منزلت شهدا در وصول به مقامات معنوی
یک استادی میفرمود شهدا یک شبه هفت وادی عشق را طی می کنند، ایا این جمله درست است؟ همچنین اینکه حضرت امام خمینی فرمودند شهادت کمال انسان است ایا بدین معناست که شهدا در زمره اوتادی که بین انها و خدا هیچ فاصله ای نیست در می ایند؟
پاسخ کوتاه:
مثل شهید، مثل شمع است که خدمتش از نوع سوخته شدن و فانی شدن و پرتو افکندن است. تا دیگران در این پرتو که به بهای نیستی او تمام شده، بنشینند و آسایش بیابند و کار خویش را انجام دهند. آری، شهدا شمع محفل بشریتند. سوختند و محفل بشریت را روشن کردند.
شهادت، قداست خود را از این جا کسب می کند که فدا کردن آگاهانه تمام هستی خود است در راه هدف مقدس.
اگر شور یک عارف عاشق پروردگار را با منطق یک نفر مصلح با همدیگر ترکیب کنید، از آنها منطق شهید در می آید. منطق شهید، منطق سوختن و روشن کردن است. منطق حل شدن و جذب شدن در جامعه برای احیای جامعه است. منطق دمیدن روح به اندام مرده ارزشهای انسانی است. منطق حماسه آفرینی است، منطق دورنگری، بلکه بسیار دورنگری است.
این که هاله ای از قدس دور کلمه «شهید» را گرفته است و این کلمه در میان همه کلمات عظیم، فخیم و مقدس، وضع دیگری دارد برای همین جهت است. اگر بگوییم قهرمان، مافوق قهرمان است؛ بگوییم مصلح، مافوق مصلح است؛ هر چه بخواهیم بگوییم، مافوق اینهاست.
دوست گرامی. این کلام بدین معناست که شهید تمام راه سلوکی که باید یک عمر در آن زحمت کشید و به مقصد رسید را با شهادت خود و ایثار جان در راه خدا طی می کنند و به مقصد می رسند. در منابع اسلامی آیات و روایات فراوانی به مقام شهید اشاره دارد که اشاره به آنها مقدور نیست. بنابراین تنها به گوشه ای از نکاتی که وجود دارد اشاره می کنیم.
«شهید» کسی است که یک روح بزرگ دارد؛ روحی که هدف مقدس دارد. کسی است که در راه عقیده کشته شده است. کسی است که برای خودش کار نکرده است. کسی است که در راه حق و حقیقت و فضیلت قدم برداشته است. شهید به خون خودش ارزش می دهد. یک نفر به ثروت خودش ارزش می دهد و به جای آن که ثروتش در بانکها ذخیره شود، آن را در راه خیر مصرف می کند که هر یک ریالش به مقیاس معنا، بیش از صدها هزار ریال ارزش داشته باشد؛ ثروت خود را به صورت یک موسسه عالم المنفعه مفید فرهنگی، مذهبی و اخلاقی در می آورد و با این عمل، به آن ارزش می دهد. دیگری به فکر خودش ارزش میدهد، به خودش زحمت می دهد و یک کتاب مفید و اثر علمی به وجود می آورد. دیگری به ذوق فنی خودش ارزش می دهد و صنعتی را در اختیار بشر قرار می دهد، و دیگری به خون خودش ارزش می دهد و در راه بشریت خون خودش را فدا می کند. کدام یک بیشتر خدمت کرده اند؟ شاید خیال کنید علما، مخترعین، مکتشفین و ثروتمندان بیشتر به بشر خدمت کرده اند؛ خیر، هیچ کس به اندازه شهدا به بشریت خدمت نکرده است؛ چون آنها هستند که راه را برای دیگران باز می کنند و برای بشر آزادی را به هدیه می آورند. آنها هستند که برای بشر محیط عدالت به وجود می آورند که دانشمند به کار دانش خود مشغول باشد. مخترع با خیال راحت به کار اختراع خودش مشغول باشد. تاجر تجارت کند. محصل درس بخواند و هر کسی کار خودش را انجام دهد. اوست که محیط مناسب را برای دیگران به وجود می آورد.
