فلسفه قرآن و نماز عربی
با توجه به ایه قران سوره ابراهیم ((هیچ پیامبرى را جز به زبان قومش نفرستادیم،)) برخی شبهه میکنند که پس پیامبر هر ملت فقط باید به زبان خودش باشد و زبان قران و پیامبر اسلام عربی است پس برای نژاد عرب است چه جوابی برای رد شبهه است؟
پاسخ کوتاه:
خداوند متعال در قرآن فرموده اند : «و ما ارسلنا من رسول الا بلسان قومه لیبیّن لهم فیضل الله من یشاء و یهدى من یشاء و هو العزیز الحکیم»؛ «و ما هیچ فرستاده اى را جز با زبان مردمش نفرستادیم تا [بتواند حقایق را] براى آنان به روشنى بیان کند. ابراهیم (۱۴)، آیه ۴؛ .
زبان عربی در پیامرسانی واضح و روشن و مُبین است . زبان مخاطبین مستقیم آن روزگار و دیار عربی بوده است . نزول قرآن به زبان عربی یک جریان و امر طبیعى است . زیرا هر سخنور و دانشمندى، مطالب خویش را با زبان مخاطبان خود بیان مى کند و مى نویسد. به دلایل عقلی و نقلی و متن دین اسلام و نوع اعجاز معجزه خالد پیامبر خدا صلی الله از سنخ علم جاودانه و همیشگی و ابدی بوده و زوال پذیر نیست . زبان قرآن فرا عصری و فرازمانی و فرامکانی است و پیام و رسالت قرآن کریم و زبان دین اسلام عام و جهانی و همیشگی برای همه انس و جن است . اگر قرآن به زبانى، جز زبان عربى نازل مى شد، جاى آن داشت که از حکمت نزول قرآن به آن زبان دیگر سؤال شود و گفته شود: با آن که مخاطبان نخستین این پیام، عرب زبان هستند، چرا این پیام به زبان عربى نازل نشده است؟ تحدى و طلب همانند آورى این کتاب، ضرورت نزول آن را به زبان عربى دو چندان مى کند. در صورتى که قرآن عربى نباشد، چگونه مى شود از مخاطبانى که جز با زبان عربى آشنا نیستند و یا تسلّط کافى بر زبان هاى دیگر ندارند؛ درخواست شود که براى روشن شدن حقانیّت یا نادرستى مدعاى پیامبر صلی الله علیه و آله ، سخنى همانند قرآن بیاورند؟ در این صورت به آسانى خواهند گفت: ما عرب زبان ها، محتواى پیام تو را نمى فهمیم؛ پس چگونه همانند آن را بیاوریم.
1. راز نزول قرآن به «زبان عربى»
اولاً علاوه بر ویژگی های زبان عربی که در پیامرسانی واضح و روشن و مُبین است، و باید در جای خویش طرح گردد، زبان مخاطبین مستقیم آن روزگار و دیار عربی بوده است، نه آنکه مفاهیم عام و محتوای جهانی و فحوا و مضامین آیات خدا و خالق جن و انس و وحی الهی مخصوص عرب زبانان باشد.
ثانیاً اینکه قرآن به زبان عربی نازل شده است یک جریان و امر طبیعى است؛ زیرا هر سخنور و دانشمندى، مطالب خویش را با زبان مخاطبان خود بیان مى کند و مى نویسد. خداوند متعال نیز در ارسال پیامبران و ابلاغ پیام هاى خویش، همین رویه را تأیید کرده و به کار گرفته است: «و ما ارسلنا من رسول الا بلسان قومه لیبیّن لهم فیضل الله من یشاء و یهدى من یشاء و هو العزیز الحکیم»؛ «و ما هیچ فرستاده اى را جز با زبان مردمش نفرستادیم تا [بتواند حقایق را] براى آنان به روشنى بیان کند. پس خداوند هرکس را که بخواهد گمراه و هرکس را که بخواهد هدایت مى کند و او شکست ناپذیر و فرزانه است». ابراهیم (14)، آیه 4؛ لکن به دلایل عقلی و نقلی و متن دین اسلام و نوع اعجاز معجزه خالد پیامبر اسلام(ص) که از سنخ علم جاودانه و همیشگی و ابدی بوده و زوال پذیر نیست، زبان قرآن فراعصری و فرازمانی و فرامکانی است و پیام و رسالت قرآن کریم و زبان دین اسلام عام و جهانی و همیشگی برای همه انس و جن است که در ادامه بیشتر روشن می گردد.
