دین و اندیشه

علائم و نشانه های غفلت

پرسش و پاسخ

با استناد به آیات قرآن و احادیث پاسخ داده شده بود

دوست گرامی. بنا به درخواست شما قسمتی از کتاب وادی بیداری نوشته سید مصطفی علم خواه را برای شما درج کرده ایم که امیدواریم مفید باشد. برای آگاهی کامل درباره غفلت و بیداری خواندن این کتاب توصیه می شود.
ممکن است این مسئله براى بسیارى از مردم، مورد شک و تردید واقع شود که نکند در صف غافلان باشند و زندگی ارزشمند و فرصت طلایی عمر خود را در بی‌خبری و ناهشیاری هدر دهند؟ پس لازم است تا پویندگان راه خدا و سالکان سبیل الى اللَّه، در هر مرحله خود را بیازمایند و به علائم و نشانه‌هاى «غفلت» توجه نمایند تا ناخواسته در دام آن گرفتار نشوند.  
خوشبختانه در منابع دینی، علائم و نشانه هاى فراوانى براى غفلت زدگان و خواب‌آلودگان روحی ذکر شده که چند نمونه از آن فهرست می‌شود:
1. فراموشی یاد خدا و ترک وظایف بندگی
قرآن کریم غفلت از یاد خدا را از نشانه‌های اصلی غفلت برمی‌شمارد، غفلت انسان نسبت به خدا و آخرت که عمدتاً ناشی از ضعف بینش و بصیرت دینی افراد و فراموشی هدف نهایی زندگی است، باعث بی‌اعتنایی به وحی و دین و بازیچه قرار دادن آن و ترک ایمان به قیامت و خداست؛ ازاین‌رو این افراد به‌سادگی به تکذیب رسولان و پیامبران می‌پردازد و دین و دین‌داری را دروغ می‌شمارند. اقْتَرَبَ لِلنَّاسِ حِسَابُهُمْ وَهُمْ فِی غَفْلَةٍ مُعْرِضُونَ؛ مَا یَأْتِیهِمْ مِنْ ذِکْرٍ مِنْ رَبِّهِمْ مُحْدَثٍ إِلَّا اسْتَمَعُوهُ وَهُمْ یَلْعَبُونَ؛ لَاهِیَةً قُلُوبُهُمْ وَأَسَرُّوا النَّجْوَى الَّذِینَ ظَلَمُوا هَلْ هَذَا إِلَّا بَشَرٌ مِثْلُکُمْ أَفَتَأْتُونَ السِّحْرَ وَأَنْتُمْ تُبْصِرُونَ؛[1]روز حساب مردم بسیار نزدیک شده و مردم سخت غافل‌اند و اعراض می‌کنند. این مردم غافل را هیچ پند و موعظه تازه‌ای از جانب پروردگارشان نیاید جز آنکه آن پند را شنیده و باز به بازی دنیا و لهو و لعب عمر می‌گذرانند. دل‌هایشان به لهو و بازیچه دنیا متوجه است؛ و مردم ستمکار پنهان و آهسته با یکدیگر می‌گویند: آیا این شخص جز آن است که بشری مانند شماست؟ چرا شما که مردمی بصیر و دانا هستید سحر او را می‌پذیرید؟
جالب است که عارف نیز از غفلت بی بهره نیست، منتهی غفلت او به عکس غفلت مردمان معمولی است. سالک عارف به مقامی می رسد که از دنیا و ما فیها غافل و غرق در یاد خدا می گردد و این همان مقام فنای فی الله است.
ترک گدائى مکن که گنج بیابى         
از نظر رهروى که در گذر آید
صالح و طالح متاع خویش نمودند         
تا که قبول افتد و که در نظر آید
بلبل عاشق تو عمر خواه که آخر         
باغ شود سبز و شاخ گل به بر آید
غفلت حافظ درین سراچه عجب نیست
هر که به میخانه رفت بی‌خبر آید[2]قرآن کریم همواره از انسان می‌خواهد که به یاد خدا باشد و او را هرگز از یاد نبرد و یاد خدا چیزی جز به یاد داشتن هدف خلقتی انسان و حرکت در مسیر تحقق آن نیست. می‌توان گفت: بی‌توجهی نسبت به انجام وظایف دینی و ترک گناه، مصداق اصلی غفلت از یاد خدا و انحراف از مسیر صحیح زندگی و بندگی است.
بندگی و عبادت که مصداق اتم یاد خدا محسوب می‌شود، مهم‌ترین قانون زندگی و عامل کمال انسان است، انسان تنها از طریق ذکر و یاد خدا به سعادت واقعی می‌رسد و به همین دلیل مهم‌ترین نیاز سلوکی انسان مؤمن این است که همواره متذکر خدای متعال و اطاعت فرمان‌های او باشد.
