دین و اندیشه
سرچشمه اختلاف زبان ها
چرا زبان انسان ها با هم فرق داره ؟ فارسی دیگری انگلیسی دیگری فرانسوی و … ،؟
پاسخ کوتاه:
سر چشمه اختلاف زبان ها را ناشی از دو مطلب میدانند: نخست قدرت ابتکار و خلاقیت فکر انسان ها است که دائماً براى بر طرف ساختن نیازهاى خود لغات تازه و جمله بندى هاى جدیدى مى آفرینند. دوم فاصله گرفتن اقوام و ملّت ها از یکدیگر است.
پاسخ کوتاه: مسأله اختلاف زبان هاى مردم جهان ـ با توجه به این که همه از یک پدر و مادر متولد شده اند ـ از مسائل شگفت انگیزى است که همیشه مورد توجه بوده است;امروز ما مى دانیم که سر چشمه اختلاف زبان ها در واقع دو چیز است: نخست قدرت ابتکار و خلاقیت فکر انسان ها است که دائماً براى بر طرف ساختن نیازهاى خود لغات تازه و جمله بندى هاى جدیدى مى آفرینند. دوم فاصله گرفتن اقوام و ملّت ها از یکدیگر است; زیرا نبود وسائل ارتباط جمعى به شکل امروز در اعصار گذشته، هنگامى که قوم و ملّتى از دیگرى دور مى ماند، تدریجاً در الفاظ و عبارات موجود آنها تغییر و تحوّلاتى ایجاد مى شد; و این تغییرات در طول هزاران سال متراکم مى گشت و لغات و زبان ها از هم فاصله مى گرفت و مبدأ پیدایش زبان هاى مختلف و متفاوتى مى شد.پاسخ بلندمسأله اختلاف زبان هاى مردم جهان ـ با توجه به این که همه از یک پدر و مادر متولد شده اند ـ از مسائل شگفت انگیزى است که همیشه مورد توجه بوده است; قرآن مجید در این باره مى گوید: (وَمِنْ آیَاتِهِ خَلْقُ السَّماوَاتِ وَالاَْرْضِ وَاخْتِلاَفُ أَلْسِنَتِکُمْ وَأَلْوَانِکُمْ إِنَّ فِى ذَلِکَ لاَیَات لِلْعَالِمِینَ): «و از نشانه هاى او آفرینش آسمانها و زمین، و تفاوت زبانها و رنگهاى شما است; در این نشانه هایى است براى اهل دانش»(1).امروز ما مى دانیم که سر چشمه اختلاف زبان ها در واقع دو چیز است: نخست قدرت ابتکار و خلاقیت فکر انسان ها است که دائماً براى بر طرف ساختن نیازهاى خود لغات تازه و جمله بندى هاى جدیدى مى آفرینند. دوم فاصله گرفتن اقوام و ملّت ها از یکدیگر است; زیرا نبود وسائل ارتباط جمعى به شکل امروز در اعصار گذشته، هنگامى که قوم و ملّتى از دیگرى دور مى ماند، تدریجاً در الفاظ و عبارات موجود آنها تغییر و تحوّلاتى ایجاد مى شد; و این تغییرات در طول هزاران سال متراکم مى گشت و لغات و زبان ها از هم فاصله مى گرفت و مبدأ پیدایش زبان هاى مختلف و متفاوتى مى شد.
از آنجا که اختلاف زبان ها یکى از پایه هاى شناخت اقوام مختلف بود کمک مؤثرى به مسأله شناخت در جامعه بشرى مى کرد; و اگر قرآن مجید اختلاف زبان ها را در کنار اختلاف رنگ ها از آیات و نشانه هاى خداوند بر مى شمرد، اشاره به همین فلسفه است; زیرا هم تفاوت رنگ ها وسیله شناخت است و هم تفاوت زبانها; با این تفاوت که اولى از اختیار بشر بیرون است و دومى با ابتکار و خلاقیت بشر پیوند آشکارى دارد. هدف خدای منان را برخی در ایجاد پراکندگى، عمران و آبادى جهان بر شمرده اند.
