اسلام و لذت
رشد برای لذت هست .برای سود هست برای جلوگیری از ضرر هست.آدم هر کاری انجام می ده برای لذت و سودش و جلوگیری از آسیب چه جنسی چه عاطفی چه غلط چه درست، اما بعضی از لذت ها پایدار نیستن همین. و روش اسلام بیشترین سود و کمترین ضرر رو داره .همین.در واقع ما خدا رو به این دلیل دوست داریم چون نعمت می ده اگه خدا بد بود دوستش نداشتیم. ما به نعمت خدا نیاز داریم و اصن اهمیتی نداره خدا وجود داره یا نه فقط ما باید از زندگی لذت ببریم که روش اسلام بهترین روش هست . و اصن نیاز به خوده خدا نیست و نیاز به نعماتش هست . آدم بد هم خدا داره اما زجر می کشه ضرر می کنه چون نعمتش رو نداره و خودش به خودش آسیب می زنه . مون طور که توی خوده قرآن یا مژده می ده به بهشت یا می ترسونه از آسیب و ضرر جهنم؛ والا چه بگم ولا از نظرم باید این رو جار بزنند و بزن بالا سره رهبر. وقتی نیت کامل نیست وقتی خودمون نمی دونیم اصن داریم برای چی این کار ها رو می کنیم. میشه این که الان وضع کشوره.
هدف رشد هست اما رشد برای سود و نبود ضرر . بهشت سود .جهنم ضرر.ترس از ضرر.اشتیاق به سود. هر دلیلی غیر این از نظرم غلطه. خخخ. والا موندم چرا این رو نمی گند. چرا؟؟. نمی دونند؟؟ . وقتش نیست؟؟ اصل مشکل همینه.رهبر باید اینو بزنه بالای سرش . دیگه برا رهبر نظر می دم. خخخ
الان همکلاسی هام میگن چرا نباید با خواهرم رابطه جنسی بگیرم .
معمولا ۳ نوع جواب هست:
یکی فقط می گه می ری جهنم. خخخ. که اون شخص هم خنده می زنه و مسخرش می کنه.
یکی میگه آسیب داره دیگه خانواده تشکیل نمیشه و به همه دید جنسی داری و چیزی به نام خواهر برادری و فضایی برای تربیت نسل نیست و آسیب های بسیار داره و … و درنهایت دیدی نظر اسلام درست بود پس جهنم و بهشت هم درسته .که دمش گرم.
و جواب ۳ .خخخ . همون جواب ۲ هست و در آخرش این رو هم اضافه می کنند که درسته همه اش برای لذت و سود و رفع ضرر هست اما بعضی از کار ها ضرر موقت هست .
و انسان هر کاری رو می کنه برای سود وضرر.
چرا خداگونه شویم ؟ برای لذت سود.
پاسخ کوتاه:
حقیقت لذت حقیقت لذت، عبارت است از ادراک چیزى که ملائم و موافق با طبیعت و روحیه انسان باشد و در مقابل، درک و احساس چیزهایى که ناگوار و مخالف اخلاق و طبیعت انسان باشد، درد آور و موجب کدورت روان و ناراحتی است. اما اینکه کدام لذت برتر است بستگی به نوع تفکر و جهان بینی هر فرد دارد از دیدگاه یک انسان مؤمن و الاهی لذتی برتر از رسیدن به مقام رضایت خداوند نیست. از این رو هر کاری که او را به رضای الاهی خدا نزدیک کند دارای لذت برتر است.
باید توجه داشت که لذت و شادمانی تنها در لذت های مادی گذرا خلاصه نمی شود. لذت و شادمانی واقعی در هر چه بیشتر نزدیک شدن به هدف والای آفرینش و آراسته شدن به خو و خصلت های انسانی و الهی است. هر لذتی که شرع مقدس حرام شده ظاهرش لذت و خوشی ولی باطن و سرانجام آن عذاب و رنج است و دین مقدس به خاطر رعایت مصلحت و کمال انسان ها این عمل را حرام کرده است چون عملی است که روح انسان را تیره و تار می کند و فطرت او را محجوب و پوشیده می سازد و سدی در برابر تکامل و سعادت او می گردد.
