دین و اندیشه

آینده نگری پهلوی

پرسش و پاسخ

با سلام
بنده چند وقت پیش کلیپی دیدم که محمدرضا پهلوی در حرم امام رضا و در جمع روحانیون داشت درباره اینکه باید به فکر اینده مردم بود و این جمعیت فعلی که ۳۰ میلیون است چند وقت دیگر ۶۰ میلیون میشود و باید به فکر شکم و کار جوانان بود که باعث شد خیلی ها تو اون گروه با دیدن این کلیپ و مقایسه اون با مسیولان فعلی ، اینده نگری و دلسوزی شاه را مورد تشویق قرار دهند
یا اینکه خودم به عنوان یک ادم فوتبالی وقتی میبینیم بعد ۴۰ سال فقط ۴ یا ۵ استادیوم نیمه مدرن تاسیس شده و الباقی ساخته زمان پهلوی بوده و بسیاری موارد دیگر مثل راه و شهرسازی و حتی هسته ای که زیرساخت های ان توسط شاه ساخته شده من را به فکر فرو میبرد که ایا واقعا شاه بر خلاف انچه که میگویند به فکر ابادانی کشور بوده ؟
ایا ما واقعا با داشتن ابن منابع عظیم خدادادی برای ابادانی و پیشرفت کشور ضعیف عمل نکردیم ؟

پاسخ کوتاه:
آینده نگری از شاهی که وابسته به آمریکا بوده و بزرگترین افتخار او حفظ منافع آمریکا در منطقه بود و با توجه به ویژگیهای دولت پهلوی بیشتر شبیه به شوخی می ماند. گرچه برخی اقدامات مثبت در دوران حکومت پهلوی را در بخش های مختلف انکار نمی کنیم اما حرکت کلی کشور به سمت آبادی و پیشرفت نبوده و نمی توان گفت شاه به فکر آبادانی و پیشرفت کشور بوده است. کشوری که در ان بیش از پنجاه هزار نیروی مستشار نظامی خارجی حضور داشتند و به نیروهای داخلی اجازه ورود در این عرصه ها را نمی دانند می تواند مدعی آینده نگری باشد؟ رژیمی که عزت و استقلال این کشور را پایمال نموده و به خارجیان حق توحش می داد، می تواند ادعای وطن دوستی و پیشرفت کشور را داشته باشد؟
گر روزگاری گرد محرومیت و عقب ماندگی بر چهره رژیم گذشته گسترده شده بود، نظام جمهوری اسلامی با تکیه بر توان جوانان و نخبگان این مرز و بوم که به آنان توجهی نمی شد و دمیدن روحیه خودباوری و اعتماد به نفس در آنان ، در عرصه های مختلف علمی، پزشکی، نانو، هوا و فضا، هسته ای و نظامی به دستاوردها و پیشرفت های خیره کننده ای دست یافته است که کشور ما را در میان چند کشور برتر دنیا در این زمینه ها قرار داده است . در عرصه رفع محرومیت و خدمات رسانی در بخش آبرسانی، برق، گاز و تلفن و راهسازی و بهداشت نیز تحول عظیمی در کشور به وجود آمده است و هنگامی ارزش دستاوردهای به دست آمده، بیشتر آشکار می شود که توجه داشته باشیم که همه این دستاوردها با وجود دشمنیها، مانع تراشیها، کارشکنیها، فشارها و تحریم های نظام سلطه صورت گرفته است.«افزایش شش برابری راههای کشور»، «۲۰ برابر شدن ظرفیت بنادر»، «۳۰ برابر شدن سدهای مخزنی»، «افزایش تولید برق به ۱۴ برابر میزان قبل از انقلاب»، «افزایش ۳۰ برابری تولید محصولات پتروشیمی و ۱۵ برابری محصولات فولادی»، تنها بخشی از پیشرفتهای زیرساختی کشور است «۲۵ برابر شدن تعداد دانشجویان در مقایسه با ابتدای انقلاب اسلامی»، «افزایش ۱۶ برابری تولید مقالات علمی»، «آمارهای درخشان در خدمات‌رسانی و آبادی روستاها» و «پیشرفتهای خیره‌کننده دفاعی » نمونه ای از فهرست بلند خدمات چشمگیر نظام اسلامی بوده است.روزگاری برای درمان نیاز به پزشک خارجی داشتیم اما امروز پزشکی ایران در سطح بین المللی حرف برای گفتن دارد و از کشورهای همسایه برای معالجه به کشور ما سفر می کنند. البته این به معنای نادیده گرفتن مشکلات و ضعف ها نیست، اما نشان از تحول و راه فراوان طی شده است گرچه تا رسیدن به نقطه قابل قبول، فاصله وجود دارد.

