دین و اندیشه

اقسام نیت صحیح در عبادت و عمل

پرسش و پاسخ

سلام من درجایی خوانده ام که اگر انسان برای ترس از جهنم نماز بخواند خداوند نماز اورا قبول نمیکند واو به بهشت نمیرود نظر شما در این باره چیست؟؟

پاسخ کوتاه:
رسیدن به پاداش‌های بهشتى، نیّت سالمى در عبادت است و قرآن نیز در صدها آیه از بهشت و لذائذ آن به عنوان پاداش صالحان یاد کرده و در روایات بسیارى نیز، پاداش‌های اخروى براى اعمال صالح بیان شده است و این پاداش‌ها، ایجاد انگیزه در انسان می‌کند.
انگیزه ترس و خوف عذاب نیز برای انسان بسیار مؤثر و سازنده است، مثلاً برخی نماز می‌خوانند یا روزه می‌گیرند که جهنّم نروند و اگر خدا جهنم نداشت، معلوم نبود آن‌ها به واجبات دینی ملتزم بودند.
پس هراس از دشواری‌های قیامت نیز می‌تواند انگیزه صحیحی براى برخى کارها باشد. درباره اطعام خالصانه امیرالمؤمنین و حضرت فاطمه (علیه‌السلام) قرآن می‌گوید: إِنَّا نَخَافُ مِن رَّبِّنَا یَوْماً عَبُوساً قَمْطَرِیراً؛ ما (که غذاى خود را به مسکین و یتیم و فقیر دادیم) از خدایمان در روز گرفته و سیاه قیامت هراس داریم!


دوست گرامی. در پاسخ به سوال جنابعالی یکی از فصول کتاب وادی اخلاص را برای شما درج کرده ایم که تمام موارد مربوط به نیت خالص را توضیح می دهد.
در این فصل انگیزه‌هایی که در حکم داعی بر داعی هستند بررسی می‌شود و در این راستا به دو مطلب اشاره خواهیم داشت، اول انگیزه‌های سالم و خالص، دوم بررسی برخی انگیزه‌هایی که مردم به خاطر آن عمل و بندگی خود را انجام می‌دهند.
اول. قصد قربت و انگیزه الهی
قصد قربت و نیّت الهى ممکن است در قالب‌های مختلفى ظاهر شود که البته بعضى با ارزش‌تر از دیگر است.
ترس از کیفر اعمال و طمع پاداش بهشتی
بهشت و جهنم دو نعمت بزرگ الهى است که انسان را کم‌کم به سمت محبوب دو سرا می‌کشاند و انگیزه بهشت و جهنم در ابتدا برای کسانی که مراتب کمالی را طی نکرده‌اند مفید است. این مرتبه از نیت و انگیزه، حالت بدوی دارد، ولی قابلیت ارتقاء در آن هست، یعنی به هر مقداری که بر کمالات فرد مؤمن افزوده می‌شود، نیت و قصد او هم ارتقاء می‌باید و خالص‌تر می‌گردد.
قرآن کریم در مسیر تربیت انسان، بشارت و انذار را باهم بیان کرده و به ‌کار برده است؛ زیرا انذار تنها، برای هدایت بشر کافی نیست و در کنار آن، تبشیر، به معنای تشویق و تحریک به بهشت نیز لازم است.
در هر صورت گروهی از مردم، اعمال خویش را به شوق رسیدن به بهشت و به طمع برخورداری از نعمت‌های آن انجام می‌دهند. قرآن کریم نیز بندگان را برای دریافت پاداش تشویق کرده، می‌فرماید: إِنَّ هَذَا لَهُوَ الْفَوْزُ الْعَظِیمُ؛ لِمِثْلِ هذا فَلْیَعْمَلِ الْعامِلُونَ؛ این است همان سعادت و رستگاری بزرگ؛ آنان که سعی و عملی می‌کنند باید بر مثل این (بهشت جاودانی) کنند (نه بر دنیای دو روزه فانی).
در آیه دیگری می‌فرماید: یَدْعُونَ رَبَّهُمْ خَوْفاً وَ طَمَعاً؛ بانگیزه ترس از آتش و طمع و بهشت خدا را بخوانید و نیز می‌فرماید: و یَدْعُونَنا رَغَباً وَ رَهَباً؛ در حال ترس و امید ما را می‌خوانند.
در این آیات خداوند ترغیب و ترهیب فرموده و دستور بیم و امید داده وعده و تهدید نموده است. اگر این چنین انگیزه ها موجب بطلان و فساد عبادت باشد، این ترغیب ها و تهدیدها وعده ‌وعیدهای الهى، عبث و بیهوده، بلکه بر خلاف غرض و هدف عبادت است.
بنابراین رسیدن به پاداش‌های بهشتى، نیّت سالمى در عبادت است و قرآن نیز در صدها آیه از بهشت و لذائذ آن به عنوان پاداش صالحان یاد کرده و در روایات بسیارى نیز، پاداش‌های اخروى براى اعمال صالح بیان شده است و این پاداش‌ها، ایجاد انگیزه در انسان می‌کند.
انگیزه ترس و خوف عذاب نیز برای انسان بسیار مؤثر و سازنده است، مثلاً برخی نماز می‌خوانند یا روزه می‌گیرند که جهنّم نروند و اگر خدا جهنم نداشت، معلوم نبود آن‌ها به واجبات دینی ملتزم بودند.
پس هراس از دشواری‌های قیامت نیز می‌تواند انگیزه صحیحی براى برخى کارها باشد. درباره اطعام خالصانه امیرالمؤمنین و حضرت فاطمه (علیه‌السلام) قرآن می‌گوید: إِنَّا نَخَافُ مِن رَّبِّنَا یَوْماً عَبُوساً قَمْطَرِیراً؛ ما (که غذاى خود را به مسکین و یتیم و فقیر دادیم) از خدایمان در روز گرفته و سیاه قیامت هراس داریم!
