جنبش عدالتخواهی
سلام.نظر شما در مورد جریان موسوم به عدالتخواهی چیست؟ایا این افراد دلسوزان انقلاب هستند و فعالیتشان مثبت است؟
پاسخ کوتاه:
شکلگیری جریان جنبش عدالتخواه از به هم پیوستن حلقهها و گروهها و جمعهای پراکندهی همفکر و منتقد به وضع موجود بوده است و برخی حلقههای فکری، دانشجویی نقشی مهم در شکل گیری این جریان داشتند.
در اواخر ۸۲ جنبش عدالت خواه دانشجویی به صورت رسمی از جانب نهاد نمایندگی رهبری در دانشگاهها به رسمیت شناخته شد. جنبش عدالتخواه دانشجویی، با رویکرد کلی عدالتخواهی، انتقاد و مطالبهگری از مسئولین و نهادها و توجه به مشکلات و معضلات سیاسی و اجتماعی است. این جریان خود را فراجناحی میداند و به تقسیمبندیهای سیاسی و جناحی کشور اعتقادی نداشته و رفع مشکلات اجتماعی و کارآمدی نظام اسلامی را از اهداف خود میشمرد.
یکی از انتقاداتی که نوعاً به جریان کلی عدالت خواهی دانشجویی وارد شده است نوع اقدام مصداقی در عدالت خواهی است.
شکلگیری جریان جنبش عدالتخواه از به هم پیوستن حلقهها و گروهها و جمعهای پراکندهی همفکر و منتقد به وضع موجود بوده است برخی حلقههای فکری، دانشجویی نقشی مهم در شکل گیری این جریان داشتند. جلسات هفتگی آقای حیدر رحیم پور، کارگاه نویسندگی آقای وحید جلیلی در مشهد (مجمع تبشیر) و تهران (مجمع حزب الله) از جمله این جمعهاست. بعد از پیام رهبری در سال81 به جنبش دانشجویی برای پیگیری عدالت، حلقههای دانشجویی مختلف همدیگر را از طریق محصولات و جلساتی که پیش از این شکل گرفته بود یافتند و تلاش در انسجام و ارتباط با یکدیگر کردند. بعضی نشریات دانشجویی مثل هفت قفل نشریه معاونت فرهنگی بسیج دانشگاه امام صادق(علیه السلام)، نشریه خیزش مجمع دانشجویان حزب الله دانشگاه علم و صنعت، مستضعفین شریف و بعدها تهران و برخی نشریات بیرون دانشگاهی مانند سوره و ابرار در دوره وحید جلیلی، و مؤسسات فرهنگی مانند میثاق، مجمع مطالبهی مردمی و انجمن طلاب و دانشجویان مشهد مقدس به جمع شدن این حلقهها کمک کردند. بعضی اساتید به صورت مستقیم یا غیرمستقیم مثل وحید جلیلی، حسن و حیدر رحیم پور ازغدی، محمدصادق کوشکی، و سیدعباس نبوی، سعید قاسمی، سلیمی نمین، ابراهیم فیاض، مسعود ده نمکی و… در گفتمان سازی برای این حلقهها مؤثر واقع شدند. اولین جلسه مشترک فراگیر این حلقهها سال 81 قبل از ثبت رسمی جنبش در قم در دیدار با آیات مصباح یزدی و جوادی آملی، ابراهیم امینی و محمدرضا حکیمی، شکل گرفت و بعدها این جلسات به صورت فصلی با اساتید جبهه انقلاب پی گرفته شد. در اواخر 82 جنبش عدالت خواه دانشجویی به صورت رسمی از جانب نهاد نمایندگی رهبری در دانشگاهها به رسمیت شناخته شد. جنبش عدالتخواه دانشجویی، با رویکرد کلی عدالتخواهی، انتقاد و مطالبهگری از مسئولین و نهادها و توجه به مشکلات و معضلات سیاسی و اجتماعی است. این جریان خود را فراجناحی میداند و به تقسیمبندیهای سیاسی و جناحی کشور اعتقادی نداشته و رفع مشکلات اجتماعی و کارآمدی نظام اسلامی را از اهداف خود میشمرد. جنبش عدالتخواه در موضوعات مختلف سیاسی، اجتماعی و بینالمللی دارای فعالیت بوده است. رفع فقر، دفاع از مستضعفین و اقشار ضعیف، معضلات اجتماعی، فسادهای اداری و اقتصادی در ارکان حکومتی، حرکتهای ضدامپریالیست و دفاع از نهضتهای آزادیبخش و مسائل و برنامههای اقتصادی از جمله سرفصل مواردی بوده که جنبش عدالتخواه به آنها اهتمام داشتهاست.