دلیل این‌همه تأکید قرآن و روایات بر اهمیت ذکر و یاد خدا تأثیر اکسیر گونه آن برای سلامت و تعالی قلب انسان است، از نگاه اسلام انسان تنها با بندگی و یاد خدا که منبع و منشأ تمام خوبی ها و کمالات است[3] به شکوفایی و کمال می‌رسد و قلب انسان فقط با عبودیت، زنده و آرام می‌گردد.
اگر انسان از یاد خدا و بندگی او غافل شود، هلاکت و فساد قلبش قطعی خواهد بود؛ زیرا در این صورت، اسیر نفس و برده دنیا می‌شود و معلوم است که نتیجه شرک و خودپرستی و دنیاطلبی، چیزی جز گمراهی و شقاوت در دنیا و آخرت نخواهد بود.
قرآن کریم می‌فرماید:
<وَ لَا تَکُونُوا کَالَّذِینَ نَسُوا اللّهَ فَاَنسَهُم أَنفُسَهُم أُولئِکَ هُمُ الفَاسِقُونَ>[4]؛
«و مانند آنان نباشید که به‌کلی خدا را فراموش کردند خدا هم نفوس آن‌ها را از یادشان برد، آنان به حقیقت بدکاران عالم‌اند».
با دقت در آیه می‌توان به یک نتیجه روشن و درعین‌حال قابل‌تأمل رسید. قرآن بین خود فراموشی انسان و خدا فراموشی و بدکرداری و فسق او، پلی از ارتباط زده است، پس کسانی که به کج‌راهه می‌روند، اول خدا را و بعد خود را از یاد می‌برند و در پی آن به دامن شیطان می‌غلتند. اگر این‌گونه باشد، حتماً یکی از اصلی‌ترین کارکردهای شیطان، بیگانه ساختن انسان با خدا و خود راستین است و انسانی که دچار خود بیگانگی شود و هویت اصلی و حقیقی خویش را از یاد ببرد، دچار بزهکاری ‌می‌گردد.
به‌بیان‌دیگر، تصور رایج و عرفی آن است که انسان نادرست کردار و فاسق، خدا را فراموش می‌کند که به چنین آلودگی‌هایی، دامن می‌آلاید، اما قرآن این نکته ظریف را به مخاطب القاء می‌نماید که بدکاران، خود را از یاد می‌برند و دچار رفتارهای ناسزا و ناروا می‌گردند؛ هرچند این از خود بیگانگی، ریشه در از خدا ‌بیگانگی دارد.
قرآن کریم در سوره اعراف از غافلان به کسانی تعبیر می کند که دین خدا را بازیچه گرفته و در نتیجه دنیا آنان را مغرور ساخته و باعث فراموش نمودن یاد خدا شده است و می فرماید: این گروه در آخرت از فراموش‌شدگان هستند، همان‌گونه که در دنیا آخرت را فراموش کردند. الَّذینَ اتَّخَذوا دینَهُم لَهوًا وَلَعِبًا وَغَرَّتهُمُ الحَیاةُ الدُّنیا فَالیَومَ نَنساهُم کَما نَسوا لِقاءَ یَومِهِم هذا وَما کانوا بِآیاتِنا یَجحَدونَ؛[5] آنآنکه دینشان را سرگرمى و بازى گرفتند و زندگى دنیا آنان را فریفت، پس ما امروز از یاد می‌بریمشان، همان‌گونه که آنان دیدار امروزشان را از یاد بردند و همواره آیات ما را انکار می‌کردند.
2. بی توجهی به خودسازی و کمال‌جویی
مهم‌ترین رسالت و مأموریت انسان در این دنیا، خودسازی است و خدای متعال او را برای چنین وظیفه‌ای آفریده است تا به کمال مطلوب خود برسد و برای سفر آخرت آماده شود، به همین دلیل بزرگ‌ترین نشانه غفلت و ناهشیاری انسان نیز، غفلت از این مسئولیت بزرگ است.
روشن است که خود فراموشی یا به تعبیر آشکارتر، غفلت از خودسازی و تزکیه نفس – که زمینه‌ساز تعالی روح و پاک‌سازی قلب و آمادگی برای سفر آخرت و لقای الهی است – نتیجه غفلت از هدف خلقت و کمال طلبی و یاد خداست؛ لذا قرآن کریم در آیه‌ای که قبلاً هم ذکر شد، خود فراموشی را پیامد خدا فراموشی می‌خواند و خدا فراموشان را به فسق متهم بل موصوف می سازد:
<وَلَا تَکونُوا کالَّذِینَ نَسُوا اللَّـهَ فَأَنسَاهُمْ أَنفُسَهُمْ أُولَـئِک هُمُ الْفَاسِقُونَ>[6]؛
«و مانند کسانی نباشید که خدا را فراموش کردند و خدا نیز آن‌ها را به خود فراموشی گرفتار کرده، آن‌ها همانا فاسقان‌اند».