1. آینده نگری از شاهی که وابسته به آمریکا بوده و بزرگترین افتخار او حفظ منافع آمریکا در منطقه بود و با توجه به ویژگیهای وی دولت پهلوی بیشتر شبیه به شوخی می ماند. گرچه برخی اقدامات مثبت در دوران حکومت پهلوی را در بخش های مختلف انکار نمی کنیم اما حرکت کلی کشور به سمت آبادی و پیشرفت نبوده و نمی توان گفت شاه به فکر آبادانی و پیشرفت کشور بوده است. کشوری که در ان بیش از پنجاه هزار نیروی مستشار نظامی خارجی حضور داشتند و به نیروهای داخلی اجازه ورود در این عرصه ها را نمی دانند می تواند مدعی آینده نگری باشد؟ رژیمی که عزت و استقلال این کشور را پایمال نموده و به خارجیان حق توحش می داد، می تواند ادعای وطن دوستی و پیشرفت کشور را داشته باشد؟
اگر بخواهیم به دلایلی که ادعای آینده نگری و آبادانی و پیشرفت کشور توسط شاه و در رژیم گذشته را مردود می نماید، اشاره کنیم. این موارد را می توان برشمرد.
الف. وابسته نمودن کامل کشور به قدرتهای بزرگ بویژه امریکا در عرصه های مختلف سیاسی، اقتصادی ،فرهنگی و…؛ بگونه ای که کشور در دوره پهلوی ، حیات خلوت و منطقه نفوذ این قدرتها و حافظ منافع آنها محسوب می شد، از لحاظ سیاسی ایران در آن زمان بر اساس دکترین نیکسون ،نقش ژاندارم منطقه را ایفا می کرد و منافع امریکا در منطقه را تامین می نمود و بر این اساس در اواسط دهه 1350 ایران به بزرگ ترین خریدار تسلیحات آمریکایی تبدیل شد از سال 1950 تا زمان سقوط شاه ارزش قراردادهای خرید تجهیزات و خدمات نظامی ایران از آمریکا به حدود 20 میلیارد دلار رسید تصویب و اجرای طرح مصونیت قضایی اتباع امریکایی در ایران ، ورود هزاران متخصص نظامی آمریکایی و سلطه آنها بر ارتش ، مداخله شاه در عمان و ارسال تجهیزات نظامی از سوی ایران به مراکش ، اردن و زئیر در گیری نظامی ایران در سومالی بخشی از برنامه هایی بود که به دستور آمریکا و در راستای منافع بین المللی این کشور تحقق یافت و ایرانیان را بیش از پیش به وابستگی شاه به آمریکا معتقد ساخت( جمعی از نویسندگان ،انقلاب اسلامی و چرایی و چگونگی رخداد آن ، قم : نشر معارف ، 1384، ص107و106) 
باری روبین در کتاب جنگ قدرتها درباره وابستگی همه جانبه و بی اختیاری شاه در برابر قدرتهای خارجی و سلطه آنها بر کشور می نویسد: ماموران سیاسی نظامی انگلیس و آمریکا عملا در همه کارهای حکومت ایران دخالت می کردند ( 25 گفتار درباره انقلاب اسلامی , تهران :شورای هماهنگی تبلیغات اسلامی , نشر هماهنگ , 1382, ص 306) بطور کلی شاه در سالهای حکومت خود به خواست و حمایت دولتمردان آمریکا بیش از مردم خود چشم دوخته بود و رابطه شاه و دولت آمریکا فراتر از رابطه دو دولت دوست بود او معتقد بود تا هنگامی که آمریکایی ها از وی حمایت کنند ، می تواند هر چه بخواهد بگوید و هر کاری که بخواهد انجام دهد از این رو چنین دولتی را نمی توان سرنگون کرد( ماروین زونیس ، شکست شاهانه ، ترجمه عباس مخبر ،تهران : طرح نو ,1374, ص 359)
