دین و اندیشه

فیزیک و خداشناسی

پرسش و پاسخ

در رابطه با اعتقادات برادرم مزاحمتون میشم. برادرم متولد ۷۳ دانشجوی بورسیه دکتری فیزیک ایتالیاست، در اثر دبیرستان خیلی مذهبی بود اما از سال ۹۶ متاسفانه در اثر شبهات داروینیسم دانشگاه تهران و فعالیت های پژوهشکده علم و تاریخ و دانشکده زیست این دانشگاه دچار انحراف شد.خداروشکر خودم مقید و ولایی هستم، هشت سال از برادرم بزرگتر هستم و ارشد فیزیک دارم. ممنون میشم در پاسخ شبهه زیر بنده رو یاری بفرمایید:” اینکه نمیدانیم خدا از چه چیزی خلق شده برابر است با اینکه بگوییم نمیدانیم هسته اولیه جهان خلقت چیست، پس چرا ایمان به غیب داشته باشیم در حالی که نظریه تکامل چون سند و مدرک تجربی ارایه می دهند، قابل اعتمادتر هستند تا غیبی علت تشکیل رو موجودی هوشمند بدانیم، بهتر است بگوییم نمیدانیم و منتظر پیشرفت علم باشیم، چون ایمان به غیب ختم به تشیع و ولایت فقیه میشه که بازیچه حکمرانان میشیم و… “منتظر راهنمایی های شما اساتید بزرگوار هستم، ان شا الله توفیقاتتون روزافزون باشه اجرکم عندالله

پاسخ کوتاه:
در این استدلال یک مغالطه وجود دارد. به این گزاره توجه کنید: «اینکه نمی دانیم خدا از چه چیزی خلق شده برابر است با اینکه بگوییم نمی دانیم هسته اولیه جهان خلقت چیست؟» این گزاره غلط، بنیان استدلال شما را تشکیل می دهد. مفهوم خداوند، امری متافیزیک است و نمی توان این دو را با هم مقایسه کرد. فیزیک دانشی علوم پایه و تجربی است، اما متافیزیک دانشی فلسفی و استدلالی است. به علاوه راه هایی موازی برای درک خداوند مانند برهان فطرت، تجربه دینی و عرفانی و … وجود دارد که راه فیزیک به آنها بسته است. برای همین با فیزیک، به تنهایی نمی توان خدا را ثابت کرد و برای اثبات خدا باید فیزیک مقدمه استدلال فلسفی قرار گیرد تا بتوان به نتیجه رسید. به عنوان نمونه قوانین نیوتن را در سرعت‌های پایین و نظریه نسبیت خاص را در سرعت‌های قابل مقایسه با سرعت نور، بخشی معنی‌دار از سنن الاهی و قطعه‌ای از نظامی بدانیم و بفهمیم که تحت اشراف ناظری حکیم و شعوری بی‌نهایت، هستی را به سوی کمال و انبساط می‌کشاند. در این مدل، خداوند در ضمن و جزء جزء هستی و قوانین جاری بر آن حضور فعال دارد و با تدبیر دایمی خود، شأن بدیع بودن و خلاقیت خویش را نیز جاری می‌سازد.