پرسشگر گرامی جهت دریافت پاسخ به نکات زیر توجه نمایید : الف ) حقیقت لذت حقیقت لذت، عبارت است از ادراک چیزى که ملائم و موافق با طبیعت و روحیه انسان باشد و در مقابل، درک و احساس چیزهایى که ناگوار و مخالف اخلاق و طبیعت انسان باشد، درد آور و موجب کدورت روان و ناراحتی است. براین اساس هر انسانی از برخى امور، لذت مى برد و از بعضى رنجور مى شود اما اینکه از چه امور لذت ببرد و از چه مسائلی نگران شود به تربیت اخلاقی او مربوط می شود. انسان طبعاً موجودی لذت جوست و کارهای خود را برای رسیدن به لذتی انجام می دهد یا حداقل انگیزه آنها در رفتن به سوی چیزی لذت از آن چیز است.
برخی از افراد چنین گمان می کنند که لذت ها محدود به لذت های حسی و حیوانی (شکم و شهوت) است که اگر لذت های حسی خود را محدود کنند و برای خدا از لذت های حرام یا لذت هایی که در شأن آنها نیست بگذرند زندگی سختی خواهند داشت و گمان می کنند که مؤمنان واقعی و بندگان مطیع دستورات خداوند از چیزی لذت نمی برند و زندگی به کام آنان تلخ است در حالی که چنین نیست؛ زیرا لذت ها محدود به لذت های حسی نیست، بلکه لذت هایی وجود دارد که بسیار بالاتر از لذت های مادی و حیوانی است.
ب ) اقسام لذت
لذت را می توان به اعتبارات مختلف و از جهات متعدد تقسیم کرد اما در یک تقسیم بندی کلی لذت ها بر چهار نوع است:
1- لذت حسی: لذت هایی که از طریق اعضای بدن و حواس پنج گانه ظاهری نصیب انسان می شود.
2- لذت خیالی: لذتی که از طریق خیال نصیب انسان می شود؛ مانند لذت در خواب. لذت بردن از ناحیه خیال حضور در جایی زیبا، لذت بردن از یک خاطره خوش و … .
3- لذت عقلی: لذت بردن از درک حقایق عقلی؛ مانند لذت بردن از کشف فرمول های ریاضی و فیزیک و لذت بردن از آگاهی یافتن بر امور علمی.
4- لذت معنوی و«روحی»: مانند لذتی که از امور معنوی و بندگی خدا نصیب بنده می شود. البته هدف بنده در امور معنوی و عبادی نباید لذت بردن باشد چون امور عبادی باید خالصانه برای خدا انجام شود، اما به طور طبیعی آنها که اهل امور معنوی و عبادی اند، لذتی نیز عائدشان می شود که کمتر از لذت مادی نیست بلکه برای جمعی بسیار فراتر از آن است.
علامه جعفری انواع لذت ها و آلام را به دو دسته طبقه بندی نموده است که عبارتند از: لذایذ و آلام جسمی (مادی) و لذایذ و آلام روحی (معنوی). اصول لذایذ مادی شامل لذایذ مادی مستقیم مثل لذت خوردن، آشامیدن، پوشیدن و لذایذ مادی غیرمستقیم مثل لذت مهارت، جلب محبت، تسلط بر دیگران و لذت تفریح آرامش فکری و لذت آزادی می باشد. اصول لذایذ روحی مثل انجام تکلیف و تقرب به ذات احدیت.[1]ج ) لذت برتر
اما اینکه کدام لذت برتر است بستگی به نوع تفکر و جهان بینی هر فرد دارد از دیدگاه یک انسان مؤمن و الاهی لذتی برتر از رسیدن به مقام رضایت خداوند نیست. از این رو هر کاری که او را به رضای الاهی خدا نزدیک کند دارای لذت برتر است.
مؤمن همیشه در اندیشه انجام کار خیر است؛ نه لذت حسى و سود دنیایى. البته این خیر گاهى لذیذ و نافع و گاهى تلخ و زیانبار است؛ اگر نسبت به حس و طبیعت بررسى شود، براى ذائقه و نیز از نظر منافع مادى، لذیذ و سود آور نیست، ولى عقل آن را خیر مى داند. از این بالاتر، گاهى برخى از کارها، نه تنها براى ذائقه و حس، لذت و از لحاظ مسائل مادى، سودى ندارد، بلکه عقل هم در تشخیص خیر بودن او درمانده است؛ اما وحى که اشراف بر عقل دارد و معلم آن است و آن را شکوفا و دفینه هاى آن را آشکار و شکفته تر مى کند، به عقل مى فهماند که فلان کار خیر است و آن گاه عقل، خیر بودن آن را مى فهمد و مى پذیرد و دستور انجام آن را به بدن صادر مى کند.