این اتحادیه که به نسبت جریانهای دانشجویی دیگر جوانتر است، هماکنون در چندین دانشگاه کشور مجوز فعالیت و رو به گسترش است در محافل دانشجویی، سیاسی و رسانهای از این جریان اختصاراً با عنوان «جنبش» یاد میشود.
در کنار کارهای عادی این تشکل مانند توزیع محصولات جبهه فرهنگی انقلاب و حلقههای مطالعاتی و سخنرانی و… نقد جدی به عملکرد مجالس ششم و هفتم، نقد صدا و سیما و نهادهای فرهنگی، نقد کمیتهی امداد امام خمینی، قوهی قضائیه و… در دستور کار قرار گرفت. تجمع مقابل قوهی قضائیه و دیدار با رییس قوه
در پی آن در سال 1381 شروع جلب توجههای جدی به جنبش بود.
تحصن در اعتراض به پذیرش دانشجویان پولی در دانشگاههای دولتی، اعتراض به فضای بسته دانشگاهها و محدودیتهای انجام گرفته در مورد فعالان و تشکلهای مربوط به جنبش، اعتراض به سفارت انگلیس در قضیهی هستهای، حلقه انسانی دورUCF و نطنز در سال 1384، تشکیل صندوق دانشجویی کمک به نابودی اسراییل، پیگیری تحریم کالاهای صهیونیستی، کاروان اعزام به فلسطین و لبنان در جنگ 33روزه، تحصن فرودگاه مهرآباد برای اعزام به غزه و… از مجموعه اقدامات این جنبش میباشد.(خبرنامه دانشجویان ایران، www. iusnews. Ir)
جنبش در دوران اصلاحات تنها به دولت دوم خرداد اعتراض نمیکرد، بلکه منتقد کل فضای سیاسی کشور بود و به هیچ وجه حاضر نشد در بازی دو جناح قرار بگیرد. اعضای جنبش در انتخاباتهایی نظیر مجلس هفتم هم تلاش کردند در شهرهای مختلف و به ویژه مشهد چهرههای مستقل جبهه فرهنگی انقلاب مانند: سعید جلیلی را وارد انتخابات کنند.
در انتخابات ریاست جمهوری نهم اعضای جنبش عدالت خواه معتقد بودند که باید گفتمان انتخابات را عوض کرد و مسائل اصلی نظیر عدالت خواهی و استکبارستیزی جریان سازی شود. همایش و بیانیههای متعدد، دیدار نمادین از خانه شهیدرجایی و درخواست دیدار از منازل کاندیداها، طرح سؤالات را در فضای سیاست خارجی، نظام آموزشی، کشاورزی و… برای عقلانی و علمی کردن فضای انتخابات بخشی از این برنامهها بود.
این تشکل به شخصیتهایی همچون محمدصادق کوشکی، حیدر رحیمپور، وحید جلیلی، ترکشدوز، سعید قاسمی و… قرابت زیادی دارد به گونه ای که این افراد عمدتاً سخنران همایشهای این تشکل بوده و متن برخی سخنرانیهای این افراد در قالب جزوات تشکیلاتی جنبش منتشر شده است.
در سالهای اخیر انتقاداتی به نوعی از رویکرد خاص عدالتخواهی در تشکل های دانشجویی شده است. از جمله پس از آنکه «آلیدا چهگوارا» فرزند «ارنستو چهگوارا» مبارز معروف آمریکای لاتین در همایشی که به دعوت دانشجویان عدالتخواه دانشگاه تهران برگزار شد، جملاتی را بر زبان راند و به صراحت از خداناباور بودن پدرش سخن راند: «همیشه گفته ام برای شناختن «چه» باید آثار او را به طور مستقیم بخوانیم و در این جا می گویم متأسفانه به دلیل تصوراتی که شما از «چه» دارید در ترجمه آن مشکلاتی داشتید. پدر من هیچ گاه از خدا صحبت نکرد اما این مهم است که این موضوع را در نظر داشته باشیم که عملکرد فرد چه بوده است؛ ما معمولاً از چیزهایی که برایمان مفید است استفاده می کنیم؛ اما مطمئناً نمی توان واقعیت ها را تغییر داد»[ سایت آفتاب، 5 مهر 1386.].