در آیه دیگری نیز با بیانی آشکار به انسان نهیب می‌زند که به خودتان بپردازید و به فریاد خودتان برسید:
<یا أَیهَا الَّذِینَ آمَنُوا عَلَیکمْ أَنْفُسَکمْ لَا یضُرُّکمْ مَنْ ضَلَّ إِذَا اهْتَدَیتُمْ إِلَی اللَّهِ مَرْجِعُکمْ جَمِیعًا فَینَبِّئُکمْ بِما کنْتُمْ تَعْمَلُونَ>[7]؛
«ای کسانی که ایمان آورده‌اید، مراقب (قلب و روح) خود باشید، اگر در مسیر کمال و خداوند قرار بگیرید، گمراهی گمراهان، به ما زیانی نمی‌رساند. بازگشت همه ما به‌سوی خدا است؛ و ما را ازآنچه عمل می‌کردید، آگاه می‌کند».
ازآنجاکه هدف قرآن کریم، نجات و هدایت انسان به‌سوی حق و حقیقت و رسیدن و راه یافتن او در جوار قرب الهی است، غفلت و فراموشی (از خودسازی) را به‌عنوان یک خصلت منفی برای انسان معرفی کرده و از آن، بر حذر داشته است؛ زیرا باعث دوری انسان از هدایت و رستگاری و درنتیجه طغیان و سرکشی او در این جهان می‌شود و در آخرت هم موجب سرافکندگی، پشیمانی و افسوس می‌گردد.
<وَلَقَدْ ذَرَأْنَا لِجَهَنَّمَ کثِیرًا ما الْجِنِّ وَالإِنْسِ لَهُمْ قُلُوبٌ لا یفْقَهُونَ بِهَا وَلَهُمْ أَعْینٌ لا یبْصِرُونَ بِهَا وَلَهُمْ آذَانٌ لا یسْمَعُونَ بِهَا أُولَئِک کالْأَنْعَامِ بَلْ هُمْ أَضَلُّ أُولَئِک هُمُ الْغَافِلُونَ>[8]؛
«ما به‌طور مسلّم گروه زیادی از جن و انس را برای دوزخ آفریدیم آن‌ها دل‌ها «عقل‌ها» ئی دارند که با آن، تعقل نمی‌کنند، چشمانی دارند که با آن نمی‌بینند و گوش‌هایی دارند که با آن نمی‌شنوند، آن‌ها همچون چهارپایان‌اند، بلکه گمراه‌تر، آن‌ها غافل‌اند».
آیه شریفه، جبری بودن دخول در جهنم و غفلت إنس و جن را بیان نمی‌کند، بلکه می‌گوید: خدای متعال، تمام ابزار و وسایل شناخت و معرفت را در اختیار انسان‌ها قرار داده است تا انسان با قدرت و اختیار خویش، مسیر کمال را طی کند، ولی عده کثیری از این ابزار و وسایل، استفاده و بهره‌برداری معقول و منطقی نکرده و خود زمینه سقوط و نابودی خویش را فراهم می سازند؛ به‌گونه‌ای که از چهارپایان هم پایین‌تر قرار می‌گیرند.
در قرآن کریم گاهی سخن از خود باختن و خودزیانی است؛ <قُلْ إِنَّ الْخاسِرِینَ الَّذِینَ خَسِرُوا أَنْفُسَهُمْ>[9]؛ «زیان‌کاران در حقیقت کسانیاند که در خود زیان دیده‌اند»؛ یعنی در اثر غفلت خود را نساخته و نیروهای خود را هدر داده‌اند و گاهی هم‌سخن از ظلم و ستم به خویش است؛
<رَبَّنا ظَلَمْنا أَنْفُسَنا>؛
«پروردگارا ما (در اثر عدم توجه به خودسازی و مراقبت از قلب) به خود ستم و جفا نمودیم».
اما غفلت در انسان حالتی پدید می‌آورد که از خود اصیل فاصله می‌گیرید؛ یعنی خودِ خیالی و تن خود را بر خود واقعی و هویت انسانی‌اش ترجیح و برتری می‌دهد و غیر خود را خود پندارد و درنتیجه، به خود حقیقی زیان رسانده و آن را فراموش می‌نماید.
به تعبیر امام علی (ع): «عجبتُ لمَن ینشدُ ضالّته و قد أضلَّ نفسه فلا یطلبها[10]؛ شگفت از کسی که در جستجوی گم‌شده خود می‌گردد، درحالی‌که «خود» را گم نموده، ولی آن را نمی‌جوید».
این سخن امام نشان می‌دهد که جستجوی گمشده در ذات و فطرت انسان نهاده شده است و آدمی همواره به دنبال گمشده می گردد، اما نکته آن است که دغدغه یافتن گمشده‌های فرعی را دارد و از جستجو برای یافتن گمشده اصلی – که حقیقت و هویت خود اوست – طفره می‌رود.
مولوی در تمثیلی زیبا اشتباه «تن» را با «من» به قطعه زمینی تشبیه می‌نماید که انسان با صرف نیرو و سرمایه فراوان و تلاشی خستگی‌ناپذیر در آن زمین خانه‌ای می‌سازد و هنگامی‌که می‌خواهد در آن خانه سُکنی گزیند، به او گفته می‌شود؛ خانه را در زمین دیگران ساخته‌ای، نه در زمین خود.