اساساً یکی از نیروهای کنترل کننده انسان، انذار و مقام خوف است. همه انبیای الهی، انذار داشته‌اند و به‌واسطه ترس از عقوبت‌های برزخی و اخروی، مردم را هدایت و کنترل ‌کرده‌اند.
قرآن کریم می‌فرماید:
أُولئِکَ الَّذینَ یَدْعُونَ یَبْتَغُونَ إِلى رَبِّهِمُ الْوَسیلَةَ أَیُّهُمْ أَقْرَبُ وَ یَرْجُونَ رَحْمَتَهُ وَ یَخافُونَ عَذابَهُ إِنَّ عَذابَ رَبِّکَ کانَ مَحْذُوراً؛
آنهایی که (کافران به خدایی) می‌خوانند آنان خود به درگاه خدا وسیله تقرب می‌جویند تا که مقرب‌تر باشد؟ و امیدوار به رحمت و ترسان از عذاب اویند که البته از عذاب پروردگارت باید سخت هراسان بود.
امام سجاد (ع) در دعاى ابوحمزه ثمالى این‌گونه باخدا مناجات مى‌کند:
فَمَنْ یَکونُ اَسْوَءَ حالا مِنّى اِنْ اَنَا نُقِلْتُ عَلى مِثْلِ حالى اِلى قَبْرى لَمْ اُمَهِّدْهُ لِرَقْدَتى وَ لَمْ اَفْرُشْهُ بِالْعَمَلِ الصّالِحِ لِضَجْعَتى وَ ما لى لااَبْکى وَ لااَدْرى الى ما یَکونُ مَصیرى… فَما لى لااَبْکى؟ اَبْکى لِخروجِ نَفْسى اَبکى لِظُلْمَةِ قَبْرى اَبْکى لِضیقِ لَحْدى اَبْکى لِسؤال مُنکَر وَ نَکیر اِیّاىَ اَبْکى لِخروجى مِنْ قَبْرى عُریاناً ذَلیلا حامِلا ثِقْلى عَلى ظَهْرى؛
پس چه کس وضعش از من بدتر است اگر در چنین حالى به قبرم منتقل شوم؟! درحالی‌که آن را براى خوابیدن خود مهیّا نکرده‌ام و فرشى از عمل صالح براى آن تدارک ندیده‌ام؟! و چرا گریه نکنم، درحالی‌که نمى‌دانم چه بر سرم خواهد آمد؟!… چرا نگریم؟ مى‌گریم براى خروج روح از بدنم، گریه مى‌کنم براى تاریکى قبرم؛ گریه مى‌کنم براى تنگى لَحَدم؛ گریه مى‌کنم از ترس آن هنگام که نکیر و منکر از من سؤال مى‌کنند؛ گریه مى‌کنم براى آن ساعتى که در محشر برهنه و عریان سر از قبر بیرون مى‌آورم درحالی‌که سرافکنده‌ام و بار گناهانم بر پشتم سنگینى مى‌کند!
اگر انسان واقعاً قبر و قیامت و خطرات، مهالک، عذاب‌ها و ترس هاى آن را به دل باور کند، کافى است براى آن‌که پیوسته به یاد خدا باشد و گِرد گناه نگردد! این‌ها مهالک و عذاب‌هایى است که مکرر در خود قرآن به آن‌ها اشاره شده است: خُذُوهُ فَغُلُّوهُ، ثُمَّ الْجَحِیمَ صَلُّوهُ، ثُمَّ فِی سِلْسِلَة ذَرْعُها سَبْعُونَ ذِراعاً فَاسْلُکُوهُ؛ بگیرید او را و در غل و زنجیر کشید! آنگاه میان آتش اندازید. پس در زنجیرى که درازاى آن هفتاد گز است وى را در بند کشید.
قرآن برخی حالات اهل عذاب را این‌چنین به تصویر می‌کشد: هنگامى که از فرط آتش و حرارت تشنه مى‌شود جز آب جوشان و چرک و خونى سوزنده چیزى به او نمى‌نوشانند: مِنْ وَرَائِهِ جَهَنَّمُ وَیُسْقَى مِنْ مَاءٍ صَدِیدٍ؛ از پی گردنکش عنود آتش دوزخ خواهد بود و آبی که به او آشامند (در دوزخ) آب پلید چرکین است. لَهُمْ شرابٌ مِنْ حمیم؛ شرابى از آب جوشان خواهند داشت.
البته خداوند که منشأ رحمت و مغفرت است، ترس ندارد و این افراد از عاقبت کردار خویش می‌ترسند. این مرتبه حکم انگیزه و داعی بر داعی دارد و پست‌ترین مرتبه اخلاص است که مؤمن در عمل خود قصد ثواب و خلاصی از عقاب داشته باشد.
رضایت الهی
در مرتبه‌ای برتر، نیت و انگیزه عمل، در قالب رسیدن به مقام رضا و رضایتمندی مطرح شده است. کسب رضایت پروردگار انگیزه بسیار قوی برای اکثر مؤمنان است و آثار فراوان مادی و معنوی برای ایشان دارد.
قرآن کریم این مقام را به مؤمنان و بندگان خاص خود نسبت می‌دهد و می‌فرماید: یَا أَیَّتُهَا النَّفْسُ الْمُطْمَئِنَّةُ ارْجِعِی إِلَى رَبِّکِ رَاضِیَةً مَرْضِیَّةً؛ ای نفس مطمئن به سوى خدایت باز گرد درحالی‌که هم تو از او خشنودى و هم او از تو راضى و خشنود است.
در این آیه شریفه به تعبیر زیباى «الى ربک» توجه فرمایید؛ معناى آن آرامش گرفتن در جوار قرب حق است، امرى که به مراتب بالاتر از بهشت و نعمت‌هاى آن است.
