دین و اندیشه

پشیمانی خوارج

پرسش و پاسخ

با سلام و ضمن خسته نباشید.
مطلبی تاریخی را شنیده ام که صحت ان را نمی دانم: قریب به این مضمون که گروهی از خوارج نزد مولا امیر امدند و گفتند وقتی شما می دانستید که ما در خصوص اصرار به مذاکره در صفین داشتیم اشتباه می کردیم چرا شما کوتاه امدید؟ چرا با ما مقابله نکردید ولو به جنگ باما؟ حضرت فرمود بدین جهت همراهی کردم تا نتیجه ی ان را بفهید و تادیب بشوید و رشد یابید! ایا بشکل کلی همچین گفتگویی بین خوارج و حضرت امیر اتفاق افتاده یا خیر؟ اگر حقیقیست اصل مطلب را با ارجاع تاریخی ان بفرمایید.

پاسخ کوتاه:
من می‌خواهم دردهایم را به وسیله شما مداوا کنم و حال آنکه شما خود دردمن هستید من مانند کسی هستم که می‌خواهد خار را با خاری از پا درآورد و حال آنکه می‌داند میل خار به خار است (سید رضی، نهج‌البلاغه، خطبه ۱۲۰ (سید رضی، نهج‌البلاغه، خطبه ۱۲۱ امام علی(علیه السلام) در پاسخ آنها فرمود: (طوفانى [از بلاها] بر شما مسلّط شود و همه شما نابود شوید در ادامه امام علی(علیه السلام) دو مطلب دیگر را بیان مى کند: نخست این که آن نابخردان منحرف و لجوج را با این دو جمله نفرین مى کند: ([امیدوارم] به بدترین جایگاه رهسپار شوید و به راه گذشتگان خود [مشرکان عصر جاهلیت و سرنوشت شومى که دامان آنها را گرفت] بازگردید)