در قرآن کریم آمده است که باید معیار کارها، خیر باشد و لذت و سود ظاهرى نباشد و خیر را هم باید وحى بیان کند: « چه بسا چیزى را خوش نداشته باشید، حال آن که خیرِ شما در آن است. و یا چیزى را دوست داشته باشید، حال آنکه شرِّ شما در آن است. »[2] از این آیه کریمه، معلوم مى شود حقیقت ما را همان جان و فطرت تأمین مى کند و بدن و منافع بدنى، ابزارى بیش نیست.
د ) راه رسیدن به لذت برتر
استاد جوادی آملی در این زمینه می فرماید: “آنها که عاقل، زاهد، عارف، عابد و بنده خدا هستند و طعم ریاست را به خوبى چشیده اند، قبل از این که در باره مسائل اجتماعى، سیاسى و… سخن بگویند، در محیط داخلى روح خود، تکلیف رئیس و مرئوس را مشخص مى کنند و مى گویند روح، باید فرمان بدهد و بدن باید اطاعت کند و این گونه ریاست، لذت بخش است؛ مثلاً روح دستور مى دهد که شما روزه بگیرید، ولى بدن رنج مى برد و اطاعت مى کند و روح از این فرمانروایى بر بدن لذت مى برد یا روح در حالت دفاع و جهاد و نبرد با بیگانه ها به بدن دستور مى دهد و بدن اطاعت نموده و از جایى به جایى حرکت و جهاد را آغاز و رنج تیر و دشنه را تحمل مى کند و زخمى مى شود. این جا روح، خدا را شکر مى کند که من فرمان دادم و بدن اطاعت کرد. نیز چنین است در نگاه نکردن به نامحرم یا گوش ندادن به آهنگ هاى حرام و یا نخوردن مال هاى حرام و صدها دستورهاى دینى دیگر، ولى جاهل، بدن را بر روح، مسلط کرده و آن را امیر و رئیس مى کند و بر کرسى ریاست مى نشاند و روح الاهى را تحت اسارت بدن مى گیرد.”[3] هـ ) اسلام و لذت
بنابراین اسلام مخالف لذت و عشق و حال نیست و استفاده از لذت های مشروع و حلال مخالف رضای الهی نیست .
اصولا لذت بردن خصیصه انسان است. انسان از خوردن، خوابیدن، آمیزش، حضور در طبیعت، لباس خوب پوشیدن، استفاده از زیوآلات، سخن گفتن با دوستان، دانستن، شگفت زده شدن، حل معما و کنجکاوی نمودن و از … لذت می برد.
اسلام تأکید دارد که مسلمان کارهایش را با لذت همراه کند. از کار کردن لذت ببرد. طوری غذا بخورد و آب بنوشد که لذتش بیشتر باشد. به تعبیر مستندات اسلامی هنیء باشد. گوارا باشد. انگور را دانه دانه و یا دو دانه دو دانه بخورد که گواراتر است. در مستندات اسلامی آنچه موجب گوارایی کارهای روز مره می شود بابی وسیع را بخود اختصاص داده است.
کسانی که به فکر لذت بردن از آنچه انجام می دهند نیستند، انسانهایی افسرده بوده و زندگی پرتحرک و با نشاطی ندارند.
اگر اسلام جلوی بعضی از لذتها را گرفته است مثل خوردن شراب و یا بعضی اعمال جنسی، بخاطر عواقب رنجباری است که در پی آنهاست. و الا اگر شراب این عاقبت را نداشته باشد مثل شرابهای بهشتی، خداوند آن را منع نمی کرد. خداوند هیچ کاری را بخاطر لذت بخش بودن آن منع نکرده است. حتی به آن سفارش نیز نموده است.
احکام شرعی کاشف از وجود ضرر و منفعت در محرمات و واجبات است. فرق اسلام و غرب در باره لذتگرایی این است که لذت بعضی از کارها را اسلام کمتر از رنجش می داند لذا آن را تحریم نموده و یا مکروه اعلام نموده است. اگر غرب هم به این آگاهی می رسید و یا به سخن خداوند اعتماد می کرد، او هم آن کارها را تحریم می کرد و مکروه می شمرد.
تصور بسیار غلطی است که کسی فکر کند غرب اهل دنیا و لذت است ولی اسلام مال آخرت است و بدنبال زجر است.
آیا غرب بالاترین لذت روحانی را در عشق نمی داند؟ می داند. مگر اسلام غیر این می گوید؟ منتها اسلام برای تحقق این لذت، شرائطی را برای معشوق و نوع رابطه با او بر می شمارد که غرب بخاطر جهلش معتقد به این شرائط نیست.
