مصونیت سازی فرهنگی؛ ضرورت نظم و محتوای انقلابی
سلام
رهبری در حکم انتصاب اعضای شورای انقلاب فرهنگی فرمودند نظم و محتوای انقلابی یگانه وسیله مصون سازی در برابر هجوم فرهنگی و رسانه ای بیگانگان است
این جمله را تفسیر کنید
شورای عالی انقلاب فرهنگی به عنوان قرارگاه اصلی فرهنگی کشور، وظیفه سیاستگذاری، هدایت و سازماندهی فرهنگی کشور را بر عهده دارد و با توجه به اهمیت و جایگاه ویژه آن و با نظر به تهاجم گسترده و جنگ نرم دشمنان انقلاب اسلامی در عرصه فرهنگی برای مقابله با نظام جمهوری اسلامی، نیاز به سامان بخشی و انسجام فرهنگ انقلابی در دو عرصه علمی و عملی است . در عرصه علمی نیاز به ترویج و گسترش فرهنگ اسلامی و انقلابی به عنوان محتوای فرهنگی کشور است و از نظر عملی نیازمند نظم، سازماندهی است. از این رو ایشان در این حکم فرمودند: «فرهنگ، جهتدهنده همه اقدامهای اساسی و زیر بنائی جوامع بشری و شتابدهنده یا کُندکننده آن است. این رویکرد در مقطع کنونی، عمدتاً ناظر به ارتقای نگاه و احساس مسئولیت متصدیان فرهنگی و نخبگان و فعالان عرصههای گوناگون کشور به مقوله فرهنگ و پدید آمدن این باور عمیق است که فرهنگسازی در هریک از اجزاء تمدّنی جامعه، برترین وسیله پیشرفت و موفقیت آن و بینیازکننده از ابزارهای الزامآور و تحکّمی است. همچنین ناظر به این نکته حیاتی است که شاکله و آرایش عمومی فرهنگ در همه بخشهای گسترده آن، نیازمند نظم و محتوای انقلابی است. این یگانه وسیله مصونسازی فرهنگ عمومی کشور در برابر هجوم فرهنگی و رسانهای برنامهریزی شده بیگانگان بدخواه است. مأموریت شورای عالی انقلاب فرهنگی، از آغاز، ساماندهی به وضعیت فرهنگ و دانش در کشور و سیاستگذاری در این دو مقوله، و هدایت دستگاههای متصدی آن به سمت ارزشها و هدفهای انقلاب، و برآوردن نیازهای فکری این دستگاهها و ظاهر شدن در نقش قرارگاه فرهنگی کشور بوده است.»
پیشفرضها و اصول مصونسازی فرهنگی:
1. جهان فرهنگی ما، مبتلا به تهدید است
مصونسازی فرهنگی بدان معنی است که جهان فرهنگی آنچنان طراحی شود که از آسیبها و گزندها و تهدیدها برکنار و در امان بماند. پس مصونسازی فرهنگی در جایی موضوعیت مییابد که جهان فرهنگی دچار دستاندازیها و تعرضات جهانهای فرهنگی بیگانه باشد. وضعیت کنونی جهان فرهنگی ما (بلکه از دو سدهی پیش تاکنون) اینگونه بوده است؛ بهطوریکه غرب و غربیان همواره کوشیدهاند تا جهان فرهنگی ما را به تسخیر خود درآورند.
2. تهدیدهای فرهنگی حذفشدنی نیستند
جهان فرهنگی ما دشمنان سرسختی دارد. آنها جز به انهدام و اضمحلال جهان فرهنگی ما نمیاندیشند و هرگز سر سازگاری و مدارا با آن ندارند و از دشمن جز این نمیتوان انتظار داشت: «وَلاَ یزَالُونَ یقَاتِلُونَکمْ حَتَّی یرُدُّوکمْ عَن دِینِکمْ إِنِ اسْتَطَاعُواْ؛ و آنان [کافران] پیوسته با شما میجنگند تا اگر بتوانند، شما را از دینتان برگردانند.»(بقره: ۲۱۷) همچنین قرآن می فرماید: «و لَن تَرْضَی عَنک الْیهُودُ وَلاَ النَّصَارَی حَتَّی تَتَّبِعَ مِلَّتَهُمْ؛ [ای پیامبر!] هرگز یهودیان و ترسایان از تو راضی نمیشوند، مگر آنکه از کیش آنان پیروی کنی.»(بقره: ۱۲۰)
پس تا آن هنگام که انقلاب اسلامی و جهان فرهنگی برخاسته از آن، دشمن دارد، تهدیدهای فرهنگی نیز ادامه خواهد داشت. تهدیدهای فرهنگی از آن جهت حذفشدنی نیستند که دشمن دست از دشمنی کردن برنخواهد داشت و طریق صدق و رفاقت در پیش نخواهد گرفت. بنابراین این تصور که دشمنی وجود ندارد و تهدید و تهاجم فرهنگی، ناشی از ذهن توطئهاندیش و فرافکن است، نهایت غفلت و سادهاندیشی است.