ب.بی اعتمادی به ارزشها ، سنت ها و معتقدات جامعه که عمیقاً ریشه مذهبی داشت و تلاش برای از بین بردن ارزشهای مذهبی مسلط بر جامعه و جایگزینی آنها با ارزشهای غربی که از این جمله می توان به تغییر تاریخ اسلامی به تاریخ شاهنشاهی، برگزاری جشن های سلطنتی پر هزینه و گزاف,نفوذ و اشتغال گسترده بهائیان و صهیونیستها در پستهای کلیدی و حساس دولتی اشاره نمود ( ر.ک به؛ ظهور وسقوط سلطنت پهلوی ، حسین فردوست ، تهران : موسسه اطلاعات ،1380و کتاب پشت پرده تخت طاووس ، مینو صمیمی ، تهران : موسسه اطلاعات ، 1374)
ج.ترویج روز افزون فساد وبزهکاری در میان مردم بویژه جوانان , شاه تا توانست در کشور به گسترش فساد و بی بند باری در کشور کمک کرد در حالی تعداد کتابخانه ها , ورزشگاهها در کشور بسیار محدود بودو در هر کوی وبرزن مراکز فحشاء , قمار و شراب فروشی وجود داشت و تهران پایتخت کشور شیعی ایران پر از مشروب فروشی و کارخانه های شراب سازی و مراکز قمار و فحشاء شده بود ( ر.ک. به: پشت پرده تخت طاووس , مفاسد اخلاقی خاندان پهلوی, شهلابختیاری , تهران : مرکز اسناد انقلاب اسلامی)
د. ابتذال و از بین بردن شخصیت و کرامت اخلاقی و اجتماعی زنان و تخریب کانون خانواده؛ زن در دوره حکومت شاه فقط یک وسیله عیاشی , شهوترانی بود و ارزش زن تا حد یک کالا تنزل پیدا کرده بود چیزی که امروزه در غرب شاهد آن هستیم. رواج فرهنگ برهنگی و بی بندوباری زنان و تنزل کرامت آنان وترویج فحشاء از کوشش های رژیم شاه در این جهت بود ( ر.ک. به: پشت پرده تخت طاووس , مفاسد اخلاقی خاندان پهلوی)
ه. تشدید بی عدالتی و تبعیض در جامعه وشکاف طبقاتی و ضربه به اقتصاد کشور و تخریب صنعت کشاورزی کشور و تشویق به مهاجرت از روستاها به شهرها , تک محصولی شدن اقتصاد کشور و ووابستگی شدید اقتصادی به آمریکا نیز از جمله خیانتهای شاه به مردم و کشور محسوب می گردد 
فرانس فیتزجرالد، نویسنده سرشناس امریکایی، مشاهداتش در ایران را در سال 1353 در مقاله ای به نام «به شاه هرچه می خواهد بدهید»؛ giving the shah everything he wants»، که در یکی از مجلات امریکا چاپ شد، آورده است:«وضعیت ایران به طور کلی به مراتب بدتر از کشوری مانند سوریه است که نه نفت و نه ثبات سیاسی دارد. به این دلیل که شاه برای توسعه کشور هرگز تلاش جدی نکرده است… ثروت کشور بیشتر به سوی خودرو های شخصی و نه اتوبوس، کالاهای مصرفی و نه بهداشت عمومی، و به سوی حقوق سربازان و پلیس کشور و نه آمورگاران، سرازیر شده است.»