در این زمینه چند نقل قول و گزارش وجود دارد که نقل می کنیم:حضرت در جواب مردی که در اعتراض به حضرت عرض کرد: دیروز ما را از حکمیت نهی می‌کردی و امروز ما را به آن امر می‌کنی، نفهمیدیم کدام یک از این دو به هدایت نزدیک‌تر است، فرمود: این جزای کسی است که حزم و احتیاط را از دست داده است!! آگاه باشید که به خدا قسم اگر آن زمان که به شما امر کردم که فریب نخورده و به حکمیت تن در ندهید، وادارتان کرده بودم به کاری که میل به آن نداشتید [جنگ با شامیان] خداوند در آن خیر و نیکی قرار می‌داد [پیروزی بر شامیان] پس اگر استقامت می‌کردید شما را رهبری می‌کردم و اگر کج می‌شدید شما را راست می‌کردم و اگر امتناع می‌ورزیدید مجبورتان می‌ساختم و هر آینه آن رویه [وادار کردنتان بر استقامت] استوارتر بود و لیکن به کمک که؟ و با یاری خواستن از که؟من می‌خواهم دردهایم را به وسیله شما مداوا کنم و حال آنکه شما خود دردمن هستید. من مانند کسی هستم که می‌خواهد خار را با خاری از پا درآورد و حال آنکه می‌داند میل خار به خار است. (سید رضی، نهج‌البلاغه، خطبه 120.)
آن حضرت در جایی دیگر خطاب به خوارج فرمود:
«هنگامی که شامیان با توطئه و نیزنگ قرآن بر سر نیزه کردند، آیا این شما نبودید که می‌گفتید: اینان برادران و همکیشان مایند که از ما پوزش می‌خواهند و به کتاب خدا پناه آورده‌اند، تا در سایه‌اش بیارامند، پس باید رأیشان را پذیرفت و زیر فشارشان نگذاشت؟ اما من به شما گفتم که این جریان، جریانی دو چهره است که نمود آشکارش ایمان و واقعیت پنهانش ستم و دشمنی است، آغازش، مهربانی و پایانش، پشیمانی است پس در موضع کنونیشان پای بفشارید و به خط خویش همچنان پایدار باشید و ادامه جهاد را دندان به دندان بسایید و نسبت به بانگ ناهنجاری که اگر پاسخ بیابد به گمراهی می‌کشاند وگرنه خود خوار و ذلیل می‌شود، اعتناء ننمائید و دیدیم که تجربه هم این باور را تأیید کرد.
اما دریغ که شما در برابر خشم و نگاه من به مخالفتم ایستادید و به خواست دشمن تن دادید به خدا سوگند که اگر آن روز ـ به رغم سماجت و اصرار شما ـ از پذیرش آن پیشنهاد سرباز می‌زدم مسئول پیامدهایش نبودم و خداوند گناه آن را در پرونده من نمی‌افزود. اینک نیز که به سبب مصالح امت آن را پذیرفته‌ام باز هم حقی را صاحبم و باید مورد پیروی قرار گیرم چرا که قرآن با من است و از روزی که توفیق همدمیش را یافته‌ام لحظه‌ای از آن جدا نشده‌ام. (سید رضی، نهج‌البلاغه، خطبه 121.)
گروهى از خوارج که خود پیشنهاد «حکمیت» را در «صفّین» کرده بودند، پشیمان شدند و شعار «لاحُکْمَ اِلّا للهِ»؛ (حکمیت مخصوص خداست!) را سر دادند و به طور بیشرمانه اى به امام(علیه السلام) پیشنهاد کردند که او هم اعتراف به کفر کند و سپس توبه نماید تا به او بپیوندند و براى جنگ با شامیان آماده شوند. امام علی(علیه السلام) در پاسخ آنها فرمود: (طوفانى [از بلاها] بر شما مسلّط شود و همه شما نابود شوید! این چه پیشنهادى است که به من مى کنید؟! آیا بعد از ایمانم به خدا و جهادم با رسول الله به کفر خویش گواهى دهم؟! اگر چنین کنم گمراه شده ام و از هدایت یافتگان نخواهم بود)؛ «أَصَابَکُمْ حَاصِبٌ وَ لاَ بَقِیَ مِنْکُمْ آثِرٌ، أَبَعْدَ إِیمَانِی بِاللهِ وَ جِهَادِی مَعَ رَسُولِ اللهِ، أَشْهَدُ عَلَى نَفْسِی بِالْکُفْرِ! لَقَدْ ضَلَلْتُ إِذاً وَ مَا أَنَا مِنَ الْمُهْتَدینَ».
در ادامه امام علی(علیه السلام) دو مطلب دیگر را بیان مى کند: نخست این که آن نابخردان منحرف و لجوج را با این دو جمله نفرین مى کند: ([امیدوارم] به بدترین جایگاه رهسپار شوید و به راه گذشتگان خود [مشرکان عصر جاهلیت و سرنوشت شومى که دامان آنها را گرفت] بازگردید)؛ «فَأُبُوا شَرَّ مَآب وَ ارْجِعُوا عَلى أَثَرِ الاَعْقابِ».
در جمله اوّل به آنها نفرین مى کند و از خدا مى خواهد که بدترین موقعیت را در دنیا و آخرت پیدا کنند، در دنیا ذلیل و خوار و گرفتار چنگال دشمنان شوند و در آخرت گرفتار عذاب الهى گردند. و در جمله دوم از خدا مى خواهد که آنها به سرنوشت گذشتگانشان یعنى مشرکان جاهلیت گرفتار شوند، همان گروهى که در لجاجت و تعصّب همچون خوارج بودند و تمام آیات الهى را که با چشم دیدند و با گوش شنیدند انکار کردند و سرانجام نابود شدند. در نکته دوم به عنوان پیشگویى روشنى از آینده تاریخ آنها چنین مى فرماید: (بدانید که به زودى بعد از من خوارى و ذلّت تمام وجود شما را فراخواهد گرفت و گرفتار شمشیر برّنده اى خواهید شد، مستبدّان زورگو بر شما حکومت خواهند کرد و این امر به صورت سنّتى از سوى ستمگران در میان شما باقى خواهد ماند!)؛ «أَمَا إِنَّکُمْ سَتَلْقَوْنَ بَعْدِی ذُلاًّ شَامِلا وَ سَیْفاً قَاطِعاً وَ أَثَرَةً یَتَّخِذُهَا الظَّالِمونَ فِیکُمْ سُنَّةً».( پیام امام امیر المومنین(علیه السلام) ، مکارم شیرازى، ناصر، تهیه و تنظیم: جمعى از فضلاء، دار الکتب الاسلامیة ، تهران ، 1386 ش ، چاپ اول ، ج 2، ص 659.)

پشیمانی خوارج

دیدگاه شما برای ما ارزشمند است

نظر شما چیه؟ منتظر نظرات ارزشمند شما هستیم *

دکمه بازگشت به بالا