقیقت طالب فضایل اخلاقی و کمالات الهی، مانند علم و قدرت و اراده است و خداوند او را برای همین منظور خلق نموده و شایسته ساخته است، ولی وصول به این هدف اصیل نیاز به وجود زمینه و شایستگی قلبی و روحی و انس با خدا دارد و نماز و روزه و حج و زیارت و مانند آن، عبادات و مناسکی هستند که رابطه انسان با خداوند را اصلاح و تعمیق می نمایند و اعلان عبودیت و خضوع نسبت به ذات الهی و استعانت و کمک گیری از او برای وصول به هدف خلقتی اند.
در تأیید این نکته روایت جالبی از حضرت فاطمه (علیها سلام) نقل شده که فرمودند: فَرَضَ اللّهُ الصَّلاةَ تَنزِیها مِن الکِبرِ؛[2] خداوند نماز را به منظور دور کردن [انسان] از کِبر واجب فرمود. از این روایت به عیان استفاده می‌شود که نماز وسیله‌ای برای پاک شدن انسان از صفات رذیله و تخلق به فضایل است و گویا نقش اصلی مناسک عبادی، تخلق به صفات و کمالات اخلاقی است.
[1] حج، آیه 77.
[2] علامه مجلسی، بحارالأنوار، ج 82، ص 209، ح 19.

اهداف متوسط و هدف نهایی زندگی

دیدگاه شما برای ما ارزشمند است

نظر شما چیه؟ منتظر نظرات ارزشمند شما هستیم *

دکمه بازگشت به بالا