دین و اندیشه

شفاعت در تشیع

پرسش و پاسخ

کلیات اعتقادی شیعه در مورد شفاعت چیست؟

پاسخ کوتاه:
«شفاعت» در لغت، به معناى وساطت و میانجى‌گرى است. شفاعت نزد شیعه و در اصطلاح واسطه شدن یک مخلوق، میان خداوند و مخلوق دیگر، در رساندن خیر یا دفع شر – خواه در دنیا و خواه در آخرت – است. شفاعت، رحمت، و مغفرت الهی مانع و متضاد با مسئولیت انسان در برابر اعمال خود نیست. شفاعت یکى از مظاهر رحمت گسترده الهى و نوعی همراهی و راهبری است و به اراده خدا و رضایت او، شفیعان اجازه شفاعت دارند؛ یعنى، بر خلاف پارتى بازى است که شخص مجرم واسطه اى پیدا مى کند و از طریق پول و قدرت، او را وادار مى کند تا بر قاضى و حاکم تأثیر بگذارد.

یک. «شفاعت» در لغت:

«شفاعت» در لغت، به معناى وساطت و میانجى گرى است. در گفت وگوهاى روزمره، به وساطت و میانجى گرى شخص مورد اعتماد در نزد بزرگى – به منظور عفو مجرمى یا برآوردن حاجت کسى – شفاعت گفته مى شود. این معنا برآمده از ریشه لغوى این کلمه است؛ زیرا شفاعت از ماده «شفع» به معناى زوج – در مقابل «وتر» به معناى فرد – گرفته شده است(1)؛ گویا شخصى که متوسّل به شفیع مى شود، نیروى خود را به تنهایى براى رسیدن به مقصود کافى نمى بیند؛ بدین جهت نیروى شفیع و میانجى را به آن ضمیمه مى کند تا به مقصود خود نایل آید. «شفاعت نزد شیعه و در اصطلاح واسطه شدن یک مخلوق، میان خداوند و مخلوق دیگر، در رساندن خیر یا دفع شر – خواه در دنیا و خواه در آخرت – است». شفاعت، رحمت، و مغفرت الهی مانع و متضاد با مسئولیت انسان در برابر اعمال خود نیست.

دو. استحقاق شفاعت
شفاعت یکى از مظاهر رحمت گسترده الهى و نوعی همراهی و راهبری است و به اراده خدا و رضایت او، شفیعان اجازه شفاعت دارند؛ یعنى، بر خلاف پارتى بازى است که شخص مجرم واسطه اى پیدا مى کند و از طریق پول و قدرت، او را وادار مى کند تا بر قاضى و حاکم تأثیر بگذارد. در شفاعت، همه چیز تنها و تنها برخاسته از اراده حکیمانه خداوند است و او به شفیع اجازه مى دهد تا بر اساس اراده و خواست الهى، در مورد برخى بندگان – که استحقاق عفو الهى را دارند – شفاعت کنند. شفاعت اولیاى الهى، بى حساب و گزاف نیست. تأمّل و درنگ در شرایط شفاعت و شفاعت شوندگان، آشکار مى سازد که شفاعت در حقیقت، پاداش و جایزه الهى به کسانى است که در دنیا اهل ایمان و عمل صالح بوده اند؛ یعنى، بر خلاف پارتى بازى – که امرى ناروا و ناحق است و بر پایه استحقاق افراد نیست – شفاعت بر مبناى استحقاق و قابلیت افراد استوار است. آنان این قابلیت را به واسطه عقیده و عمل خویش در دنیا، تحصیل کرده اند.

سه. قانون شفاعت
شفاعت قانونى حکیمانه و بر اساس رحمت و فضل الهى است و مقدم بر قانون کیفر و عذاب مجرمان است. به عنوان مثال در قوانین کشورها، طبق یک ماده قانونى، کسى که مرتکب جرم خاصى شود، باید پنج سال زندانى بکشد و طبق ماده قانونى دیگر هر مجرمى که واجد شرایط عفو باشد، قبل از تحمل دوره کامل حبس، مورد عفو قرار گرفته و آزاد مى شود.عفو چنین مجرمى، نه تبعیض است و نه نقض قانون؛ بلکه بر اساس قانون دیگرى است که مقدم و حاکم بر قانون اولیه کیفر مجرمان و برخاسته از قابلیت شخص مجرم است.
سه. عدم تبعیض در شفاعت
خداوند با هیچ کس رابطه قوم و خویشى ندارد و بین بندگان در امکان بهره مندى از قانون شفاعت، تبعیضى قائل نمى شود.هر انسانى قادر است با تحصیل شرایط، از شفاعت بهره مند شود و خود را در معرض بخشش و عفو اخروى قرار دهد؛ یعنى، شفاعت، قانونى عام و فراگیر و با اعلام قبلى است؛ بر خلاف پارتى بازى که به صورت گزینشى، فردى، غیرفراگیر و نامبتنى بر پایه استحقاق است.