در این استدلال یک مغالطه وجود دارد. به این گزاره توجه کنید: «اینکه نمی دانیم خدا از چه چیزی خلق شده برابر است با اینکه بگوییم نمی دانیم هسته اولیه جهان خلقت چیست؟»این گزاره غلط، بنیان استدلال شما را تشکیل می دهد.ما وقتی به عنوان یک فیزیکدان از جهان یا گیتی (universe) سخن می گوییم منظورمان کل فضا و زمان [بنا بر فیزیک مدرن، به ویژه نسبیت عام، فضا و زمان ذاتاً به شکل مفهوم واحدی به نام فضا- زمان به هم پیوسته‌اند.] و محتویات آنها، که شامل سیاره‌ها، ستارگان، کهکشان‌ها و همهٔ اشکال دیگر ماده و انرژی است. نظریه مه‌بانگ پذیرفته‌شده‌ترین توصیف کیهان‌شناختی از تکامل جهان[در این نوشتار واژهٔ جهان، گیتی و کیهان به عنوان مترادف در نظر گرفته شده‌اند.] است. بنا بر تخمین‌های این نظریه، فضا و زمان با هم در حدود 13٫799±0٫021میلیارد سال قبل پدید آمدند،[ Planck Collaboration (2016). «Planck 2015 results. XIII. Cosmological parameters». Astronomy & Astrophysics. 594: A13, Table 4. arXiv:1502.01589. doi:10.1051/0004-6361/201525830. بیبکد:2016A&A…594A..13P.] و از آن زمان جهان پیوسته در حال انبساط بوده‌است. اگر چه اندازهٔ فضایی کل جهان هنوز ناشناخته‌است، معادله تورم کیهانی نشان می‌دهد که قطر آن باید حداقل 23 تریلیون سال نوری باشد، و می‌توان اندازهٔ جهان قابل مشاهده را به‌دست‌آورد که در حال حاضر تقریباً 93 میلیارد سال نوری است.اگر بخواهیم همین جهان را با این نظریه که جهان ما یک جهان تنظیم‌شده بازخوانی کنیم، به نتایجی خاص می رسیم. فرضیه جهان تنظیم‌شده پیشنهاد می‌دهد که شرایطی که مقدمات پیدایش حیات قابل مشاهده در جهان را فراهم می‌سازد، تنها برای بازه بسیار کوچکی از مقادیر ممکن ثابتهای بنیادی فیزیک امکانپذیر است؛ یعنی اگر مقادیر ثابتهای فیزیکی حتی اندکی از مقادیر کنونی آن متفاوت بودند، احتمالاً اصلاً ماده و متعاقب آن ساختارهای نجومی و حیات به‌وجود نمی‌آمد.[ Isaak، Mark, ویراستار (2005). «CI301: The Anthropic Principle». به کوشش Index to Creationist Claims. TalkOrigins Archive. دریافت‌شده در اکتبر 31, 2007.] این فرضیه موضوع بحث فلاسفه، دانشمندان، خداشناسان و پیروان آفرینش‌گرایی است.شما به دلیل رشته خود با این مباحث به خوبی آشنایید. این نشان می دهد که تحلیل جهانی که با دانش موجودمان می شناسیم، به سادگی امکان پذیر نیست. و البته با رشد دانش، دیدگاه ما نیز در این باب به مرور گسترش می یابد.اما مفهوم خداوند، امری متافیزیک است و نمی توان این دو را با هم مقایسه کرد. فیزیک دانشی علوم پایه و تجربی است، اما متافیزیک دانشی فلسفی و استدلالی است. به علاوه راه هایی موازی برای درک خداوند مانند برهان فطرت، تجربه دینی و عرفانی و … وجود دارد که راه فیزیک به آنها بسته است.برای همین با فیزیک، به تنهایی نمی توان خدا را ثابت کرد و برای اثبات خدا باید فیزیک مقدمه استدلال فلسفی قرار گیرد تا بتوان به نتیجه رسید.