جان فوران استاد دانشگاه کالیفرنیای امریکا از وضعیت تغذیه و بهداشت در جامعه ایران در زمان پهلوی دوم اینگونه می نویسد:«65 درصد شهرنشینان در سال 1351-1352ش دچار سوء تغذیه بودند (که 25 درصد اینها وضع تغذیه شان بسیار بد بود) و این در مقایسه با 42 درصد در روستاها، رقم بسیار بالایی است. آمار و ارقام بهداشتی نشان می دهد که بر تعداد تختهای بیمارستان ، کلینیکها، پزشک و پرستار افزوده شده اما در سال 1356 ایران هنوز در خاورمیانه بدترین نسبت پزشک- بیمار، بالاترین نرخ مرگ و میر نوزادان و اطفال و پایینترین نسبت تخت بیمارستان به جمعیت را دارا بوده است»( جان فوران،مقاومت شکننده، ترجمه احمد تدین، تهران: رسا، ص 492)
وی با اشاره به وضعیت توسعه در روستاها می نویسد:«به رغم ایجاد مدرسه های روستایی توسط سپاه دانش، تنها 15 درصد روستاییان در سال 1350 ش از تحصیلات ابتدایی برخوردار می شدند و در سال 1354ش، 60 درصد مردان و 90 درصد زنان روستایی بی سواد بودند. در سالهای دهه 1350ش، 96 درصد روستاها برق نداشتند.»(همان، ص 477)
دکتر یرواند آبراهامیان استاد دانشگاه شهر نیویورک ،آمار وحشتناکی را در خصوص وضعیت پزشکان و تحصیل در زمان پهلوی دوم بیان می کند که نشان از اوضاع بسیار بد کشور داشته است: «انقلاب سفید محمدرضاشاه پهلوی و در پی آن رونق درآمد نفت به جای پاسخگویی به انتظارات عمومی، موجب افزایش نارضایتی های گسترده شد. درست است که اجرای برنامه های اجتماعی در بهبود وضعیت آموزشی و امکانات بهداشتی بسیار موثر بود، اما این نکته نیز صحت دارد که ایران پس از دو دهه یکی از بدترین کشورها در بخش مرگ و میر کودکان و نسبت پزشک به بیمار در خاورمیانه بود. یکی از پایین ترین نرخ های آموزش عالی مربوط به این کشور بود. افزون بر این، 68 درصد از جمعیت بزرگسال بی سواد بودند، 60 درصد از کودکان نمی توانستند دوره دبستان را به صورت کامل طی کنند و تنها 30 درصد از داوطلبان کنکور می توانستند وارد دانشگاهها شوند. در این میان شمار افراد متقاضی تحصیل در خارج از کشور رو به رشد بود. در دهه 1970/1350 شمار پزشکان ایرانی مستقر در نیویورک بیشتر از شهرهای غیر از تهران بود.»(یرواند آبراهامیان، تاریخ ایران مدرن، ترجمه محمد ابراهیم فتاحی، ص 255-253)
بنا به گزارش موسسه هادسُن « Hudson Institute» یکی از مهم ترین اتاق های فکر که در تدوین و طراحی سیاست های کلان ایالات متحده که امروزه نیز همچنان نقش جدی و تأثیرگذار دارد در 1975م/1354 ش، حتی اگر ایران به نرخ رشد پیش بینی شده حاصل از سیاستهای اقتصادی حکومت پهلوی دست یابد، در سال 1985م/1364ش «اقتصادش از اقتصاد هندوستان بهتر نخواهد بود و اگر از مکزیک عقب نباشد حداکثر به سطح آن کشور خواهد رسید» ( www.rajanews.com/news/233585) 2. بر خلاف گفته های غیر واقعی و شایعاتی که در راستای تطهیر چهره رژیم پهلوی عنوان می شود،نگاهی به گوشه ای از وضعیت کشور در آستانه انقلاب اسلامی، گویای واقعیت کشور است. در دهه 50 شمسی قیمت نفت به یکباره افزایش قابل توجهی پیدا کرد؛ به طوری که سهم درآمدهای نفتی ایران نسبت به کل درآمدهای دولتی از 11 درصد در سال 1333 به حدود 86 درصد در سال 1353 افزایش یافت. براساس آمارهای موجود، درآمد نفتی شاه از ابتدای دهه 50 سیر افزایش نجومی خود را آغاز کرده بود. میزان درآمد نفت که در سال 1342، 555 میلیون دلار و در سال 1347، 985 میلیون دلار بود، در آغاز دهه 50 به 8/ 1 میلیارد دلار رسید و طی سال‌های بعد روند رو به رشد خود را ادامه داد؛ به طوری که عایدات نفت ایران از 1 میلیارد و 870 میلیون دلار در سال 1350 به بیش از 20 میلیارد دلار در سال 1356 رسید.( فرد هالیدی، دیکتاتوری و توسعه سرمایه‌داری در ایران، ترجمه فضل‌الله نیک‌آئین، تهران: موسسه انتشارات امیرکبیر، ص 152)
با وجود رشد درآمد نفتی ایران، هیچ نشانه‌ای از بهبود اوضاع معیشتی مردم احساس نمی‌شد. 