اختلاف زبانها در تورات کنونى تحریف یافته:
در فصل یازدهم از سفر تکوین (پیدایش) چنین آمده است:
«و در تمامى زمین، زبان و تکلم یکى بود ـ و واقع شد هنگامى که از طرف شرقى مى کوچیدند (اشاره به فرزندان نوح وقبائل آنها است) این که وادى را در زمین شنعار (نام قدیم بابل است) یافتند و در آنجا ساکن شدند ـ و به همدیگر گفتند: که بیایید تا خشت ها را بسازیم، و آنها را به آتش بسوزانیم، و ایشان را خشت به جاى سنگ و گِل چرب به جاى گچ بود ـ و گفتند: که بیایید به جهت خود شهرى و برجى را که سرش به آسمان بساید بنا کنیم و از براى خود نامى پیدا بکنیم مبادا که بر روى تمامى زمین پراکنده شویم ـ و خداوند به جهت ملاحظه کردن شهر و برجى که بنى آدمیان مى ساختند به زیر آمد ـ و خداوند گفت: که اینک قوم، یکى اند، و از براى همگى ایشان زبان یکى است و به کردن این کار شروع نموده اند و حال از هر چه که قصد ساختنش دارند چیزى از ایشان منع نمى شود ـ بیا به زیر آییم و در آنجا زبان ایشان را مخلوط نماییم تا آن که زبان همدیگر را نفهمند ـ و خداوند ایشان را از آنجا بر روى تمامى زمین پراکنده نمود که از بنا کردن شهر باز ماندند ـ از آن سبب اسمش بابل گذاشته شد; زیرا که خداوند تمامى زمین را در آنجا مخلوط نمود، بلکه خداوند ایشان را از آنجا بر روى تمامى زمین پراکنده نمود».(2)
مطابق این روایات تورات، در آغاز زبانِ همه مردم روى زمین یکى بود تا زمانى که فرزندان نوح و قبایل آنها در شنعار(بابل) جمع شدند و تصمیم به کار مهمى گرفتند ـ که آن ساختن شهر بزرگ و برج بلندى بود ـ و این قضیه خوشایند خداوند نبود، و از این جنب و جوش و عواقب آن نگرانى داشت; لذا به بعضى از فرشتگان فرمود: «بیا به زمین برویم و زبان آنها را مخلوط کنیم تا پراکنده شوند» ـ یعنى تفرقه بیندازم و خدایى کنم ـ این کار انجام شد، و چون آنها زبان یکدیگر را نفهمیدند، در نقاط مختلف زمین پراکنده شدند و ساختن برج عظیم در آنجا ناتمام ماند!
در کتاب اعلام قرآن در وجه نام گذارى بابل به این نام چنین مى گوید:
«داستان سرایان لفظ بابل را از بَلْبَلَ مأخوذ پنداشته اند و گفته اند که پس از طوفان نوح، مردم در این شهر اجتماع کردند و برجى برپا کردند تا علامت مرکزیت این شهرباشد، و مجامع رسمى خود را در این شهر تشکیل دهند; لکن چون شب خفتند و صبح برخاستند، زبان هاى ایشان مختلف شد و هر کدام به لغتى متکلم شدند و در نتیجه عدم تفاهم، به نواحى جهان پراکنده گردیدند و از هر کدام ملّتى ریشه گرفت».(3)
این افسانه کاملا منطبق بر چیزى است که در بالا از متن تورات نقل کردیم که نشان مى داد ایجاد اختلاف زبان از سوى خداوند بوده و به منظور مبارزه با قدرت مردم بابل صورت گرفته است !
ولى مستر هاکس نویسنده قاموس مقدس در ماده زبان، براى توجیه نوشته تورات سخن دیگرى دارد; او مى گوید: «تخمیناً تا دو هزار سال تمام دنیا داراى یک زبان و یک لهجه بودند… لکن یک صد سال بعد از طوفان، یعنى در زمان یاغى گرى کوشیان(4) بابل، خداى تعالى بطور خارق عادت زبان ها را، درهم و مغشوش کرد و روى زمین را با این خانواده ها مختلفه و السنه متنوعه متأهل گردانید».(5)
و در جاى دیگر مى گوید:
«این مطلب (ساختن برج بلند) چون موافق اراده خدا نبود لهذا زبان هاى ایشان را مختلف نمود به صورتى که هیچ یک حرف دیگرى را نمى توانست بفهمد از این رو به تمام نقاط معموره پراکنده گردیدند… بدین وسیله قصد خداى تعالى به انجام رسیده، زمین معمور گردید».(6)
این تعبیرها در تورات موجود و تحریف شده، صراحت دارد مقصود از اختلاف زبانها، تضعیف مردم بابل و در هم شکستن قدرت و وحدت و شوکت آنان بوده است.
ولى به هر حال مى دانیم که از نظر تاریخى منشأ اختلاف زبان ها هرگز چنین چیزى نبوده و گذشت زمان و دور افتادن اقوام از یکدیگر عامل اصلى آن است، و این مطلب هم اکنون نیز تکرار دارد.
از آنجا که اختلاف زبان ها یکى از پایه هاى شناخت اقوام مختلف بود کمک مؤثرى به مسأله شناخت در جامعه بشرى مى کرد; و اگر قرآن مجید اختلاف زبان ها را در کنار اختلاف رنگ ها از آیات و نشانه هاى خداوند بر مى شمرد، اشاره به همین فلسفه است; زیرا هم تفاوت رنگ ها وسیله شناخت است و هم تفاوت زبانها; با این تفاوت که اولى از اختیار بشر بیرون است و دومى با ابتکار و خلاقیت بشر پیوند آشکارى دارد. هدف خدای منان را برخی در ایجاد پراکندگى، عمران و آبادى جهان بر شمرده اند.