3. نمیتوانیم بر گرداگرد جهان فرهنگیمان دیوار آهنین بکشیم
تجربه ساختن دیوار آهنین، تجربهای شکستخورده است و آزموده را آزمودن خطاست. بلوک شرق با وجود تمام سختگیریها و حساسیتها، نتوانست تمام مراودات و ارتباطات مردمان خود را با جهان فرهنگی غرب مهار کند و کلیت فرهنگ و مقولات فرهنگی را به تصرف خود درآورد. ازاینرو دیوار آهنین نتوانست میان آنها و غرب همچون سد نفوذناپذیر و مستحکم عمل کند و از واردات سیلآسای فرهنگی جلوگیری نماید. حتی اگر چنین نیز نمیشد، باز باید گفت به کار گرفتن روشهای پلیسی و سخت، در بلندمدت ناکارآمد هستند و نمیتوانند اقتدار و عظمت فرهنگی بیافرینند؛ بهخصوص از این جهت که در دنیای کنونی، مرزها و حصارها، شیشهای شدهاند و صیانت از تشخص و تمایز فرهنگی، بسیار سخت و صعب شده است.
کسانی که به بهانه قوت و عظمت موج جهانیگری غرب متجدد، مرزبندی فرهنگی را ناممکن و موهوم میانگارند و معتقدند هرگونه مقاومت و استقامت فرهنگی، همانند دستوپا زدن بیهوده است، برداشتی منفعلانه و سست از منازعات و رویاروییهای فرهنگی دارند.
البته این همه بدان معنی نیست که مرزبندی با جهانهای فرهنگی بیگانه، ناممکن است و ما چارهای جز هضم و مستحیل شدن در جهان فرهنگی غرب نداریم. «مقاومت فرهنگی» ممکن است و از جمله روشهای آن، حرکت نکردن بهسوی همگرایی با جهان فرهنگی غرب از طریق مرزبندی با آن است. «مرزبندی فرهنگی» یک اصل خدشهناپذیر و حتمی است و با هیچ توجیهی نمیتوان آن را نادیده گرفت و تن به ادغام و استحاله فرهنگی داد. در قرآن کریم به مسلمانان امر شده است که با غیرمسلمانان مرزبندی فرهنگی کنند و اجازه ندهند اختلاط و آمیزش فرهنگی حاصل آید و خلوص و تمایز فرهنگیشان از دست رود: «یا أَیهَا الَّذِینَ آمَنُوا لَا تَتَّخِذُوا عَدُوِّی وَعَدُوَّکمْ أَوْلِیاء تُلْقُونَ إِلَیهِم بِالْمَوَدَّه؛ ای کسانی که ایمان آوردهاید، دشمن من و دشمن خودتان را به دوستی برمگیرید؛ [بهطوری] که با آنها اظهار دوستی کنید و حالآنکه قطعاً به آن حقیقت که برای شما آمده است [اسلام]، کافر هستند.»(ممتحنه:1)
4. مصونسازی فرهنگی ممکن است
بسط فراگیر تجدد (که از آن به جهانی شدن تعبیر میشود) موجب شده است تا عدهای امکان هرگونه مقاومت و بازدارندگی در مقابل غرب را منتفی بدانند و انطباق داوطلبانه با نظم فرهنگی تجدد را تنها گزینه پیش روی جوامع غیرغربی بپندارند. اینان معتقدند چون ظرفیتها و مقدورات ما با قدرتهای تجددی برابری نمیکند، بهجای ایجاد اصطکاک و چالش فرهنگی، که بیفایده و نامعقول است، باید آغوش خود را بهروی جهان فرهنگی تجدد بگشاییم و به ارزشهای آن گردن بنهیم. واضح است که این نظر تا چهاندازه مخدوش است. نباید فراموش کنیم که در متن همین جهان متجدد و افسونزده، یک انقلاب دینی تمامعیار و حداکثری به وقوع پیوسته است. انقلاب اسلامی ایران در عمل ثابت کرد که گذار از سنت به مدرنیته، یک روند عام و فراگیر نیست، بلکه تحرکات و دگرگونیهای اجتماعی که بهطور کامل، خارج از این مسیر تاریخی هستند نیز وجود دارند. تجدد، تقدیر محتوم انسان معاصر نیست. از طرف دیگر، تجدد در درون خودش دچار بحرانها و آشوبهای عمدهای شده که آن را در سراشیبی انحطاط افکنده است. اکنون برخی از صاحبنظران و اندیشمندان جهانی تصریح میکنند که ایالاتمتحدهی آمریکا، بهعنوان مظهر کامل برنامهی تجدد، دچار معضلات اساسی و بنیانبرافکن شده است؛ بهطوریکه انتظار نمیرود از آنها رهایی یابد و یا بهواسطهی اصلاح و بازاندیشی، مسیر متفاوتی را در پیش گیرد.
