وظیفه اصلی هستی شناسی
هدف و اصلی ترین وظیفه هستی شناسی و مسایل بنیادین فلسفه چیست؟
پاسخ کوتاه:
رابطه علوم فلسفی با بُعد معنوی و انسانی بشر، نزدیکتر از رابطه علوم طبیعی است، و چنانکه اشاره کردیم، علوم طبیعی هم به کمک علوم فلسفی با بُعد معنوی انسان ارتباط مییابند. این رابطه بیش از همه در خداشناسی و سپس در روانشناسی فلسفی و فلسفه اخلاق تجلی میکند؛ زیرا فلسفه الهی است که ما را با خدای متعالی آشنا میکند و ما را از صفات جمال و جلال وی آگاه میسازد و زمینهٔ ارتباط ما را با منبع علم و قدرت و جمال بینهایت فراهم مینماید؛ و علمالنفس فلسفی است که شناخت روح و صفات و ویژگیهای آن را میسر میکند و ما را از جوهر انسانیت آگاه میسازد، و بینش ما را نسبت به حقیقت خودمان وسعت میبخشد و به فراسوی طبیعت و ماورای مرزهای محدود زمان و مکان رهنمون میگردد، و به ما میفهماند که زندگی انسان، محدود و محصور در چارچوبهٔ تنگ و تاریک زندگی مادی و دنیوی نیست؛ و فلسفه اخلاق و علم اخلاق است که راههای کلی آراستن و پیراستن روح و دل، و کسب سعادت ابدی و کمال نهایی را نشان میدهد.
هدف فلسفه هدف نزدیک و غایت قریب و بیواسطهٔ هر علمی، آگاهی انسان از مسائلی است که در آن علم مطرح میشود، و سیراب کردن عطشی است که بشر بالفطره نسبت به فهمیدن ودانستن حقایق دارد؛ زیرا یکی از غرایز اصیل انسان، غریزهٔ حقیقتجویی یا حس کنجکاوی سیریناپذیر و مرزناشناس است و ارضای این غریزه یکی از نیازهای روانی وی را برطرف میکند، هرچند این غریزه در همه افراد بهطور یکسان بیدار و فعال نیست، ولی در هیچ فردی هم کاملاً خفته و بیاثر نمیباشد.ولی معمولاً هر علمی فواید و نتایجی دارد که معالواسطه بر آن مترتب میشود و به نحوی در زندگی مادی و معنوی و ارضای سایر خواستهای طبیعی و فطری انسان اثر میگذارد؛ مثلاً علوم طبیعی زمینه را برای بهرهبرداری بیشتر از طبیعت و بهزیستی مادی فراهم میکنند، و با یک واسطه با زندگی طبیعی و حیوانی انسان مربوط میشوند، و علوم ریاضی با دو واسطه ما را به این هدف میرسانند. هرچند ممکن است به نحو دیگری در زندگی معنوی و بُعد انسانی بشر هم اثر بگذارند، و آن هنگامی است که با شناختهای فلسفی و الهی و توجهات قلبی و عرفانی توأم شوند و پدیدههای طبیعت را بهصورت آثار قدرت و عظمت و حکمت و رحمت الهی ارائه دهند.رابطه علوم فلسفی با بُعد معنوی و انسانی بشر، نزدیکتر از رابطه علوم طبیعی است، و چنانکه اشاره کردیم، علوم طبیعی هم به کمک علوم فلسفی با بُعد معنوی انسان ارتباط مییابند. این رابطه بیش از همه در خداشناسی و سپس در روانشناسی فلسفی و فلسفه اخلاق تجلی میکند؛ زیرا فلسفه الهی است که ما را با خدای متعالی آشنا میکند و ما را از صفات جمال و جلال وی آگاه میسازد و زمینهٔ ارتباط ما را با منبع علم و قدرت و جمال بینهایت فراهم مینماید؛ و علمالنفس فلسفی است که شناخت روح و صفات و ویژگیهای آن را میسر میکند و ما را از جوهر انسانیت آگاه میسازد، و بینش ما را نسبت به حقیقت خودمان وسعت میبخشد و به فراسوی طبیعت و ماورای مرزهای محدود زمان و مکان رهنمون میگردد، و به ما میفهماند که زندگی انسان، محدود و محصور در چارچوبهٔ تنگ و تاریک زندگی مادی و دنیوی نیست؛ و فلسفه اخلاق و علم اخلاق است که راههای کلی آراستن و پیراستن روح و دل، و کسب سعادت ابدی و کمال نهایی را نشان میدهد.اما چنانکه قبلاً اشاره کردیم، بهدست آوردن همه این معارف ارزنده و جانشینناپذیر، در گرو حل مسائل شناختشناسی و هستیشناسی است. پس فلسفه اُولی کلید گنجهای شایگان و پایانناپذیری است که خوشبختی و بهرهمندی جاودانی را نوید میدهد، و ریشهٔ پربرکت «شجرهٔ طیبه»ای است که انواع فضایل عقلی و روحی و کمالات بیکران معنوی و الهی را بهبار میآورد و بزرگترین نقش را در فراهم کردن زمینهٔ تکامل و تعالی انسان ایفا مینماید.افزون بر این، فلسفه به طرد وساوس شیطانی و رد مکتبهای مادی و الحادی کمک شایانی میکند، و شخص را در برابر کژاندیشیها و لغزشها و انحرافات فکری مصون میدارد، و او را در میدان نبرد عقیدتی به سلاح شکستناپذیری مسلح میسازد، و به وی توان دفاع از بینشها و گرایشهای صحیح و حمله و هجوم بر افکار باطل و نادرست را میبخشد.بنابراین فلسفه علاوه بر نقش اثباتی و سزنده بینظیر، دارای نقش دفاعی و تهاجمی بیبدیلی نیز هست و در گسترش فرهنگ اسلامی و ویرانی فرهنگهای ضد اسلامی، فوقالعاده مؤثر میباشد﴿ ر. ک: آموزش فلسفه، ج1، صفحه 102 -103﴾…. اما بررسی مسائل[بنیادین] هستیشناسی و متافیزیک… [هستی شناسی] از سویی «مادر علوم» بهشمار میرود؛ و از سوی دیگر کلید حل مهمترین مسائل بنیادی در زندگی انسان میباشد؛ مسائلی که اساسیترین نقش را در سرنوشت بشر و سعادت و خوشبختی ابدی یا شقاوت و بدبختی جاودانی وی ایفا مینمایند.در این بخش[سوم]، حقیقت هستی و انواع و جلوههای آن و روابط کلی موجودات با یکدیگر مورد بحث و کاوش قرار میگیرد…( ر. ک: آموزش فلسفه، آیت الله مصباح یزدی، ج 1، صفحه261).
برخی از پرسشهای بنیادین[ که هستی شناسی و فلسفه بدان می پردازد]:
پرسش اصلی هستیشناسی شامل موارد زیر هستند:
چه چیز را میتوان گفت که وجود دارد؟
چیز (شی) چیست؟
در چه دستههایی، در صورت وجود، اشیای موجود را میتوانیم مرتب کنیم؟
معنای وجود چه چیزهایی هستند؟
چه حالات مختلفی از بودن اشیاء وجود دارد؟
فلاسفه متعددی پاسخهایی برای این سوالات ارائه کردهاند.
(ر. ک: https://fa.wikipedia.org/wiki/هستی شناسی)
وظیفه اصلی هستی شناسی