آموزه‌های دینی ما را به سمت خداوند دعوت می‌کند، پی بردن به رموز خلقت نیز وسیله‌ای برای شناخت صفات خداوند است، صفاتی مانند عالم، حکیم، خالق، فیاض و… از این رو است که می‌توان همه موجودات خداوند را آیت نامید. قرآن مجید با اشاره به این نکته می‌فرماید: «به درستی که در آفرینش آسمان‌ها و زمین و آمد و رفت شب و روز، نشانه‌های روشنی برای خردمندان است.» (آل عمران (3)، آیه 190.) از این رو بود که در حوزه‌های علمیه قدیم، همه علوم طبیعی همچون، ریاضی، نجوم، طبابت و… تدریس و تحصیل می‌شد و مراد آن دانشمندان بزرگ اسلامی از پرداختن به این علوم این بود که علاوه بر رفع نیازهای بشری، با شناخت مخلوقات به شناخت خالق آنها دست یابند و در عین حال فاصله‌ای معنی‌دار نیز میان علم توحید و دیگر علوم احساس نمی‌کردند. در مورد فیزیک شاید بتوان گفت در این دانش به علت بحث از قوانینی که در جهان حاکم است مثل حرکت، نسبیت خاص و نور و کاوش در باب چگونگی وجود قوانین حاکم در جهان که پایه مباحث فلسفه است و فلسفه که خود مقدمه بحث‌های دقیق عرفانی است، بحث‌هایی مطرح است که در انتها به اثبات وجود خدا و ایمان به قدرت و علم او منجر می‌شود؛ از این رو اگر به دانشمندان فیزیک از این منظر نگاه کنیم می‌توانیم آنها را جزو دانشمندانی قرار دهیم که به نسبت با دیگر دانشمندان از شرایط ایمانی بیش‌تری برخوردارند. مرکز ثقل چنین اندیشه‌ای این پیش‌فرض است که نظام هستی قانونمند است و این قوانین در یک سامانه هماهنگ به هم مرتبطند و به همین دلیل است که فیزیک‌دانان می‌توانند چنین قوانینی را کشف کنند و انتظار داشته باشند که این وضعیت، به شکل هوشمندانه‌ای در نظام هستی جاری باشد.
از این رو می‌توان چنین انتظار داشت که:
1. کاوشگری در پدیده‌های هستی و اندیشه‌ورزی در شگفتی‌های نهفته در آنها، انسان را به دست و یا در حقیقت شعور جاری پنهان از دیده‌هایی رهنمون می‌شود که با علم و حکمت خویش آنها را در عالی‌ترین و در همان حال آمیخته با رمز و راز فراتر از توان درک بستر، پدیده آورده و سامان داده است.
2. پیداست زنجیره پیوند میان پدیده‌های مزبور و پی‌بردن به معمار طراح آنان را، تنها سر و کار داشتن با آنها پدید نمی‌آورد؛ بلکه همچنان که یادآوری شد، این امر وامدار اندیشه‌ورزی و بررسی هدفمند این پدیده‌هاست.
3. قرآن کریم هم به اصل اندیشه‌ورزی و اهمیت آن در خداشناسی اشاره کرده و هم نمونه‌های فراوانی از پدیده‌های هستی را یادآور شده است.
الف) نمونه‌ای از آیات گروه نخست: قرآن کریم از جمله نشانه‌های خردمندان برشمرده است: «به طور مسلم در آفرینش آسمان‌ها و زمین و آمد و شد شب و روز، نشانه‌های (روشنی) برای خردمندان است، همان‌ها که خدا را در حال ایستاده و نشسته و آن گاه که بر پهلو خوابیده‌اند یاد کرده و در اسرار آفرینش آسمان‌ها و زمین می‌اندیشند (و می‌گویند) بارالها! اینها را بیهوده نیافریده‌ای. تو منزهی.» («إِنَّ فِی خَلْقِ السَّمَاوَاتِ وَالأرْضِ وَاخْتِلافِ اللَّیلِ وَالنَّهَارِ لآیاتٍ لأولِی الألْبَابِ؛ الَّذِینَ یذْکُرُونَ اللَّهَ قِیامًا وَقُعُودًا وَعَلَى جُنُوبِهِمْ وَیتَفَکَّرُونَ فِی خَلْقِ السَّمَاوَاتِ وَالأرْضِ رَبَّنَا مَا خَلَقْتَ هَذَا بَاطِلا سُبْحَانَکَ» (آل عمران (3)، آیه 191-190)) همچنان که در آیه دیده می‌شود ثمره پیوند میمون ذکر و اندیشه‌ورزی در پدیده‌های هستی، باور پیدا کردن به معناداری، هدفمندی و باطل نبودن مجموعه هستی است.
ب) نمونه‌ای از آیات گروه دوم: آیات قرآن پر است از یادآوری پدیده‌های هستی، غیرعادی بودن آنها و انتسابشان به پدیدآورندگی خداوند که در اینجا تنها به یک نمونه اشاره می‌شود: «و در وجود چهارپایان برای شما (درس‌های) عبرتی است: از درون شکم آنها، از میان غذاهای هضم شده و خون، شیر خالص و گوارا به شما می‌نوشانیم.» («وَإِنَّ لَکُمْ فِی الأنْعَامِ لَعِبْرَةً نُسْقِیکُمْ مِمَّا فِی بُطُونِهِ مِنْ بَینِ فَرْثٍ وَدَمٍ لَبَنًا خَالِصًا سَائِغًا لِلشَّارِبِینَ» (نحل (16)، آیه 66)) به راستی، تأمل و درنگ در این کارخانه عظیم موجود در شکم حیوان شیر دهنده، انسان را به شگفتی واداشته و به پدید آورنده عالم، حکیم و توانای آن ایمان می‌آورد.