مثل شهید، مثل شمع است که خدمتش از نوع سوخته شدن و فانی شدن و پرتو افکندن است. تا دیگران در این پرتو که به بهای نیستی او تمام شده، بنشینند و آسایش بیابند و کار خویش را انجام دهند. آری، شهدا شمع محفل بشریتند. سوختند و محفل بشریت را روشن کردند.
شهادت، قداست خود را از این جا کسب می کند که فدا کردن آگاهانه تمام هستی خود است در راه هدف مقدس.
اگر شور یک عارف عاشق پروردگار را با منطق یک نفر مصلح با همدیگر ترکیب کنید، از آنها منطق شهید در می آید. منطق شهید، منطق سوختن و روشن کردن است. منطق حل شدن و جذب شدن در جامعه برای احیای جامعه است. منطق دمیدن روح به اندام مرده ارزشهای انسانی است. منطق حماسه آفرینی است، منطق دورنگری، بلکه بسیار دورنگری است.
این که هاله ای از قدس دور کلمه «شهید» را گرفته است و این کلمه در میان همه کلمات عظیم، فخیم و مقدس، وضع دیگری دارد برای همین جهت است. اگر بگوییم قهرمان، مافوق قهرمان است؛ بگوییم مصلح، مافوق مصلح است؛ هر چه بخواهیم بگوییم، مافوق اینهاست.
شهادت دو رکن دارد: یکى این که در راه خدا و فى سبیل الله و هدف، مقدس باشد و انسان بخواهد جان خود را فداى هدف نماید. دیگر این که آگاهانه صورت گرفته باشد. شهادت به حکم این که عملى آگاهانه و اختیارى است و در راه هدفى مقدّس است و از هر گونه انگیزه ى خودگرایانه منزّه و مبراست، تحسین انگیز و افتخارآمیز است و عملى قهرمانانه تلقّى مى شود.
در میان انواع مرگ و میرها این نوع از مرگ است که ارزش آن از حیات و زندگى برتر و مقدّس تر است(قیام و انقلاب مهدى، به ضمیمه شهید از استاد مطهرى).
انسانى که با چنین شرایطى به استقبال مرگ مى شتابد شهید است و اجر شهید را نیز مى برد. در احکام شهید مى خوانیم کسى که به امر معصوم(ع) یا نایب او به جبهه برود و در میدان نبرد کشته شود شهید است و غسل و حنوط و کفن از او ساقط است، بلکه با لباس خودش دفن شود»(امام خمینى، تحریرالوسیله، ج 1، ص 66).
با این حال روایت ها و اخبارى هست مبنى بر این که اگر کسى بمیرد، در حالى که داراى محبّت اهل بیت باشد، شهید از دنیا رفته است، و نیز آمرزیده مى شود و نیز با ایمان کامل از دنیا مى رود(تفسیر کشّاف، ج 3، ص 403. این حدیث طولانى است که از حضرت رسول اکرم(ص) نقل شده است).
در روایتی آمده است: «المؤمن علی ای حال مات و فی ای ساعه قبض، فهو شهید»؛ «مؤمن در هر حال و زمانی که بمیرد، شهید است. (میزان الحکمه، ج 5، ح 9803).
یا در روایتى دیگر از رسول خدا(ص) نقل شده است که حضرت فرمود: مَن عاشَ مداریاً مات شهیداً هر کس طورى زندگى کند که مردم از او آزارى نبینند و در حال مداراى با مردم از دنیا برود، شهید از دنیا رفته است(کنزالعمّال، حدیث 7173 و 7171).