در آیه دیگری آمده:
وَعَدَ اللَّهُ الْمُؤْمِنِینَ وَالْمُؤْمِنَاتِ جَنَّاتٍ تَجْرِی مِنْ تَحْتِهَا الْأَنْهَارُ خَالِدِینَ فِیهَا وَمَسَاکِنَ طَیِّبَةً فِی جَنَّاتِ عَدْنٍ وَرِضْوَانٌ مِنَ الله‌اکبر ذَلِکَ هُوَ الْفَوْزُ الْعَظِیمُ؛
خدا اهل ایمان را از مرد و زن وعده فرموده که در بهشت خلد ابدی که زیر درختانش نهرها جاری است درآورد و در عمارات نیکو پاکیزه بهشت عدن منزل دهد و برتر و بزرگ‌تر از هر نعمت، مقام رضا و خشنودی خداست و آن به حقیقت فیروزی بزرگ است.
در این آیه اولاً به زن و مرد مؤمن وعده بهشت برین می‌دهد و آنگاه می‌فرماید: و رضوان الهى برتر والاتر است و آن را رستگارى عظیم می‌داند؛ یعنى، مردم را پله پله بالا می‌برد.
ابتدا از آنچه براى آن‌ها درکش آسان تر و براى طبعشان خوشایندتر است شروع می‌کند، آنگاه دست آنان را می‌گیرد و تا رضوان الهى بالا می‌برد و یادآور می‌شود که رستگارى بزرگ، همان رضوان الهى است.
همچنین آمده است: وَ فِی الْآخِرَةِ عَذابٌ شَدِیدٌ وَ مَغْفِرَةٌ مِنَ اللَّهِ وَ رِضْوانٌ؛ و در عالم آخرت (دنیا طلبان را) عذاب سخت جهنم و (مؤمنان را) آمرزش و خشنودی حق نصیب است.
آیه مذکور به هر سه مورد دوزخ، بهشت (مغفرة من الله) و جنت رضوان (همان هدف والاى احرار)، اشاره دارد؛ یعنى، برخى جویاى بهشت و گروهى گریزان از دوزخ هستند و در این میان تنها آزادگان درصدد رضا و خشنودى حق‌اند و جز خدا را نمی‌طلبند. به ما فرموده‌اند: سعى کنید سطح خود را بالا بیاورید و همچون آزادگان بندگى کنید.
محبت خدا
انگیزه وصول به محبت خدا، برترین نیت برای انسان مؤمن و بنده خدا است. مؤمن در این وادی خدای متعال را تنها به خاطر اینکه او را دوست دارد، عبادت می‌کند، اما این نیت در توان اخص خواص اهل معرفت و اولیای خدا است و بسیارى از مردم در حدى هستند که یا از ترس جهنم یا به شوق بهشت عبادت می‌کنند و اگر بهشت و جهنمى در کار نبود، تن به عبادت نمی‌دادند.
امام صادق (ع) در روایتى مى‌فرماید: «و لکنّی أَعْبُدُهُ حُبّاً لَهُ وَتِلْکَ عِبادةُ الکِرام؛ و لکن خدا را از روی عشق و محبت عبادت می‌کنم و این نوع عبادت، مخصوص انسان‌های بزرگوار است».
اگر بین دو نفر رابطه محبت به معناى واقعى آن شکل بگیرد و رابطه‌اى قوى و شدید باشد، دیگر محب در اندیشه آن نیست که از محبوبش نفعى ببرد، بلکه به عکس، مى‌خواهد هر کار و خدمتى که از دستش برمی‌آید براى محبوبش انجام دهد و چشم‌داشت هیچ پاداش و احسانى را از طرف محبوب نخواهد داشت.
لازمه محبت خالص و شدید آن است که محب دیگر به خودش توجه ندارد، در همه‌جا فقط عکس رخ یار مى‌بیند و تمام وجودش را وقف او مى‌کند. در چنین رابطه‌اى محب دیگر به فکر آن نیست که عذابى در کار هست یا نه و بهشت و حورى وجود دارد یا خیر، بلکه تمام توجه او به خود محبوب و محبت او است.
اگر آدمی به کسی یا چیزی عشق بورزد، حاضر است برای معشوق و محبوب خویش دست به هر فداکاری بزند. حال اگر محبوب او خداوند متعال باشد و به‌خصوص اگر محبت و عشق خدا در دل او رسوخ کرده و در عمق جانش ریشه دوانده باشد، این محبت، محرّک مؤثری برای انجام اعمال نیکو عبادات عاشقانه و خالصانه در وی خواهد شد.
نماز برای چنین کسی معاشقه است؛ چون مکالمه با معشوق است. از انفاق در راه خدا، لذت می‌برد؛ زیرا همان‌طور که محبت انسان به یک شخص باعث می‌شود، وابستگان به او را هم دوست داشته باشد، محبت به خدا نیز خواه‌ ناخواه سبب محبت به بندگان و مخلوقات او خواهد شد و ازاین‌جهت خدمت به خلق خدا، برای چنین کسی لذت‌بخش است.
البته محبت خداوند دو طرفه است، چنان‌که قرآن کریم می‌فرماید:
یا أَیُّهَا الَّذینَ آمَنُوا مَنْ یَرْتَدَّ مِنْکُمْ عَنْ دینِهِ فَسَوْفَ یَأْتِی اللَّهُ بِقَوْمٍ یُحِبُّهُمْ وَ یُحِبُّونَهُ؛
ای گروهی که ایمان آورده‌اید، هر که از شما از دین خود مُرتَد شود به زودی خدا قومی را که بسیار دوست دارد و آن‌ها نیز خدا را دوست دارند.
