دین و اندیشه

ملاک برتری معصومان علیهم السلام بر سایر اسطوره ها

پرسش و پاسخ

با یکسری ناسیونالیست که بحث میکردم گفتن شما چرا به کوروش و داریوش که یکی سری آدم مرده اند افتخار میکنید گفتنت خود شما چرا به مردگان خود ( منظور معصومین علیهم السلام) افتخار میکنید ؟؟ واقعا جواب ان ها را چه باید داد ما چرا تفاخر آنان به پادشاهان گذشته را بد و تفاخر خود به شهیدان و معصومین علیهم السلام که مرده اندرا خوب میدانیم؟؟؟

پاسخ کوتاه:
افتخار به اموری که ارزش واقعی نزد خدا دارند، غیر از تفاخر به امور بی ارزش و خیالی و لغو است. آیات سوره تکاثر به روحیه تکاثر جاهلیت اشاره دارد که به تعداد انفس و افراد حتی مردگانشان و یا کثرت اموال خود تفاخر و برتری می جستند و آنرا دلیل بر برتری بر سایر قوم و قبایل می شمردند.ارزش واقعی امور هم در قاموس دین و شریعت و عقل تعیین می شود نه بصورت ساختگی و بافتگی و تصنعی.وجود اولیای الهی و معصومین سلام الله علیهم اجمعین دارای نقش و ارزش تکوینی و قدسی و دینی و برهانی هستند که دلایل آن در جای خود بیان شده است.افتخار به قوم و قبیله و نژاد تا مادامی که به ارزشهای واقعی باز نگردد، بی مبنا و ملاک است. افتخار به پادشاهان و سلاطین فی نفسه ارزش ندارد بویژه اگر سوابق تاریخی آنها نامشخص و یا ظالم و بیدادگر و ستمکار و مستبد بوده باشند.به هر حال ملاک ارزش های واقعی است که فارغ از اینکه افراد به کدام قومیت و یا ملیتی وابسته هستند، مهم است و امامان معصوم ع از این گروه هستند. یعنی همانا امامت زمام دین و نظام مسلمانان و صلاح دنیا و عزت مؤمنان است. امام حلال خدا را آزاد و حرام خدا را ممنوع مى گرداند. حدود الهى را به پا مى دارد، از دین خدا پاسدارى مى کند و با حکمت و اندرز و حجت رسا مردم را به سوى دین خدا فرا مى خواند. امام براى مردم همدمى است رفیق، پدرى مهربان، برادرى دلسوز، مادرى خدمتگذار فرزند خردسال خویش و پناه بندگان در گرفتارى هاى وحشتناک.