5. امر فرهنگی قابل تصرف آگاهانه است
«مصونسازی فرهنگی» تعبیری است که از نوعی تغییر ارادی و اختیاری در جهان فرهنگی حکایت میکند؛ یعنی باید عاملیتهای انسانی را که در معرض تهاجم و رخنه فرهنگی هستند و ممکن است گزندهای فرهنگی بر آنها اثر بگذارد، توانایی و قابلیت مقاومت بخشیم. این روند، روند خودساخته و آگاهانه است، نه طبیعی و غیرارادی.
6. مصونسازی فرهنگی مطلق نیست
بهطور کلی، واقعیتهای اجتماعی مطلق نیستند و اینگونه نیست که بهصورت صددرصدی تحقق یابند. ازاینرو هنگامی که جامعهای از لحاظ فرهنگی، مصونسازی میشود، نمیتوان ادعا کرد که تمام افراد جامعه مصونیت یافتهاند و یا مصونیتیابی همه با یکدیگر برابر است و یا این مصونیت تا پایان بقای جامعه ادامه پیدا خواهد کرد. مصونسازی فرهنگی، هم از لحاظ تحقق خارجی و هم از لحاظ تداوم زمانی، امری نسبی است؛ چه اینکه هر واقعیت اجتماعی، نسبی است. اما از طرف دیگر، یک واقعیت اجتماعی میتواند اکثری یا اقلی باشد. هرچند مصونسازی فرهنگی مطلق نیست، ولی مطلوب آن است که اکثری باشد؛ یعنی هم از لحاظ تحقق خارجی و هم از لحاظ تداوم زمانی، اکثری باشد و عاملیتهای انسانی و مقطع زمانی بیشتری را دربرگیرد. چنانچه برنامههای فرهنگی، حکیمانه و عالمانه باشند، از نتایج عمیقتر و وسیعتری برخوردار خواهند بود و به درجهی اکثری خواهند رسید.
7. مصونسازی فرهنگی، لایهای از استحکام ساخت درونی است
برای وصول به پیشرفت و کسب توانایی و ظرفیت برای رویارویی با تهدیدها و مخاطرات بیرونی، باید به استحکام ساخت درونی رو آورد؛ یعنی چنانچه ساخت یک نظام اجتماعی، قویبنیاد و مقاوم باشد، در برابر گزندها و تکانههایی که از بیرون بر آن تحمیل میشود، بیثبات نخواهد شد، چه رسد به اینکه فروبپاشد.
در مقابل استحکام ساخت درونی، ایده وابستگی به نظامهای اجتماعی دیگر قرار دارد که شاید در این رویکرد نیز رشد و ترقی حاصل شود، ولی این رشد و ترقی، صوری و بیثبات و وابسته به خواست و اراده دیگران است. بنابراین هر زمان که اراده آن دیگری تغییر کند، قصد دشمنی جایگزین قصد دوستی میگردد و نظام اجتماعی ما دچار تلاطمها و نوسانات هولناک میشود. حتی چون نظام اجتماعی ما مبتلا به پارهای ضعفها و کاستیهای درونی است، چهبسا تاب نیاورد و برانداخته شود. ساخت درونی یک نظام اجتماعی، لایههای وجودی مختلفی دارد که یکی از آنها لایهی فرهنگی است. مصونسازی فرهنگی موجب میگردد که فرهنگ بهمثابهی لایهای از ساخت درونی، مستحکم و مقتدر و نفوذناپذیر شود و بتواند ضربهها و آسیبهای بیرونی را دفع کند.
8.مصونسازی فرهنگی، رویکردی انفعالی نیست
ایده مصونسازی فرهنگی، «خود» را میپرورد و تقویت میکند و معطوف به «دیگری» نیست، اما بهصورت غیرمستقیم، بر تغییر «دیگری» نیز اثر میگذارد، زیرا تغییر «دیگری» متوقف بر وجود یک «خود» مقتدر و مستحکم است. یک «خود» فرهنگی ضعیف و بیثبات و ناتوان، که با بحران وجودی دستبهگریبان است و بقا و تداومش محل مناقشه است، نمیتواند بر «دیگری» های فرهنگی غلبه یابد و آنها را دگرگون سازد. بنابراین مصونسازی فرهنگی در حکم مقدمه و پیشدرآمدی است که صدور انقلاب را ممکن و مقدور میکند.(farsi.khamenei.ir/others-note?id=35063)
مصونیت سازی فرهنگی؛ ضرورت نظم و محتوای انقلابی