بر اساس نکته دوم، اتفاقاَ اگر قرآن به زبانى، جز زبان عربى نازل مى شد، جاى آن داشت که از حکمت نزول قرآن به آن زبان دیگر سؤال شود و گفته شود: با آن که مخاطبان نخستین این پیام، عرب زبان هستند، چرا این پیام به زبان عربى نازل نشده است؟
ثالثاً تحدى و طلب همانند آورى این کتاب، ضرورت نزول آن را به زبان عربى دو چندان مى کند. در صورتى که قرآن عربى نباشد، چگونه مى شود از مخاطبانى که جز با زبان عربى آشنا نیستند و یا تسلّط کافى بر زبان هاى دیگر ندارند؛ درخواست شود که براى روشن شدن حقانیّت یا نادرستى مدعاى پیامبر(ص)، سخنى همانند قرآن بیاورند؟ در این صورت به آسانى خواهند گفت: ما عرب زبان ها، محتواى پیام تو را نمى فهمیم؛ پس چگونه همانند آن را بیاوریم. پس تحدّى به قرآن نیز اقتضا مى کند که این پیام به زبانى باشد که مخاطبان اولیه اش، آن را درک کنند و بتوانند درباره درستى یا نادرستى مدعاى پیامبر(ص)، خود را بیازمایند و حقیقت برایشان روشن شود. نگا: قرآن شناسى، صص 98 – 103.
در این جا بیان چند نکته ضرورى است:
الف) خواندن قرآن به زبان عربى، به جز در موارد خاص (مانند نذر و…) واجب نیست؛
ب) خواندن قرآن با صوت، لحن و آواز مخصوص واجب نیست؛
ج) نماز باید به زبان عربى با قرائت صحیح خوانده شود؛ امّا واجب نیست با صوت و آواز مخصوص خوانده شود.
خواندن نماز به عربى، یکى از نشانه هاى «جهانى بودن» دین اسلام و رمز «وحدت و یگانگى» مسلمانان است. عربى خواندن، آن را از تحریف و آمیختگى به خرافات و مطالب بى اساس – هنگام ترجمه آن به زبان هاى دیگر – نگاه مى دارد و بدین وسیله روح این عبادت اسلامى، محفوظ مى ماند. گفتنى است توحید و یگانگى – در تمام اصول و فروع اسلام – یک زیربناى اساسى محسوب مى گردد و نماز به سوى قبله واحد، در اوقات معین و به یک زبان مشخص، نمونه اى از این وحدت است. در ضمن یاد گرفتن ترجمه نماز، بسیار ساده و آسان است. ر.ک: توضیح المسائل مراجع تقلید، مباحث قرائت؛ آیت الله مکارم، ج 3، صص 58-56. (لوح فشرده پرسمان، اداره مشاوره نهاد نمایندگی مقام معظم رهبری در دانشگاه ها، کد: 19/500004)
2. فراعصری بودن زبان قرآن کریم
[در پرسش] خصوصیت در ارتباط با فراعصری بودن زبان قرآن کریم وجود دارد که طبعا عناصر و دورنمایههای این بحثها باید مطالعه شود و البته اکنون اینها را بهعنوان مبانی عرض میکنم. قرآن کریم دارای یک خصوصیات ذاتی و درونی است که به عنوان آخرین کتاب آسمانی مطرح است و بعد از آن کتابی و پیامبری نخواهد آمد. قرآن کریم ظرفیت معانی از لحاظ معارف و آموزهها را دارد.
دانشمند غربی «بوکای» در کتاب «قرآن، تورات، انجیل، علم» مطرح کرده که شناسنامه انسان در قرآن در سوره مؤمنون را نگاه کنید، من بهعنوان یک پزشک ناگزیرم که این اعتراف را در پیشگاه قرآن داشته باشم که این مطالبی که قرآن از مسائل زیستی و روانشناختی انسان و پرونده نهاییای که از باب فلسفه تفسیر حیات برای انسان مطرح میکند، بینظیر است.
همچنین «باربور» مطرح میکند که برای محققان سؤالهایی مطرح میشود، برای همه ما انسانها اینگونه است. یکی از خصوصیات وجودی ما این است که این سؤالات برای ما مطرح میشود که من کیستم؟ از کجا آمدهام؟ به کجا میروم؟ وقتی این سؤال مطرح شد نمیتوان از کنار این سؤال به آسانی گذشت و نیاز به یک پاسخ منطقی وجود دارد که برای خود به تفسیر حیات و فلسفه وجودی نیازمند است. بوکای میگوید: این آیات هم فلسفه حیات انسان است، هم زیستشناسی انسان است و هم روانشناسی انسان است. چیزهایی در این چند آیه وجود دارد که من هرچه بهخودم فشار میآورم تنها میتوانم اعتراف بکنم که این سخنان نه درخور جامعه آن روز یا حتی در یونان کهن است،بلکه ناگزیرم که اعتراف کنم که محمد(ص) این سخنان را از خودش نگفته، بلکه از خدای خود گفته است.
