اضطرار به امام زمان
مردم به چه سطح از درک و شعور و فهم باید برسند، چه جور درکی باید پیدا کنند تا آماده ظهور برای امام زمان بشن؟
پاسخ کوتاه:
اگر کسی بداند چشم برای دیدن است، اما یک روز صبح از خواب برخیزد و چشمش نبیند، مضطرّ و نگران میشود و دربهدر دنبال دوا و دکتر میگردد؛ چون نیازش را به چشم و دیدن میداند. به این میگویند اضطرار. ما میدانیم باید انسان شویم و تا حدودی هم تلاش میکنیم؛ اما روزها و ماهها و سالها میگذرد و آنچه باید بشویم، نمیشویم! پس چرا درد نداریم و به این وضع موجود، تن دادهایم؟! ما باید مضطر شویم و دنبال او برویم، تا پیدایش کنیم؛ وگرنه با بیخیالی و راحت نشستن و تسلیم موانع و نواقص شدن، نمیتوانیم به او برسیم. ما به غیبت امام و حاکمیت دنیا و نفس و شیطان، راضی شدهایم! و وقتی راضی شدیم، نمیتوانیم مضطرّ و منتظرِ آمدن امام باشیم. چگونه مضطر شویم؟ باید بفهمیم که به چه نیاز داریم و برآورندۀ نیازمان کیست؛ باید دردِ نبودن امام را بفهمیم؛ باید بفهمیم که چشم، برای دیدن است و وقتی ندید، حتی در جمع کوران هم، فکر نکنیم کوری، طبیعی است، بلکه دنبالِ دیدن باشیم.پس فقط از راه کسب معرفت، میشود مضطر شد و راه دیگری وجود ندارد. نباید از فضاهایی که ما را به دردمان آشنا میکنند، خسته و ناامید شویم و کنار بنشینیم
این مشکل بدان جهت است که نه امام را میشناسیم و نه نیاز خود را نسبت به امام، و نه میدانیم برای چه آمدهایم و چگونه باید برویم! تنها راه آن نیز کسب معرفت و بالابردن آن است. اگر بفهمیم برای چه آمدهایم و دریابیم که آن هدف غایی، تنها با وجود و ظهور اماممان حاصل میشود، وقتی ببینیم او نیست، برایمان میشود درد و اضطرار. مثل اینکه اگر کسی بداند چشم برای دیدن است، اما یک روز صبح از خواب برخیزد و چشمش نبیند، مضطرّ و نگران میشود و دربهدر دنبال دوا و دکتر میگردد؛ چون نیازش را به چشم و دیدن میداند. به این میگویند اضطرار. ما میدانیم باید انسان شویم و تا حدودی هم تلاش میکنیم؛ اما روزها و ماهها و سالها میگذرد و آنچه باید بشویم، نمیشویم! پس چرا درد نداریم و به این وضع موجود، تن دادهایم؟! ما باید مضطر شویم و دنبال او برویم، تا پیدایش کنیم؛ وگرنه با بیخیالی و راحت نشستن و تسلیم موانع و نواقص شدن، نمیتوانیم به او برسیم. ما به غیبت امام و حاکمیت دنیا و نفس و شیطان، راضی شدهایم! و وقتی راضی شدیم، نمیتوانیم مضطرّ و منتظرِ آمدن امام باشیم. چگونه مضطر شویم؟ باید بفهمیم که به چه نیاز داریم و برآورندۀ نیازمان کیست؛ باید دردِ نبودن امام را بفهمیم؛ باید بفهمیم که چشم، برای دیدن است و وقتی ندید، حتی در جمع کوران هم، فکر نکنیم کوری، طبیعی است، بلکه دنبالِ دیدن باشیم.