اراده خداوند و اختیار انسان
آقا بنده پسر هستم و بیست یک سالمه و توی بحث قضا قدر گیج شدم از هرکسی هم که میپرسم این سوال رو جواب قانع کننده ایی بهم نمیده … حالا سوال اینجاست که اراده ما با اراده خدا چطوریه روابطش؟ ببنید مثلا ازدواج ما از خدا میخواهیم مورد خوبی سر راهمون قرار بده خب یکی براش قرار داده میشه با این که طرف اصلا خدا پیغمبر نمیفهمم یکی که مومن هست نه اصلا بهش توجه نمیشه یا مثال دیگه … کلا مفهومش چطوریه همه چیز دست کنه یا نه دست خداست؟ کدوم دیدگاه درسته با چه دیدگاهی ما باید جلو بریم اول خدا بعد ما یا اول من بعد خدا اگر اول من هست بعد خدا که چه را کار ها انقدر راحت نیست و اگر هم اول خدا هست بعد من چرا توفیقی در کار نیست ؟ امیدوارم منظور سوال رو رسانده باشم!
پاسخ کوتاه:
ما مختار آفریده شده ایم و در داشتن اختیار مجبوریم یعنی نمی توانیم کاری کنیم که اختیار از ما گرفته شود. اراده و اختیر ما در طول اراده خداست و در مقابل و عرض اراده خدا نیست.دنیا دار اختیار است. انسان ها بد باشند و یا خوب، انسانند و مختار. و انسان بودن ما و اشرف مخلوقات بودن ما به این اختیار است. این اهمیت ویژه به انسان نشان دهنده نگاه خداوند به انسان است. یعنی برتری شعور، علم و ایمان که می تواند در انسان شکوفا شود. بنابراین اصل حاکم و مسلم در اعتقادات شیعی بر مختار بودن و مسئول بودن انسان در قبال سعادت و شقاوت خویشتن است. همین مختار بودن است که انسان را انسان ساخته است و به او فرصت می دهد سعادت و شقاوت خویش را خود آنگونه که می خواهد انتخاب کند. و در حقیقت خدا می خواهد که ما کارها را با اختیار خودمان انجام دهیم. بنابراین بیان ساده در پاسخ به این پرسش این است که خداوند دانای مطلق و قادر مطلق است و همو با انسان اجازه داده است تا مختار باشد و اراده آزاد داشته باشد. یعنی او را مختار، شعورمند و خلاق آفریده است. بنابراین مطلق بودن خداوند، یعنی این خواست خداوند است که انسان مختار باشد.
دنیای ما واقعی است، خداوند جهان را با قوانین خودش خلق می کند، مانند قوانین نیوتون، زیست شناسی، شیمی و … این ماییم که با اختیار خودمان بچه دار می شویم، دروغ و یا راست می گوییم، اجازه می دهیم شیطان وسوسه مان کند، و سرنوشت خودمان را رقم می زنیم. جهنم را خدا خلق نمی کند، ما خودمان آن را می سازیم.اگر اینگونه بود و همه کارها را خدا می کرد، پس اختیار ما چه می شد؟ پس انسانیت و مسجود ملایک بودن و مختار و بودن و صفات اخلاقی و عقلانیت چگونه معنا پیدا می کردند. آنوقت ما باید به موجودی که مختار بود سجده می کردیم.از این رو این وضعیت مربوط به باشکوه بودن اختیار انسان است. و اینکه انسان بودن ما و اشرف مخلوقات بودن ما به این اختیار است.
تفاوت یک انسان باهوش و مختار و با هنر فهم را با یک شامپانزه و یا یک کرم خاکی و یا یک سنگ را در نظر بگیرید. تفاوت آنها فقط در نیازهایشان نیست، بلکه درک و فهم و نوع ارتباطشان با دیگران و عمق احساس و فهمشان و. . . هم هست. همه ما به لطف خداوند محتاجیم، منتها اینکه چقدر از این لطف بهره مند می شویم و لذت می بریم تفاوت ما را با دیگران مشخص می کند.
این اهمیت ویژه به انسان نشان دهنده نگاه خداوند به انسان است. یعنی برتری شعور، علم و ایمان که می تواند در انسان شکوفا شود.