کسی که یک‌عمر تمام تلاش خود را در پروراندن و بالندگی و رفاه جسم و «تن» خود صرف می‌نماید و از روح و «من» خود و رشد و کمال آن غافل می‌شود، درواقع مانند کسی است که در زمین دیگران خانه ساخته است. 
در زمین دیگران، خانه مکن
کار خود کن، کار بیگانه مکن
کیست بیگانه؟ تن خاکی تو
کز برای اوست غمناکی تو
تا تو تن را چرب و شیرین می‌دهی
جوهر خود را نبینی فربهی
گر میان مشک، تن را جا شود
روز مُردن گندِ آن پیدا شود
مُشک را بر تن مزن، بر دل بمال
مُشک چِبود؟ نام پاک ذوالجلال[11]در ادبیات امروز، عنوان ازخودبیگانگی، عنوان پر شهرتی – خاصه در عرصه سیاست و جامعه‌شناسی – است که امری نکوهیده است و از آن، بر حذر می‌دارند. مولوی اتفاقاً به «ازخودبیگانگی» تشویق می‌کند؛ اما توأم با آن می‌گوید، انسان باید با خود نفسانی، خود فروتر و خودی که محصول تن خاکی است، بیگانگی پیشه سازد و به‌جای آن به کار فربهی و ساماندهی خود برتر و جوهره و جان خویش بپردازد.
شاید بتوان گفت مولانا به شکل مستور و پنهان این نکته را نیز گوشزد می‌کند که انسان از حقیقت متعالی و ذات قدسی پروردگار برای صرفاً تأمین معیشت و مادیت و رفع و رفوی امور تن‌آسا و این جهانی بهره نگیرد؛ زیرا اگر خدا را فقط برای تأمین خرمای تن بخواند، به هنگام مرگ تهیدست خواهد بود، این نوع خوانش خدا؛ وی را در آستانه کوچیدن از جهان، نامعطر و نامبارک نشان خواهد داد و انسان معطر و مبارک کسی است که از عطر قدسی خوانش الهی برای توسعه جوهره جان خویش بهره گیرد.
چنین کسی درواقع، خود واقعی را فراموش می‌کند و عامل اصلی ایجادکننده این خود فراموشی و غفلت از خودسازی نیز شیاطین هستند؛
<وَ کَذلِکَ جَعَلْنا لِکُلِّ نَبِی عَدُوًّا شَیاطینَ الْإِنْسِ و الْجِن>[12]؛
«این‌چنین در برابر هر پیامبری، دشمنی از شیاطین انس و  جن قرار دادیم».
اگرچه آن‌ها سلطه‌ای بر انسان ندارند و نمی‌توانند جلوی انتخاب آگاهانه و آزادانه او را بگیرند و لذا روز قیامت از خود سلب مسئولیت می‌کنند. در سوره ابراهیم آمده است؛ و چون حکم (قیامت) به پایان رسید (و اهل بهشت از اهل دوزخ جدا شدند) در آن حال شیطان (برای نکوهش و تمسخر کافران) می‌گوید: خدا به ما به حق و راستی وعده داد و من به خلاف حقیقت شما را وعده دادم و خلف وعده کردم و برای شما (برای وعده دروغ خود) هیچ حجت و دلیل قاطعی نیاوردم و تنها شما را فراخواندم و شما اجابتم کردید، پس (امروز شما ابلهان که سخن بی‌دلیل مرا پذیرفتید) مرا ملامت مکنید بلکه نفس (پر طمع) خود را ملامت کنید که امروز نه من فریادرس شما خواهم بود و نه شما فریادرس من توانید بود، من به شرکی که شما به (اغوای) من آوردید معتقد نیستم، آری (در این روز) ستمکاران عالم را عذابی دردناک خواهد بود.[13] 
3. گناه و عصیانگری
گناه و عصیانگری از نشانه های بارز غفلت و ناهشیاری است و همچون پرده ای بین انسان و خدا آویخته شده و موجب می‌شود انسان، مبدأ مقصد هستی و زندگی را فراموش کند و از هدف نهایی حیات غافل بماند، چنانکه از امام رضا (ع) نقل شده است آن حضرت در جواب مردی که سؤال کرد چرا خدا در پرده است؟ فرمود: «إنَّ الاحتِجابَ عَنِ الخَلقِ لِکثرَةِ ذُنوبِهِم؛[14] به‌خاطر گناه زیادی که اشخاص مرتکب می‌شوند».
انسان غافل در گناهان بسیار، غوطه می‌خورد؛ چراکه اگر ده ها گناه از او سر زند هرگز حس نمی‌کند که گناه کرده است، ولی انسان متقی چون گناهی از او سر زند فوراً به یاد خدا می‌افتد و پشیمان می‌شود و با توبه‌سوی خدا بازمی‌گردد.