این در حالی بود که برگزارکنندگان همایش، عنوان همایش را «چه مثل چمران» نامگذاری کرده بودند و منتقدان معتقد بودند این مقایسه دون شأن شخصیتی همچون شهید دکتر مصطفی چمران بوده است.
همچنین یکی از انتقاداتی که نوعاً به جریان کلی عدالت خواهی دانشجویی وارد شده است نوع اقدام مصداقی در عدالت خواهی است. برای مثال: گاه جریانات دانشجویی عدالت خواه در مطالبه مبارزه فساد، بدون داشتن مستندات محکمه پسند و قبل از آنکه به اتهامات فردی در دادگاه صالحه رسیدگی گردد، اقدام به انتشار اسامی افراد و اتهام زدن به آنها –که بعضاً از افراد و مسئولین شناخته شده نیز هستند- می پردازند.
رهبر معظم انقلاب در این خصوص فرمودند:
«شما می گویید که ما شعار عدالت می دهیم؛ دانشجو را می گیرند، اما آن کسی را که به عدالت صدمه زده، نمی گیرند. قوه قضائیه چنین، یا دستگاه مسئول چنان. خوب، اینجا شما باید زرنگی کنید؛ یک لحظه از درخواست و مطالبه عدالت کوتاهی نکنید؛ این شأن شماست. جوان و دانشجو و مؤمن شأنش همین است که عدالت را بخواهد. پشتوانه این فکر هم با همه وجود، خودم هستم و امروز بحمداللَّه نظام هست. البته تخلفاتی هم ممکن است انجام بگیرد؛ شما زرنگیتان این باشد: گفتمان عدالت خواهی را فریاد کنید؛ اما انتقاد شخصی و مصداقسازی نکنید. وقتی شما روی یک مصداق تکیه می کنید، اولاً احتمال دارد اشتباه کرده باشید؛ من میبینم دیگر. من مواردی را مشاهده می کنم – نه در دانشگاه، در گروههای اجتماعی گوناگون – که روی یک مصداق خاصی تکیه می کنند؛ یا بهعنوان فساد، یا به عنوان کجروی سیاسی، یا بهعنوان خط و خطوط غلط. بنده مثلاً اتفاقاً از جریان اطلاع دارم و میبینم این جوری نیست و آن کسی که این حرف را زده، از قضیه اطلاع نداشته است. بنابراین وقتی شما روی شخص و مصداق تکیه می کنید، هم احتمال اشتباه هست، هم وسیلهای به دست می دهید برای اینکه آن زرنگ قانون دانِ قانون شکن – که من گفتهام قانون دان های قانون شکن خطرناکند – بتواند علیه شما استفاده کند. شما از دادستان چه گلهای می توانید بکنید؟ اگر یک نفری بهعنوان مفتری یک شخصی را معرفی کند و بگوید آقا او این افتراء را به من زده. خوب، شأن آن قاضی این نیست که برود دنبال ماهیت قضیه. اگر این افتراء گفته شده باشد، زده شده باشد، مادهی قانونی آن قاضی را ملزم به انجام یک کاری می کند؛ لذا نمی توانیم از او گله کنیم. شما زرنگی کنید، شما اسم نیاورید، شما روی مصداق تکیه نکنید؛ شما پرچم را بلند کنید. وقتی پرچم را بلند کردید، آن کسی که مجری است، آن کسی که در محیط اجراء می خواهد کار انجام دهد، همه حساب کار خودشان را می کنند. آن کسی هم که فریاد مربوط به محتوای این پرچم را بلند کرده، احساس دلگرمی می کند و کار پیش خواهد رفت»(بیانات در دیدار اساتید و دانشجویان دانشگاههاى شیراز، 14/2/1387)
تردیدی نیست که فساد، سوء مدیریت و ناکارآمدی از سوی هر جریانی و با هر تابلویی، می تواند و باید مورد پرسش، نقد و حتی افشاگری درست و مستند قرار بگیرد و از چهرهها و گروههایی که پرچم عدالتخواهی را به دوش می کشند هم انتظاری جز صراحت و عدم تبعیض و خودسانسوری در مقابله با فساد نمی رود، اما وقتی در بزنگاههای سیاسی حساس، تعادل و همهجانبهنگری لازم و اساسی برای «عدالتطلبی» به طرز آشکاری از بین می رود و منتسبان به عدالتخواهی عملا در پازل هدف قرار دادن یکجانبه منتقدان جریان لیبرال حاکم بازی می کنند، می توان و باید به اصالت عمل و نیات پشت آن شک کرد.