اما افزایش چند برابری قیمت نفت ایران در دهه 50 هیچ تاثیر مثبتی بر سطح رفاه مردم نگذاشت. روستائیان که با فقر دست و پنجه نرم می‌کردند با رویای دستیابی به زندگی بهتر به سمت شهرها روان شده بودند، بعد از رسیدن به تهران با مشکل مسکن مواجه شده و گرفتار بلایی دیگر یعنی زاغه‌نشینی شدند. کارگران وضع مناسبی نداشتند و در بدبختی به سر می‌بردند.
– وضع مسکن
اوضاع مسکن در ایران دهه 50 بسیار وخیم بود. به اذعان نیکی.آر کدی، پژوهشگر و خاورشناس آمریکایی، در دهه 50: «هزینه دائما رو به افزایش واردات، کشاندن اقتصاد به سمت تکیه بیش از حد به خارجی‌ها، مهاجرت انبوه جمعیت‌های روستایی به سمت شهرهایی که خود دچار جمعیت‌زدگی بودند و فقدان وجود خانه‌های ارزان قیمت در مناطق شهری و در نتیجه رشد سرسام‌آور قیمت مسکن در شهرها که به خاطر حضور روزافزون خارجی‌ها و دستمزدهای بالای آنها بود، به افزایش قیمت‌ها و کمبودها به خصوص در زمینه مسکن کمک می‌کرد.»( نیکی آر کدی، ریشه‌های انقلاب ایران، ترجمه عبدالرحیم گواهی، تهران: علم، ص 302)
– وضعیت حمل و نقل
اوضاع حمل و نقل نیز در تهران تعریفی نداشت. گرانی بلیط اتوبوس‌ها به حدی بود که مردم را درمانده می‌کرد. رشد جمعیت تهران نیز باعث شد توازن مناسبی میان وسایل حمل و نقل عمومی و متقاضیان وجود نداشته باشد. به نوشته آبراهامیان، در دهه 50 تهران با بیش از 4 میلیون جمعیت، علی‌رغم درآمدهای زیاد نفتی هنوز سیستم فاضلاب، مترو و حمل و نقل عمومی درستی نداشت. برادر کوچکتر شاه که اتفاقا صاحب کارخانه هلیکوپترسازی بود در سخنرانی مراسم یادبود ماری آنتوانت می‌پرسد که «اگر مردم از فشار و دردسر ترافیک خوششان نمی‌آید چرا هلیکوپتر نمی‌خرند؟!» ( یرواند آبراهامیان، ایران بین دو انقلاب، ترجمه احمد گل‌محمدی و محمد ابراهیم فتاحی ولیلایی، تهران: نشر نی، صص 551-550)
– اوضاع زندگی کارگران
کارگران هم زندگی مناسبی نداشتند. آبراهامیان می‌نویسد: «قشر پائین‌تر طبقه کارگر – به ویژه کارگران ساختمانی، دستفروش‌ها، کارکنان کارخانه‌های کوچک و کارگران موقت – که مشمول طرح‌های بیمه و برنامه‌های مشارکت در سود نبودند، از مزایای برنامه‌های رفاه اجتماعی بهره‌مند نمی‌شدند. به بیان دیگر، درآمدهای بیش از حد نفت به فقر این توده‌های میلیونی که بیشترشان از روستاها به شهرها رانده شده بودند پایان نداد بلکه شکل آن را مدرن کرد.»(همان)
مینو صمیمی که ارتباط نزدیکی با فرح و دربار پهلوی داشت نیز درباره وضع کارگران در سال 54 می‌گوید: «در سال 1354، شاه دستور داد دستمزد کارگران در 21 واحد بزرگ صنعتی کشور، تا 30 درصد اضافه شود، و در سال بعد نیز، اکثر کارگران، مبلغی به اندازه‌ حقوق یک ماه خود به عنوان عیدی، در نوروز 1355 دریافت داشتند. لیکن علی‌رغم افزایش درآمد طبقات مزدبگیر، هیچ بهبودی در معیشت آنها پدید نیامد؛ و اکثراً در شرایط سخت، به زندگی ادامه می‌دادند. یکی به این دلیل که تعداد افراد خانوارشان زیاد بود و مشکل می‌توانستند مخارج همه‌ اعضای تحت تکفل خود را تأمین کنند؛ دیگر اینکه قید و بندهای مذهبی اجازه نمی‌داد مثل دیگران، به هرکاری دست بزنند و بالاخره ترقی روزافزون هزینه‌ مسکن، مقادیر عمده‌ای از درآمدشان را می‌بلعید.»( مینو صمیمی، پشت پرده تخت طاووس، تهران: اطلاعات، صص 174 ـ 175)