آیا غرب بالاترین لذت جسمانی را در آمیزش جنسی نمی داند؟ می داند. اسلام هم همین را می گوید. منتها اسلام برای تداوم و تعمیق این لذت و این که با دیگر لذائذ زندگی تضاد پیدا نکند بلکه آنها را نیز تعمیق کند، حجاب و عفاف را مطرح نموده و بسیاری از مسائل دیگر را در باب ازدواج فرموده است. خداوند می خواهد بنده اش لذت ببرد و زجر نکشد.
اگر اسلام روزه را سفارش می کند و دستور می دهد از حلالها اجتناب شود، بخاطر تمرین تسلط عقل بر نفس است. تا نفس انسان را به لذتهایی که زجری بیشتر را بدنبال دارند وادار نکند!
بر همین اساس که خداوند نعمتهای بهشتی را طبق دنیای کفار توصیف می کند. چرا؟ برای این که به انسان بگوید: این که تو دوست داری دنیایی مثل آنها داشته باشی حق داری منتها دنیای آنها محفوف به مکاره است در هم تنیده به انواع ناکامیهاست. تو در بهشتی جای خواهی گرفت که همان لذتها را دارد ولی زجری با خود ندارد.
[1] نک: جعفری، محمد تقی، آفرینش و انسان.
[2] بقره، 216؛َ عَسى أَنْ تَکْرَهُوا شَیْئاً وَ هُوَ خَیْرٌ لَکُمْ وَ عَسى أَنْ تُحِبُّوا شَیْئاً وَ هُوَ شَرٌّ لَکُمْ.
[3] جوادى آملى، عبدالله، مبادى اخلاق در قرآن، ص 241.
نتیجه
انسان دو گونه لذت دارد؛ یک نوع، لذتهایی است که به یکی از حواس انسان تعلق دارد، که در اثر برقراری نوعی ارتباط میان یک عضو از اعضاء، با یکی از مواد خارجی حاصل می شود؛ مانند لذتی که چشم از راه دیدن، گوش از راه شنیدن، دهان از راه چشیدن و لامسه از راه تماس می برد.نوع دیگر لذت هایی است که با عمق روح و وجدان آدمی مربوط است و به هیچ عضو خاص مربوط نیست و تحت تاثیر برقراری رابطه با یک ماده بیرونی حاصل نمی شود؛ مانند لذتی که انسان از احسان و خدمت، یا از محبوبیت و احترام و یا از موفقیت خود یا موفقیت فرزند خود می برد، که نه به عضو خاص تعلق دارد و نه تحت تاثیر مستقیم یک عامل مادی خارجی است. لذات معنوی، از لذات مادی، هم قویتر است و هم دیرپاتر. لذت عبادت و پرستش خدا برای مردم عارف حق پرست، از این گونه لذات است. عابدان عارف که عبادتشان توام با حضور و خضوع و استغراق است، بالاترین لذتها را از عبادت می برند. در زبان دین، از «طعم ایمان» و «حلاوت ایمان» یاد شده است. ایمان، حلاوتی دارد فوق همه حلاوتها. لذت معنوی، آن گاه مضاعف می شود که کارهایی از قبیل کسب علم، احسان، خدمت، موفقیت و پیروزی از حس دینی ناشی گردد و برای خدا انجام شود و در قلمرو «عبادت» قرار گیرد. انسان و ایمان، صص 43 و 44.
لذت از نگاه شرعی بر دو گونه است، حلال و حرام. همچنین باید توجه داشت لذت حلال و حرام خود دارای مراتب و درجات است. ممکن است کاری در نزد انسانی لذت حلال داشته باشد ولی همان کار در نزد مقربان و خاصان درگاه الهی ناگوار و غیرلذیذ به حساب آید. امام سجاد(ع) در مناجات الذاکرین از مناجات های خمس عشره می فرماید: «و استغفرک من کل لذه بغیر ذکرک و من کل راحه بغیر انسک و من کل سرور بغیر قربک و من کل شغل بغیر طاعتک»؛ «خدایا! از هر لذتی جز یاد دل انگیز تو و از هر آرامشی جز انس با تو و از هر شادمانی که غیر از قرب به تو و از هر کاری که در غیر فرمانبرداری تو باشد از تو طلب بخشش و مغفرت می کنم».
