ضرورت اخلاق فردی
ایا انسان منهای پدید اجتماعی بودن (زندگی در عالم تنهایی)نیاز به اخلاق دارد؟چرا ؟
دوست گرامی. انسان موجودی بیشتر اجتماعی است ولی در تنهایی خود نیز خالی از آداب و اخلاق نیست و لازم است به خودشناسی بپردازد و نسبت به خود فردی مسئولیت پذیر باشد و به اصلاح آن بپردازد.
اخلاق فردی، چرا؟
خداوند در قرآن می فرماید: «قَدْ أَفْلَحَ مَن زَکَّاهَا* وَقَدْ خَابَ مَن دَسَّاهَا: که هر کس آن را پاک گردانید قطعا رستگار شد* و هر که آلوده اش ساخت قطعا درباخت»(شمس،۹-۱۰). فرد باید خود را پاک کند و همین فرد موضوع مهمی در اخلاق بوده و یکی از بخشهای مباحث اخلاقی را تشکیل میدهد. از این رو اخلاق فردی نقش مهمی در سعادت و رستگاری دارد.
فرد البته رفتاری اجتماعی نیز دارد و نفس هر کسی میتواند به واسطه رفتار فردیاش تزکیه و یا آلوده شود اما آنچه مهم است این است که مخاطب انسان با وجدانهای انسانی است آنجا که انسان معترف میشود که ندای حق را شنیده و ایمان آورده است. «رَّبَّنَا إِنَّنَا سَمِعْنَا مُنَادِیًا یُنَادِی لِلإِیمَانِ أَنْ آمِنُواْ بِرَبِّکُمْ فَآمَنَّا رَبَّنَا فَاغْفِرْ لَنَا ذُنُوبَنَا وَکَفِّرْ عَنَّا سَیِّئَاتِنَا وَتَوَفَّنَا مَعَ الأبْرَارِ: پروردگارا ما شنیدیم که دعوتگرى به ایمان فرا مى خواند که به پروردگار خود ایمان آورید پس ایمان آوردیم پروردگارا گناهان ما را بیامرز و بدیهاى ما را بزداى و ما را در زمره نیکان بمیران» (آلعمران، ۱۹۳).
اخلاق با حوزه درون نفس انسان ارتباط مییابد. انسان اخلاقی انسانی است که به قواعد اخلاقی (اعم از فردی و اجتماعی) عمل میکند و اینجا اراده فرد قواعد اخلاقی را گردن مینهد. هیچ اجباری برای پیروی از اخلاق نیست مگر ارادهای که تابع این اخلاق شود. اخلاق عامتر از این فردیت فلسفی به اخلاق فردی و اجتماعی میتواند تقسیم شود، اما اخلاق فردی چیست و اصلترین عنصر آن چه میتواند باشد؟
فردیت، یکی از دغدغههای اصلی اخلاق
بیشک فرد اصلیترین عنصر اخلاق فردی است. خوبی و بدیهای زندگی در آنجا که اختصاص به فرد دارد، اخلاق فردی خوانده میشود. اعمال فرد انسانی اگر از این منظر بررسی شود که توسط یک فرد از آحاد و از طریق مکانیسمهای روانی و درونی شکل میگیرد، در حوزه فردی بررسی شده است. در اخلاق فردی تنظیم رفتارهای فرد بر اساس خوبی و بدی ملاک خواهد بود.
برخی معتقدند که میتوان افعال انسانی را یا در نسبت با خود در نظر گرفت و یا در نسبت با غیر و این تقسیم دوم یا در رابطه با موجودات محدود و فناپذیر خواهند بود و یا موجود نامحدود و فناناپذیر. در این تعریف، انسان علاوه بر آگاهى از بدن خود نسبت به افعال و احوال خویش نیز آگاه است. انسان به اراده، شادمانى، اندوه و… دیگر احوال خود آگاه است و هیچ یک از افعال و احوال او، بدنِ او نیستند. از این رو اخلاق فردی به آگاهی فرد به احوال درونی خود مربوط است.
یکی از نظریهپردازان حوزه اخلاق معتقد است که «اخلاق فردی بخشی از اخلاق است که ناظر به «تنظیمِ» رابطه فرد با خود و با خدای خود است. ابوالقاسم فنایی در مقابل اخلاق اجتماعی را «آن بخش از اخلاق است که ناظر به روابط اجتماعی و مسئول تنظیم این روابط است» میداند.
فنایی بر آن است که از مهمترین تفاوتهای مهم فرهنگ اسلامی و غرب را میتوان در طرز تلقی آن دو از اخلاق یافت. «اخلاق فردی عمدتا نتیجهگرا و آخرتاندیش است، در حالی که اخلاق اجتماعی، چه نتیجهگرا و چه وظیفهگرا، دنیوی اندیش است.» (فنایی، ۱۳۹۲، ۵۲) این دو اخلاق از حیث موضوع، نیت و انگیزه، هدف و غایت، منشاء و روش توجیه متفاوت است.
شاید مهمترین تفاوت میان این دو اخلاق از حیث موضوع باشد. «اخلاق فردی اولا و بالذات به رفتار بیرونی فرد که تجلی و ظهور ملکات درونی اوست کاری ندارد. از نظر اخلاق فردی «شجاعت»، «سخاوت» و «عدالت» همه از آن نظر که اوصاف روانیاند با ارزش محسوب میشوند. عدالت در اخلاق فردی به معنای تعادل برقرار کردن بین قوا و ابعاد مختلف وجود فرد است، نه به معنای ادا کردن حقوق دیگران و لذت با صرفنظر از رابطه که با دیگران دارند، ممکن است واجد این اوصاف باشد». (همان، ۵۳)
جایگاه رفیع فرد در قرآن
بر اساس تحقیقی که شهره شاهسوندی، استادیار دانشگاه فردوسی مشهد و امید خانهزاد انجام دادهاند، خطاب ۷۷ درصد آیات قرآن به مخاطب خاص است و از این میان ۴۴ درصد به شخص پیامبر اختصاص دارد.