دو شاخص مهمی که باعث شده که در یکی دو سال گذشته از این طیف از فسادستیزان به عنوان «عدالتخواهان پروژهای» یاد شود، «دسترسی» و «پوشش» آشکاری است که به چهرههای خاص و ضریبیافته جریان عدالتخواهی داده شده است. همین مساله موجب شده که این چهرهها هم بعضا به دادههای خاص و طبقهبندی شده دسترسی داشته باشند و هم در طرح اتهامات و باز کردن جبهه علیه اشخاص و گروههای مختلف، ظاهرا نوعی فراغ بال داشته باشند. می توان چنین برداشت که یک محفل حمایتی ذینفوذ و قدرتمند پشت برخی از این افراد قرار دارد که پوشش امنیتی-قضایی برایشان ایجاد کرده است.
در باطن امر، ماجرای «عدالتخواهی» را نباید و نمی توان محدود به چند چهره فعال در توئیتر و شبکههای اجتماعی داتست. نگاهی دقیقتر به صحنه سیاسی دستکم یک سال گذشته و تحلیلی از آرایش نیروها و خطوط اصلی القایی جریانهای سیاسی علیه یکدیگر، نشان از آن دارد که جریان موسوم به «عدالتخواهی»، یک جریان پیچیده و چندلایه است که نه تنها با یک نقشه دقیق و حسابشده پای در میدان گذاشته، که از پشتیبانیهای مرموز و قدرتمند درون-سیستمی نیز برخوردار است.
جریان «عدالتخواهی» را، در شکل و کارکرد جدید آن، باید یک پروژهی اطلاعاتی-تبلیغاتی دقیق و دارای سناریو با اهداف مشخص دانست و با زدودن پیرایهها، آدرسهای انحرافی و عملیات «واکسینه» سازی که معمولا با برخی اقدامات و زیرپروژههای فرعی صورت می گیرد، باید به اهداف اصلی آن رسید. در صورت استخراج آن هدف اصلی، می توان بازیگران و هستههای عملیاتی مختلف این پروژه را شناسایی کرد که قطعا واجد واقعیاتی حیرت آور است که در نگاه اول، متناقض و غیرمنطقی به نظر می رسد.
وقتی خروجیهای حاصل از مجموعه عملیات رسانهای این طیف را تقاطعگیری کنیم، آنگاه یک هدف کلی نمایان می شود که همه این دانههای پراکنده را چون نخ تسبیح به هم پیوند می دهد. آن تصویری که از این تقاطعگیری حاصل می شود این است که «کشور به مرحله بنبست رسیده است»، «هیچ آلترناتیو درونحکومتی وجود ندارد و همه عناصر نظام فاسد هستند»، «نهادهای زیرمجموعه رهبری و وابستگان رهبری در حال چپاول ملت هستند و به هیچ کس پاسخگو نیستند» و مهمترین نتیجه این که «فساد سیستماتیک و سراسری محصول مدیریت راس نظام در همه این سالهاست».
این «خودبسندگی»، «منزهنمایی» و حقبهجانبی ستیزهجو در طیف رسانة ای موسوم به عدالتخواه، حاصل از اعتماد به نفس کاذبی است که گروههای حامی به این چهرهها تزریق و آنها را به پوشش حمایتی خود دلگرم می نمایند. نکته تلخ و تاسفبار آنجاست که بنا بر روششناسی و سوابق محافل امنیتی در چهرهسازیهای اینچنین و بده و بستانهای پروژهای، فرد مورد نظر تا جایی که اهداف محفل را محقق کند، تحت حمایت است و لحظهای که احساس کنند وقت معامله فرارسیده و یا هزینههای حمایت برای محفل بالا رفته، فرد را قربانی و او را در سیلابی از شکایات حقوقی و انتقامجوییهای جریانی رها می کنند. قطعا این سرانجام تلخی برای جوانانی است که زمانی با نیات پاک، شور، احساس و اعتقادات داغ و ملتهب قدم در وادی عدالتخواهی و فسادستیزی می گذارند و قربانی جذابیت موجهای رسانهای، اغواگری تریبون و البته بازی پیچیده محافل ظاهرالصلاح و ظاهرا «دلسوز» نظام و انقلاب می شوند.
