دین و اندیشه

علم غیب

پرسش و پاسخ

با سلام دو سوالم دارم
۱. ما ادعا می کنیم معصومین علم غیب داشتند ولی خود قران میگوید علم غیب فقط نزد خداست و حتی پیامبر علم غیب ندارد پس این تناقض چگونه قابل رفع شدن است؟؟؟؟
۲. برخی ادعا دارند ما مخصوصا شیعیان درباره پیامبر غلو می کنیم گو بدون نگاه به تاریخ راجب ایشان بزرگنمایی می کنیم (حتی بین خود مسلمین هم چنین حرف های هست) و حتی از یک کتاب نوشته شیخ عبدل جلیل قزوینی رازی آمده (( مصطفی با جلالت و رفعت و درجه نبوت در مسجد مدینه با ان که زنده بود نمی دانست که در بازار ها چه میکنند و احوال های دیگر تا جبرییل نیامدی و معلوم نکردی ندانستی پس اینه که درجه انبیا ندارند و در خاک خراسان و بغداد د و کربلا و حجاز خفته تند و از قید حیات برگفته چگونه دانند که احوال جهانیان به چه حد است و …))
چه جوابی به این مطلب و شبهات می شود داد؟؟؟؟
به این دو سوال پاسخ دهید

پاسخ کوتاه:
امام معصوم در تمام امورش مطیع خداست. لذا اگر امر شود که بمیرد، می میرد؛ همان گونه که به ابراهیم(ع) امر کرد که فرزند خود را قربانی کن و او بی چون و چرا اطاعت نمود، کما اینکه اسماعیل(ع) نیز بی چون و چرا پذیرفت که قربانی شود.
پاسخ بلند:
چرا امام(ع) با علم به اینکه غذایی مسموم است، از آن استفاده می کند؟
چون در همان حال که مثلاً شخص معصوم می داند که این غذا مسموم است، این را هم می داند که زمان مرگ او رسیده و عامل مرگ او همین غذای مسموم می باشد. لذا ائمه اطهار (ع) اگر چه علم غیب داشتند ، امّا مکلّف بودند که مثل افراد عادی جامعه زندگی کنند، و از علم غیب خود جز در امور مربوط به امامتشان و بخصوص به عنوان معجزه استفاده ننمایند. لذا آنگاه که غذایی مسموم جلویشان گذاشته می شد، اگر از راه عادی به مسموم بودن آن غذا علم نداشتند و جای ابراز معجزه هم نبود، مثل افراد عادی رفتار نموده آن غذا را می خوردند. و این خودکشی حرام نیست. چون خدا به معصوم امر نموده که در چنین مواردی تابع علم عادی باشد. امّا اگر غذایی مسموم جلویش می گذاشتند و او علم داشت که هنوز زمان مرگش فرانرسیده، از آن غذا نمی خورد.
متعلّق علم غیب، قابل تخلّف نیست.
درباره ی علم غیب در قرآن کریم دو گونه آیات وجود دارند ؛ در برخی آیات ، اطّلاع از علم غیب فقط و فقط به خدا نسبت داده شده و از غیر خدا نفی گردیده است ؛ امّا در برخی آیات دیگر اطّلاع از علم غیب با اذن خدا برای برخی انسانها نیز اثبات شده است.
لذا باید دانست که علم غیب معصوم به امری نهان، علم خداست؛ و علم خدا تخلّف بردار نبوده ، واقع شدنش حتمی است. به تعبیر دیگر، متعلّق علم غیب، قضای حتمی است؛ لذا قابل جلوگیری نمی باشد. معصوم دو حیثیّت وجودی دارد. او از آن جهت که فردی است مکلّف، ابداً علم غیب ندارد؛ و مثل افراد عادی است؛ لذا مثل مردم عادی رفتار می کند. امّا از آن حیث که امام یا پیغمبر می باشد، علم او علم خداست؛ دیدن او دیدن خداست؛ شنیدن او شنیدن خداست و … . لذا از این حیث او دیگر در ردیف مکلّفین عادی نیست؛ بلکه مأمور تکوینی خدا بوده ، دست و زبان خداست. لذا مقتضای قضای حتمی خدا را محقّق خواهد ساخت. اگر آیات 60به بعد سوره کهف را مطالعه فرمایید و به عملکرد حضرت خضر(ع) توجّه فرمایید این معنا را متوجّه می شوید. در چنین حالتی ، انسان معصوم به حکم مکلّف بودن کار انجام نمی دهد، بلکه به عنوان مأمور خدا عمل می کند. حضرت خضر(ع) کشتی مردم را خراب می کند، کودکی را می کشد، امّا نه خرابکار است و نه قاتل. چون او دست خداست. نقش او در این جریانات مثل نقش فرشته هاست. مثلاً او در کشتن کودک، همانند حضرت عزرائیل(ع) عمل می کند. در جریان حضرت موسی(ع) و حضرت خضر(ع) ، در حقیقت دو نفر مطرح نیست؛ بلکه آن دو بزرگوار، دو روی یک انسانند. هر پیامبر و امامی ظاهری دارد و باطنی؛ که از حیث ظاهرش مثل افراد عادی، مکلّف است به تکالیف شرعی ؛ و از حیث باطنش، مأمور تکوینی خداست؛ و هر چه اراده ی خدا بدان تعلّق گرفته به دست او جریان می یابد. در این جریان، خضر(ع) به عنوان باطن موسی(ع) عمل می کند. در او حیثیّت باطن نمودار شده و در موسی(ع) حیثیّت ظاهر؛ و الّا خضر(ع) نیز در محضر مردم، مثل یک انسان مکلّف رفتار می نمود؛ کما اینکه موسی(ع) نیز مثل خضر(ع) علم غیب داشت؛ بلکه حضرت موسی(ع) یقیناً افضل از خضر(ع) بوده است. در روایات نیز تصریح شده که موسی(ع) اعلم از خضر(ع) بوده است؛ لکن در این جریان، خدا می خواهد دو روی انسان کامل را به نمایش بگذارد.

علم غیب

دیدگاه شما برای ما ارزشمند است

نظر شما چیه؟ منتظر نظرات ارزشمند شما هستیم *

دکمه بازگشت به بالا