پس فقط از راه کسب معرفت، میشود مضطر شد و راه دیگری وجود ندارد. نباید از فضاهایی که ما را به دردمان آشنا میکنند، خسته و ناامید شویم و کنار بنشینیم؛ که سختترین سختی، محروم بودن از امام است. ضروریترین درمان هم، ادراک این درد است؛ اما این اضطرار و ادراک درد، هرگز سبب دلسردی و ناامیدی نمیشود. در هیچ شرایطی نباید اضطرار و نبودِ اماممان را فراموش کنیم؛ نباید باورهای درست و فرهنگ جامع اماممان را از یاد ببریم. ما کاملاً متوجّه میشویم که اصل درد چیست و راحتیها و آرامشهای کاذب، ما را تا کجا پیش برده است. پس چطور با تغییر جو، سریعاً تسلیم میشویم و یادمان میرود که اصالت، با ایمان و فرهنگ امام است، نه با گناه و فرهنگ دنیایی دنیاداران؟! کافی است قلبمان به یاد آورد که ما برای راحتیهای کاذب نیامدهایم؛ بلکه غایت ما، حرکت در مسیر ظهور ولیاللهالأعظم است و وقتی اماممان در غیبت است، باید همۀ فکر و ذکر و تلاش و مجاهدهمان، برای زمینهسازی ظهور آن حضرت باشد. بر این اساس محوری ترین نقطه و کلیدی ترین موضوع در مباحث مهدویت و مسألهٔ ظهور امام عصر(عج الله) چیزی است که متأسفانه کمتر به آن پرداخته شده و آن مسألهٔ اضطرار به حضرت است. اضطرار چیزی بالاتر از احتیاج و نیاز است. اضطرار یعنی شما به چیزی احتیاج داشته باشید که چیز دیگری جای آن را نمی گیرد. « اضطرار احتیاجی است که به ناچاری رسیده باشد.»و در یک کلام اضطرار یعنی بیچارگی و درماندگی. کلیدی ترین مطلبی که در مسأله ظهور و فرج امام عصر(عج الله) کارگشا است٬ همین اضطرار و بیچاره و درماندهٔ او شدن است. این که انسان به جایی برسد که باور کند تنها راه اوست و راه دیگری وجود ندارد. اضطرار است که کلید گشایش قفل هاست٬ نه صرفا معرفت های علمی و عقلی و قلبی٬ و نه صرفا اثبات وجود امام زمان(عج الله) و نه حتی انتظار او. کسی که حضرت را نمی شناسد و به او معرفتی ندارد٬ به او احتیاج و اضطراری هم پیدا نمی کند. در نبود او دردی در خود حس نمی کند. بحث ما این نیست که اضطرار مقدم است ٬ یا معرفت ٬ تا شما بگویید: اول باید معرفتی در درونمان شکل بگیرد تا اضطرار بیاید٬ بلکه بحث ما این است که آن چه مهم تر از معرفت است٬ همان اضطرار است که گشایش و فرج است. چیزی که باعث حرکت و تلاش است و شور و گرمی می دهد و ما را به دنبال درمان می کشاند٬ اضطرار است.«هر کجا دردی دوا آن جا رود / هر کجا آهی شفا آن جا رود» اگر لیوان آبی در مقابل باشد. یقین به وجودش داریم. خاصیت آب را هم می دانیم. اگر یک دانشمند فیزیک یا شیمی باشیم٬ ترکیب شیمیایی و خواص فیزیکی و شیمیایی آن را هم می دانیم.اما این علم و یقین حرکتی در ما ایجاد نمی کند تا به سمت آن دست دراز کنیم. چرا؟ چون تشنه نیستیم٬ عطش نداریم٬ درد آب نداریم. ولی اگر در یک بیابان خشک تشنه شدیم و به عطش شدید گرفتار شدیم و جگرمان سوزش پیدا کرد٬ آن وقت یقین به وجود آب هم لازم نیست.حتی اگر احتمال بدهیم که در چند کیلومتری آب وجود دارد٬ به طرفش می دویم. پس آن چه حرکت و تلاش و شور و گرمی می آورد٬ نیاز و احتیاج و اضطرار و دردمندی است٬ نه علم و یقین.