لقاءالله
قرآن کریم علاوه بر اینکه به عموم مردم و متوسطین، وعده بهشت وعید جهنم می‌دهد، در مورد اهداف بلند خواص مؤمنین و بندگان خدا به وعده لقاء و ملاقات با خود اشاره کرده و ایشان را خوشنود می‌سازد.
خدای متعال جهت تقویت این انگیزه در مؤمنان می‌فرماید:
فَمَنْ کَانَ یَرْجُو لِقَاءَ رَبِّهِ فَلْیَعْمَلْ عَمَلًا صَالِحًا وَلَا یُشْرِکْ بِعِبَادَةِ رَبِّهِ أَحَدًا؛
کسى که به دیدار پروردگارش امید دارد، کردار شایسته انجام دهد و کسی را در عبادت و بندگی خدا شریک مسازد.
لَعَلَّکُمْ بِلِقَاءِ رَبِّکُمْ تُوقِنُونَ؛ شاید شما به دیدار پروردگارتان یقین پیدا کنید.
آیات مذکور از لقاى ذات اقدس حق و دیدار یار سخن می‌گوید که از آن به «جنة اللقاء» تعبیر می‌شود.
حیاء و شرم از خدا
گاهی انسان به مقام بلندی از معرفت می‌رسد که در مقابل خداوند متعال، شرم و حیا پیدا می‌کند و این حالت و فضیلت موجب می‌شود گناه نکند یا واجبات را به جا آورد. به قول حضرت امام خمینی (قدّس‌سرّه) عالم محضر خداست. وقتى انسان، عالم را محضر خدا بداند و خداوند را ناظر بر خویش بشناسد، به احترام خداوند، تخلّف و معصیت نمی‌کند.
از قول رسول خدا (ص) نقل شده که فرمودند: «اُعْبُداللّه کَأنّکَ تَراهُ، فاِنْ لم تکُنْ تَراهُ فَاِنَّه یَراکَ؛ خدا را چنان عبادت کن که گویا او را می‌بینی، اگر تو او را نمی‌بینی، او تو را می‌بیند».
این ادب حضور، از حیا گرفته شده است. انسان در این مرتبه، خداوند و اولیای خدا را ناظر بر اعمالش می‌داند: قُلِ اعْمَلُوا فَسَیَرىَ اللَّهُ عَمَلَکُمْ وَ رَسُولُهُ وَ الْمُؤْمِنُونَ؛ و حتی خدا را ناظر بر افکار و نیّت‌هایش و ناظر بر دلش می‌داند: أَنَّ اللَّهَ یَحُولُ بَیْنَ الْمَرْءِ وَ قَلْبِهِ؛ و از خدایی که از همه به او نزدیک‌تر است: وَنَحْنُ أَقْرَبُ إِلَیْهِ مِنْ حَبْلِ الْوَریدِ؛ حیا می‌کند. در این مرتبه، حیا محرّک و انگیزه انجام عمل و به‌اصطلاح داعی بر داعی است.
شکر نعمت‌ها
در این حالت توجه انسان به نعمت‌های ظاهری و باطنی، او را به مقام شکر و وفا می‌رساند و در واقع، شکرگزاری و وفاداری، محرّک انجام عمل می‌شود؛ یعنی درحالی‌که برای خدا عمل می‌کند، امّا داعیِ او شکر وفاست. قرآن می‌فرماید: وَ أَسْبَغَ عَلَیْکُمْ نِعَمَهُ ظاهِرَةً وَ باطِنَةً؛ و نعمت‌های ظاهر و باطن خود را برای شما فراوان فرموده.
در روایتی از امیرالمؤمنین (ع) آمده:
«إنَّ قَوْماً عَبَدُوا اللهَ رَغْبَه فَتِلْکَ عِبادَه التُّجارِ، وَ إنَّ قَوْماً عَبَدُوا اللهَ رَهْبَةً فَتِلْکَ عِبادَه الْعَبْیدِ، وَ إنَّ قَوْماً عَبَدُوا اللهَ شُکْراً فَتِلْکَ عِبادَه الْأحْرارِ، وَ هِیَ أفْضَلُ الْعِبادَه؛ همانا عدّه‌اى خداوند متعال را به جهت طمع و آرزوى بهشت عبادت مى‌کنند که آن یک معامله و تجارت خواهد بود و عدّه‌اى دیگر از روى ترس، خداوند را عبادت و ستایش می‌کنند که همانند عبادت و اطاعت نوکر از ارباب باشد؛ و طایفه‌ای هم به عنوان شکر و سپاس، از روى معرفت، خداوند متعال را عبادت و ستایش مى‌نمایند؛ و این، عبادت آزادگان است که بهترین عبادات است».
امام زین‌العابدین (ع) روایت جالبی فرموده‌اند: «إنّی أکرَهُ أن أعبُدَ اللّه و لا غَرَضَ لی إلاّ ثَوابُهُ، فأکونَ کالعَبدِ الطَّمِعِ المُطَمَّعِ؛ إن طَمِعَ عَمِل و إلاّ لَم یَعمَلْ و أکرَهُ أن (لا) أعبُدَهُ إلاّ لِخَوفِ عِقابِهِ، فأکونَ کالعَبدِ السُّوءِ؛ إن لَم یَخَفْ لَم یَعمَلْ. قیلَ: فِلمَ تَعبُدُهُ؟ قالَ: لِما هُو أهلُهُ بِأیادِیهِ علَیَّ و إنعامِهِ؛
خوش ندارم که خدا را عبادت کنم و از آن هدفى نداشته باشم جز [رسیدن به] پاداش او؛ زیرا در این صورت مانند برده طمع‌کارم که اگر به چیزى چشم‌داشته باشد کار می‌کند وگرنه کار نمی‌کند. همچنین خوش ندارم خدا را فقط به سبب ترس از کیفر او عبادت کنم؛ چه در این حال همچون بنده نابکارى خواهم بود که اگر نترسد، کار نمی‌کند. عرض شد: پس براى چه خدا را عبادت می‌کنی؟ فرمود: زیرا او به سبب الطاف و نعمت‌هایش به من، سزاوار عبادت است».