این گونه روایت ها به این موضوع اشاره مى کند: کسى که با چنین شرایطى از دنیا برود، اجر شهید را مى برد. ولى حکم شهید را ندارد. یعنى غسل، حنوط، و کفن از او ساقط نمى شود، بلکه باید او را غسل داد یعنى احکام اموات را باید درباره او اجرا کرد. شاید مراد این روایات این باشد که چنین افرادی در مسیر شهداء هستند و در راه همان هدف عالی و ارزشمندی که شهدا جان پاک خود را فدای آن کرده اند گام بر می دارند. هدف شهدا اعتلای دین و دفاع از دین و عمل به احکام و دستورات دین می باشد و انسان مؤمن و دوستدار اهل بیت (ع) و محصل علوم دینی و الهی نیز در همین مسیر نورانی و سعادت بخش قدم بر می دارد.
رسول گرامی اسلام(ص) در روایتی می فرماید: «فوق کل بر بر حتی یقتل الرجل فی سبیل الله، فاذا قتل فی سبیل الله عزوجل فلیس فوقه بر»؛ «بالاتر از هر نیکی، نیکی دیگری است تا اینکه انسان در راه خدا کشته گردد، هنگامی که کسی در راه خداوند متعال شهید گردد، هیچ نیکی و خیری بالاتر از آن نیست. (میزان الحکمه، ج 5، ح 9748).
و در روایت دیگری می فرماید: «اشرف الموت قتل الشهاده»؛ «شرافتمندانه ترین مرگ، کشته شدن به صورت شهادت است». (همان، ح 9750).
برای آگاهی بیشتر ر.ک: کتاب شهید، تألیف استاد مرتضی مطهری.
اما آیه شریفه «وَ لا تَحْسَبَنَّ الَّذینَ قُتِلُوا فی سَبیلِ اللّهِ أَمْواتًا بَلْ أَحْیاءٌ عِنْدَ رَبِّهِمْ یُرْزَقُونَ؛ هرگز کسانى را که در راه خدا کشته شده اند مرده مپندار بلکه زنده اند که نزد پروردگارشان روزى داده مى شوند.(آل عمران/169) و آیات بعد از این آیه جایگاه شهید را در دیدگاه اسلام بیان می کند.
گفته شده که بعد از حادثه احد جمعی از افراد سست ایمان می نشینند و بر دوستان و بستگان خود که در احد شهید شده بودند، تأسف می خوردند که: چرا آنها مردند و نابود شدند؟ مخصوصا هنگامی که به نعمتی می رسیدند و جای آنها را خالی می دیدند بیشتر ناراحت می شدند، با خود می گفتند:
ما این چنین در ناز و نعمتیم اما برادران و فرزندان ما در قبرها خوابیده اند و دستشان از همه جا کوتاه است!
این گونه افکار و این گونه سخنان، علاوه بر این که نادرست بود و با واقعیت تطبیق نمی کرد، در تضعیف روحیه بازماندگان بی اثر نبود. این آیات خط بطلان بر این گونه افکار کشیده، مقام شامخ و بلند شهیدان را یاد کرده و می گوید:
ای پیامبر! هرگز گمان مبر آنها که در راه خدا کشته شدند، مرده اند بلکه آنها زنده اند و نزد پروردگارشان روزی داده می شوند.»
منظور از حیات و زندگی همان حیات و زندگی برزخی است که ارواح در عالم پس از مرگ دارند ولی از آنجا که حیات شهیدان یک حیات فوق العاده عالی و آمیخته با انواع نعمت های معنوی است تنها از آنها نامبرده شده است، آنها به قدری غرق مواهب حیات معنوی هستند که گویا زندگی سایر برزخیان در مقابل آنها چیزی نیست. و در آیات بعد به گوشه ای از مزایا و برکات فراوان زندگی برزخی شهیدان اشاره کرده و می فرماید: آنها به خاطر نعمت های فراوانی که خداوند از فضل خود به آنها بخشیده است، خوشحالند.