<إِنَّ الَّذِینَ اتَّقَوْا إِذَا مَسَّهُمْ طَائِفٌ مِنَ الشَّیطَانِ تَذَکرُوا فَإِذَا هُمْ مُبْصِرُونَ>[15]؛
چون اهل تقوا را از شیطان، وسوسه و خیالی به دل فرا رسد، همان دم خدا را به یاد آرند و همان لحظه بصیرت و بینایی پیدا کنند.
کسانی که از یاد خداوند و اطاعت فرمان الهی در غفلت و بی‌خبری به سر می‌برند، اصولاً با کار نیک و خیر میانه‌ای ندارند و هرگونه کار نیک را بی‌خردی می‌شمارند، بنابراین نه خود به کارهای خیر و نیک اقدام می‌نمایند و نه اجازه می‌دهند دیگران این‌گونه باشند.
قرآن کریم در توصیف این افراد می‌فرماید: الْمُنَافِقُونَ وَالْمُنَافِقَاتُ بَعْضُهُمْ مِنْ بَعْضٍ یَأْمُرُونَ بِالْمُنْکَرِ وَیَنْهَوْنَ عَنِ الْمَعْرُوفِ وَیَقْبِضُونَ أَیْدِیَهُمْ نَسُوا اللَّهَ فَنَسِیَهُمْ إِنَّ الْمُنَافِقِینَ هُمُ الْفَاسِقُون؛[16] مردان و زنان منافق، متّفق با همدیگر و طرفدار یکدیگرند، مردم را به کار بد وا‌می‌دارند و از کار نیکو منع می‌کنند و دست خود را (از انفاق در راه خدا) می‌بندند و چون خدا را فراموش کردند خدا نیز آن‌ها را فراموش کرد )یعنی به خود واگذاشت تا از هر سعادت محروم شوند)، در حقیقت منافقان بدترین زشت‌کاران عالم‌اند.
از این آیه استفاده می‌شود که اهل غفلت، نه‌تنها به‌خوبی و نیکی‌ها گرایش ندارند، بلکه به زشتی‌ها گرایش داشته و به ترویج و اشاعه آن می‌پردازند و ناهنجاری‌ها و رذالت‌ها را تشویق و ترغیب می‌کنند؛ چراکه در دام هواهای نفسانی و خواسته‌های شیطانی هستند و خدایشان را هواهای نفسانی قرار داده‌اند و تنها برای رضا و خشنودی آن عمل می‌کنند.
 
4. بی‌توجهی به مسئولیت‌های اجتماعی
بیداری فردی، بدون بیداری اجتماعی، کامل و سودمند نیست، زیرا انسان در عرصه جامعه ساخته می‌شود و فردی بیدار و با بصیرت تلقی می‌شود که در صحنه‌های مبارزه با شرک و کفر حضور دارد و برای گسترش توحید و خداپرستی کوشش می‌کند.
اهتمام به امور مسلمین و دخالت در امور سیاسی و اجتماعی پایه های تعالی انسان را استوار می‌سازد و عرصه‌های رشد انسانی را به روی سالک می‌گشاید.
عوامل رشد ایمان و اخلاق فردی و اجتماعی و عاطفه انسانی نسبت بهبندگان خدا که باعث رسیدگی به محرومان و مستضعفان و همچنین رسیدگی به امور کلی مسلمین در بعد سیاسی و اجتماعی و اقتصادی و فرهنگی و تمدنی می‌شود، احساس مسئولیت اجتماعی افراد مسلمان است که در روایت تحت عنوان اهتمام بهامور مسلمین مطرح شده است.
از رسول اکرم نقل شده که فرمودند: «من اصبح لایهتم بامور المسلمین فلیس بمسلم، ومن سمع رجلاً ینادی: یا للمسلمین! فلم یجبه فلیس بمسلم؛[17] کسی که صبح کند درحالی‌که به امور مسلمین اهتمام نداشته باشد مسلمان (واقعی) نیست؛ و کسی که صدای شخصی را بشنود که ندا می‌کند: ای مسلمانان (به فریادم برسید)؛ و او را اجابت نکند پس او مسلمان (واقعی) نیست».
توجه به امور مسلمانان، یعنی تلاش و اقدام برای برآوردن نیازها و حل مشکلات آنان و خدمت کردن به برادران ایمانی و اقدام در جهت تأمین نیازمندی‌های افراد یا گروه‌های خاص.
اهتمام به امور مسلمانان، مفهوم عامی است که مترادف‌های زیادی ازجمله تعاون، خدمات اجتماعی، دیگر یاری و رفاه اجتماعی را شامل می‌شود و تنها فرق اندکی با آن‌ها دارد.
مسلمان بودن، مانند عضویت در کاروان مسافرتی است و مسلمان کسی است که نسبت به همراهان خود، احساس مسئولیت دارد و ازجمله (فلیس بمسلم)، فهمیده می‌شود که اگر چنین نباشد و نسبت به ‌رنج‌های هم‌سفران خود بی‌تفاوت باشد، نمی توان او را اهل این کاروان به حساب آورد و از اعضای گروه دانست، چنین فردی از اهلیت برای مسلمان بودن ساقط می‌شود.