على (ع) شکر نعمت‌های خداوند را انگیزه کاملی برای ترک معصیت و اطاعت حق معرفی کرد و فرموده است: «لَوْلَمْ یَتوعَّدِ اللّهُ عَلى مَعْصِیَتِه لَکانَ یَجِبُ اَلا یُعْصى شُکْراً لِنِعَمِه؛ اگر خداوند بر نافرمانی‌اش، وعده عذاب هم نمی‌داد، واجب بود که به عنوان سپاس نعمت‌هایش، معصیت نشود».
در قرآن کریم نیز به این مسئله اشاره شده است:
وصَّیْنَا الْإِنْسانَ بِوالِدَیْهِ حَمَلَتْهُ أُمُّهُ وَهْناً عَلى وَهْن وَ فِصالُهُ فِی عامَیْنِ أَنِ اشْکُرْ لِی وَ لِوالِدَیْکَ إِلَیَّ الْمَصِیرُ؛
و به انسان در مورد پدر و مادرش سفارش کردیم؛ مادرش به او باردار شد، سستى بر روى سستى؛ و از شیر باز گرفتنش در دو سال است. [آرى به او سفارش کردیم] که شکرگزار من و پدر و مادرت باش که بازگشت [همه] به سوى من است. مى‌فرماید: أَنِ اشْکُرْ لِی وَ لِوالِدَیْکَ؛ سپاس من و پدر و مادرت را به جاى آور.
شاید نکته این‌که شکر خدا و شکر نسبت به پدر و مادر را در کنار هم آورده این باشد که در ابتدا، انسان ارزش کارها و خدمات پدر و مادر را بهتر از هر کار و خدمتى درک مى‌کند و برایش کاملاً مشهود و محسوس است.
وقتى در مقام حق‌شناسى و شکرگزارى نسبت به کارها و خدمات پدر و مادر برآمد، کم‌کم این روحیه حق‌شناسى و شکرگزارى در او تقویت مى‌شود و به صورت ملکه در مى‌آید و نسبت به هر کسى که خدمتى به او کرده و نعمتى به او داده باشد، شاکر و سپاس‌گزار خواهد بود.
ازاین‌رو هنگامى که توجه مى‌کند همه نعمت‌ها را خدا به او عطا فرموده و بیشترین و بزرگ‌ترین خدمت‌ها را خدا به او کرده است، به شکر و سپاس‌گزاری از او روى خواهد آورد.
پیامبر اکرم (ص) به قدری عبادت می‌کردند که پاهای ایشان ورم می‌کرد. آیه نازل شد: طه، ما أَنْزَلْنا عَلَیْکَ الْقُرْآنَ لِتَشْقى؛ به ایشان می‌گفتند: چقدر عبادت می‌کنید؟ چرا تا این حد خود را به رنج می‌اندازید؟ می‌فرمودند: «أَ لَا أَکُونُ عَبْداً شَکُورا؛ من شکرگزار نعمت‌های خدا نباشم؟»
حضرت عیسی (س) به یک نابینای فلج برخورد کردند که به غیر از زبان هیچ چیز نداشت. نه چشم‌داشت، نه دست و پا و نه فرشی که روی آن زندگی کند. کنار یک خرابه روی زمین افتاده بود و مرتب خدا را شکر می‌کرد و می‌گفت: الحمدلله رب‌العالمین. به او گفتند تو با این وضعیت، چرا حمد می‌گویی؟ گفت: خداوند به من قلب و زبانی شاکر عنایت فرموده، پس چرا عبادت او را به‌جا نیاورم؟ الحمدلله که زبان دارم و می‌توانم شکر کنم.
شایستگی معبود
بالاترین مرتبه اخلاص، آن است که هرگاه شخص عملی را انجام می‌دهد، به کمترین اجر در دو عالم چشم نداشته باشد و نظر او فقط شایستگی معبود و رضای حق‌تعالی باشد و به جز او، مقصود و مطلوبی نداشته باشد. این مرتبه از اخلاص، اخلاص صدیقین است و به این مرحله نمی‌رسد، مگر کسانی که در دریای عظمت الهی غرق گشته‌اند و واله و جیران محبت اویند.
حافظ سروده:
گدای کوی تو از هشت خلد مستغنی است
اسیر قید تو از هر دو عالم آزاد است
این مرتبه که خاص بندگان کمال یافته و فانی فی الله است، شایسته دانستن معبود برای بندگی و عبادت کافی است و عبد تنها خدای متعال را به این دلیل که او معبود و معشوق عالم و شایسته پرستش است، بندگی می‌نماید و هیچ قصد و غرض دیگری را مدنظر ندارد.
علی (ع) در مناجاتى عرضه می‌دارد: «الهی… ما عَبَدْتُکَ خَوْفَاً مِنْ نارِکْ؛ وَ لا طَمَعاً فى جَنَّتِکَ لکِنْ وَجَدْتُکَ اهْلًا لِلْعِبادَةِ فَعَبَدْتُکَ؛ [خداوندا!] از ترس آتش دوزخ تو را عبادت و پرستش نمی‌کنم، گرچه آتش جهنّم بسیار سوزان و تصوّر آن ترسناک است و فراتر از توان تحمّل انسان و به طمع رسیدن و دست یافتن به بهشت نیز تو را نمی‌پرستم، هرچند نعمت‌هاى بهشتى بسیار ارزشمند والا و فراتر از قدرت تصوّر و تخیّل انسانى است، بلکه چون تو را سزاوار و شایسته پرستش یافتم، عبادت می‌کنم».
