دین و اندیشه

آیت الله بروجردی و حکومت اسلامی

پرسش و پاسخ

باسلام و احترام به شما کارشناسان محترم و گرامی
سوال: مرحوم دکتر سید صادق طباطبایی برادر همسر مرحوم حاج سید احمد خمینی و فرزند مرحوم ایت الله العظمی سید محمدباقر سلطانی طباطبایی بروجردی در کتاب خاطرات خودشان خاطره ای را از پدر بزرگوارشان نقل می کنند بدین مضمون: در یکی از روزهای بهار سال ۱۳۳۱ که نوجوانی ۹ ساله بودم، گروهی از طلبه‌های جوان و سیاسی از تهران عازم قم شده بودند تا با ایت‌‌الله بروجردی دیدار کنند.

طلبهٔ جوانی که بعد‌ها فهمیدم نواب صفوی بود سخنان تندی ایراد می‌کرد که هیچ چیز از ان در خاطرم نمانده است. بعد‌ها خبردار شدم که نواب و یارانش قصد دیدار با ایت‌الله بروجردی را داشتند که ایشان ان‌ها را نپذیرفته بودند.

از پدرم شنیدم که چند روز بعد که اصحاب ایت‌الله بروجردی، از جمله پدرم در محضر ایشان بودند، یکی از بزرگان و از مدرسین حوزه (ظاهرا پدر ایت‌الله فاضل لنکرانی) علت این رفتار را از اقای بروجردی سوال کرده و می‌پرسد چرا این افراد را که خواهان حکومت اسلامی هستند، نپذیرفتید؟ ایشان در جواب می‌گویند: این اقایان می‌خواهند شاه را بردارند ولی امثال شما را به جای او بگذارند. شخص دیگری (ظاهرا مرحوم ایت‌الله کبیر) که از علمای بزرگ و فقهای برجسته بوده است می‌پرسد، مگر چه اشکالی دارد؟ ایت‌الله بروجردی در جواب می‌گویند: اشکال بزرگ این امر در اینجا است که شاه با اسلحه توپ و تفنگ به جان مردم می‌افتد، با این اسلحه می‌شود مقابله کرد ولی اگر شما به جای او نشستید، اسلحه شما ایمان و عقاید مردم است که به جان مردم می‌اندازید. با این اسلحه نمی‌توان به راحتی مقابله کرد و لذا دین و ایمان مردم به بازی گرفته می‌شود.» نکته قابل تامل این است که این مطلب را پدر مرحوم صادق طباطبایی برای پسر خودشان نقل کرده اند و ایشان عیننا سخن پدرشان را بیان کردند اگر توضیح یا مطلبی دراین باره دارید بفرمایید با تشکر

طلبهٔ جوانی که بعد‌ها فهمیدم نواب صفوی بود سخنان تندی ایراد می‌کرد که هیچ چیز از ان در خاطرم نمانده است. بعد‌ها خبردار شدم که نواب و یارانش قصد دیدار با ایت‌الله بروجردی را داشتند که ایشان ان‌ها را نپذیرفته بودند.

از پدرم شنیدم که چند روز بعد که اصحاب ایت‌الله بروجردی، از جمله پدرم در محضر ایشان بودند، یکی از بزرگان و از مدرسین حوزه (ظاهرا پدر ایت‌الله فاضل لنکرانی) علت این رفتار را از اقای بروجردی سوال کرده و می‌پرسد چرا این افراد را که خواهان حکومت اسلامی هستند، نپذیرفتید؟ ایشان در جواب می‌گویند: این اقایان می‌خواهند شاه را بردارند ولی امثال شما را به جای او بگذارند. شخص دیگری (ظاهرا مرحوم ایت‌الله کبیر) که از علمای بزرگ و فقهای برجسته بوده است می‌پرسد، مگر چه اشکالی دارد؟ ایت‌الله بروجردی در جواب می‌گویند: اشکال بزرگ این امر در اینجا است که شاه با اسلحه توپ و تفنگ به جان مردم می‌افتد، با این اسلحه می‌شود مقابله کرد ولی اگر شما به جای او نشستید، اسلحه شما ایمان و عقاید مردم است که به جان مردم می‌اندازید. با این اسلحه نمی‌توان به راحتی مقابله کرد و لذا دین و ایمان مردم به بازی گرفته می‌شود.» نکته قابل تامل این است که این مطلب را پدر مرحوم صادق طباطبایی برای پسر خودشان نقل کرده اند و ایشان عیننا سخن پدرشان را بیان کردند اگر توضیح یا مطلبی دراین باره دارید بفرمایید با تشکر