بحث مفصل است که می توانید در این قبیل موضوعات به سایت پرسمان مراجعه کنید. به اجمال اشاره می کنیم، افتخار به اموری که ارزش واقعی نزد خدا دارند، غیر از تفاخر به امور بی ارزش و خیالی و لغو است. آیات سوره تکاثر به روحیه تکاثر جاهلیت اشاره دارد که به تعداد انفس و افراد حتی مردگانشان و یا کثرت اموال خود تفاخر و برتری می جستند و آنرا دلیل بر برتری بر سایر قوم و قبایل می شمردند. ارزش واقعی امور هم در قاموس دین و شریعت و عقل تعیین می شود نه بصورت ساختگی و بافتگی و تصنعی.وجود اولیای الهی و معصومین سلام الله علیهم اجمعین دارای نقش و ارزش تکوینی و قدسی و دینی و برهانی هستند که دلایل آن در جای خود بیان شده است.افتخار به قوم و قبیله و نژاد تا مادامی که به ارزشهای واقعی باز نگردد، بی مبنا و ملاک است. افتخار به پادشاهان و سلاطین فی نفسه ارزش ندارد بویژه اگر سوابق تاریخی آنها نامشخص و یا ظالم و بیدادگر و ستمکار و مستبد بوده باشند.در بسیاری از موارد دشمنان بویژه قوم یهود و نژادپرست صهیونیسم بخاطر روحیه قهرمان سازی در افراد، برایشان اسطوره می سازد تا به اهداف پلید خود در دور کردن جوامع رقیب از هویت اصلی و دینی آنها موفق شود.به هر حال ملاک ارزش های واقعی است که فارغ از اینکه افراد به کدام قومیت و یا ملیتی وابسته هستند، مهم است و امامان معصوم ع از این گروه هستند. اکنون با رعایت اختصار به گوشه اى از دلایل که قطراتى از دریاى بیکران فضایل اولیای الهی و معصومین علیهم السلام است مى پردازیم:
یک. امامت رکن دیانت:
در روایت از پیامبر اعظم صلى الله علیه و آله عدم شناخت و پیروى امام مساوى با جاهلیت و بى دینى تلقى شده است: «من مات و هو لایعرف امامه مات میتة جاهلیه»(1) «کسى که بمیرد و امام خود را نشناخته باشد به مرگ جاهلى مرده است».نیز از آن حضرت است: «هر که بدون داشتن امام بمیرد به مرگ جاهلى مرده است»(2).
دو. امام راهنماى خدا در میان خلق:
امام صادق علیه السلام فرمودند: «الامام علم بین الله و بین خلقه فمن عرفه کان مؤمنا و من انکره کان کافرا»(3) «امام راهنماى میان خدا و آفریدگان اوست؛ هر که او را بشناسد مؤمن است و هر که منکرش شود کافر است».
مفاد این روایت با آنچه از پیامبر نقل شد کاملاً هماهنگ و هم آوا است.
سه. امامت شرط قبولى اعمال:
از منظر روایات پیروى و اطاعت از امام حق تأثیر مستقیم در پذیرش اعمال صالح دارد.
امام صادق علیه السلام فرمود: «اگر بندگان، پیشواى ستمگر را که از جانب خدا نیست به زمامدارى گیرند، خداوند کارهاى شایسته اى را که انجام مى دهند نخواهد پذیرفت»(4).
راز این نکته آن است که عمل نیک در حکومت باطل عمدتاً به رفتارى شخصى و عزلت جویانه تبدیل مى شود، و به قطرات آبى در بیابان خشک مى ماند که به زودى مى خشکد و در مقابل نظام حاکم عملاً در جهت بسط فساد و تباهى مى کوشد؛ اما در پرتو امام بر حق و پیروى از او اعمال صالح جایگاه مناسب خود را در اجتماع بازیافته و بسط و گسترش مى یابند و چون جریانى جارى و پر مایه همه جا را سیراب مى کنند. از این رو امام باقر علیه السلام فرمود: «خداوند تبارک و تعالى فرموده است: بى گمان هر شهروندى در اسلام که ولایت پیشواى ستمگر غیرالهى را بپذیرد عذابش خواهم کرد»(5).
افزون بر آنچه گذشت نصوص روایى آموزه هاى فراوان دیگرى دارند که به جهت اختصار تنها به ذکر عناوین پاره اى از آنها اشاره مى شود:
1. امامت مایه کمال دین است؛
2. امامت، بنیان اسلام است؛
3. امامت ریشه همه خوبى هاست؛
4. امامت جامع وحدت و رشته پیوند امور است؛
5. امامت نور الهى است؛
6. امامت راه خدا است؛
7. امامت نیازى گریزناپذیر است؛
8. امامت برتر از نبوت است؛
9. امامت راز پایدارى زمین است؛
10. خداشناسى و امام شناسى پیوند ناگسستنى دارند. و…(6).
اکنون جهت حسن ختام در میان انبوه روایات وارد به فرازهایى چند از روایتى طولانى از امام رضا علیه السلام اشاره مى کنیم:
1. همانا امامت زمام دین و نظام مسلمانان و صلاح دنیا و عزت مؤمنان است.
2. امامت بنیان اسلام بالنده و شاخه برافراشته آن است.
3. به وسیله امام نماز و زکات و روزه و حج و جهاد جامه عمل مى پوشد، صدقات و غنایم گردآورى مى شود، حدود و احکام به اجرا در مى آید و از مرزها پاسدارى مى گردد.
4. امام حلال خدا را آزاد و حرام خدا را ممنوع مى گرداند. حدود الهى را به پا مى دارد، از دین خدا پاسدارى مى کند و با حکمت و اندرز و حجت رسا مردم را به سوى دین خدا فرا مى خواند.
5. امام خورشید تابنده اى است که با آنکه در افق قرار دارد و دست کسى به او نمى رسد، اما جهان را به نور خود نور باران کرده است.
6. امام ماه تابان، چراغ نور افشان، ستاره راهنما در شدت تاریکى ها در گذر کویرها و آبادى ها و گرداب دریاهاست.
7. امام آب گورا براى تشنه کامان و نشانگر راه هدایت و نجات دهنده از گمراهى است.
8. امام آتشى بر بلندى را مى ماند که گرماجویان را حرارت بخشد و راه نجات را از هلاکت باز نماید، پس آن که از او بگریزد به هلاکت گرفتار آید.
9. امام براى مردم همدمى است رفیق، پدرى مهربان، برادرى دلسوز، مادرى خدمتگذار فرزند خردسال خویش و پناه بندگان در گرفتارى هاى وحشتناک.
10. امام امین خدا در میان خلق، حجت خدا بر بندگان، جانشین خدا در سرزمین ها، دعوت کنده به سوى او و پاس دارنده احکام و محُرّمات الهى است.
11. امام گسسته از گناهان و پیراسته از عیب ها است، دانش به او اختصاص یافته و با حلم و خویشتن دارى شناخته شده. او نظام دین، عزّت مؤمنان، سبب خشم منافقان و نگونسارى کافران است.
12. امام یگانه روزگار خویش است، کسى همطراز او نباشد، دانشمندى با او برابرى نکند، وى را بدیل و نظیر و مانندى نباشد…(7).

پی نوشت ها:
1. بحارالانوار، ج 8، ص 10 و ج 23، ص 76.
2. کنزالعمال، ص 464.
3. بحارالانوار، ج 23، ص 88.
4. نور الثقلین، ج 4، ص 104.
5. اصول کافى، ج 1، ص 376.
6. جهت آگاهى بیشتر بنگرید: محمدمحمدى رى شهرى، میزان الحکمه، با ترجمه فارسى، ج 1، ص -206 238، قم، دارالحدیث، ویرایش سوم، 1377 ه.ش.
7. اصول کافى، ج 1، کتاب الحجة، باب نادر جامع، فى فضل الامام و صفاته، ج 1، صص 290-283، تهران، دفتر نشر فرهنگ اهل بیت علیهم السلام.
8. همچنین بنگرید: شهید مطهرى، امامت و رهبرى، ص 102 و 104 ؛ نیز: بحارالانوار، ج 9، ص 271.
و بنگرید: الغدیر، ج 1، ص 246-239.

ملاک برتری معصومان علیهم السلام بر سایر اسطوره ها

دیدگاه شما برای ما ارزشمند است

نظر شما چیه؟ منتظر نظرات ارزشمند شما هستیم *

دکمه بازگشت به بالا