منظورم این است که ظرفیت معنایی قرآن کریم در عرصه معارف موضوعات مختلفی را شامل میشود. در بعد آموزهها؛ یعنی بایدها و نبایدها هم همه شرایط زندگی انسانی شرح داده شده است. امام علی(ع) میفرماید که پیامبر(ص) فرمودند آیه: «وَأَقِمِ الصَّلاَه طَرَفَی النَّهَارِ وَزُلَفًا مِّنَ اللَّیلِ» (آیه 114 سوره هود) امیدوارکنندهترین آیه در قرآن کریم است؛ برای اینکه هر مسلمان که در هر روز برای اقامه نماز به پیشگاه خداوند میرود، انگار که برای خداوند از اول متولد شده است. وقتی که انسان ارتباط صادقانه خود با خداوند را برقرار میکند، مثل این است که تازه از مادر متولد شده است. این عبارات معنایی به زندگی انسان میدهد که در جای دیگری مشاهده نمیشود.
در ذیل این آیه سلمان فارسی روایتی را نقل میکند که با حضرت رسول(ص) در کنار درختی بودیم که ایشان شاخههای درخت را گرفت و تکان داد و برگهای آن درخت ریخت و سؤال فرمودند که ای سلمان! میدانی برای چه این کار را انجام دادم؟ عرض کردم نه! فرمودند که میخواستم این مسئله را بیان کنم که وقتی انسان در جایگاه اقامه نماز میایستد وقتی که از نماز فارغ میشود، همان طور که من این شاخه را تکان دادم و برگها ریخت، اگر این انسان گناهان و خطاهایی داشته باشد، در آن وعده میریزد. به هر حال منظورم این است که دامنه آموزههای قرآن کریم فراوان است. همسویی مسائل فکری و آموزههای ارزشی قرآن با فطرت انسان هم از دیگر دلایل فراعصری بودن زبان قرآن است. اساس دستورات قرآن، دستورات انسانی است، البته ما باید این توجه را داشته باشیم که همه اجزای قرآن را با هم ببینیم.
هماهنگ بودن این آموزهها با عقل، واقعگرایی و معرفتبخشی معارف هستیشناسانه و بایدها و نبایدهای مورد دعوت قرآن هم از دیگر دلایل فراعصری بودن زبان قرآن کریم است. جامعیت و توازن میان خاستگاههای آفرینشی انسان اعم از مادی، معنوی، فردی و اجتماعی و انعطافپذیری و پیشبینی متغیرهای گوناگون حیات بشر و پیشبینی امامت و مرجعیت دینی معصومانه و عدل قرآن هم از دیگر دلایل فراعصری بودن زبان قرآن هستند.
اساسا بهعنوان یک مسئله بحث تعارض علم و دین را در قرآن کریم نداریم. بیش از 300مورد تشویق به علم، پرسشگری و جستوجوگری در قرآن کریم وجود دارد. در مکتب اسلام پذیرش دین هم منوط به فهم است، تفکر با تدین توامان است. خواست جستوجوگری و فهم عناصر دینی با عملکردن به آن عجین است. بنابراین پیشبینی عنصر مشارکت اندیشه خلاق انسان، عنصر دیگری است که در ارتباط با فراعصری بودن زبان قرآن میتواند مطرح باشد. با این اجزا یا مبانی که بیان شد بهنظر میرسد که دیدگاه جاودانگی و فراعصری بودن زبان قرآن کریم میتواند تضمین شود.
در مقابل این دیدگاه، دیدگاه دیگری وجود دارد که معتقد است آموزهها یا معارف قرآن یا بخشهایی از آموزهها و معارف قرآن جنبه عصری دارد. این دیدگاه در میان روشنفکران مسلمان به تأثیر از هرمنوتیک فلسفی (تاریخمندی اندیشهها) وجود دارد که در آن تعبیرهای مختلفی وجود دارد. در بعضی از تعبیرها و تقریرها آمده است که وحی نه بهعنوان یک معرفت ویژه الهی بلکه دارای ماهیت بشری و در قلمرو مکاشفه و تجربه درونی تأویل میشود که دامنه آن متناسب با شخصیت پیامبر(ص) و مناسبات اجتماعی ظهور پیدا میکند و تجربه دیگر انسانها هم منشأ غنای این جهت میشود. در تقریر دیگر اینطور بیان شده که کتاب را باید نه بهصورت متنی از نزد خدا که از قبل طراحی شده بوده و فرستاده شده تلقی کرد، بلکه باید بهعنوان متنی که تدریجا و حاصل تجربه درونی و محیطی پیامبر(ص) مطرح است در نظر گرفت. همچنین این بیان وجود دارد که زبان و فرهنگ، مقدم بر کتاب و وحی است و وحی متأثر از فرهنگ است. بهطور کلی تاریخمندی حقیقت بهعنوان یک قضیه کلی مردود است. طبیعت تغییر میکند ولی حقایق تغییر نمیکنند. اگر چیزهایی بهعنوان حقایق بودند، هنوز هم حقیقت هستند و تغییر نمیکنند. همچنین علم و معرفت بر مبادی لایتغیر استوار است.
ر. ک: فراعصری بودن زبان قرآن قرآن کریم ، نوشته حجتالاسلام محمدباقر سعیدیروشن
فلسفه قرآن و نماز عربی