در منظر عارفان بالله، لذتی بالاتر از لذت قرب الهی نیست و آن کس که خدا را در وجودش یافت، به درک معنای همه چیز می‌رسد. او حاضر است از هر لذتی بگذرد، اگرچه لذت نعمت‌های بهشتی باشد تا حلاوت قرب الهی را با تمام وجود بچشد.
انسان سراپا نیاز باید روی به سوی بی نیاز مطلق آورد و عطش وجودش را با اتصال به دریای قرب الهی سیراب گرداند و این توفیق جز به مدد اخلاص و معرفت ناب نصیب او نمی‌شود.
گر مخیر بکنندم به قیامت که چه خواهی؟
دوست ما را و همه نعمت فردوس شما را
چه زیبا است تعبیر امام سجاد (ع) در خاتمه مناجات مریدین: «یا نعیمى و جنتى و یا دنیاى و آخرتى یا ارحم‌الراحمین؛ اى خدایى که نعیم و بهشت من تویى و دنیا و آخرت من تنها تو هستى، اى رحم کننده ترین رحم کنندگان».
این مرتبه از خلوص که هیچ انگیزه و داعیِ دیگری به جز خداوند متعال برای انسان نیست، مختص معصومین (علیهم‌السلام) است و بعد از ایشان مختص افرادی است که شبیه معصوم باشند.
در این مرتبه از خلوص، انگیزه و داعی فقط شایستگی خداوند برای پرستش است و همه اعمال و افکار و حتی دل انسان رنگ خدا دارد. همان رنگی که به تعبیر قرآن بهترینِ رنگ‌ها است:
صِبْغَةَ اللَّهِ وَ مَنْ أَحْسَنُ مِنَ اللَّهِ صِبْغَةً؛
در این حالت، نه‌تنها ترس از عذاب و شوق بهشت، انگیزه عمل مدنظر نیست، بلکه محبت خدا نیز کارساز نخواهد بود و همه چیز فقط برای خود خداست، تمام گفتار و کردار انسان براى خداست و معنا ندارد براى غیر خدا، حرکتی از او سر بزند؛ زیرا تمام دلش را خدا که صاحب خانه است، فراگرفته و توانسته است اغیار را از دل خارج سازد: قَلْب الْمُؤْمِنِ عَرْشُ الرَّحْمَنِ؛ قلب مؤمن عرش خداست.
اگر انسان بتواند صاحب خانه را به خانه بیاورد و دلش را از خدا پر کند، به جایى می‌رسد که همچون تشنه‌اى که تشنگى را دریافته است، خدا را بیابد. آنگاه بت‌ها را یکى پس از دیگرى شکسته و درونش را از همۀ کدورت‌ها، پلیدی‌ها و رذایل پاک مى‌سازد و فضیلت‌ها را در دل می‌نشاند. پس‌ازآن، خود به خود نور خدا در دل وی جلوه‌گر خواهد شد.
در این مرتبه از خلوص، تنها خدا بر دل او حکومت می‌کند و هیچ کسی یا هیچ چیزی جز خدا در دلش راه نمی‌یابد وجود او سراسر خدایی می‌شود. خوشا به حال این افراد.
دوم. بررسی سلامت برخی انگیزه‌ها
دریافت مزد و تأمین معیشت
به‌طور مثال، سخنرانی که به قصد هدایت، مردم را موعظه می‌کند و یا امام جماعت است، ولی در کنار آن نیم نگاهی نیز به دریافت حق‌الزحمه و گذران امور معیشت دارد، اگر نیّتش رضای خدا باشد و جلب منافع دنیوی تنها در حد داعی و انگیزه برای او مطرح شود، مضر به اخلاص نیست؛ امّا ضعیف‌ترین مرتبۀ خلوص را دارد و برکات و تأثیرات موعظه‌ای که با خلوص کامل انجام می‌شود را نخواهد داشت.
پس درخواست منافع دنیوی، ضمن قصد الهی، امری کاملاً منفی و مضر تلقی نمی‌شود و در قرآن کریم نیز آمده و جزء دعاهای قرآنی است: رَبَّنا اتِنا فِى الدُّنیا حَسَنَةً و فِى الآخِرَةِ حَسَنةً وَ قِنا عَذابَ النّارِ؛ خدایا ما را از نعمت‌های دنیا و آخرت هر دو بهره‌مند گردان و از عذاب آتش دوزخ نگاه‌دار.
اما خلوص کامل از آن کسی است که برای بندگی خدا و انجام خدمات خود به بندگان خداوند، همچون انبیای الهی مزدی طلب نمی‌کند؛ به همین دلیل موفق‌ترین قشر در بین بشریّت، انبیا و پیامبران و اولیای الهی (علیهم‌السلام) بوده‌اند که راز و رمز اصلی موفقیت آن‌ها در اخلاص در راه خداست و رمز جاودانگی و ماندگاری آنان نیز همین مسئله است.
همچنین علما و واعظان و مبلغان ‌که ادامه دهندگان راه انبیا هستند، اگر بخواهند در این مسیر موفق باشند و در هدایت مردم به نتیجه مثبت برسند، تنها راه آن است که اخلاص را به عنوان یک اسلحه مورد نیاز همیشه همراه داشته باشند. به راستی مبلّغانی که خالصانه تبلیغ کرده‌اند، در بین مردم مؤثر بوده‌اند و سال‌ها لذّت و مزه صحبت آنان در ذائقه مردم مانده است.