– کمبود کالاهای اساسی زندگی
در سال‌های دهه 50 با وجود افزایش قیمت نفت اما در مقاطعی مردم از دسترسی به کالاهای اساسی زندگی ناتوان می‌شدند. اسدالله علم ذیل خاطرات 24 شهریور 1352 می‌نویسد: «…سر شام موضوع صحبت کمبود بعضی از کالاهای اساسی بود، که شاه عقیده دارد مردم باید یاد بگیرند بدون آنها زندگی کنند!»( اسدالله علم، گفتگوهای من با شاه (خاطرات محرمانه امیر اسدالله علم)، ج 2، تهران: طرح نو،‌ ص 501)
از همین رو بود که فرانسیس فیتزجرالد، نویسنده سرشناس آمریکایی و برادرزاده سفیر امریکا نیز وضعیت ایران در سال 1353 را «بدتر از سوریه» دانسته و عنوان می‌کند: «وضعیت ایران به طور کلی به مراتب بدتر از کشوری مانند سوریه است که نه نفت و نه ثبات سیاسی دارد. به این دلیل که شاه برای توسعه کشور هرگز تلاش جدی نکرده است… ثروت کشور بیشتر به سوی خودروهای شخصی و نه ‌اتوبوس، کالاهای مصرفی و نه بهداشت عمومی و به سوی حقوق سربازان و پلیس کشور و نه ‌آموزگاران، سرازیر شده است.»
در چنین شرایطی مردم حتی از ابتدایی ترین امکانات نیز محروم بودند. یک نمونه از این موضوع، قطع پرتکرار برق بود. در این زمینه خاطره‌ای از پرویز راجی خواندنی است. آخرین سفیر رژیم پهلوی در لندن به یاد می‌آورد: «موقعی که به تهران رسیدم در هتل هیلتون، برای اولین بار به خاموشی برق برخوردم که در ساعت شش و نیم بعد از ظهر آغاز شد و به مدت چهار ساعت تمام ادامه یافت. در طول این مدت هیچ نقطه‌ای از شهر برق نداشت، به علت از کار افتادن تهویه‌ی هتل، چنان گرمای آزار دهنده‌ای به وجود آمد که واقعاً نمی‌شد در اتاق هتل دوام آورد و طبیعی است که در این زمان، استفاده از رادیو، تلویزیون هم مقدور نبود. در نگاهی که از بالکن هتل به شهر تهران انداختم، صف دراز اتومبیل‌ها را دیدم که به علت خاموشی چراغ‌های راهنمایی، در خیابا‌ن‌ها از حرکت بازمانده‌اند و با به صدا‌درآوردن بوق‌های خود، نسبت به خاموشی برق، اعتراض می‌کردند. من هم در این موقع برای اینکه از شدت ناراحتی خود بکاهم رو به مشروب آوردم ولی چون بر اثر گرما تمام یخ‌ها آب شده بود ناچار گیلاسی را از ودکای گرم پر کردم و لاجرعه سر کشیدم.»( خدمتگزار تخت طاووس (خاطرات پرویز راجی)، تهران: اطلاعات، ص 9 و 95)
وی ادامه می‌دهد: «(31 تیر 56) خاموشی‌های برق در ایران، رژیم را به سرگیجه دچار ساخته و سبب نارضایتی فراوانی در بین مردم شده است. تا جایی‌که دیگر هیچ‌کس، وعده‌های پشت سرهم رژیم را در مورد اینکه «افزایش مخارج تسلیحاتی، اثری در کاستن از فعالیت در بهبود زندگی مردم ندارد» باور نمی‌کند. هم‌اکنون، مردم در ایران، به شدت از کمبود روشنایی برق و عدم توانایی در استفاده از تهویه و یخچال در بحبوحه‌ی گرما، عذاب می‌کشند و احساس می‌کنند؛ بودجه‌ای که می‌بایست صرف تأمین رفاه آنها شده باشد، به خرید جنگ افزار اختصاص یافته است.»( همان، ص 82)