کرامت آدمى به پاس کرامت خدایى است که فرمود «إِنِّی جاعِلٌ فِی الْأَرْضِ خَلِیفَةً». پس کرامت انسان به استناد خلیفة الله بودن او است. اگر انسان خلیفة الله است، باید حرف خدایى را که از جانب او خلیفه است بزند، باید اراده خدا، علم خدا، سیره خدا، سنت خدا، منطق خدا و روش خدا را تقدیس کند.
ما انسانیم نه ماشین و یا سنگ و چوب. خداوند می خواهد ما با اختیار خودمان تصمیم بگیریم. عواقب تصمیم های اشتباه را هم به ما یادآوری می کند. خدا جهنم را خلق نمی کند، این ماییم که با اعمالمان آن را خلق می کنیم.
خدا از رنج ما لذت نمی برد، اما می خواهد که ما آزاد و مختار باشیم. اما اگر رنج و عذاب بد است چرا انسان ها آن را تولید می کنند، هم برای خودشان و هم برای دیگران؟
یک راه حل این است که خدا اختیار را از موجودات بگیرد. دنیای ما می شود جایی مثل مریخ، بدون حیات و سرد مرده.
باید تصمیمان را بگیریم، یا آزاد و مختار باشیم و عواقب آن را بپذیریم، یا بگوییم که مانند سنگ آزادی نمی خواهیم و البته با این تصمیم، از دیگران در حد سنگ و چوب انتظار داشته باشیم.
خالق این همه انسان یکی است، و این خالق، انسان را مختار و خلاق آفریده است. این اختیار و اراده آزاد انسان است که به او اجازه می دهد سرنوشت خودش را خودش انتخاب کند، سعادتمندیش را و یا شقاوتش را.
قرآن کریم انسان را موجودی دارای قدرت انتخاب و اختیار دانسته و سعادت (خوشبختی) و شقاوت (بدبختی)انسان را بر پایة اراده و خواست انسان و به دست خود او میداند.
سعادت و شقاوت در درون ذات انسان نیست و خداوند از آغاز کسی را بدبخت یا خوشبخت خلق نکرده است؛ زیرا ذاتی بودن سعادت و شقاوت به معنای مجبور بودن او در اعمال ورفتار است. روشن است که عوامل مختلف وراثتی، محیطی، تربیتی وامثال آن در سعادت و شقاوت انسان مؤثر است، ولی ارادة انسان همة آنها را تحت تأثیر قرار میدهد و نقش اصلی در سعادت و شقاوت را به عهده دارد.
نکته مهم دیگر اینکه هنگامی که من چیزی را انتخاب می کنم، عواقب آن را نیز انتخاب می کنم. یعنی نمی توانم پریدن از ساختمان ده طبقه را انتخاب کنم، ولی آسیب دیدن و مرگ را انتخاب نکنم، اینها به هم وابسته است. گناه نیز همین کارکرد دارد. یعنی نمی توان گناه کرد و عواقب آن را نپذیرفت اساساً برخی از اعمال ما به دلیل همین عواقبشان عنوان گناه را پیدا کرده اند.
قرآن کریم در موارد فراوان به نقش اختیار و ارادة انسان در ساختن آیندة خویش اشاره مینماید، که میتوان آنها را به چند دسته تقسیم نمود:
الف) آیاتی که انسان را انتخابگر میداند:
• انا هدیناه السبیل اما شاکراً و اما کفوراً، ما راه را به انسان نشان دادیم، خواه شاکر [و پذیرا] باشد یا ناسپاس(انسان/3).
• و نفس و ما سویها * فالهمها فجورها و تقویها، و قسم به جان آدمی و آنکس که آن را منظم آفرید *پس از آن خیر و شرش را به او الهام کرد(شمس/7و8).
• و قل الحق من ربکم فمن شاء فلیؤمن و من شاء فلیکفر…، بگو: این حق است از سوی پروردگارتان هرکس میخواهد ایمان بیاورد [و پذیرا شود]و هرکس میخواهد کافر گردد(کهف/29).