یعنی حضرت هر لذتی هر چند حلال هم باشد اگر در راه قرب حق و یاد او و انس با او نباشد، آن را گناه دانسته و از خداوند درخواست آمرزش می کنند.
ولی در هر صورت اصل نیاز انسان به لذت از امور مسلم و حتمی است و این نیاز کاملا محسوس و روشن است پیشوایان دین بر همین اساس دستور داده اند قسمتی از اوقات شبانه روز صرف لذت حلال و مطلوب گردد. امیرمؤمنان(ع) در حکمت 390 از نهج البلاغه می فرماید: اوقات مؤمن سه بخش است: بخشی برای عبادت و ارتباط با خداوند و بخشی برای اداره معاش و تأمین مخارج زندگی و بخشی برای تأمین لذت های حلال و مطلوب و غیر حرام.
باید توجه داشت که لذت و شادمانی تنها در لذت های مادی گذرا خلاصه نمی شود. لذت و شادمانی واقعی در هر چه بیشتر نزدیک شدن به هدف والای آفرینش و آراسته شدن به خو و خصلت های انسانی و الهی است. به گفته ارسطو: «شادمانی عبارت است از پروراندن عالی ترین صفات و خصایص انسانی. بنابراین عوامل معنوی نیز در ایجاد لذت و شادمانی مؤثرند. گاهی انجام کارهایی که عادتا باید لذت بخش باشد، نه تنها لذتی به انسان نمی بخشد، بلکه عذاب وجدان و تشویش روحی نیز می آورد؛ چرا که روح و وجدان آماده لذت بردن نمی باشند. غذایی لذیذ و اتومبیلی زیبا و خانه ای مجهز و بزرگ اگر حرام و نامشروع باشد، برای انسان سالم و طبیعی تلخ و ناگوار است. پرهیز از گناه در بیشتر مواقع، پرهیز از لذت های مادی سطحی است؛ ولی در عین حال لذت بخش و شادی آور است؛ زیرا روح آدمی به گونه ای است که گاه از پرهیز و ریاضت معقول سرخوش می شود.
ارضای تمایلات و خواهش های دل به هر صورت و در هر شرایط شادی آور نیست. گاه پرهیز از لذت حرام، لذت بخش تر از رسیدن و نیل به آن لذت است. چشم پوشیدن از منظره ای حرام و گوش ندادن به سخنی ناروا و حرام گر چه سخت و دشوار و همراه با ناراحتی و فشار است ولی شادی و لذتی درونی ایجاد می کند که قابل لمس و ادراک است. آن لذتی که به دنبال عذاب روح و خشم الهی و خواری معنوی را به دنبال داشته باشد در واقع درد و الم است هر چند به ظاهر لذت است و بر عکس آن عذاب و ناراحتی ظاهری که آرامش وجدان و خشنودی حق را به دنبال داشته باشد، در واقع باطن لذت است.
امیرمؤمنان(ع) در حکمت 121 از نهج البلاغه در این باره می فرماید: «شتان ما بین عملین: عمل تذهب لذته و تبقی تبعته و عمل تذهب مؤونته و یبقی اجره» ؛ «چقدر فاصله بین دو عمل دور است: عملی که لذتش می رود و کیفر آن می ماند و عملی که رنج آن می گذرد و پاداش آن ماندگار است».
هر لذتی که شرع مقدس حرام شده ظاهرش لذت و خوشی ولی باطن و سرانجام آن عذاب و رنج است و دین مقدس به خاطر رعایت مصلحت و کمال انسان ها این عمل را حرام کرده است چون عملی است که روح انسان را تیره و تار می کند و فطرت او را محجوب و پوشیده می سازد و سدی در برابر تکامل و سعادت او می گردد آیا اگر پزشکی مهربان و دلسوز مریض را از خوردن غذایی لذیذ که به حال او زیان بخش است منع و محروم کرده آیا مانع لذت بردن و شادمانی بیمار گشته و یا زمینه بهبودی و سلامتی او را فراهم آورده است؟
آیا سفارش به دوری از تهمت و غیبت و دروغ و ریا و نگاه ناروا و رابطه ناسالم که در کام انسان های مریض شیرین و لذت بخش است ولی زمینه ساز هزاران آسیب فردی و اجتماعی است، دور کردن انسان از لذت و شادی است؟
برای مطالعه بیشتر رجوع کنید به:
1. تعلیم و تربیت در اسلام، شهید مرتضی مطهری
2. فلسفه اخلاق، شهید مرتضی مطهری.
اسلام و لذت