– اوضاع زندگی روستائیان
آنتونی پارسونز، سفیر انگلیس در ایران وضعیت روستائیان را که با رویای زندگی بهتر به شهر هجوم آورده بودند اینگونه توصیف می‌کند: «روستاییان که به شهرها سرازیر شده و آن‌طور که گفته می‌شد، به دنبال خیابان‌هایی می‌گشتند که سنگفرش‌شان از طلا بود، آنها را نمی‌یافتند، و در عوض به پرولتاریای بی‌ریشه و ساکن حلبی‌آبادهای حومه تبدیل می‌شدند. تعداد نیروی کار ماهر، به علت ‌آنکه سیستم آموزش عمومیِ در حال تکوین، از تقاضای روزافزون جامعه بسیار عقب‌مانده بود، شدیداً کاهش می‌یافت… افراطی‌گری عجیب و غریب و پرطمطراق برخی از برنامه‌های مورد علاقه‌ شاه، زندگی و امرار معاش روستاییان را برهم زده و موجب نارضایتی و مخالفت [آنان] شده بود.»( آنتونی پارسونز، غرور و سقوط (ایران 1357-1352) ترجمه محمدصادق حسینی، تهران: مرکز اسناد انقلاب اسلامی، (1390)، ص 29)
– توصیفی از اوضاع تهران
حسین فردوست دوست صمیمی شاه اذعان دارد که محمدرضا در طول سلطنت خود بافت جامعه را به هم ریخت و این امر عواقب وخیمی به بار آورد که چاره آن بسیار دشوار است. او می‌گوید به هم ریختن بافت اجتماعی ایران توسط انقلاب سفید محمدرضا و به ویژه اصلاحات ارضی او صورت گرفت. به گفته فردوست محمدرضا تمام درآمد هنگفت نفت را صرف پروژه‌های بزرگ و کوچک کرد که در واقع بخش عمده آن به جیب شرکت‌های آمریکایی، انگیسی و اروپایی می‌رفت.
حسین فردوست با استناد به تحقیقات دفتر ویژه اطلاعات درباره معضل شهرنشینی در سال 55 می گوید: «ظرف 5 سال 2 میلیون و 700 هزار نفر به جمعیت تهران، 500 هزار نفر به جمعیت مشهد، 500 هزار نفر به جمعیت اصفهان و 300 هزار نفر به جمعیت شیراز افزوده شده است. این افراد در اراضی موات، حومه شهرها در کپر یا خانه‌های گلی که خود می‌ساختند زندگی می‌کردند. در تهران 13 شهرک کپرنشین ایجاد شده بود و شهردار تهران در مواردی این کپرها را شبانه با بولدوزر تخریب می‌کرد که تلفاتی هم وارد می‌آمد ولی دوباره این کپرها برپا می‌شد. بدین ترتیب جمعیت شهرهای بزرگ به ویژه تهران به طور غیرمنتظره افزایش یافت و چون هیچ برنامه‌ای برای گسترش شهرها وجود نداشت نظم شهرها به هم خورد. مسئله ترافیک و آلودگی هوای تهران به یک معضل اساسی مملکتی بدل شد و نیروی کار مفید و مولد جامعه به نیروی انگلی و مصرفی که در تهران و سایر شهرها انباشته شده بود تبدیل شد.»( حسین فردوست، ظهور و سقوط سلطنت پهلوی، تهران: اطلاعات، ج 1، ص 275)