آیات و روایات متعددی با عنوان های گوناگون (از قبیل انفاق، احسان، صدقه، زکات، امربه‌معروف و نهی از منکر، توجه به حقوق مؤمنین، صله‌رحم و اصلاح امور میان مسلمانان) درباره این موضوع حقوقی – اخلاقی، یعنی احساس مسئولیت اجتماعی و اهتمام به امور مسلمین، اشاره دارد که گواه اهمیت موضوع است.
در سوره آل‌عمران آمده است:
< وَلْتَکُنْ مِنْکُمْ أُمَّةٌ یَدْعُونَ إِلَى الْخَیْرِ وَیَأْمُرُونَ بِالْمَعْرُوفِ وَیَنْهَوْنَ عَنِ الْمُنْکَرِ وَأُولَئِکَ هُمُ الْمُفْلِحُونَ>[18]؛
«باید از شما گروهی باشند (خود را کاملاً مهیا نموده) که مردم را دعوت به خیر (دین) و امربه‌معروف و نهی از منکر بکنند و آنان رستگارند».
و نیز قرآن می‌فرماید:
< وَالْمُؤْمِنُونَ وَالْمُؤْمِنَاتُ بَعْضُهُمْ أَوْلِیَاءُ بَعْضٍ یَأْمُرُونَ بِالْمَعْرُوفِ وَیَنْهَوْنَ عَنِ الْمُنْکَرِ وَیُقِیمُونَ الصَّلَاةَ وَیُؤْتُونَ الزَّکَاةَ وَیُطِیعُونَ اللَّهَ وَرَسُولَهُ أُولَئِکَ سَیَرْحَمُهُمُ اللَّهُ إِنَّ اللَّهَ عَزِیزٌ حَکِیمٌ>[19]؛
«مردان و زنان مؤمن همه اولیا (یاور و دوستدار) یکدیگرند، به معروف یکدیگر را وادار می‌کنند و از منکر بازمی‌دارند، اقامه نماز و ایتاء زکات و اطاعت خدا و رسول او می‌کنند، آنان‌اند که خداوند به زودی رحمتشان دهد که خداوند عزیز و حکیم است».
علاوه بر آن، سیره معصومان در اهتمام به امور مسلمانان و جامعه اسلامی، نشانگر جایگاه والای این ارزش اجتماعی در میان نظام ارزشی و هنجاری اسلام و تأثیر آن در ایجاد همبستگی و تحکیم روابط اجتماعی و رشد و تعالی انسان در این عرصه است.
6. چشم بستن به روی حقایق
در حدیث مشروحى از پیامبر اکرم (ص) در پاسخ «شمعون بن لاوى» – یکى از مسیحیان معروف زمان خود- آمده است، هنگامى که شمعون از علائم غافلان از حضرتش سؤال کرد، ایشان در جواب فرمودند: «اما عَلامَهُ الغَافِلِ فَارْبَعَهٌ الْعَمى وَ السَّهْو وَ اللَّهْو وَ النِّسْیَانْ؛[20] نشانه‌هاى غافل چهار چیز است: نابینایى (و بستن چشم بر روى حقایق) و سهو و لهو و نسیان به‌گونه‌ای که گرفتار فراموش‌کاری و سردرگمى به شهوات و عدم توجه به سرنوشت آینده خویش می‌شود.
در تفاوت سهو و نسیان گفته شده: نسیان به معنى فراموش کردن چیزى است که قبلاً مى دانست، ولى سهو به معنى عدم توجه به امورى است که باید به آن توجه کند. 
7. بی اعتنایی به هشدارهای بیدارکننده
از دیگر نشانه‌هاى مهم «غفلت»، بى اعتنایى به عوامل هشدار دهنده و بیدارکننده است؛ مثلاً، هنگام عبور از قبرستان فکر نمی‌کنند که ممکن است فردا، جایگاهشان همین مکان باشد و از این وقایع عبرت نمی‌گیرد؛ یا اگر در تشییع جنازه یکى از دوستان و آشنایان شرکت کنند، فراموش می‌کنند که او را هم روزى دیگران تشییع کرده و در مراسم یادبود او شرکت می‌کنند. 
در نهج‌البلاغه آمده است که حضرت على (ع) در تشییع جنازه مؤمنى شرکت نموده بودند، ناگهان صداى بلند خنده کسى را شنیدند، حضرت ناراحت شدند و این گفتار حکیمانه را بیان فرمودند: «کَأَنَّ المَوْتَ فیهَا عَلَى غَیرِنَا کُتِبَ وَ کَأَنَّ الْحَقَّ فیهَا عَلَى غَیرِنَا وَجَبَ وَ کَأَنَّ الَّذی نَرَى مِنَ الْاموَاتِ سَفْرٌ عَما قَلِیلٍ الَیْنَا رَاجِعُونَ؛ گویى مرگ براى غیر ما مقرّر شده و حق (تنها) بر دیگران واجب شده است و گویى (این) مردگانى را که مى بینیم (مثل) مسافران هستند، به زودى به سوى ما باز مى گردند». 