اندیشه‌ورزی دریافته‌های دانش فیزیک که بررسی یکی از جنبه‌های مهم طبیعت؛ یعنی بررسی ویژگی‌های عمومی اجسام و قوانین پدید آورنده تعدیل وضع یا حرکت آنها را به عهده دارد نیز دریچه‌ای فراروی انسان از اسرار هستی و رمز و رازهای نهفته در آن می‌گشاید، مشروط بر آن که با رویکرد اندیشه ورزی اشاره شده در ردیف سوم و حضور پیش‌فرض‌های مرتبط، بدان‌ها نگریسته شود. البته باید به عنوان یک واقعیت تلخ بپذیریم که روش‌های علمی روز، تنها در بالندگی و کمال حیطة تقلیل یافتة سکولار خود گام برداشته و تنها ابزار تحقق خود را فراهم می‌آورند، بی آن که هدف‌های راهبردی را بیافرینند. این در حالی است که آنچه این ابزار در دست آدمی پدید می‌آورد، کاملا به سرشت هدف‌هایی وابسته است که در او زنده است. اما خود روش علمی نمی‌تواند این هدف‌ها را بیافریند و از همین روست که با وجود کامل بودن این ابزار، در هدف‌ها به ابهام و آشفتگی دچار شده است. از این رو برای باروری هر چه بیش‌تر استعداد افراد بشر، برای ترسیم هدف‌ها باید تلاشی پرشور انجام شود. ( آلبرت انیشتین، فیزیک و واقعیت، ترجمه محمدرضا خواجه پور، تهران: خوارزمی، 1363ش، ص 195.)
4. از جمله تلاش‌های یاد شده به منظور ترسیم هدف‌ها که با خداشناسی پیوند دارد آن است که از بررسی‌های انتزاعی صرف، پا را فراتر گذاشته و خود را به واقعیت‌ها گره زنیم و نیز بیرون از میدان بررسی‌های جزیی، هر از گاهی نظام یافته و سیستمی فکر کرده توجه خود را بر روی تمامیت نظام و پیوستگی‌های درونی بین اجزای آن متمرکز کرده و در یک کلام، رویدادهای جزیی موجود را در آینه زنجیره به هم پیوسته جهان، آن هم با روحیه آرمانی نظاره کنیم. به عنوان نمونه قوانین نیوتن را در سرعت‌های پایین و نظریه نسبیت خاص را در سرعت‌های قابل مقایسه با سرعت نور، بخشی معنی‌دار از سنن الاهی و قطعه‌ای از نظامی بدانیم و بفهمیم که تحت اشراف ناظری حکیم و شعوری بی‌نهایت، هستی را به سوی کمال و انبساط می‌کشاند. در این مدل، خداوند در ضمن و جزء جزء هستی و قوانین جاری بر آن حضور فعال دارد و با تدبیر دایمی خود، شأن بدیع بودن و خلاقیت خویش را نیز جاری می‌سازد. بنابراین اگر ما به علوم، به ویژه فیزیک به عنوان شناخت آفاقی و بیرونی نگاه کنیم، آن را به شکل معناداری آیه و نشانه خداوند می‌بینیم و یکی از راه‌های شناخت و معرفت الله همین رویکرد آفاقی و بیرونی است که علم فیزیک در این جهت بسیار می‌تواند راهگشا باشد. (برای مطالعة بیش‌تر ر.ک. به: 1. ماکس پلانک، فلسفه فیزیک، ترجمه محمد عترتی خسروشاهی، تهران: نشر بقعه، 1381ش. 2. جی. اچ. جینز، فیزیک و فلسفه، ترجمه مهندس علی قلی بیانی، تهران: انتشارات علمی و فرهنگی، 1361ش. 3. فیزیک و واقعیت. 4. ماکس پلانک، علم به کجا می رود، ترجمه احمد آرام .5. ایزاک آسیموف، رهبر علم، ترجمه احمد بیرشک.)
و برای آنکه بازیچه هیچ حکمرانی در جهان نشوید، به عقلانیت اخلاقی توجه کنید، بخوانید، بیندیشید و درباره آنها با دیگران گفتگو کنید.

فیزیک و خداشناسی

دیدگاه شما برای ما ارزشمند است

نظر شما چیه؟ منتظر نظرات ارزشمند شما هستیم *

دکمه بازگشت به بالا