نگاهی به پستهای منتشر شده در کانالهای تلگرامی حامی این طیف، نشان می دهد که کار جوانان انقلابی و آرمانگرای دیروز که خود را سربازان رهبری و انقلاب در جبهه جنگ نرم می دیدند، به جایی کشیده که بعضا به «اسلام سیاسی» و «روحانیت» و نقش آفرینی دین در سیاست هم هجمه می کنند. وقتی در یک سال اخیر، بخش عمدهی موضعگیریهای رسانههای وابسته به این جریان و چهرههای شاخص آن به مچگیری، استهزاء و تخطئه مجلس یازدهم، تخریب فلان منبری وابسته به جریان انقلابی، تمسخر طب اسلامی، هجمه و اتهامزنی بیوقفه به رییس مجلس، هجمه به آیتالله جنتی و کلیت شورای نگهبان، اتهام زنی مقامات ارشد قضایی چون دادستان کل کشور، هجمه به نهادهای زیرمجوعه رهبری و طعنه و کنایه به سیره حاکمیتی خود ایشان، تبلیغ نامزدی محمود احمدینژاد با هدف تشدید دوقطبی و البته ایجاد هزینه برای نظام در صورت رد صلاحیت و…اختصاص یافته و خبری از مطالبهگری از عوامل اصلی دخیل در وضعیت کنونی اقتصادی کشور و امثال آخوندیها، زنگنهها، نوبختها، نهاوندیانها و…نیست، نشان از آن دارد که سرمایهگذاری پیچیده، دقیق و صبورانه محفل امنیتی پشتپرده جواب داده است
شاید تا مقطع فتنه 88 و اواسط دولت دهم، عدالتخواهی و حمایت از محرومین شعار و پارادایم اصلی جریان انقلابی و ولایی درون نظام محسوب می شد. درست زمانی که پیکر زخمخورده کشور و نظام از فتنه عمیق و خطرناک 88 ناسور بود، فتنه دیگری با نام «انحراف» در برابر نظام و انقلاب جبهه باز کرد که بلاتردید یکی از اهداف عمیق آن، ایجاد انشقاق در صف انقلابیون و به بیراهه بردن بخش قابل ملاحظهای از ظرفیت و جوشش انقلابی آن بود. درست در چنین فضایی، همان دستهای آلوده رخنه کرده در ساختارهای حساس، که فتنه 88 را با هدف تحلیل و تضعیف همهجانبه نظام طراحی کردند، سناریوی دیگری را به اجرا گذاشتند تا با شعار و آرمان خود نظام، یعنی «عدالتخواهی»، به آن رکب بزنند. این دستهای آلوده «نفوذی» که به سبک کشمیریها و کلاهیها مهارتی فوقالعاده در ظاهرسازی و «موجّهنمایی» دارند، اصولا کارویژه و فلسفه وجودی خود را ایجاد فتنههای عمیق و چندلایه در برابر نظام، تخریب ظرفیتهای آن و تبدیل فرصتهای آن به تهدید، تعریف کردهاند.
در همین موضوع خاص، یعنی نسخهی عدالتخواهی پروژهای، دو هدف مهم برای طراحان و هادیان محقق شده است: نخست، سر توپخانهی تهاجمی یک جریان سابقا خودی (که در بدو امر با نیات پاک و انگیزههای مقدس شکل گرفت) به سمت نظام و نهادهای انقلابی برگشته است
دوم، بانیان اصلی وضع موجود، یعنی همان الیگارشی یا گارد قدیمی که سالیان سال است مستقیم و غیرمستقیم گلوگاههای سیاسی و اقتصادی و مدیریتی کشور را بر عهده دارند، به حاشیه امن رفتهاند.
(https://www.mashreghnews.ir/news/1217434)
جنبش عدالتخواهی