چهار. جایگاه شفاعت
1. در بینش توحیدى، خداوند مبدأ هستى است و همه موجودات از او، وابسته به او و پرتو فیض الهى اند.
2. خداوند، عالم هستى را بر اساس «نظام اسباب و مسببات» بنیان نهاده است و تحقق هر پدیده و پیدایش هر نوع اثرى در این عالم، از طریق سبب و علّت خاصى صورت مى گیرد؛ یعنى، اراده حکیمانه او به تحقّق امور، از طریق اسباب معیّن، تعلق گرفته است. امام صادق علیه السلام مى فرماید: «ابى اللّه ان یجرى الاشیاء الاّ بأسباب، فجعل لکل شى ءٍ سبباً»؛ «خداوند ابا دارد از اینکه امور را جز از طریق اسباب فراهم آورد، پس براى هر چیزى سببى قرار داده است.»(2)؛
«شفاعت»، همان سبب بودن و تأثیرگذارى اسباب بر طبق نظام حاکم بر عالم هستى است. در حقیقت، در نگرش توحیدى، فیض الهى وقتى به اسباب و واسطه ها نسبت داده مى شود، «شفاعت» است. سبب بودن جمیع علّت ها و اسباب طبیعى (همچون: سوزندگى آتش، روشنى و حرارت بخشیدن خورشید، درخشندگى ماه) و نیز سببیّت و تأثیرگذارى علل معنوى (مانند: سبب بودن توبه و استغفار براى آمرزش گناهان و نقش پیامبران و کتاب هاى آسمانى در جهت هدایت انسان ها) همگى شفاعت نامیده مى شود. این اسباب و علت هاى طبیعى و معنوى، شفیعان و واسطه هاى فیض الهى اند.

پنج. شفیعان قیامت:
شفیعان درگاه الهى عبارت اند از:
1. توبه
2. ایمان و عمل صالح
3. قرآن کریم
4. اولیاى الهى