اختلاف زبانها در تورات کنونى تحریف یافته:
در فصل یازدهم از سفر تکوین (پیدایش) چنین آمده است:
«و در تمامى زمین، زبان و تکلم یکى بود ـ و واقع شد هنگامى که از طرف شرقى مى کوچیدند (اشاره به فرزندان نوح وقبائل آنها است) این که وادى را در زمین شنعار (نام قدیم بابل است) یافتند و در آنجا ساکن شدند ـ و به همدیگر گفتند: که بیایید تا خشت ها را بسازیم، و آنها را به آتش بسوزانیم، و ایشان را خشت به جاى سنگ و گِل چرب به جاى گچ بود ـ و گفتند: که بیایید به جهت خود شهرى و برجى را که سرش به آسمان بساید بنا کنیم و از براى خود نامى پیدا بکنیم مبادا که بر روى تمامى زمین پراکنده شویم ـ و خداوند به جهت ملاحظه کردن شهر و برجى که بنى آدمیان مى ساختند به زیر آمد ـ و خداوند گفت: که اینک قوم، یکى اند، و از براى همگى ایشان زبان یکى است و به کردن این کار شروع نموده اند و حال از هر چه که قصد ساختنش دارند چیزى از ایشان منع نمى شود ـ بیا به زیر آییم و در آنجا زبان ایشان را مخلوط نماییم تا آن که زبان همدیگر را نفهمند ـ و خداوند ایشان را از آنجا بر روى تمامى زمین پراکنده نمود که از بنا کردن شهر باز ماندند ـ از آن سبب اسمش بابل گذاشته شد; زیرا که خداوند تمامى زمین را در آنجا مخلوط نمود، بلکه خداوند ایشان را از آنجا بر روى تمامى زمین پراکنده نمود».(2)
مطابق این روایات تورات، در آغاز زبانِ همه مردم روى زمین یکى بود تا زمانى که فرزندان نوح و قبایل آنها در شنعار(بابل) جمع شدند و تصمیم به کار مهمى گرفتند ـ که آن ساختن شهر بزرگ و برج بلندى بود ـ و این قضیه خوشایند خداوند نبود، و از این جنب و جوش و عواقب آن نگرانى داشت; لذا به بعضى از فرشتگان فرمود: «بیا به زمین برویم و زبان آنها را مخلوط کنیم تا پراکنده شوند» ـ یعنى تفرقه بیندازم و خدایى کنم ـ این کار انجام شد، و چون آنها زبان یکدیگر را نفهمیدند، در نقاط مختلف زمین پراکنده شدند و ساختن برج عظیم در آنجا ناتمام ماند!
در کتاب اعلام قرآن در وجه نام گذارى بابل به این نام چنین مى گوید:
«داستان سرایان لفظ بابل را از بَلْبَلَ مأخوذ پنداشته اند و گفته اند که پس از طوفان نوح، مردم در این شهر اجتماع کردند و برجى برپا کردند تا علامت مرکزیت این شهرباشد، و مجامع رسمى خود را در این شهر تشکیل دهند; لکن چون شب خفتند و صبح برخاستند، زبان هاى ایشان مختلف شد و هر کدام به لغتى متکلم شدند و در نتیجه عدم تفاهم، به نواحى جهان پراکنده گردیدند و از هر کدام ملّتى ریشه گرفت».(3)
این افسانه کاملا منطبق بر چیزى است که در بالا از متن تورات نقل کردیم که نشان مى داد ایجاد اختلاف زبان از سوى خداوند بوده و به منظور مبارزه با قدرت مردم بابل صورت گرفته است !
ولى مستر هاکس نویسنده قاموس مقدس در ماده زبان، براى توجیه نوشته تورات سخن دیگرى دارد; او مى گوید: «تخمیناً تا دو هزار سال تمام دنیا داراى یک زبان و یک لهجه بودند… لکن یک صد سال بعد از طوفان، یعنى در زمان یاغى گرى کوشیان(4) بابل، خداى تعالى بطور خارق عادت زبان ها را، درهم و مغشوش کرد و روى زمین را با این خانواده ها مختلفه و السنه متنوعه متأهل گردانید».(5)
و در جاى دیگر مى گوید:
«این مطلب (ساختن برج بلند) چون موافق اراده خدا نبود لهذا زبان هاى ایشان را مختلف نمود به صورتى که هیچ یک حرف دیگرى را نمى توانست بفهمد از این رو به تمام نقاط معموره پراکنده گردیدند… بدین وسیله قصد خداى تعالى به انجام رسیده، زمین معمور گردید».(6)
این تعبیرها در تورات موجود و تحریف شده، صراحت دارد مقصود از اختلاف زبانها، تضعیف مردم بابل و در هم شکستن قدرت و وحدت و شوکت آنان بوده است.
ولى به هر حال مى دانیم که از نظر تاریخى منشأ اختلاف زبان ها هرگز چنین چیزى نبوده و گذشت زمان و دور افتادن اقوام از یکدیگر عامل اصلى آن است، و این مطلب هم اکنون نیز تکرار دارد.
1. سوره روم، آیه 22.
2. سفر تکوین (پیدایش)، فصل 11، جمله هاى 1 ـ 9.
3. اعلام قرآن، صفحه 238.
4. کوش نام پدر نمرود است.
5. قاموس مقدس، ماده زبان.
6. همان مدرک، ماده بابل.
سرچشمه اختلاف زبان ها