وضع مردم تهران به خصوص مناطق پایین شهری هم اصلا مناسب نبود. مینو صمیمی، منشی فرح که خود از نزدیک شاهد فقر و بدبختی مردم تهران بود خاطره خود از یکی از مناطق پایین شهر تهران را اینگونه توصیف می‌کند: «در زمان کودکی بارها مادرم مرا با خود به همین نقاط محروم آورده بود تا به مردم محتاج کمک کند ولی اینک پس از گذشت سال‌ها از آن دوران باز می‌دیدم که وضع زندگی مردم کماکان به همان منوال است. و عده کثیری از هموطنانم در شرایط نکبت‌بار عمر خود را در کلبه‌های محقر گلی می‌گذرانند. گرچه این وضع هم فقط به مناطق جنوب شهر تهران محدود نبود و نظایری به مراتب بدتر از آن را می‌شد در اکثر نقاط ایران به چشم دید.» مشاهده این وضع مینو صمیمی را با این سوال روبرو می‌کند که «راستی چرا شاه برای بهبود شرایط زندگی مردمی که در این نقاط محروم به سر می‌برند قدمی برنداشته است؟» مسئله‌ای که با شعار تمدن بزرگ از سوی شاه کاملا در تضاد بود. (مینو صمیمی، پشت پرده تخت طاووس، ص 48)
3. استادیوم های ورزشی ساخته شده در کشور پس از انقلاب قابل مقایسه با قبل از انقلاب نیست. امروز در همه استانها و شهرهای بزرگ شاهد ساخت ورزشگاهها با ظرفیت های متفاوت هستیم. 
اگر روزگاری گرد محرومیت و عقب ماندگی بر چهره رژیم گذشته گسترده شده بود، نظام جمهوری اسلامی با تکیه بر توان جوانان و نخبگان این مرز و بوم که به آنان توجهی نمی شد و دمیدن روحیه خودباوری و اعتماد به نفس در آنان ، در عرصه های مختلف علمی، پزشکی، نانو، هوا و فضا، هسته ای و نظامی به دستاوردها و پیشرفت های خیره کننده ای دست یافته است که کشور ما را در میان چند کشور برتر دنیا در این زمینه ها قرار داده است . در عرصه رفع محرومیت و خدمات رسانی در بخش آبرسانی، برق، گاز و تلفن و راهسازی و بهداشت نیز تحول عظیمی در کشور به وجود آمده است و هنگامی ارزش دستاوردهای به دست آمده، بیشتر آشکار می شود که توجه داشته باشیم که همه این دستاوردها با وجود دشمنیها، مانع تراشیها، کارشکنیها، فشارها و تحریم های نظام سلطه صورت گرفته است.«افزایش شش برابری راههای کشور»، «20 برابر شدن ظرفیت بنادر»، «30 برابر شدن سدهای مخزنی»، «افزایش تولید برق به 14 برابر میزان قبل از انقلاب»، «افزایش 30 برابری تولید محصولات پتروشیمی و 15 برابری محصولات فولادی»، تنها بخشی از پیشرفتهای زیرساختی کشور است «25 برابر شدن تعداد دانشجویان در مقایسه با ابتدای انقلاب اسلامی»، «افزایش 16 برابری تولید مقالات علمی»، «آمارهای درخشان در خدمات‌رسانی و آبادی روستاها» و «پیشرفتهای خیره‌کننده دفاعی » نمونه ای از فهرست بلند خدمات چشمگیر نظام اسلامی بوده است.روزگاری برای درمان نیاز به پزشک خارجی داشتیم اما امروز پزشکی ایران در سطح بین المللی حرف برای گفتن دارد و از کشورهای همسایه برای معالجه به کشور ما سفر می کنند. البته این به معنای نادیده گرفتن مشکلات و ضعف ها نیست، اما نشان از تحول و راه فراوان طی شده است گرچه تا رسیدن به نقطه قابل قبول، فاصله وجود دارد.

آینده نگری پهلوی

دیدگاه شما برای ما ارزشمند است

نظر شما چیه؟ منتظر نظرات ارزشمند شما هستیم *

دکمه بازگشت به بالا