وقتی حضرت موسی(ع) معجزات مختلف خود را به فرعونیان نشان داد٬ با این که فرعونیان یقین داشتند این ها معجزه است٬ با این حال در مقابل موسی ایستادند.« وَجَحَدُوا بِهَا وَ اسْتَیْقَنَتْهَا أَنْفُسُهُمْ ظُلْماً وَ عُلُوّاً؛ و با آن که دل هایشان بدان یقین داشت٬ از روی ظلم و تکبّر آن را انکار کردند.» یقین آن ها دردی از ایشان دوا نکرد٬ بلکه بر جحد و کفر خود افزودند. امام صادق(ع) فرمود: کفر این ها « الْجُحُودُ عَلی مَعْرِفَهٍ؛ انکار با وجود یقین بود.»بالاتر این که ٬ شیطان مگر خودش در عالم بالا نبود؟ مگر عالم ملکوت را شهود نکرد؟ مگر با ملائکه هم سخن نبود؟ ولی با وجود این شهود و علم به عوالم برتر٬ چون در خود نیازی در مقابل ولی خدا و حجت الهی حس نمی کرد و خودش را مستغنی٬ بلکه برتر از او می دانست٬ طغیان و سرکشی و معصیت کرد. عجیب است که نه تنها با وجود علم٬ بلکه با شهود عوالم بالا و ملکوت اعلی٬ باز معصیت کرد و از درگاه رحمت الهی رانده شد. چون خود را مضطر و محتاج به ولی خدا نمی دید٬ بلکه بی نیاز می دید. بنابراین٬ کلید گشایش و رفع مشکلات و دردها همین اضطرار است.در قرآن آمده است:« أَمَّنْ یُجیبُ الْمُضْطَرَّ إِذا دَعاهُ وَ یَکْشِفُ السُّوءَ وَ یَجْعَلُکُمْ خُلَفاءَ الْأَرْضِ؛ یا کیست آن کس که درمانده را ــ چون وی را بخواند ــ اجابت می کند٬ و گرفتاری را برطرف می گرداند٬ و شما را جانشینان این زمین قرار می دهد؟» در این آیه اضطرار به عنوان راهکار و کلید رفع مشکلات و سختی ها ذکر شده است. اگر فرد یا جامعه ای مضطر و دردمند شده باشد٬ گره هایش باز می شود. در انتهای آیه آمده است:« وَ یَجْعَلُکُمْ خُلَفاءَ الْأَرْضِ؛ شما را جانشینان در زمین قرار می دهد.» در روایات بسیاری این آیه به هنگام ظهورولی عصر(عج الله) تأویل و تطبیق شده است. او که خود مضطر و دردمند از ظلم هاست دعا می کند و خداوند موانع فرج و قفل ها را بر می دارد و صالحان جانشینان خداوند بر زمین می شوند. چنان که قرآن به تصریح فرموده است:« وَعَدَ اللَّهُ الَّذینَ آمَنُوا مِنْکُمْ وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ لَیَسْتَخْلِفَنَّهُمْ فِی الْأَرْضِ ؛ خدا به کسانی که از شما ایمان آورده و کارهای شایسته کرده اند٬ وعده داده است که حتما آنان را در این سرزمین جانشین خود قرار دهد. خود این که انسان درک بکند واقعا بیچاره و ناتوان و مضطر است٬ نعمت بزرگی است. از این رو حضرت اباعبدالله(ع) در دعای عرفه همین را از خدا در خواست می کند:« وَأَوْقِفْنِی عَلَی مَرَاکِزِ اضْطِرَارِی؛ خدایا٬ مرا به ریشه های نیازهایم به اضطرارها و فقرهایم واقف گردان.»سرّ اجابت دعای مضطر هم این است که وقتی کسی مضطر می شود٬ دعایش تازه دعا می شود و به آسمان می رود.
اضطرار به امام زمان