سپس افزودند: «نُبَوِّئُهُمْ اجْدَاثَهُم وَ نَأْکُلُ تُرَاثَهُم کَأَنَّا مُخَلَّدُونَ بَعْدَهُمْ [21] ما آن‌ها را در قبرشان مى گذاریم و میراثشان را مى خوریم، گویى بعد از آن‌ها، عمر جاودان داریم».
 
8. هدر دادن سرمایه عمر
از نشانه هاى «غفلت» آن است که انسان عمر خود را در امورى صرف کند که براى آخرت او هیچ سودى ندارد؛ یا در امورى صرف کند که نه سودى در دنیا دارد و نه در آخرت. امیر مؤمنان (ع) می‌فرمایند: «کَفى بِالْرَّجُلِ غَفْلَهً انْ یُضِیعَ عُمْرَهُ فى ما لایُنْجیهِ ؛[22] براى غفلت انسان، همین بس که عمر خود را در چیزى که مایه نجات او نیست، ضایع کند». 
در تعبیر دیگرى از همان حضرت (ع) آمده است: کَفى بِالْمَرْءِ غَفْلَهً أَن یَصْرِفَ هِمَّتَهُ فِى ما لا یَعْنِیهِ؛[23] براى «غفلت» انسان، همین بس که عمر خود را در چیزى که مربوط به او نیست، صرف کند».
ساقی بیار باده که ماه صیام رفت
درده قدح که موسم ناموس و نام رفت
وقت عزیز رفت بیا تا قضا کنیم
عمری که بی حضور صراحی و جام رفت
مستم کن آن چنانکه ندانم ز بیخودی
در عرصه خیال که آمد کدام رفت
بر بوی آن‌که جرعه جامت به ما رسد
در مصطبه دعای تو هر صبح و شام رفت
دل را که مرده بود حیاتی به جان رسید
تا بویی از نسیم می‌اش در مشام رفت[24]
اى خواجه! عمرت به غفلت گذشت و بهره‌ای از دوست و تجلّیات و مشاهده او نبردى. شایسته است که پس از ماه صیام با باده گرفتن و دیدار حضرتش جبران گذشته عمر خویش را که بى حضور صراحی و جام رفت، بنمایى.
عمر بگذشت به بى حاصلى و بوالهوسى
اى پسر! جامِ مى ام ده که به پیرى برسى
کاروان رفت و تو در خواب و بیابان در پیش
وه! که بس بى خبر از غُلْغُلِ بانگ جرسى
بال بگشا و صفیر از شجرِ طوبى زن
حیف باشد چو تو مرغى که اسیرِ قفسى[25]9. سرکشی و پند ناپذیری
پند و اندرز بر انسان‌های غافل اثر ندارد و اصولاً گوش شنوایی برای شنیدن نصیحت و موعظه ناصحان نخواهند داشت. در گفتار حکیمانه ای علی (ع) از این نکته رمزگشایی می نمایند و خطاب به غافلان می فرماید: «بَیْنَکُمْ وَ بَیْنَ الْمَوْعِظَهِ حِجَابٌ مِنَ الْغَفْلَهِ وَ الغَرَّهِ؛[26] حجاب غفلت و غرور، مانع از آن مى شود که به مواعظ و اندرزها گوش دهید و در شما اثر کند».
نوبهارست در آن کوش که خوشدل باشى         
که بسى گل بدمد باز و تو در گل باشى
در چمن هر ورقى دفتر حالى دگرست         
حیف باشد که ز کار همه غافل باشى
من نگویم که کنون با که نشین و چه بنوش         
که تو خوددانى اگر زیرک و عاقل باشى
چنگ در پرده همین می‌دهدت پند ولى         
وعظت آن گاه کند سود که قابل باشى
نقد عمرت ببرد غصه ء دنیا به گزاف         
گر شب و روز درین قصه ء مشکل باشى
گرچه راهیست پر از بیم ز ما تا بر دوست         
رفتن آسان بود ار واقف منزل باشى
حافظا گر مدد از بخت بلندت باشد
صید آن شاهد مطبوع شمایل باشى[27] 
10. غفلت‌های جزئی و موردی
آنچه تاکنون گفته شد غفلت‌ از اصول کلی حاکم بر حیات و حقیقت زندگی انسان بود که نوع مردم درگیر آن خواهند بود، ولی گاه انسان باآنکه عالم و آگاه است و در هشیاری زندگی می‌کند، به دلیل این‌که معصوم نیست، در لحظاتی از زندگی و شرایط خاصی چرت گونه دچار ناهشیاری می‌شود و خطایی از او سر می‌زند و یا کم‌کاری می‌کند.