یعنی ما راه را به انسان نشان دادیم تا او طبق اختیار خود انتخاب کند، راه خیر یا راه شر را؟
ب) آیاتی که کیفر مجرمان را گوشزد مینماید:
این آیات خود بهترین گواه بر این است که انسان، خود سعادت و شقاوت را رقم میزند، چرا که مجازات انسان مجبور و بی اراده خلاف عقل و حکمت و عدالت الهی است. برخی از این آیات عبارتند از:
• و ما ظلمناهم ولکن ظلموا انفسهم…، ما به آنها ستم نکردیم، بلکه آنان خودشان بر خویشتن ستم کردند…(هود/101).
• و وجدوا ما عملوا حاضراً و لا یظلم ربک احداً، و گنهکاران هرآنچه انجام دادند همه را حاضر و آماده میبینند و پروردگارت به هیچ کس ستم نمیکند(کهف/49).
ج) آیاتی که پاداش نیکان را یادآور میشود:
این آیات نیز خود دلیل دیگری بر اختیار انسان در ساختن آیندة خویش است.
• … و نودوا أن تلکم الجنة اورثتموها بما کنتم تعملون، به بهشتیان ندا داده میشود که این بهشت را در برابر اعمالی که انجام میدادید به ارث بردید(اعراف/43).
د) آیاتی که هدف از وجود پیامبران و کتابهای آسمانی را نجات انسان از گمراهی و شقاوت میداند:
• ما نرسل المرسلین الا مبشرین و منذرین، ما پیامبران راجز به عنوان بشارت دهنده و انذار کننده نمیفرستیم(کهف/56).
• و لقد ارسلنا من قبلک رسلاً الی قومهم فجاؤهم بالبینات، پیش از تو پیامبرانی را به سوی قومشان فرستادیم، آنها با دلایل روشن به سراغ قوم خود رفتند(روم/47).
• و ما ارسلناک إلا کافة للناس بشیراً و نذیرا، ما تو را جز برای همة مردم نفرستادیم، تا [آنها را به پاداشهای الهی] بشارت دهی و [از عذاب او] بترسانی(سباء/28).
ه) آیاتی که انسان را در گرو اعمال خودش میداند:
• کل امرء بما کسب رهین، هرکس درگرو اعمال خویش است(طور/21).
• فمن یعمل من الصالحات و هو مؤمن فلاکفران لسعیه و انا له لکاتبون، پس هرکس کارهای شایسته انجام دهد در حالی که ایمان داشته باشد کوشش او ناسپاسی نخواهد شد؛ و ما تمام اعمال او را [برای پاداش]مینویسیم.
• ظهر الفساد فی البر و البحر بما کسبت ایدی الناس، فساد در خشکی و دریا بهخاطر کارهایی که مردم انجام دادهاند آشکار شده است(روم/41).
در منطق قرآن اساس سعادت و شقاوت انسان تصمیم و ارادة او و کارهایی است که انجام میدهد. انسان با قدرت اراده و اختیار میتواند نارسائیهای خانوادگی و فرهنگ و محیط و حتی وراثت و شرائط روحی و جسمی طوری برخورد نماید که موانع راه خوشبختی او نگردند؛ زیرا عوامل مذکور هیچگاه سلب اراده و اختیار از انسان نمیکنند.
البته کسی که گرفتار نارسائی های مذکور باشد به سعادت و خوشبختی دورتر است و برای رسیدن به سعادت تلاش بیشتری لازم دارد. و به همین دلیل، اجر و پاداش او نزد خدا بیشتر از کسی است که گرفتار این موانع نیست.
نتیجه آنکه، اصل حاکم و مسلم در اعتقادات شیعی بر مختار بودن و مسئول بودن انسان در قبال سعادت و شقاوت خویشتن است. همین مختار بودن است که انسان را انسان ساخته است و به او فرصت می دهد سعادت و شقاوت خویش را خود آنگونه که می خواهد انتخاب کند. و در حقیقت خدا می خواهد که ما کارها را با اختیار خودمان انجام دهیم.
بعلاوه خداوند به کار خویش و آفرینش انسان مختار مطمئن است. این ماییم که گرفتار شک و عدم اطمینان می شویم.
اراده خداوند و اختیار انسان