پاسخ کوتاه:
آنچه به عنوان نقل خاطره از آیت الله بروجردی درباره شهید نواب صفوی و یارانش انتشار یافته است، صرف نظر از صحت و سقم آن قابل پذیرش نیست زیرا با مبانی مرحوم بروجردی سازگاری ندارد.
اگر براستی با تشکیل حکومت دینی در عصر غیبت طبق نقلی که از آیت الله العظمی بروجردی شده است، دین و ایمان مردم به بازی گرفته می شود، نباید ایشان معتقد به تشکیل حکومت دینی در عصر غیبت می شدند.!
کسانی که چنین مطالبی را نقل می کنند، درک صحیح و کاملی از دین ندارند. براستی با توجه به تلاش دشمنان برای مقابله با دین، با کوتاه آمدن دینداران از وظایف و مسئولیت های دینی، چیزی از دین باقی خواهد ماند. آیا بدون تشکیل حکومت دینی و حاکمیت دینی می توان در برابر دشمنان اسلام ایستاد و از مرزها و ثغور جامعه اسلامی حراست نمود. آیا آنچه با کنار زدن حکومت دینی از دین باقی خواهد ماند همه دین است یا بخشی از احکام دینی و بخش عمده ای از مسائل اجتماعی سیاسی جامعه اسلامی به حال خود رها خواهد شد.؟
اختلاف میان آیت الله العظمی بروجردی با نواب صفوی اختلاف در اصل تشکیل حکومت و مسائل مبنایی نبوده، بلکه به اختلاف در وجود شرایط برای تشکیل حکومت و عدم آن باز می گردد.