پاداش شهیدان
درباره اهمیت مقام شهیدان، سخن بسیار گفته شده و هر قوم و ملتی برای شهدای خود احترام خاصی قائل است ولی بدون اغراق، آن احترامی که اسلام برای شهدای راه خدا قائل شده است بی نظیر است، روایت نیز، نمونه روشنی از احترامی است که اسلام برای شهداء قائل شده و در پرتو همین تعلیمات بود که یک جمعیت محدود عقب افتاده، آن چنان قدرت و نیرو گرفتند که بزرگ ترین امپراطوری های جهان را به زانو درآوردند.
امام علی بن موسی الرضا(ع) از امیرمؤمنان علی(ع) چنین نقل می کند:
هنگامی که حضرت، مشغول خطبه بود و مردم را تشویق به جهاد می کرد، جوانی برخاست و عرض کرد: « ای امیرمؤمنان! فضیلت جنگجویان در راه خدا را برای من تشریح کن!».
امام(ع) در پاسخ فرمود: من بر مرکب پیغمبر(ع) و پشت سر آن حضرت سوار بودم و از غزوه «ذات السلاسل» برمی گشتیم همین سؤالی را که تو از من نمودی، من از پیامبر(ص) کردم.
پیامبر(ص) فرمود: «هنگامی که جنگویان، تصمیم بر شرکت در میدان جهاد می گیرند خداوند آزادی از آتش دوزخ را برای آنها مقرر دارد.
هنگامی که سلاح بر می دارند و آماده میدان می شوند فرشتگان به وجود آنها افتخار کنند.
هنگامی که همسر و فرزند و بستگان آنها با آنها خداحافظی می کنند، از گناهان خود خارج می شوند … .
از این موقع آنها هیچ کاری نمی کنند مگر این که پاداش آن، مضاعف می گردد و در برابر هر روز، پاداش عبادت هزار عابد برای آنها نوشته می شود … .
هنگامی که با دشمنان روبه رو می شوند، مردم جهان، نمی توانند میزان ثواب آنها را درک کنند.
هنگامی که گام به میدان برای نبرد بگذارند و نیزه ها و تیرها رد و بدل شود، و جنگ تن به تن شروع گردد، فرشتگان بر پا و بال خود اطراف آنها را می گیرند و از خدا تقاضا می کنند در میدان، ثابت قدم باشند، در این هنگام منادی صدا می زند: الجنه تحت ظلال السیوف: بهشت در سایه شمشیرها است».
در این هنگام ضربات دشمن بر پیکر شهید، ساده تر و گواراتر از نوشیدن آب خنک در روز گرم تابستان است.
هنگامی که شهید از مرکب فرو می غلطد، هنوز به زمین نرسیده، حوریان بهشتی به استقبال او می شتابند و از نعمت های بزرگ معنوی و مادی که خدا برای او فراهم ساخته است، به او شرح می دهند.
و هنگامی که شهید به روی زمین قرار می گیرد، زمین می گوید: آفرین بر روح پاکیزه ای که از بدن پاکیزه پرواز می کند، بشارت باد بر تو، ان لک ما لا عین رأت و لا أذن سمعت و لا خطر علی قلب بشر:
«نعمت هایی در انتظار تو است که هیچ چشمی ندیده و هیچ گوشی نشنیده و بر قلب هیچ انسانی خطور نکرده است».
و خداوند می فرماید: « من سرپرست بازماندگان اویم، هر کس آنها را خشنود کند مرا خشنود کرده و هر کس آنها را به خشم آورد مرا به خشم آورده است … ».(آنچه در بالا ذکر شده، خلاصه روایتی است که مفسر بزرگ اسلام مرحوم «طبرسی» در «مجمع البیان» ذیل آیه فوق نقل کرده است.(جلد2، ص444، مؤسسه اعلمی مطبوعات، بیروت، طبع اول، 1415 ه.ق) «مستدرک الوسائل»، ج11، ص10، چاپ ال بیت- «صحیفه الرضا»، ص91، کنگره جهانی امام رضا(ع)، 1406 ه.ق «بحار الانوار، ج97، ص12)
جهت آگاهی بیشتر ر.ک:تفسیر نمونه، ج3، ص218-224
منزلت شهدا در وصول به مقامات معنوی