این تحقیق بر آن است که «با عنایت به روندی که قرآن مجید در قالب شفاهی و تبدیل به مکتوب طی نموده، میتوان گفت قرآن در شکل اولیه خود بیشتر واجد چنین تأثیرگذاری بوده است تا قرآن مکتوب. میتوان گفت اهمیت و قدرت این تاثیر در آیاتی که خطابهای نبوی فراگیر بوده و مخاطب به طور غیرمستقیم مورد خطاب قرار میگیرد، بیشتر رخ مینماید. چنین سازوکاری تاثیر ثانویهای ایجاد میکند که مکمل تاثیر خطاب است و مصداقی از ضربالمثل فارسی «به در بگو تا دیوار بشنود» تلقی میشود».
این پژوهشگر معتقد است که اکثر خطابهای قرآن البته خصوصیت تعمیمپذیر دارد. مخاطب قرآن هرچند انسان است، اما هر فرد در خود این مصداق را مییابد. هدایت انسان جدای از هدایت فرد، افراد و جامعه نیست، از اینرو فرد در کانون توجه قرار میگیرد.
فرد از نگاه قرآن در حجاب جامعه گم نمیشود و کارنامه عمل هر فرد در روز رستگاری به صورتی فردی توزیع خواهد شد.
نگاهی به سوره زلزال نشان میدهد که روز قیامت روز مواجهه هر فرد با مجموعه اعمالش است. «إِذَا زُلْزِلَتِ الْأَرْضُ زِلْزَالَهَا… یَوْمَئِذٍ یَصْدُرُ النَّاسُ أَشْتَاتًا لِّیُرَوْا أَعْمَالَهُمْ* فَمَن یَعْمَلْ مِثْقَالَ ذَرَّةٍ خَیْرًا یَرَهُ* وَمَن یَعْمَلْ مِثْقَالَ ذَرَّةٍ شَرًّا یَرَهُ * آنگاه که زمین به لرزش [شدید] خود لرزانیده شود… آن روز مردم [به حال] پراکنده برآیند تا [نتیجه] کارهایشان به آنان نشان داده شود* پس هر که هموزن ذره اى نیکى کند [نتیجه] آن را خواهد دید* و هر که هموزن ذره اى بدى کند [نتیجه] آن را خواهد دید». (زلزال، آیات۱، ۶، ۷، ۸)
فرد در قرآن فدای جامعه نمیشود «بلکه هر کسی سعی و تلاش خود را خواهد دید و ذرهای در این جهان محو و نابود نخواهد شد». (جایگاه انسان در قرآن و علوم انسانی، حوریه صفری)
همچنین قرآن انسان را یک راهی فردی به روز رستاخیز توصیف میکند، خداوند در قرآن میگوید: «وَنَرِثُهُ مَا یَقُولُ وَیَأْتِینَا فَرْدًا * و آنچه را مى گوید از او به ارث مى بریم و تنها به سوى ما خواهد آمد». (مریم، ۸۰) مجمع البیان در تفسیر این آیه نوشته است که «او در روز رستاخیز تک و تنها و بدون زر و زور و ثروت و فرزند نزد ما خواهد آمد.»
در آیه دیگری به صراحت بیشتری همین مضمون را میتوان دید، «وَکُلُّهُمْ آتِیهِ یَوْمَ الْقِیَامَةِ فَرْدًا: و روز قیامت همه آنها تنها به سوى او خواهند آمد». (مریم، ۹۵) توجه به فرد به عنوان کسی که در روز قیامت و در بارگاه عدل الهی حاضر خواهد شد دقیقا توجه به موضوع اخلاق فردی است.
اگرچه دین برای نجات انسان آمده است و اخلاق جمعی و فردی را شامل میشود اما فرد موضوع اصلی اخلاق دینی است زیرا آنکه باید نهایتا پاسخگو باشد همان فرد است.
از سوی دیگر قرآن حساب همه افراد را بر اساس ساختار فردی در نظر میگیرد، «قُلْ کُلٌّ یَعْمَلُ عَلَى شَاکِلَتِهِ فَرَبُّکُمْ أَعْلَمُ بِمَنْ هُوَ أَهْدَى سَبِیلًا: بگو هر کس بر حسب ساختار ]روانى و بدنى] خود عمل مى کند و پروردگار شما به هر که راه یافته تر باشد داناتر است». (اسرا، ۸۴) علامه در تفسیر المیزان در خصوص این آیه مینویسد: «این خود مردمند که اعمالشان بر طبق شاکله و فعالیت هاى موجودشان صادر مى شود، آن کس که داراى شاکله معتدل است راه یافتنش به سوى کلمه حق و عمل صالح و برخوردارى از دین قدرى آسانتر است، و آن کس که شاکله ظالم و سرکشى دارد، او هم مى تواند به سوى کلمه حق و دین راه یابد اما براى او قدرى دشوارتر است».
فرد در اخلاق و قرآن جایگاه والایی دارد. در هر دو فرد موضوعی است که باید راه کمال را طی کند. اگر مجموعهای از فضایل برای فرد در اخلاق فردی مطرح میشود، در قرآن انسان به صورت فردی در پیشگاه عدل الهی حاضر میشود و باید حساب پس دهد. از سویی دیگر هم در اخلاق و هم در قرآن فرد از جامعه جدا نیست.
ضرورت اخلاق فردی