آنچه به عنوان نقل خاطره از آیت الله بروجردی درباره شهید نواب صفوی و یارانش انتشار یافته است، صرف نظر از صحت و سقم آن قابل پذیرش نیست زیرا با مبانی مرحوم بروجردی سازگاری ندارد. ایشان شاید اختلاف نظرهایی در نوع برخورد با حکومت پهلوی داشتند، اما در اصل ضرورت تشکیل حکومت دینی و ولایت فقیه تردیدی نداشتند. خلاصه دیدگاه و مبنای حضرت آیت اللَّه بروجردی (ره) درباره حکومت دینی در عصر غیبت از این قرار است :
1- در هر کشوری امور مهمه سیاسی، اجتماعی وجود دارد که از وظایف رهبر و زمامدار می باشد.
2- در دین مقدس اسلام، قوانینی از قبیل دفاع، اجرای حدود، قضاوت، وصول مالیات ها، ایجاد نظم اجتماع، حفظ سرحدّات و مرزهای کشور و… از امور سیاسی وجود دارد.
3- شیعه و سنّی بر این امر اتفاق دارند که، در محیط اسلام و مملکت اسلامی، وجود سیاست گذار و رهبری که امور مسلمین را تدبیر کند لازم است، بلکه این مسأله از ضروریات اسلام است.
4- ائمه اطهارعلیهم السلام برای شیعه، افرادی را نصب کرده اند که در صورت عدم رجوع به ائمه علیهم السلام، به آنها رجوع شود و این نصب منحصر است در فقیه و غیر فقیه صلاحیت این کار را ندارد.
5- در اسلام، دین با سیاست به هم آمیخته و مردان خدا از سیاست جدا نیستند و رسول خدا صلی الله علیه وآله و امیرالمؤمنین علیه السلام در عین این که مردم را ارشاد و هدایت می کردند و نماز جمعه و جماعت اقامه می نمودند، رهبری و کارهای سیاسی جامعه را نیز اداره می کردند.
6- شارع مقدس اسلام، هرگز راضی به تعطیل شدن قوانین سیاسی و اجتماعی اسلام نمی شود.
7- احدی نگفته که از طرف ائمه علیهم السلام و به نیابت آنان، برای امور سیاسی و رهبری امّت، غیر از فقیه، کسی تعیین شده است و در نتیجه تعیین و نصب فقیه از طرف ائمه علیهم السلام به ولایت عامّه، قطعی و مسلم می گردد.
8- اگر روایت هم نبود، ولایت فقیه فی الجمله، ثابت و غیرقابل انکار می بود. ( البدر الزاهر، تقریرات درس حضرت آیت اللَّه بروجردی(ره)، ص 52-57 )
اگر براستی با تشکیل حکومت دینی در عصر غیبت طبق نقلی که از آیت الله العظمی بروجردی شده است، دین و ایمان مردم به بازی گرفته می شود، نباید ایشان معتقد به تشکیل حکومت دینی در عصر غیبت می شدند.!
کسانی که چنین مطالبی را نقل می کنند، درک صحیح و کاملی از دین ندارند. براستی با توجه به تلاش دشمنان برای مقابله با دین، با کوتاه آمدن دینداران از وظایف و مسئولیت های دینی، چیزی از دین باقی خواهد ماند. آیا بدون تشکیل حکومت دینی و حاکمیت دینی می توان در برابر دشمنان اسلام ایستاد و از مرزها و ثغور جامعه اسلامی حراست نمود. آیا آنچه با کنار زدن حکومت دینی از دین باقی خواهد ماند همه دین است یا بخشی از احکام دینی و بخش عمده ای از مسائل اجتماعی سیاسی جامعه اسلامی به حال خود رها خواهد شد.؟ بی توجهی به مسأله حاکمیت دینی در عصر غیبت به بهانه ضربه خوردن به دین، افتادن در چاه از ترسیدن فرو غلطیدن در چاله است. مگر می توان بدون حکومت دینی از جامعیت اسلام حراست کرد و مدعی دینداری بود.؟
نکته دیگر آنکه شهید نواب صفوی در زمینه اعتقاد به اصل تشکیل حکومت اسلامی، هیچ اختلافی با هیچ یک از علما و مراجع نداشتند و اگر اختلافی بود، درباره شرایط و زمینه های عملی ساختن حکومت دینی و وظایف حوزه های علمیه در عصر غیبت بود، به گونه ای که کسانی همچون نواب صفوی و بعدها امام خمینی (ره)، معتقد بودند در حال حاضر زمینه های لازم برای تشکیل حکومت دینی به دست ولی فقیه جامع الشرایط فراهم است، امّا از منظر کسانی همچون مرحوم آیت الله العظمی بروجردی، هنوز زمینه ای برای تشکیل حکومت دینی فراهم نشده و بهتر است تا فراهم شدن آن شرایط، اصل و اساس حوزه های علمیه تقویت شود، به ویژه اینکه مقطع زمانی مورد بحث نزدیک به دورانی است که رضاشاه با سیاست های دین ستیزانه اش اقدامات فراوانی برای ریشه کنی اساس حوزه های علمیه انجام داده بود و به همین دلیل افرادی همچون مرحوم آیت الله حائری یزدی، موسس حوزه علمیه قم و نیز مرحوم بروجردی، تلاش داشتند تا با احیای دوباره حوزه های علمیه، اساس شریعت و نیز حوزه های علمیه را حفظ نمایند.
حضرت آیت الله العظمی بروجردی به حوزه علمیه به عنوان مرکزی برای نشر معارف اسلامی در ایران و به تبع آن تربیت روحانیون عالم و با تقوی برای ترویج اسلام اعتقاد فراوان داشتند و از این رو برای نیل به این هدف تمام تلاش خود را صورت می دادند. درگیر شدن با حکومت می توانست باعث حساسیت رژیم نسبت به حوزه علمیه و فشار بر این مرکز نوپای اسلامی شود. از این رو ایشان مشی فدائیان اسلام را نمی پسندیدند .از سوی دیگر آیت الله بروجردی آمادگی مردمی را هم برای همراهی در تحرکات مبارزه جویانه نامساعد یافته بودند . مرحوم آیت الله سیدمحمدباقر سلطانی طباطبایی این سخن را از آیت الله بروجردی نقل کرده است: «گاهی تشری به دربار می زنیم. اما می دانیم که مردم آمادگی ندارند و اگر تهدید و فشار پیش بیاید شانه خالی خواهند کرد. این گونه نیست که تا پای جان بایستند.»فرجام غم انگیز مشروطه نیز تاثیر بسیاری بر فکر و ارزیابی بزرگانی مثل آیت الله بروجردی داشت. آیت الله بروجردی که به گفته خودش در واقعه مشروطه از نزدیکان استادش مرحوم آیت الله آخوند خراسانی بود، به خوبی به یاد داشت که پس از رخنه ایادی بیگانه در امر مشروطه و شهادت شیخ فصل الله نوری، مرحوم آخوند چگونه از اقدامات خود پشیمان شده بود و لذا از دخالت در امور سیاسی که به گفته خودش سر نخ آن در دست اجانب بود سخت هراس داشت. خود آن مرحوم می فرمود: «از آن موقع که دیدم مرحوم استاد آخوند و مرحوم نائینی که آن همه زحمت در تاسیس و تداوم کار مشروطه متحمل شده بودند پس از شهادت حاج شیخ فضل الله و حوادث دیگر ملول و افسرده شده اند، حالت وسواسی برای من پیدا شده است که تا یک واقعه سیاسی پیش می آید از اقدام فوری حتی الامکان پرهیز می کنم مبادا کاری به زیان مسلمین انجام گیرد. خیلی ها به این وسواس و اضطراب من در امر سیاست ایراد می گیرند ولی من هم نمی توانم جز این رفتاری داشته باشم.»(www.ir-psri.com/Show.php?Page=ViewArticle&ArticleID=98)

آیت الله بروجردی و حکومت اسلامی

دیدگاه شما برای ما ارزشمند است

نظر شما چیه؟ منتظر نظرات ارزشمند شما هستیم *

دکمه بازگشت به بالا