رسیدن به نیازها و آرزوها
آیا می‌توان مستحبات از جمله نماز شب را به قصد قربت به خداوند متعال به جا آورد و در عین حال رسیدن به حاجات را نیز در نظر آورد؟ آیا این تقاضا به اخلاص انسان ضربه نمی‌زند؟
در پاسخ به این سؤال گفتنی است: اخلاص، یعنی انجام کار تنها به انگیزه رسیدن به خداوند و خالی بودن از انگیزه‌های دنیوی؛ منتهی باید توجه داشت که انگیزه‌های دنیوی دو نوع است، گاهی انسان دنیا و امکانات مادی و قدرت و ثروت را برای دنیا و لذت‌های مادی صرف می‌خواهد، این حالت دنیاطلبی و به تعبیر روایت: «حب الدنیا رأس کل خطیئه! حب دنیا رأس تمام بدی‌ها است».
این انگیزه قطعاً برای اخلاص مضر است، ولی گاهی انسان دنیا و امکانات دنیوی را برای فراهم شدن بهتر عبودیت و قرب الهی می‌خواهد، این نوع خواستن عین خدا خواهی و قرب به خداوند است و حب دنیا نیست تا به اخلاص ضرر برساند.
بنابراین دخالت دادن حاجت خواهی در نیت عبادت، بستگی به هدف از طلب حاجت و مطرح کردن نیاز مادی دارد که در جهت رسیدن به اهداف دنیوی و نفسانی صرف باشد و دنیاطلبی تلقی شود، یا برای رسیدن به اهداف اخروی و معنوی باشد و در راستای عبادت خدا قرار گیرد.
در صورت اول نیت عبادت، فاسد و خالی از اخلاص است و در صورت دوم، صحیح و خالص است.
راحت شدن و رفع تکلیف
آیا کسی که نمازش را اول وقت می‌خواند و انگیزه او بیشتر ناظر به این معناست که تکلیف از او ساقط شود و احساس راحتی کند، نیت و نمازش صحیح و مقبول است؟
در پاسخ به این سؤال گفتنی است: فرق ظریفی است میان انگیزه و نیت که باید مورد توجه باشد؛ کسی که احساس وظیفه می‌کند نماز خود را اول وقت بخواند و نیتش این است که با این کار به فرمان الهی عمل کرده، به خدا نزدیک شود و به‌طور طبیعی تأخیر نماز او را ناراحت می‌نماید، وقتی که موفق به انجام وظیفه خود می‌شود، احساس نشاط و راحتی دارد؛ این احساس به او انگیزه می‌دهد تا نماز خود را اول وقت اقامه کند و منافاتی با نیت و اخلاص در نماز ندارد؛ زیرا نیت او خالص برای خداست و تنها انگیزه او احساس نشاط و راحتی است.
اما اگر صرفاً نیت و انگیزه او فقط راحت شدن از احساس تکلیف باشد، خلوص نیت ندارد؛ بنابراین مهم این است که نیت انسان نزدیک شدن به خدا باشد، پس اگر کسی برای رضای خدا نماز بخواند، ولی اول وقت خواندنش به دلیل این است که خیالش راحت بشود! نمازش صحیح است، چون برای انجام فرمان خدا نماز می‌خواند و نه صرفاً برای رسیدن به‌راحتی خیال. احساس راحت شدن، تنها برای انجام هر چه سریع‌تر عبادت، مضر به اخلاص نیست.
لذت خواهی معنوی
آیا می‌شود برای لذت بردن نماز خواند و قصد لذت مضر به اخلاص است یا نه؟
در پاسخ به این سؤال گفتنی است: لذت را خدای متعال آفریده و در همه چیز قرار داده است، چه امور معنوی و چه امور مادی، همان‌طور که درد و رنج را آفریده است؛ بنابراین نمی‌توان گفت لذت چیز بدی است.
منتهی لذت بردن از امور مادی و معنوی در حد نیت و قصد نیست، لذت تنها انگیزه ایجاد می‌کند تا انسان زحمت رسیدن به نیازهای خود را تحمل کند و با تأمین نیازهای مادی و معنوی، زندگی سالم و کاملی داشته باشد.
شما وقتی غذا می‌خورید، هدف اصلی این است که از درد و رنج گرسنگی رها شوید و نیازهای بدنتان تأمین شود و سلامتی به دست آورید، اما در کنار آن، لذت غذا خوردن را نیز درک می‌نمایید و این درک لذت، انگیزه شما را برای تحمل سختی‌های کار و تلاش و تحصیل مال و خرید و پخت غذا تقویت می‌نماید.
اگر غذا خوردن یا ازدواج کردن لذت نداشت، قطعاً زندگی انسان با خلل مواجه می‌شد. به خصوص ازدواج کار دشواری است و هزینه‌های فراوانی دارد، اگر این کار لذت بخش نبود، ممکن بود نسل بشر منقرض شود؛ لذا وجود لذت در این امور کاملاً حکیمانه است.
در امور معنوی نیز وضعیت به همین صورت است. امور معنوی و انجام وظایف دینی نیز کار آسانی نیست و لذا احساس لذت و آرامشی که از این طریق انسان به دست می‌آورد، انگیزه می‌شود برای اینکه بتواند سختی عمل به وظایف بندگی را تحمل نماید.
نیت و قصد اصلی عبادت و بندگی، نزدیک شدن به خدای متعال است و لذتی که در معنویات وجود دارد تنها در حد انگیزه است؛ بنابراین لذت خودخواهی نیز با نیت خالص عبادت منافات ندارد و اصلِ وجود لذت مناجات باخدا زایل کننده خلوص عبادت نیست. بله اگر صرفاً به نیت لذت‌خواهی عبادت انجام گیرد، خلوص نیت از بین می‌برد.
آری در یک مرتبه بالاتر ممکن است فرد آن‌قدر عاشق خداوند گردد که در عبادت، نه خود را ببیند و نه لذت عبادت را و نه حتی اصل عبادت خود را؛ بلکه کاملاً محو و مشغول معشوق شود.