شش. حکمت شفاعت:
نخست باید دانست از ویژگى هاى انسان آن است که اگر نافرمانى کند، به طور طبیعى احساس جدایى مى کند؛ هر چند راه توبه باز است و به طور مستقیم مى تواند از خداوند آمرزش بخواهد. بسیارى از افراد از نافرمانى خود، شرمنده بوده و از توبه شکستن احساس ناامیدى مى کنند؛ لذا از آنجا که تمام افعال خداوند بر اساس حکمت و مصلحت استوار است، گشودن باب شفاعت به روى گنه کاران – با شرایط خاص – بر همین اساس است.
بعضى از حکمت های شفاعت:
1 . روزنه امیدی برای برگشت گنه کار
اعتقاد به شفاعت، پدید آورنده روزنه امید در دل گنه کاران است. به هر حال هر انسانى در طول زندگى خود، گرفتار گناهان و لغزش هایى مى شود. اعتقاد به شفاعت، سبب مى شود که فرد گنه کار امیدوار باشد که گناهان براى او سرنوشت قطعى و غیر قابل تغییر رقم نزده است و او مى تواند با جلب رضایت خداوند، از طریق اجتناب از گناه و عمل به دستورات او و هم سنخ شدن با اولیاى الهى، درِ رحمت و مغفرت الهى را تا روز قیامت به روى خود باز نگه دارد و از شفاعت آنان بهره مند گردد. اگر انسان گنه کار معتقد باشد که گناهان گذشته او یا لغزش هاى احتمالى، براى او سرنوشت قطعى نامطلوبى پدید مى آورد و به هیچ وسیله اى نمى توان آن را تغییر داد؛ ممکن است دچار یأس و ناامیدى شده و روز به روز بار گناه خود را سنگین تر کند و چنین بیندیشد: دیگر چه سود که نیمه باقى مانده عمرم را با رنج طاعت همراه سازم و از لذت گناهان چشم بپوشم.شفاعت، درى از رحمت الهى است که به سوى انسان گشوده شده تا او را از خطر یأس و نا امیدى، نجات دهد و به آینده امیدوار سازد.
2. تشویق به انجام وظایف
نوید به شفاعت و قرار دادن شروطى براى آن، سبب مى شود انسان تلاش و سعى خود را در جهت تحصیل آنها به کار بندد؛ زیرا شفاعت تنها شامل حال کسانى مى شود که در دنیا با انجام دادن وظایف و دستورات الهى، رشته پیوند خود را با خدا و اولیاى الهى، محکم کنند؛ یعنى، بر خلاف گمان عده اى – که اعتقاد به شفاعت را موجب جرأت افراد بر گناه و سر باز زدن از مسؤولیت مى دانند – شفاعت عاملى انگیزاننده در جهت عمل به وظایف و ترک گناهان و ایجاد رابطه با خدا و اولیاى الهى است.
3. پاداش صالحان
در بیان یکى از حکمت هاى شفاعت آمده است: «شفاعت هدیه و جایزه اى است براى کسانى که عقیده و عمل آنان در دنیا، مورد رضایت خداوند بوده است». (3)؛ این سخن با توجه به شرایط شفاعت روشن تر مى شود؛ زیرا میان کسى که توشه اى جز مخالفت، عصیان و کفر نسبت به خداوند ندارد، فرق است با کسى که سعى و تلاش او در جهت جلب رضایت خدا و حرکت در مسیر او بوده، لکن گاهى هم دچار خطا و لغزش شده است. شفاعت هدیه و جایزه اى به چنین انسان هایى است تا به سبب عقیده و عمل نیک آنها، لغزش ها و گناهانشان بخشوده شود.
4. بزرگداشت اولیاى الهى
برگزیدن اولیاى الهى به عنوان واسطه هاى فیض مغفرت، در حقیقت نوعى تکریم و تجلیل از کسانى است که تمام عمر خود را در مسیر عبودیت و بندگى حضرت حق و جلب رضاى او به کار بسته اند. به همین جهت هر کس در درگاه الهى مقرب تر باشد، از شفاعت بیشترى برخوردار خواهد بود.همه مؤمنان، شهیدان، عالمان ربانى، اوصیا، ملائکه، امامان معصوم و پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله شفاعت مى کنند؛ لکن میزان شفاعت شان یکسان نیست. امام باقر علیه السلام در مورد شفاعت مؤمنان مى فرماید: «مؤمن به اندازه عمل خود شفاعت مى کند: براى دو نفر، یا خانواده اش و یا قومش.»(4)؛ پس تکریم اولیاى الهى به میزان درجه عبودیت و بندگى آنان است؛ هر اندازه شفیعان از مرتبه بالاترى از قرب برخوردار باشند، میزان شفاعت و تکریم آنان بیشتر است.
5. اثر سازنده در هدایت مردم
قرار دادن اسوه هاى هدایت – پیامبران، اوصیا، عالمان و شهیدان – به عنوان شفیعان روز رستاخیز، موجب مى شود که آنان هر چه بیشتر در کانون توجه و اقبال مردم قرار گیرند. مشروط کردن شفاعت به وجود رابطه معنوى و هم سنخى عقیدتى و عملى میان شفیعان و شفاعت شوندگان، موجب الگوگیرى از ایشان است و نقش تربیتى مهمى را در سعادت و رستگارى انسان ها دارد.در روایات نیز بر محبت پیامبر اکرم و امامان معصوم علیهم السلام و نقش آن در شفاعت، تأکید شده است؛ زیرا محبت و پیوند عاطفى، سبب شیفتگى و همگونگى با آنان در عقاید و راه و روش عملى است.
6. تجلى رابطه دنیوى
همان گونه که اعمال در آخرت تجسّم مى یابد، روابط نیز مجسم خواهد شد. شفاعت اولیاى الهى، در حقیقت جلوه گرى رابطه معنوى و هم سنخى روحى شفیعان و شفاعت شوندگان است. اینان کسانى اند که در زندگى دنیوى، تحت جذبه هدایت گرى اولیاى الهى قرار گرفته و با آنان در مسیر اطاعت و بندگى خداوند، هم عقیده و همراه بوده و به درجه اى از همراهى با آنان رسیده اند.
ـــــــــ
(1). المقاییس فى اللغة، ماده شفع، ج 3، ص 201؛ مفردات راغب اصفهانى، ماده شفع، ص 263؛ فیروزآبادى، قاموس المحیط، ماده شفع، ج 3، ص 45.
(2). میزان الحکمه، ح 8166، ج 3، ص 1231.
(3). بحار الانوار، ج 8، ص 40، ح 22 و 23.
(4). میزان الحکمه، ج 4، ص 1476، ح 9523.

شفاعت در تشیع

دیدگاه شما برای ما ارزشمند است

نظر شما چیه؟ منتظر نظرات ارزشمند شما هستیم *

دکمه بازگشت به بالا