مثلاً ناخواسته پرخوری می‌کند و سنگین می‌شود و از برنامه‌های سلوکی‌ بازمی‌ماند، یا فراموش می‌کند که در زمان و مکان خاصی قرار دارد و اعمال و آداب مخصوصی را لازم است رعایت نماید، یا گاهی هنگام غذا خوردن از ذکر نام خدا و سپاس از او غفلت می‌ورزد، یا خدای‌ناکرده در اثر وسوسه شیطان احیاناً گناهی از او سر ‌زند، یا به عارضه پرخوابی و پرگویی مبتلا شود، یا از نماز اول وقت غافل می‌شود، یا سحرگاهان که هنگامه عبادت و ارتباط عاشقانه با خدا است، خواب می‌ماند، یا تنبلی کند یا نسبت به برخی مراقبات سلوکی، همچون ادعیه و نوافل و توسلات و مطالعات دینی، بی‌توجهی نماید، در این موارد، سالک دچار غفلت جزئی و موردی شده و خسارت دیده است، اما این‌گونه نیست که به‌کلی از مسیر عبودیت خدا خارج شده باشد، بلکه این‌گونه غفلت‌ها قابل جبران است.
امام حسن مجتبى (ع) در کلامی به یکی از غفلت‌های موردی مؤمن اشاره می‌کند و مى فرماید: «الْغَفْلَهُ تَرَکُکَ الْمَسْجَد وَ طَاعَتُکَ الْمُفْسِدَ؛[28] غفلت آن است که مسجد را ترک کنى و از مفسد اطاعت نمایى». 
غفلت‌های جزئی و ناخواسته، باعث انحراف کلی انسان از صراط مستقیم نمی‌شود، ولی غفلت و ناهشیاری کلی از هدف خلقت و مقصد زندگی و صراط مستقیم بندگی خدا، زمینه‌ساز انحراف کلی از مسیر صحیح زندگی است و چه‌بسا سر از کفر و شرک در‌آورد که در این صورت قابل جبران و ‌بخشایش نیز نخواهد بود، مگر اینکه خدای متعال به شخص توفیق توبه دهد و به راه توحید بازگردد و بنده خدا شود.
قرآن کریم می‌فرماید:
<وَ آخَرُونَ اعْتَرَفُوا بِذُنُوبِهِمْ خَلَطُوا عَمَلاً صالِحاً وَ آخَرَ سَیئاً عَسَی اللَّهُ أَنْ یتُوبَ عَلَیهِمْ إِنَّ اللَّهَ غَفُورٌ رَحیمٌ>[29]؛
«و گروهی دیگر، به گناهان خود اعتراف کردند و کار خوب و بد را به هم آمیختند، امید می‌رود که خداوند توبه آن‌ها را بپذیرد، به‌یقین، خداوند آمرزنده و مهربان است».
[1] انبیاء، آیه 1 تا 3.
[2] حافظ، دیوان غزلیات، غزل شماره 232.
[3] در یک معنا کسی که همواره به خوبی ها می اندیشد و در پی اخلاق نیک و عمل صالح است و همواره نیت الهی دارد، در هر حالی که باشد، عمر خویش را در یاد خدا سپری می نماید؛ چرا که الله به معنای مستجمع جمیع کمالات است و لذا معنای عمومی یاد خدا، توجه به صفات و کمالات الهی و فضایل اخلاقی و همت و تلاش برای انجام کار نیک است، اگرچه مصداق آن در عبادات خاص و مناسک عبادی مانند نماز، توجه عمیق به ذات با عظمت هستی است.
[4]. حشر، آیه 19.
[5] أعراف، آیه 51.
[6]. همان.
[7]. مائده، آیه 105.
[8]. اعراف، آیه 179.
[9]. زمر، آیه 15.
[10]. آمدی،‌ غررالحکم، ص 233.
[11]. مولوی، مثنوی معنوی، ص 191.
[12]. انعام، آیه 112.
[13]. ابراهیم، آیه 22.
[14]. صدوق، توحید،‌ ج 3، ص 253.
[15]. اعراف، آیه 201.
[16] توبه، آیه 67.
[17]. حرعاملی، وسائل الشیعه، ج 2، ص 520.
[18]. آل عمران، آیه 104.
[19]. توبه، آیه 71.
[20] مجلسی، بحارالأنوار، ج 1، ص 122، ح 11.
[21] نهج البلاغه، کلمات قصار، حکمت 122.
[22] شرح غرر الحکم، جلد 4، صفحه 585٫
[23] همان.
[24] حافظ، دیوان غزلیات، غزل 84.
[25] حافظ، دیوان غزلیات، غزل شماره 455.
[26] شرح فارسى غرر الحکم، جلد 7، صفحه 296٫
[27] حافظ، دیوان غزلیات، غزل شماره 448. 
[28] همان. ج 75، ص، 115.
[29]. توبه، آیه 102.
www.mrastegaran.ir کتاب وادی بیداری تولید این موسسه است.

علائم و نشانه های غفلت

دیدگاه شما برای ما ارزشمند است

نظر شما چیه؟ منتظر نظرات ارزشمند شما هستیم *

دکمه بازگشت به بالا