معامله باخدا
گاهی اوقات انسان از یک لذّت دنیوی که معصیت آمیز است چشم می¬پوشد؛ امّا این چشم پوشیدن از لذّت، به خاطر رسیدن به لذّت دیگری است، یعنی از لذّت کوتاه مدّت دنیوی چشم می¬پوشد تا به لذّت بلند مدت اُخرَوی دست پیدا کند؛ این یک حرکت کاسب¬کارانه و معامله باخداست و اشکالی هم ندارد. شما به هر بچه‌ای دو تا شیرینی نشان بدهید، یک شیرینی کوچک و یک شیرینی بزرگ، معلوم است که به طرف شیرینی بزرگ‌تر می¬آید.
اما این خیلی هنر بزرگی نیست که انسان به خاطر رسیدن به حوری¬های بهشتی، از خانم¬های زیباروی دنیوی اعلام انصراف بدهد؛ مثلاً گناه آلود به آن‌ها نگاه نکند، یا میل نکند، یا به خاطر خوراکی¬ها و میوه و غذاهای لذیذ بهشتی، از فلان خوراکی حرام دنیوی چشم بپوشد.
چشم پوشیدن از لذّت کوچک، برای نیل به لذّت بزرگ‌تر، این نوعی خودخواهی است و مغایر با اخلاص کامل است.
قصد وصول به مقامات معنوی
قصد وصول به مقامات معنوی با نیت و هدفداری متفاوت است. نیت و هدف آن مقصدی است که خدای متعال از انسان خواسته و بنده را برای وصول به آن تشویق و بلکه امر نموده است، ولی سلوک و تلاش خودسازان سالک نتایج و آثاری نیز در پی دارد که خداوند خود به حسب استعداد و صلاحیت به بنده عطا می کند.
هدف عبادت و بندگی و سلوک دینی، وصول به کمال و قرب الهی است، ولی وصول به مقامات معنوی و آثار و نتایج سلوک دینی مانند یافتن قدرت ماورایی و سلطه بر دیگران، آمال و آرزوهایی هستند که ریشه در برتری طلبی انسان دارند و لذا نه تنها مطلوب نیستند، بلکه مضر به اخلاص اند.
از سوی دیگر درخواست و آرزوی رسیدن به مقامات معنوی و توان خارق العاده علمی و عملی، نوعی دخالت در کار مولی است و در صورتی که جایگزین هدف و نیت شود، کاملا با اخلاص در بندگی منافات دارد.
آثار و نتایج بندگی و عمل صالح و سلوک دینی، مانند مزد می ماند که طلب آن از مولی در آیین بندگی، به هیچ وجه شایسته و سزاوار نیست.
حافظ گفته
تو بندگی چو گدایان به شرط مزد مکن
که دوست خود روش بنده پروری داند
اما هدف مندی دینی، بدین معنا که انسان بندگی خدا رفتار سلوکی خویش را به خاطر رسیدن به کمال و قرب الهی انجام دهد، لازم و بلکه ضروری است و منافاتی با اخلاص ندارد و حتی شکل دهنده و زمینه ساز و علت اخلاص است. این همان نیتی است که خداوند خودش از انسان خواسته و حتی بدون آن عبادت و بندگی انسان را نخواهد پذیرفت. —
سخن آخر
افراد در مراتب ایمان و شخصیت، گوناگون هستند و نمی‌توان از همگان انتظار عالی‌ترین مراتب نیت و اخلاص را داشت. براى کودک ابتدایى نمی‌توان توضیح داد که اگر تحصیل علم را ادامه دهد، در آینده از شخصیت‌ها و رجال برجسته خواهد شد و چه بسا قدرت علمى او ماه و اختر را تسخیر کند؛ بلکه کودک را با تشویق و احیاناً با تهدید می‌توان وادار به درس و مدرسه کرد.
مخاطبان قرآن نوعاً طبقه متوسط مردم‌اند؛ اگرچه قرآن حکیم در بطون ظرایف، لطایف و اشاراتش به افراد ویژه و نخبه توجه دارد، اما اکثریت مردم همانند دانش آموزان کلاس اول ابتدایی‌اند که باید دستشان را گرفت و پابه‌پا برد تا شیوه درست عبادت را بیاموزند و اگر آموختند و رشد کردند، آنگاه خود می‌یابند که تنها خداوند شایسته پرستش است: اِیّاکَ نَعبُدُ وَ اِیّاکَ نَستَعین؛ تنها تو را می‌پرستم و تنها از تو یاری می‌خواهم.
همچنین اگرچه در عالم آخرت، بهشت و دوزخ به عنوان جزا و پاداش صالحان و شایستگان و مجازات و کیفر تبه کاران مقرر گشته است. بهشت جایگاه ابدى همه مؤمنان و صالحان و حتى اولیاى الهى است؛ اما نه به عنوان هدف نهایى، بلکه به عنوان مرحله‌ای از هدف برتر. هدف برتر کمال و قرب الهی است.
امام على (ع) می‌فرماید: «انبیاء آمدند تا بشر را از قیامت و مواقف آن و آنچه براى اهل طاعت و معصیت فراهم شده از بهشت و دوزخ و کرامت و خفت آگاه گردانند».
چون قرآن کتاب انسان‌سازی و تربیت عموم مردم به کمال مطلوب است و مسئله تشویق و تهدید نقش عمده‌ای در تربیت و انگیزش افراد متوسط جامعه دارد، بهشت و دوزخ را چونان دو عامل مهم تشویق و تنبیه مطرح کرده است، ولی انگیزه خواص و اولیای خود را با وعده لقاء و رضوان الهی تقویت نموده است.

اقسام نیت صحیح در عبادت و عمل

دیدگاه شما برای ما ارزشمند است

نظر شما چیه؟ منتظر نظرات ارزشمند شما هستیم *

دکمه بازگشت به بالا